موضوع : پژوهش | مقاله

قرآن سوزی بدفرجام!

چند روز پیش کشیشی آمریکایی در اعتراض به قرآن مجید، کتاب مقدس مسلمانان را علناً آتش زد! در پی این کار نابخردانه عده‌ای از مسلمانان در افغانستان به تظاهرات پرداختند و علامت صلیب را لگدمال کردند و چند تن از مسیحیان (از اعضای سازمان ملل متحد) را در افغانستان به قتل رساندند!
هر چند عمل کشیش مزبور عقلاً و اخلاقاً محکوم و مذموم است ولی واکنش خشونت‌بار و متعصبانه نیز برخلاف تعالیم قرآن مجید به شمار می‌آید زیرا قرآن بارها تاکید فرموده است که:«لاتزر وازرة وزر اخری». یعنی هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. بنابراین اگر قرار باشد در این امر کسی مجازات شود، اعضای سازمان ملل متحد نیستند و این اقدام ناروا، خود عملی ضد قرآنی شمرده می‌شود و گناهش (با توجه به اینکه بر بدبینی به اسلام هم می‌افزاید) کمتر از قرآن سوزی آن کشیش کینه‌توز نیست! از طرفی سکوت در چنین مواردی موجب می‌شود که عده‌ای جلو افتاده و خودسرانه به اعمالی پردازند که هتک حرمت بیشتری نسبت به اسلام و قرآن پیش می‌آید و مایه نقض غرض می‌گردد. معلوم نیست علمای مصر و حجاز که مدعی‌ سکانداری کشتی اسلامند، چرا در این قبیل موارد ساکتند یا چرا پس از حرکت عوام‌الناس به فکر مخالفت می‌افتند؟! اما آن کشیش قرون وسطایی باید به یاد آورد که خشونت را عده‌ای در طول قرنها، به مراتب شدیدتر نشان داده‌اند و صدها تن را به اتهام مخالفت با رای خود درباره کتاب مقدس، به آتش کشیده‌اند و در پی محکمه‌های تفتیش عقاید یا انگیزیسیون، چه دانشمندانی را طعمه حریق ساخته‌اند. آنها بودند که از آنسوی دنیا به شرق آمدند و جنگ‌های صلیبی را به راه انداختند و جویهای خون روان کردند. و پاپ اعظم ایشان یعنی اروبان دوم (Urbain) فتوی داد که دزدان و جانیان زندانی اگر در این جنگ مقدس شرکت کنند و مسلمانان را بکشند و شهرها را آتش بزنند یکسره به بهشت جاودان می‌روندچنانکه مورخان مسیحی نوشته‌اند. و چندی قبل حد افتضاح به جایی رسید که جناب پاپ علناً از اعمال کشیشهای کلیسای کاتولیک اظهار شرمندگی نمود.
اگر این آقای کشیش که به خشونت اسلام اعتراض دارد، کاتولیک نبوده و از فرقه پروتستان باشد باید به یاد داشته باشد لوتر بنیانگذار پروتستانیسم فتوی داد که اربابان فئودال حق دارند دهقانهای معترض را بکشند و کتاب او «برضد گروه دهقانهای آشوب‌طلب» چه موج خونی در اروپا پدید آورد. مگر خشونت جناب کالون رهبر دیگر پروتستانها که به فتوای وی، میشل سروتوس را زنده در آتش افکندند، قابل انکار است؟!
این کشیش اگر دیده خود را باز می‌کرد، در همان آغاز قرآن، شعار ضد خشونت یعنی آیه: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را ملاحظه می‌نمود و اگر می‌خواست تفسیر قرآن را درباره نفی خشونت به شکل عملی ببیند، ماجرای فتح مکه را در تاریخ می‌خواند که پیامبر اسلام(ص) دشمنان حربی و خونریز خود را عفو فرمود و به آنان گفت: بروید که همه آزادید (اذهبوا فانتم الطلقاء) اگر قرار باشد که شما اعمال ناپسند عوام مسلمانان را به پای قرآن بگذارید، پس آیا ما هم حق داریم بمب های اتمی را که آمریکای مسیحی در هیروشیما و ناکازاکی بر سر مردم ریخت به پای انجیل مقدس بگذاریم و آن را منشا خشونت به شمار آوریم؟!
شما می‌گویید قرآن، دستور جنگ و خشونت صادر نموده است و لذا باید آنرا در آتش افکند! اما اولاً مگرکتاب مقدس شما از جنگهای موسی(ع) با دشمنانش (مدیان و عراد و سیحون و عوج) حکایت نمی کند و کشتار آنها را به دست بنی‌اسرائیل نشان نمی‌دهد و مگر در سفر تثنیه باب بیستم قوانین جنگ را بیان نمی‌دارد؟ پس چرا شما تورات موسی را به خشونت متهم نمی‌کنید و آنرا در آتش نمی‌افکنید؟ (که البته نباید چنین کنید). ثانیاً چرا نمی‌دانید که جنگهای پیامبر اسلام(ص) صورت «دفاعی» داشته است. پیامبر سیزده سال در مکه خود و یارانش دچار آزارهای گوناگون از سوی بت‌پرستان بودند. برخی از یاران او (مانند یاسر و سمیه) را کشتند و سایرین ناچار شدند ترک وطن کنند و به دیارغربت یعنی حبشه بروند و یا به مدینه هجرت نمایند. خود پیامبر را شبانه خواستند بکشند و ناگزیر به همراه ابوبکر از شهر خارج شد و به مدینه رهسپار گشت. با وجود این، دشمنان بت‌پرست وی، دست از او برنداشتند و درصدد برآمدند تا جمیع قبائل عرب را به جنگ با وی برانگیزند و مسلمانان را از مرد و زن و کودک نابود کنند و جنگ «احزاب» را بدین منظور براه انداختند. در چنین شرائطی پیامبر مجبور بود تا با آنان بجنگد و آیات قرآن دستور پیکار دهد. با این همه قرآن همواره امر صلح را مقدم شمرده و فرموده است: ان جنحوا للسلم فاجنح لها (انفال: 61) یعنی: «اگر آنها به صلح مایل شوند، پس تو نیز به صلح گرای» چنانکه پیامبر(ص) در «حُدیبیه» با دشمنان بت‌پرست خود صلح فرمود. پس به جای قرآن سوزی، ناآگاهی و تعصب خود را بسوزانید و از فتنه‌انگیزی توبه کنید و به یاد داشته باشید که مسیح(ع) به شما آموخته است: «چرا موی را در چشم برادر خود می‌بینی ولی چوب را در چشم خود نمی‌بینی؟!» اگر به کاستی‌ها و نقائص خود توجه کنید، نقائص سایر مردم را نخواهید دید.

منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۱/۱۸
نویسنده : مصطفی حسینی طباطبایی

نظر شما