امر به معروف و نهی از منکر در مسیر نهضت عاشورا
حضرت امام حسین(ع)در مسیر حرکت تاریخی و نهضت پرشور خویش سخنان و رهنمودهایی دارند که برخی خطاب به یاران و بعضی خطاب به دشمنان است. این سخنان دارای ابعاد وجنبههای اعتقادی و دارای حکمتهای اخلاقی و آگاهسازیهای اجتماعی و سیاسی میباشد و امر به معروف و نهی از منکر را که علت و عامل اصلی در نهضت عاشورا است عینیت میبخشد.
سخنرانی در مکه و خبر از آینده
پس از آنکه فشار سیاسی، نظامی یزید و فرماندار او بر امام حسین(ع) زیاد شد چون در آن روزگاران، وسائل ارتباط جمعی امروز مانند، رادیو، تلویزیون، تلفن و روزنامهها وجود نداشت، برای اینکه قیام و فریاد خود را بگوش امت اسلامی برساند، مراسم حج و شهر مکه را انتخاب فرمود و در اجتماعات حجاج، سخنرانیهای افشاگرانة خود را سازمان داد، در یکی از آن سخنرانیها اظهار داشت:
سپاس برای خداست. آنچه خدا بخواهد همان خواهد بود و هیچ نیرویی حکمفرما نیست مگر به ارادة خداوند و درود خدا بر فرستادة او، ای مردم مرگ بر انسانها چونان گردنبند که لازمة گردن دختران است حتمی است، و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است، و برای من قتلگاهی معین گردیده است که در آنجا فرود خواهم آمد.
و گویا با چشم خود میبینم که درندگان بیابانها (لشگریان کوفه) در سرزمینی در میان "نواویس" و "کربلا" اعضاء مرا قطعه قطعه و شکمهای گرسنة خود را سیر میکنند، از پیش آمدی که با قلم قضا نوشته شده است چاره و مفری نیست.
بر آنچه خدا راضی است ما نیز راضی و خشنودیم و در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت میورزیم و خدا اجر صبر کنندگان را بر ما عنایت خواهد نمود، در میان پیامبر و پارههای تن وی(فرزندانش) هیچگاه جدائی نخواهد افتاد و در بهشت برین در کنار او خواهند بود زیرا که آنان وسیلة خوشحالی و روشنی چشم پیامبر بوده و وعدة او نیز "استقرار حکومت الله" به وسیلة آنان تحقق خواهد پذیرفت، پس هر کس آمادگی دارد تا در راه ما خون قلب خود را بریزد، و جان خود را بخدا بسپارد، پس با ما کوچ کند، که همانا من صبحگاه کوچ میکنم اگر خدای بزرگ بخواهد.
سخنرانی برای کوفیان بعد از نماز ظهر
وقتی سپاه امام حسین(ع) بطرف کوفه در حرکت بود، ابن زیاد"حر" را با دو هزار سرباز مأموریت داد که هر جا کاروان اباعبدالله(ع) را دید همانجا متوقف سازد.
در منطقة"شراف" سپاه حر با سپاه امام(ع) روبرو شده و رهگیری آغاز شد، هنگام نماز ظهر فرا رسید، امام دستور داد تا اسبان کوفیان را آب دادند و همه برای نماز آماده شدند، و دو لشگر به امام حسین(ع) اقتداء کردند، امام بعد از نماز ظهر بپاخاست و اظهار داشت:
ای مردم این سخنان که میگویم در پیش خدا برای اتمام حجت با شما است، من بسوی شما نیامدم تا نامههای شما به من رسید و پیامآوران شما به پیش آمدند که "بسوی ما رهسپار باش که ما رهبر و امامی نداریم شاید خداوند ما را بوسیلة تو (در زیر پرچم) حق و هدایت گرد آورد، اینک اگر شما بر این سخنان وفا دارید من بسوی شما آمدهام، پس با تجدید عهد و پیمان به من اطمینان بخشید، و اگر این کار را نمیکنید و از من ناخشنودید، از همینجا به شهری که آمدهام بر میگردم.
سخنان امام حسین(ع) خطاب به یارانش
امام حسین(ع) خطاب به یارانش چنین فرمود:
اگر شما دل بر آنچه بندید که من بستهام، بدانید که خداوند جایگاه بلند و شریف را به بندگانی عطا میفرماید که بهنگام مشکلات و سختی ها شکرگذار و در مکروهات و ناملایمات صبر داشته باشند.
گر چه خداوند مرا اختصاص داد به کرامات اهل بیت من، آنانکه رفتند و من آخرین آنها میباشم، تا بلاها و مکروهات را بر خود هموار سازم.
خداوند شما رانیز از کرامات اهل بیت بیبهره نمیگذارد، بدانید که زشت و زیبای دنیا چونان خوابدیدنی است که زود میگذرد، و بیداری و هوشیاری در روز قیامت است، آنکس که در آخرت رستگار شد جاودانه است و آنکس که در روز قیامت به عذاب الهی دچار شد شقاوت و گرفتاری او جاودانه است.
