موضوع : پژوهش | مقاله

موانع مشروطیت

نگاه تاریخ
رضا حجت شمامى
روزنامه شرق، یکشنبه ۱۱ دى ۱۳۸۴ - - ۱ ژانویه ۲۰۰۶

بخش دوم
شیخ فضل الله در برابر اندیشه هاى دیگر مى گوید: «اگرچه حفظ نظام عالم محتاج به قانون است؛ ولى... بهترین قوانین، قانون الهى است و معلوم است که این قانون الهى ما... حکم جمیع مواد سیاسى را به وجه اکمل و اوفى داراست... اگر مقصودشان اجراى قانون الهى بود و فایده مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود، چرا خواستند اساس او را بر مساوات و حریت قرار دهند، رکن قویم،  قانون الهى است؛ زیرا قوام اسلام به عبودیت، نه به آزادى و مبناى احکام آن، به تفریق مجتمعات و جمع متخلفات است، نه به مساوات. پس اگر مقصود، اجراى قانون الهى بود، مساوات بین کفار و مسلمین نمى طلبید نه... و مساوات را قانون مملکتى خود نمى خواندند... مگر نمى دانى که آزادى قلم و زبان ... منافى با قانون الهى است...، (رسائل اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضل الله  نورى، ج  اول).مذهب سنتى فکر مى کند اگر هریک از آزادى هاى نامبرده در بالا در جامعه ظهور یابد به دلیل باز شدن فضاى ارائه اندیشه ها، دین دچار خسران مى شود بنابراین به هیچ عنوان نمى پذیرد که آزادى به معناى مدرن (بیان و عقیده) در جامعه حاکم شود. یکى از دلایل حضور و ظهور شیخ فضل الله نورى در دوران مشروطه و مخالفت او با مدرن اندیشان همین مسئله است. در این دوره وجود شخص شیخ فضل الله آنچنان قابل توجه نیست بلکه وجود چنین اندیشه اى در آن دوره بسیار مهم و قابل تامل است. زیرا در صورت نبود شیخ فضل الله، این تفکر مى توانست - به شکل ضعیف تر و یا قوى تر _ از سوى شخص دیگرى ارائه شود.» پس مقصود اندیشه است که چنین نماینده اى از این تفکر را در طول تاریخ شیعه به ما معرفى کرده و در آینده نیز وجود خواهد داشت.
فضل الله در بخشى از سخنان خود در تحصن عبدالعظیم(ع) مى گوید: «اى مردم! چشم و گوش باز نمایید! حق و باطل را بشناسید! گول سخن را نخورید! زشت و زیبا را بدانید! دین خود را به رایگان ندهید». در این سخن کوتاه حداقل دو نکته بارز وجود دارد که نگاه سنتى از دین و سیاست و ترس از آزادى به شیوه مدرن را نشان مى دهد یک: نگاه حق و باطلى از اندیشه که خواه نا خواه یکى حق است و دیگرى باطل، دو اساس دین در خطر است.
•دو استراتژى با یک تاکتیک
متأسفانه آنچه تاکنون بر سر تاریخ کشورمان _ به عنوان هویت یک ملت - آمده یا به همراه سانسورهاى حیرت آور بوده و یا موضع گیرى هاى یک جانبه اى که کمتر منطق خردورز در پس آن نهفته بوده است.
از جمله مسائل چالش برانگیزى که در عصر مشروطیت تاریخ نویسان و تحلیلگران تاریخ معاصر را دچار خود ساخته، این است که آیا شیخ فضل الله… یک دین مدار استبدادپرور بود و یا اینکه محمدعلى شاه یک سلطان دین محور؟ چرایى این همگرایى دینى- دنیایى سئوالات و شبهه هاى بسیارى را در اذهان روشنفکران دیروز و امروز، ایجاد کرده که کمتر پیش آمده که به شکل بى طرفانه کاویده شده باشد. متأسفانه تحلیلگران، وقتى مى خواهند از کسى یا دوره اى در ایران چیزى بنویسند از پیش مشخص کرده اند که باید به او حمله ور شوند یا مدافع او باشند: بسیارى از آثار و آراى موجود درباره فراماسونرى، مشروطه، نهضت ملى و یا اشخاصى همچون امیرکبیر، میرزا ملکم، حسین خان سپهسالار، مصدق و… از نمونه هاى روشن این بحث است که معمولاً یا مدافع مطلقشان بوده ایم و یا منکر مطلق. اما کمتر پیش آمده و یا شاید هیچ گاه رخ نداده که چرایى حضور یک جریان فکرى و یا تفکر یک شخص را در یک مقطع بر اساس و پایه هاى منطق مورد پژوهش قرار دهیم که چرا به عنوان مثال از دوره مشروطیت، همزمان شیخ فضل الله نورى و محمدعلى شاه با هم مدافع یک موضوع مى شوند و بزرگ مجتهد دنیاى شیعه آخوند خراسانى به همراه دیگر مجتهدان بزرگ کشور - مقیم ایران و عراق - مدافع مطلبى و جریانى دیگر.

نظر شما