مهدی قلی خان هدایت
موضوع : پژوهش | مقاله

مهدی قلی خان هدایت

علی اکبر قاضی زاده
مهدی قلی مخبرالسلطنه نمونه یک محافظه کار افراطی است که با هر شکل از تغییر و دگرگونی در جامعه به طور جدی مخالفت می کرد. همچنین او با انواع نمودهای مشارکت مردم در صحنه های تصمیم سازی و دخالت در امور کشور – مثل روزنامه، حزب، انتخابات، رای و…- مخالف بود. سیاست ورزی و ورود به امور کشورداری را به طور دربست در شان اشراف و خاندان های اشرافی می دانست. در روز هفتم شعبان ۱۲۸۰ قمری (اواخر سال ۱۲۴۲ شمسی) به دنیا آمد. پس از تحصیل مقدماتی در چهارده سالگی به آلمان رفت. تحصیل قابلی در آلمان نکرد. واقعیت اینکه در درون مهدی قلی نوعی کشش و بستگی عمیق نسبت به تبار و ارزش های طبقه ای وجود داشت که نمی گذاشت او در نکته دیگری متمرکز شود. وقتی در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت، زیر نظر برادرش مرتضی قلی خان رئیس پست شد. در سال ۱۳۱۶ قمری و در دوران مظفرالدین شاه شغل ریاست تلگرافخانه و گمرک آذربایجان به او واگذاشته شد که نان و آب دار بود. گمرک در آن سال ها به دلیل وام دربار به روسیه در اختیار همسایه شمالی بود. مهدی قلی خان از همین جا روابط مناسبی با عوامل روسی در ایران برقرارکرد که بعدها (مثلا در زمان استانداری آذربایجان) به کار آمد. در سال ۱۳۲۱ قمری، وقتی امین السلطان صدراعظم مقتدر عزل شد، مهدی قلی خان وفادارانه به او پیوست تا پس از پایان دادن به فریضه حج، به چین، ژاپن، مصر و… آمریکا سفر کنند. بنابراین در این سفر و در آغاز قرن بیستم میلادی هم عظمت و قدرت آمریکا و هم پیشرفت کشور شرقی ژاپن را به چشم دید و شیفته این هر دو شد. در تاریخ معاصر ما به نظر می رسد مهدی قلی خان نخستین زمامدار یا حتی روشنفکری باشد که مدل پیشرفت ژاپنی را چماقی کرد تا حس حقارت ما را تحریک کند. امین السلطان و مهدی قلی خان که در ملاقات با امپراتور ژاپن دچار حیرت ناشی از کاردانی، سادگی و تدبیر شدند، متوجه نبودند که خود و خاندان آنان مشکل و مانع اصلی توسعه ملی هستند.۱ در بازگشت از این سفر مهدی قلی خان آبدیده شده بود. جالب آنکه نیمی از دنیا را زیر پا گذاشته بود اما هنوز از ته دل به کم کردن نفوذ اشراف در امور ملی اعتقاد نداشت. در بازگشت سر از خلوت شاه درآورد. چگونه؟ معلوم نیست. لابد به دلیل تبار اشرافی و سپس داشتن چیزی که مظفرالدین شاه شیفته آن بود: دنیادیدگی و نقل حکایت های سرگرم کننده یک ویژگی دیگر هم داشت که شاه خیلی می پسندید: برخلاف بقیه فرنگ رفتگان و آنان که دم از ترقی ملک می زدند، مهدی قلی خان خود را خداترس و اهل توجه به حلال و حرام نشان می داد. به هر روی این فرصت را یافت که زیر کرسی کاخ گلستان با شاه هم کلام شود و از تحول های ژاپن، آمریکا و چین داد سخن بدهد. بدون این که کلمه ای در مورد مانع اصلی توسعه سیاسی یعنی زیرساخت های قدرت در کشور و لزوم دستکاری در این زیرساخت ها چیزی بگوید.

در ماجرای گرفتن دستخط مشروطه، نوشتن نظامنامه انتخابات و آیین نامه اجرایی مجلس، مهدی قلی خان کارهای مهمی کرد. حتی در دوران بسیار دشوار محمدعلی شاه که بسیار مایل بود بساط مشروطه را جمع کند، به میان افتاد تا شاید مانع شود که نشد. پیش از آن در چند کابینه مشروطه وزیر بود و یک بار استاندار آذربایجان شد و با به توپ بستن مجلس به اروپا رفت و پس از پایان کار محمدعلی شاه، در سال ۱۳۲۷ قمری از اروپا یکسره به تبریز و عمارت حکومتی بازگشت. دو سال بعد باردیگر به اروپا رفت و بیش از دو سال ماند. در سال۱۳۳۰ قمری حکومت فارس را پذیرفت که بی حادثه هم نبود.

سال ۱۳۳۷ قمری (۱۲۹۴ شمسی) به تهران بازگشت و این بار چند سالی در بیکاری مشغول کتاب بود. دو سال بعد از تهران وکیل شد. بعد هم دوبار به وزارت رسید تا برای بار سوم والی آذربایجان شود. در این ماموریت توانست کار خیابانی را تمام کند و خلعت بگیرد. این بار چون کودتای انگلیسی روی داد چندان در تبریز نماند. اما ستاره او با بر هم خوردن بساط قاجار هم افول نکرد. باز توانست خود را تطبیق دهد (هنر مهدی قلی خان همین تطبیق بود) و سه چهار باری در کابینه هایی که رضاخان وزیر جنگ یا نخست وزیر بود عضویت یافت. در سال ۱۳۰۶ شمسی نخست وزیر هم شد. در دوران رضاشاهی هدایت از نظر طول نخست وزیری رکورددار شد: شش سال و سه ماه و ۱۲ روز. این هم کارنامه دولتی مهدی قلی خان هدایت: وزارت دارایی- یک بار، وزارت کشور – یک بار، وزارت فرهنگ (علوم) – چهار بار، وزارت دادگستری- پنج بار، وزارت فوائد عامه – پنج بار، نخست وزیر – چهار بار، استاندار آذربایجان – سه بار و استاندار فارس یک بار. به اضافه نمایندگی مجالس شورا و سنا و مقام های قضایی.۲ او حتی در دوران محمد رضاشاهی هم از نظر سیاسی بیکار نماند. به این ترتیب در طول ۹۵ سال عمر و۵۳ سال کار، مهدی قلی خان به شش پادشاه خدمت کرد. شگفتا که در این دوران دراز نه زندانی شد، نه به طور جدی تهدید و نه اموال او به مصادره رفت. او توانست از میان حوادث پرمخاطره ای چون حوادث مشروطه، ویرانی مجلس، جنگ جهانی اول (و حوادثی چون کشتار کمیته مجازات)، قیام های منطقه ای، پیامدهای کودتای رضاخانی و… اشغال ایران خود را به سلامت عبور دهد و در عین حال هم محترم باشد و هم مقام مسئول بماند. اهل کتاب هم بود. از همه معروف تر همان «خاطرات و خطرات» است. کتابی هم در موسیقی قدیم دارد که ندیدم. یک کتاب در دستور زبان فارسی، یکی درباره ترجمه (فوایدالترجمان) و سفرنامه ای به نام «تشرف به مکه معظمه»، جزوه ای در مورد صنعت گراورسازی (در آلمان آموخته بود و در تهران کارهایی می کرد) و چند اثر دیگر از او باقی است.

 

نظر شما