خودشیفتگی قذافی
اگر ملتها از هم درس میگیرند و از تجربیات یکدیگر در مقابله با حکومتهای مستبد عربی استفاده میکنند، این حکومتها هم از یکدیگر درس میگیرند و سعی میکنند اشتباهات همتایان قبلی خود را تکرار نکنند. نمونه بارز این موضوع را میتوان در قذافی دید که خود را نه رهبر لیبی، بلکه رهبر آفریقا و امام مسلمین و رهبر اروپا و آمریکای لاتین میخواند.
ارتشهای مصر و تونس بدون شک در سقوط نظام دیکتاتوری و فرار و برکناری بن علی و حسنی مبارک نقش مهمی ـ اگر نگوییم تعیین کننده ـ داشتهاند. هر دو ارتش بیطرفی اختیار کردند و دست از حمایت از رئیس و فرمانده کل خود شستند و او را در مقابل توفان تنها گذاشتند. این دیکتاتورها هم چارهای جز کنارهگیری از قدرت نداشتند.
عامل مهم، سطح و نوع روابط آمریکا با فرماندهان ارتشهای مصر و تونس است. این نفوذ تا آن حد است که فرماندهان ارتش را در هر دو کشور متقاعد کرد که با انقلاب همراهی کنند و قبل از آنکه مردم زمام امور را به دست گیرند، خود سوار بر موج شوند و اداره کشور را از دست ندهند. برای همراهی با انقلاب هم لازم است که عدهای قربانی شوند و به بخشی از خواستهای مردم انقلابی توجه شود و تغییرات و اصلاحات به اجرا در آید، ولی به گونهای که نظام از هم نپاشد.
بدین ترتیب، در تونس و مصر همان دولتهایی رهبری اصلاحات و تغییرات را به دست گرفتند که تمامی اعضایشان در دوره دیکتاتوری و در مناصب لشکری و کشوری رشد کرده بودند و مورد اعتماد کامل دیکتاتورها قرار داشتند. البته نه اوضاع در تونس آرام شده و نه در مصر، مردم هر دو کشور برخواستهای اصلی خود پافشاری میکنند و دولتهای جدید ـ قدیم ناچارند امتیاز بیشتری بدهند، چرا که میدانند از سرکوب و قتل مردم طرفی نمیبندند و مردم دیوار ترس را شکستهاند.
در لیبی، وضع فرق میکند. با اینکه میگویند “ابوبکر یونس جابر» فرمانده ستاد ارتش را خانهنشین کردهاند، چون حاضر نبود ارتش را در سرکوب مردم شرکت دهد، ولی واقعیت این است که قوام نیروی مسلح در لیبی را ارتش تشکیل نمیدهد، بلکه قدرت اصلی در شش لشکر است که همگی نامهای پسران قذافی بر آنها نهاده شده است. همچنین آمریکا بر خلاف مصر و تونس، نفوذی بر رهبران ارتش و نیروهای مسلح لیبی ندارد تا آنها را به برکناری رهبر خود قبل از پیروزی انقلاب به دست مردم متقاعد کند. دولتهای اروپایی هم دو نگرانی بیشتر ندارند: سرنوشت سرمایهگذاریهای خود در لیبی و افزایش مهاجرت غیرقانونی در صورت سقوط قذافی.
پادشاه کشور نیممیلیون نفری بحرین قول اصلاحات داد و زندانیان سیاسی را آزاد کرد، یا پادشاه عربستان کمی پاشنه در خزانه را به روی مردم گشود، ولی قذافی هیچ قولی به مردمش نداد و فقط به صورتی مبهم از نوشتن قانون اساسی صحبت کرد و مطمئن بود که اگر به پیروزی برسد، همین قولها را نیز زیر پا میگذارد.
42 سال حکومت بلامنازع در لیبی، از قذافی شخصیتی خود شیفته ساخته است که باور نمیکند جز عدهای “موش و معتاد و مزدور» کسی با او مخالفت کند. وی گفته که “رئیس جمهوری نیست تا استعفای خود را به صورت مخالفان پرتاب کند، بلکه رهبر انقلاب است و انقلاب یعنی مبارزه تا آخر عمر».
وی به مردم لیبی بشارت داد که تا آخر عمر رهبرشان باقی میماند.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۹/۱۲/۸
نویسنده : سید محی الدین ساجدی
نظر شما