هر نوشته اى آگاهى است
روزنامه شرق، یکشنبه 16 آذر 1382
هر نوشته ای آگاهی است به شرط آنکه ترتیب واژه ها در دستور زبانی که نوشته به آن است دارای معنا باشد. از اینجا به بعد می ماند دو بحث: یکی نگرش خواننده به موضوع و پذیرش یا رد گزاره ها و دیگری ایده همسان سازی که بنابر آن همه مجبورند مثل هم فکر کنند. همه مثل هم نمی اندیشند زیرا ما هر کدام انسانی هستیم با فردیت منحصر به فرد خویش. مسئله تغییرات درون جمعیتی در زیست شناسی کاملا پذیرفته است.
برای مثال حتی در پزشکی نیز اعتقاد بر آن است که تجویز داروهای مجاز با دوز معین در تمامی افراد منجر به نتیجه یکسانی نمی شود. پس پیچیدن نسخه واحد برای عموم حرکتی غیرعلمی است. هدف نوشته حاضر دادن آگاهی به نویسنده جویای آگاهی ستون «نگاه خبرنگار» صفحه آخر روز پنج شنبه است که عنوان «هر نوشته ای آگاهی نیست» را برای نوشته خویش برگزیده است. به نویسنده آن ستون دو جور می توان پاسخ داد؛ یکی آنکه با یک ورد ساده و پیش پا افتاده ای که هر جادوآموز ترم اولی هم از عهده اش بر می آید تبدیل به سوسکش کنیم و دوم آنکه به آگاهی ایشان و برخی اسلافشان که پیشترها جادوگران دست و پا بسته را زنده زنده در آتش می سوزاندند اضافه کنیم.
نخست جهت آگاهی ایشان به اطلاع می رسانیم تصور اولیه گردانندگان صفحه از راه اندازی ستون «آکادمی جادویی» نه سرگرم ساختن خوانندگان است و نه امضای هری پاتر جعلی است. امضای چه کسی جعل شده من خود هری پاتر هستم که با شما صحبت می کنم. دوست من ظاهرا نگاه وارونه به جهان در شما مزمن شده است. ببینید شما را طلسم نکرده باشند. شما عوالم جادویی را دنیای خیالی می دانید و اسم را واقعیت عینی می پندارید. نام تنها یک قرارداد است. و اما در مورد واقعیت باید گفت که واقعیت چیزی است که وجود دارد. جادو هم واقعی است چون وجود دارد. وقتی می گوییم چیزی فطری، ذاتی، عزیزی یا ژنتیکی است یعنی اساس آن صفت به صورت اطلاعات در ژن های ما موجود است. غریزه مادری وجود دارد چون جایی در ژن های ما به ثبت رسیده و نسل در نسل منتقل می شود.
نوع دیگری از اطلاعات نیز وجود دارد که به روش غیرژنتیکی منتقل می شود. اینها همان ایده ها هستند که از طریق فرهنگ منتقل می شوند. ایده ها در واقع اطلاعاتی هستند که به شکل ارتباطات ویژه میان سلول های عصبی در مغز ثبت می شوند و سپس از طریق فرهنگی منتقل می شوند. در واقع می توان گفت که فرهنگ مجموعه آن چیزی است که به روش غیرژنتیکی به نسل بعد منتقل می شود. پس آنچه در ذهن است در مغز است و نه تنها وجودی ذهنی بلکه وجودی عینی دارد. حتی خیال هم که فرموده اید، وجودی است مادی و اطلاعاتی است در شبکه سلول های عصبی مغز.
جادو واقعی است، وجود دارد و گرچه شما نمی پسندید به نسل بعد و بعدتر نیز منتقل خواهد شد. ارتباط نامربوطی که میان جادو و طنز برقرار کرده اید حاکی از عدم آگاهی شماست. همان طور که پیشتر نیز گفته شد جادو فعالیتی است ریشه دار (ژنتیکی و فرهنگی) و جدی برای تسخیر نیروهای مرموز و ناشناخته طبیعت (درون و بیرون از بدن انسان).
هیچ فرهنگی در زمین نیست که عاری از جادو (Magic)، ساحری (Sorcery)، افسونگری (Witchcraft)، آیین شمنی (Shamanism) و نظایر آن باشد. جادو ریشه دارترین و کهن ترین جریان فرهنگی در تاریخ بشر است. شما که نمی خواهید تاریخ مثله شود؟
ما که یک بار از بالا به پایین و یک بار از پایین به بالا نوشته جناب عالی را خواندیم و متوجه منظور شما از کلمه «علم» نشدیم. از آنجا که جادو پدیده ای اختصاصا انسانی است، شاید بتوان گفت که بررسی انسان شناسانه جادو به اندازه خود علم انسان شناسی (Anthropology) قدمت دارد. هیچ شناختی از انسان بدون بررسی ماهیت جادو و گوناگونی تجلی آن از فرهنگ و فرهنگ دیگر ممکن نیست. یکی از منشا های علم _ به معنی شناخت پدیده های طبیعی به روش علمی _ قطعا کنجکاوی است. کمدی که ما از سرکنجکاوی درش را باز کرده ایم شما آمرانه می خواهید ببندید. دوم آن که در سنت علمی محقق باید با دیدی بی طرفانه و بدون پیش داوری هر چه می تواند به موضوع مورد بررسی خود نزدیک شده و آن را از درون و نه از بیرون نظاره کند. شما که مخالفتی ندارید؟
در پایان از شما نسل سوخته ای عزیز خواهشمندیم که در صورت تمایل به برخی پرسش های پیش آمده پاسخ دهید: بر چه مبنایی معتقدید که استفاده درست از جریان «آزاد» اطلاعات همان چیزی است که شما معین می فرمایید؟ بر چه اساسی ادعا می کنید که جهان واقعی را شما می بینید و باقی کاریکاتوری از جهان است؟ چرا می پندارید که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها به سعادت نرسیده اند؟ از کجا مطمئن هستید که باورهای امروز ما در آینده جادو به شمار نخواهد آمد؟ چگونه می خواهید با چیزی که نمی شناسید و از آن «آگاهی» ندارید مبارزه کنید؟ چرا می خواهید «نسل بی سواد» بی سواد بماند؟
نظر شما