درس این تجربههای تلخ
رشد قارچ مانند فعالیتهای عناصر مدعی ارتباط با امام زمان علیه السلام و کسانی که به نوعی خود را تحت حمایت آن حضرت قلمداد میکردند در سالهای اخیر، در عین حال که نگران کننده بود این فایده را نیز داشت که بسیاری از علما و روحانیون و اهل فن را وادار به روشنگری کرد و در این فضا موضوع مهدویت در سطحی گسترده مطرح و به شبهات پاسخ داده شد.
بررسی دقیق آنچه در زمینه مهدویت در سالهای اخیر رخ داده، چند نکته را گوشزد میکند که توجه به آنها برای همه کسانی که به نحوی در حیات اجتماعی جامعه اسلامی و انقلابی امروز ما نقش دارند لازم است.
1 - طبع نظامهای حکومتی دینی ایجاب میکند افراد سودجو، فرصت طلب و بیتقوا درصدد شناسائی روزنههای قابل نفوذ برآیند و با بهره گرفتن از غفلت مردم، تلاش کنند خود را با مقدسات مرتبط معرفی و توجه مردم عوام را به خود جلب نمایند. در چنین وضعیتی اگر مسئولان، علما و اهل فن بموقع اقدام به روشنگری نکنند و به مقابله با سوءاستفادهگران نپردازند، جامعه به تسخیر عوام فریبان در میآید و خرافات و انحرافات جای خود را در جامعه باز میکنند. این، وضعیتی است که در سالهای اخیر در ایران شاهد بودیم و مشکلات زیادی نیز از رهگذر این فرصت طلبیها دامنگیر جامعه شد.
متأسفانه مشکلات و گرفتاریهای فراوانی که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی پدید آوردند مانع توجه همه جانبه مسئولان به انحرافات شد و زمینه برای رشد جریانهای فرصت طلب مهیاتر گردید. البته این امر نمیتواند دستگاههای فرهنگی کشور را تبرئه کند و توجیهی برای کوتاهیهای آنها در انجام وظایف ذاتی شان باشد. انتظار از نظام جمهوری اسلامی این بود که به چنین جریانهای آلودهای مجال تنفس در فضای انقلابی و اسلامی کشور را نمیداد و بگونهای عمل میکرد که جامعه اسلامی ایران، نمونه بارز عقلانیت و بالندگی معارف زلال دینی باشد، همان که امام خمینی رضوانالله تعالی علیه با عنوان "اسلام ناب محمدی" از آن یاد میکرد.
2 - خطرناکتر از پدیده اول، ظهور یک جریان متکی به خرافات در مسند قدرت بود که متأسفانه در سالهای اخیر شاهد آن بودیم. این جریان چون دارای صبغهای رسمی بود توانست در لایههای مختلف اجتماعی نفوذ کند و آثار مخربی برجای بگذارد. نظام جمهوری اسلامی آمده است تا با عرصه اسلام ناب محمدی، که اصلیترین ویژگی آن اتکا به عقل و وحی است، جامعه را از ناخالصیها پاک کند و رسوبات بر جای مانده از تحریفات را که به نام دین به خورد مردم داده بودند از بین ببرد و از این مسیر، مردم را به سرچشمه زلال معنویت و سعادت دنیوی و اخروی هدایت نماید. اما آنچه این جریان آلوده با صبغه رسمی به مردم عرضه کرد درست نقطه مقابل آنچه از نظام جمهوری اسلامی انتظار میرفت قرار داشت بطوری که حتی زحمات یک ربع قرن کار فرهنگی انجام شده در فضای انقلابی را نیز بر باد داد.
در جامعه عوام زدهای که با فرصت طلبی راهزنان عقیده دچار تزلزل فکری بود، این عوام فریبان مدرن و رسمی توانستند با سرعت به پیش بروند و افکار انحرافی خود را رسمیت ببخشند. مشکل اصلی در این مقطع این بود که این جریان، تریبونهای رسمی و امکانات فراوان نیز در اختیار داشت و به راحتی میتوانست هر سنگری را فتح کند و با تکیه بر همان امکانات، مخالفان خود را با انگهای مختلف از میدان خارج نماید.
