موضوع : پژوهش | مقاله

امنیت شهروندان و امنیت حاکمیت


شما که غریبه نیستید، وقتی رئیس قوه قضائیه می‌گوید امنیت اجتماعی مردم مغفول مانده، حتماً مغفول مانده که می‌گوید. جز این هم نمی‌شد گفت. اتفاقات فجیع اخیر جای تردید نگذاشت و هر آدم منصف دیگری هم بود، همین را می‌گفت.
این رخدادهای فجیع، نه تنها وجدان جمعی جامعه را بهم ریخت و آرامش جامعه را متزلزل کرد، که حیثیت بین‌المللی کشور را بی‌آسیب نگذاشت.
تجربه‌ای است که می‌گوید: «مردم بین ناامنی و فقر، حتماً‌ فقر را انتخاب می‌کنند. چون امنیت که نباشد، دارایی و غنا دیگر معنایی ندارد». امنیت هم، ‌فقط به معنای اسکورت و حفظ جان مسئولان نیست. امنیت یعنی وقتی شهروندی از خانه بیرون می‌رود، اگر بر دوشش کیفی باشد، در دلش ترسی نباشد. امنیت یعنی اگر کسی دخترش در شهری دور دست در دانشگاه پذیرفته شد، مجبور نباشد یا از خیر تحصیل او بگذرد یا خودش ـ بی‌اعتماد به سیستم موجود ـ کفش و کلاه کند و با او برود به آن شهر و فرزندش را در معیت خود تا در کلاس ببرد و برگرداند.
امنیت یعنی شهروند، شب در خانه بیم سرقت خودرواش را نداشته باشد و روز در خودرو، بیم سرقت خانه‌اش را. امنیت یعنی مسافر، ‌از راننده بیم نکند که به بیابان ببرد او را و راننده از مسافر ترس نداشته باشد که به زور به حاشیه هدایتش کند. امنیت یعنی پدر، دخترش را در دام و دهلیز ناصر پلنگ و اصغر دیزل نیابد و مادر در جیب پسر نوجوان و پاره‌تنش، شیشه و کراک و هروئین نبیند.
امنیت یعنی اگر در محیط خصوصی‌اش، بدحجاب هم بود، ناامن نباشد و بیم جان و آبرو نکند. امنیت یعنی اگر کسی به نظام بی‌اعتقاد هم بود، ‌به همان اندازه‌ی مسئولان نظام در امنیت باشد. چه، وظیفه حاکمیت، تنها حفظ امنیت افراد درون نظام نیست، حفظ امنیت همه شهروندان و ایرانیان است و همه افراد، همین که ایرانی‌اند، و اساساً همین که انسانند، حق دارند از چتر امنیتی بر خوردار باشند.
رئیس قوه قضائیه به درستی گفت که حفظ امنیت اجتماعی شهروندان مغفول مانده است. اگر مغفول نمانده بود که نمی‌گفت. او گفت تا بلکه بپذیریم که این در شأن ما نیست که هر روز خبر تعرض دسته‌جمعی حیوان‌صفتانه به آدم‌هایی در گوشه و کنار را بشنویم. در شأن جامعه ما نیست که در همه شعب بانک‌هایمان اطلاعیه به دیوار بزنند که بیرون که می‌روید دزدان در کمینند. مواظب باشید که مسئولیت مال و جانتان با خودتان است.
در شأن مملکت ما نیست که هر روز در صفحه حوادث روزنامه‌ها خبرهایی بخوانیم که موی بر انداممان راست شود و نفس در سینه‌مان حبس... از کیف قاپی و زورگیری و سرقت مسلحانه تا مثله کردن و سوزاندن جسد...
امنیت یعنی بپذیریم که جای افسران و ماموران انتظامی، پشت بام‌ها نیست که آنتن جمع کنند. این کار را که هر کس دیگری هم از عهده‌اش بر می‌آید، جای آنها در خیابان و کوچه و بازار است که دزدان و زورگیران و متعرضان را تعقیب کنند و مراقب جان و مال و ناموس مردم باشند. وظیفه نیروهای امنیتی، فقط تامین امنیت حکومت نیست، حفظ امنیت شهروندان است. برخورد با معترضان نیست، برخورد با متعرضان است. مقابله با گروه‌های مافیایی سیاه است که زور می‌گویند و زور می‌گیرند و پزشک مظلوم را تعرض می‌کنند و دختر معصوم را می‌دزدند و می‌کشند و به حریم خصوصی می‌تازند و امنیت عمومی را به بازی می‌گیرند و به استخر زنانه حمله می‌کنند و کیف دانشجو را می‌زنند و یقه استاد را می‌درند و هزار جرم و جنایت می‌کنند...
رئیس قوه قضائیه درست گفت که مغفول مانده است. مردم هم همین را می‌گویند. در واقع، او حرف مردم را تکرار کرد. حوادث اخیر، گواه صادقی است بر این حقیقت. او همچنین گفت که دستگاه قضا در برخورد با جنایتکاران مسامحه نمی‌کند.
ما هم همین را می‌خواهیم اما وقتی خبری را می‌خوانیم که یک مجرم خطرناک دستگیر شده و در سوابقش هم می‌آید که مثلاً این مجرم در طول 3 سال اخیر 7 بار به خاطر سرقت و زورگیری و تعرض و... دستگیر شده است، اولین پرسشی که جلویمان می‌آید این است که مگر هر دفعه چه‌قدر در حبس بوده است؟! و چنین آدمی، چه‌طور آزادانه می‌گشته است تا جنایت دیگری بیافریند؟
و دست آخر اینکه ای کاش دستگاه قضایی و امنیتی، همانطور که در برخورد با برخی گروه‌های سیاسی تسامح نمی‌کند، لااقل با مجرمان و جنایتکاران هم مسامحه نمی‌کرد.

 

منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۴/۱۱
نویسنده : علیرضا خانی

نظر شما