سفارش یاران به بردباری
وقتی در روز عاشورا، فشار نظامی بر امام حسین(ع) و یاران او سخت شد همة یاران اطراف آنحضرت را گرفتند ونگاه به چهرة او دوختند تا چه رهنمودی میدهد، امام(ع) باچهرهای گشاده و نفسی آرام خطاب به آنان فرمود:
شما ای فرزندان کرامت و شرف، شکیبا و بردبار باشید، مرگ پلی بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوی بهشتبرین و نعمتهای جاویدان عبور میدهد.
کدامیک از شما دوست ندارید که از زندان به کاخهای زیبا انتقال یابید؟ مرگ برای دشمنان شما همانند آن است که کسی از کاخ به زندان و شکنجهگاه منتقل گردد، زیرا که پدرم از پیامبر خدا روایت کرد.
"دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است"
و مرگ پلی است که مؤمن را به بهشت و کافر را به جهنم عبور میدهد، نه پدرم دروغ گفته و نه من دروغ میگویم.
نکوهش کوفیان
وقتی سربازان یزید و کوفیان برای کشتار خاندان پیامبر(ع) آماده شدند، امام حسین(ع) خود سوار بر اسب شده آنقدر پیش رفت که همگان امام را میدیدند، آنگاه خطاب به کوفیان اظهار داشت:
کوفیان! زشت باد روی شما،
هلاکت بر جماعت شما،
سرگشته و حیران گردید، حیران و ماتم زده شوید، که ما را دعوت کردید و گفتید:
"ما پناه شما هستیم".
و چون آمدیم شمشیر در پذیرائی ما نهادهاید، و تیغ به روی ما کشیدید. شما هستید که آتش شر و فتنه را برانگیختید و کانون آتش را دامن زدید و با دوستان خود نشستید و توطئه کردید، همآهنگ در جنایت و قتل ما گشتید، شما هستید که عدل و صلح را پشت سر انداختید تا بر گردن آرزو سوار شدید، و لشگرها به دفع ما گماشتید، چه زشت مردمی هستید!!
شما از گمراهان امت میباشید، شما منکر کتاب کریم و پیرو شیطان رجیم شدید.
سپس شما دست از یاری ما کشیدید و به قتل ما هم داستان شدید، آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران است.
هشدار به کوفیان
در صبح روز عاشورا که یاران امام حسین(ع) آماده شهادت شدند، و لشگریان منحرف یزید نیز آماده خیانت گردیدند، حضرت اباعبدالله(ع) برای اتمام حجت نهایی، سوار بر اسب در مقابل سپاهیان کوفه قرار گرفت و خطاب به عمر سعد اظهار داشت:
"سپاس خدائی را که دنیا را آفرید و آن را سرای فناپذیر و روبه زوال قرار داد، دنیایی که برای صاحبانش از حالی به حالی دگرگون میشود، خودباخته آن کسی است که فریب دنیا را بخورد، و تیرهبخت و شقاوتمند کسی است که دنیا او را شگفتزده سازد.
ای مردم! این دنیا شما را نفریبد زیرا هرکس بر آن تکیه کند، امیدش به ناامیدی تبدیل میشود و هر که بر آن دل بندد به آرزویش نمیرسد، شما را میبینم برای کاری اجتماع کردهاید که غضب خدا را بر میانگیزاند، توجه او را از شما بازمیگرداند، و عذاب الهی را برای شما فراهم میسازد، و شما را از رحمت و لطفش محروم مینماید.
خدای ماچه خدای خوب و مهربان است و شما چه بندگان بدی هستید. شما به اطاعت او گردن نهادید، و به پیامبرش محمد(ص)ایمان آوردید، و آنگاه بر عترت و خاندان او یورش بردید و بر قتل آنان مصمم شدید!
شیطان بر شما تسلط یافته و یاد خدای بزرگ را فراموش کردهاید.
پس ننگ بر شما و تصمیمتان باد.
همه ما، از آن خدائیم و همه ما بسوی او بازخواهیم گشت، آری اینان مردمی هستند که پس از ایمان کفر ورزیدند ننگ و نفرت بر ستمگران باد.
در این هنگام شمر جلو آمد و گفت آنچنان سخن بگو که ما آن را بفهمیم.
امام فرمود:
"از خدا بترسید و مرا نکشید، زیرا هیچ مجوزی برای کشتن من و هتک احترام خاندان من ندارید، من فرزند پیامبر شما هستم و مادربزرگم خدیجه همسر پیامبر شماست، شاید این فرموده پیامبر(ص) را شنیدهاید که فرمود "حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت هستند"
اندرز به یاران
بشربن طائحه نقل میکند که:
صبح عاشورا حضرت اباعبدالله(ع) در جمع یاران خود بپاخاست، و اظهار داشت:
بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا برحذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود و یا یک فرد برای همیشه در دنیا بماند، پیامبران برای بقاء سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوشآیندتر بود، ولی هرگز!!
زیرا خداوند دنیا را برای فانی شدن خلق نموده که تازههایش کهنه و نعمتهایش زایل و سرور و شادی آن به غم و اندوه مبدل خواهد گردید.
دنیا خانهای پست و کوتاه مدت است، پس برای آخرت خود توشهای برگیرید که توشه آخرت تقوا و ترس از خداست.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۹/۱۰
نظر شما