این، یک تجربه مهم و در عین حال تلخ و زیانبار برای جامعه انقلابی و اسلامی ایران بود که متأسفانه پیش آمد و مشکلات فراوانی در سطوح مختلف پدید آورد. با این تجربه تلخ، دوگونه میتوان برخورد کرد، یکی دستها را بر سر کوفتن و افسوس خوردن و دیگری درس عبرت گرفتن و تلاش برای جلوگیری از تکرار. کار دوم را فقط با ثبت جزئیات این تجربه در قلب تاریخ و اقدامات روشنگرانه مستمر برای بیمه کردن جامعه در برابر فعالیتهای مخرب راهزنان عقیده میتوان انجام داد، کاری که زحمت دارد اما پرثمر نیز هست.
3 - خطرناکتر از این هر دو پدیده، نسبت دادن مدیریت کشور به وجود مقدس امام زمان علیه السلام بود که سالها از زبان بلند پایهترین مسئول اجرائی کشور تکرار شد ولی عکس العملی در برابر آن توسط بلندپایگان روحانی که حفاظت و حراست از مرزهای عقیدتی برعهده آنانست دیده نشد. مهمتر آنکه هنگامی که بعضی رسانهها یا افراد غیررسمی در برابر این انحراف آشکار، موضعگیری میکردند به ضدیت با همان چیزی متهم میشدند که درصدد حمایت از آن بودند.
اکنون که نقابها از بعضی چهرهها بر افتاده و بسیاری از واقعیتها آشکار شده آن بلند پایگان روحانی با فریادهائی بلندتر از همیشه علیه همان پدیده انحرافی موضعگیری میکنند، لابد برای آنکه جبران مافات نمایند ولی چه فایده که آنان خود در بر باد رفتن وقت و امکانات و مهمتر از آنها متزلزل شدن اعتقادات سهمی انکارناپذیر دارند و باید در این زمینه پاسخگو باشند.
4 - تجربه سکوت غیرموجه بزرگان دین در برابر پدیدههای سه گانه یاد شده نیز تجربهای تلخ و زیانبار است که در همین سالها حاصل شد. بخش مهمی از این سکوت، در اثر خوش بینی و حمل بر صحت بود. بزرگان دین، وقتی با ظاهری دین مدار و زبانی تکرار کننده اذکار و شعارهائی مردمدار مواجه میشوند، حمل بر صحت را بهترین محمل میدانند غافل از اینکه حساب مسائل سیاسی و اجتماعی و مدیریتی کشور را باید از امور فردی و زندگی خصوصی افراد جدا دانست. در اجتماعیات، روش امام خمینی درست بود که افراد متظاهر را خطرناک میدانستند و آنها را طرد میکردند.
چنین تجربه مهم و درس آموزی را فقط در یک نظام حکومتی دینی میتوان به دست آورد. این تجربه هرچند با بهای سنگینی به دست آمد، اما اگر مایه عبرت و پند شود، برای آینده بسیار ارزشمند و کارساز خواهد بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام با مشاهده تکرار چنین تجربههای تلخی بود که میفرمودند "ما اکثرالعبر واقل الاعتبار". آیا قرار است ما از این فرمایش بلند مولایمان برای روشن کردن راه آینده بهره بگیریم؟
گوهر گرانبهای تفکر مهدویت و انتظار، هدیهای الهی است که خالصترین و ارزشمندترین آن را ما شیعیان در اختیار داریم. نظام جمهوری اسلامی، تنها نظام حکومتی در جهان امروز است که برپایه تفکر مهدویت و انتظار پایه ریزی شده است. اگر از تجربههای تلخ این سالها درس بگیریم و اجازه ندهیم از این پس شیادان و متظاهران و جریانهای انحرافی میداندار شوند، میتوان به آیندهای روشن امید داشت.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۴/۲۵
نظر شما