پرنسس پیشگو
روزنامه شرق، یکشنبه 16 آذر 1382
ترجمه سهیلا قاسمی: دایانا در نامه ای، از مرگ خود بر اثر سانحه اتومبیل از پیش تعیین شده ای خبر داده بود. بی شک این نامه شامل اظهارات زنی است که به لحاظ روانی متزلزل شده بود.
•••
«این دوره خاص زندگی ام بسیار خطرناک است... X در حال آماده کردن یک حادثه اتومبیل برای من است. مشکل ترمزها و جراحت های حاد سرم به چارلز امکان می دهند که دوباره ازدواج کند.» در ماه اکتبر 1996 یعنی 10 ماه پیش از مرگ دایانا در سانحه رانندگی در پاریس و در زیر پل آلما، او نامه ای به پل بورل، پیشخدمت خود داد که محتوی این جمله بود و به احتمال زیاد موقع سپردن این نامه 4 صفحه ای که روی پاکت در بسته اش نام خود را نوشته بود به بورل گفته بود: «می خواهم که این نامه را پیش خودت نگه داری... فقط در شرایطی که ...» این چکیده به همراه موارد بسیاری که انعکاس جهانی داشت در مجله «دیلی میرر» روز 20 اکتبر به چاپ رسید و بلافاصله در بریتانیا مثل بمب صدا کرد. خط شناس ها که برای پاسخ دادن به روزنامه ها و تلویزیون تحت فشار بودند، تایید کردند که نامه دقیقا با خط دایانا نوشته شده است. برای هواداران نظریه توطئه که هرگز نپذیرفته اند «پرنسس مردمی» در یک تصادف ساده اتومبیل مرده است- همان گونه که تحقیقات انجام شده طی دو سال در فرانسه این مسئله را تایید می کنند _ این نامه به منزله گنجی عظیم است. در حقیقت، چگونه این شاهزاده خانم زیبا که همه چیز داشت به غیر از خوشبختی، توانسته چنین پایان پیش پا افتاده و بی معنایی داشته باشد؟ آن هم پایانی ناشی از اشتباه آنری پل، راننده مستی که با سرعت زیاد رانندگی می کرده است. آیا امروز به نظر وسوسه کننده نمی رسد که آنها مرگ شاهزاده خانم محبوب خود را به این X که ظاهرا افسر امنیتی گارد سلطنتی بوده و نامش به دلایل قانونی قابل ذکر نیست نسبت دهند؟ محمد الفاید، پدر دودی، معشوق دایانا که به همراه او در تونل آلما مرد اولین کسی بود که پس از تصادف چنین توضیحی داد: «توطئه ای در کار بوده است و من بی وقفه به دنبال کشف آنچه روی داده خواهم بود. 99 درصد اطمینان دارم که آنها به قتل رسیده اند.» او در سال 1998 یعنی چند ماه بعد از آنکه با انگشت پرنس فیلیپ، شوهر ملکه که با «خون آلمانی» و «عقاید نازیستی» اش مجرم کاملی به شمار می رفت را نشانه گرفت این عبارات را بر زبان آورد.
چرا شش سال مخفی کاری
برخی نسخه های متفاوت نشان می دهند که احتمالا سرویس های مخفی بریتانیایی _ یا سیا _ برای خلاصی از دست دایانا که برای سیستم سلطنتی دست و پا گیر بود همه چیز را تنظیم کرده بودند. یک اسطوره محبوب هم حاکی از آن است که دودی هدف قرار داشته نه دایانا: نظام حاکم بر بریتانیا اشرافی تر از آن است که بپذیرد یک پرنسس بریتانیایی با یک مرد مسلمان رفت و آمد کند و به همین دلیل تصمیم به حذف او گرفته شد و این حرکت ناخواسته پرنسس را هم به کشتن داد. کیست که در این مورد نظری نداشته باشد؟ مجله تایمز حدود 36 هزار سایت اینترنتی مختص دسیسه های مختلف که احتمالا این عاشقان بیچاره قربانی آن بوده اند را معرفی کرده است. از جمله می توان به مجمع گل فروشان بریتانیا اشاره کرد که برای افزایش فروش خود دست به چنین سوءقصدی زده است. دلیل آن هم این است که تا هفته ها پس از مرگ دایانا سیل دسته های گل اطراف کنسینگتون پالاس، محل اقامت پرنسس را پوشانده بود...
پس از «افشاگری های تاثر انگیز» دیلی میرر مطبوعات «جدی» از گاردین گرفته تا دیلی تلگراف، تایمز و ایندیپندنت به بررسی دلایلی پرداختند که موجب شده پل بورل راز چنین نامه ای را شش سال از همه و از قاضی فرانسوی که مسئول تحقیق در مورد شرایط مرگ دایانا و دودی بود مخفی نگه دارد «این نامه بار سنگینی بود که پس از مرگ دایانا به دوش می کشیدم و تصمیم گیری در مورد اینکه با آن چه کنم ذهن و وجدانم را تحت فشار گذاشته بود.» او بی آنکه توضیحی قانع کننده داشته باشد سعی کرد این چنین خود را توجیه کند. این اظهارات در دیلی میرر، مجله چپ گرایی که دوست دارد به عنوان پیا م آور عدالت اجتماعی ظاهر شود، اما سود حوادث مردمی را هم انکار نمی کند، به چاپ رسید. سایر مطبوعات و همه مفسران بریتانیایی با وقاحت بسیار، دلیل دیگری را مطرح کردند: آیا تقارن چاپ نامه با ظهور قریب الوقوع کتاب پل بورل به نام «یک وظیفه سلطنتی» موجب نشده که این کتاب در ایالات متحده باارزش تر شود؟ آیا کار راحتی نیست که بخش های مختلف این کتاب _ که دیلی میرر با تمسخر بسیار از آن به عنوان «کتاب قرن» یاد می کند یک هفته پیش از فروش آن در کتابفروشی ها هر روز به چاپ برسند؟
به نظر می رسد که نزدیکان دایانا هم به نوبه خود صحت این انتشارها و تأثیر روانی برخی چکیده های منتشر شده در آن روز (از جمله «ممنونم چارلز از اینکه از زندگی ام جهنم ساختی و ممنونم از اینکه با خشونتی که به من ابراز کردی فرصت آموختن را برایم فراهم کردی.») را بر شوهر سابق دایانا _ که پس از مرگ او رسما با کاملیا زندگی می کند _ و به خصوص بر پسرانش بررسی می کنند. سال گذشته پل بورل _ که دایانا به او لقب «صخره من» داده بود و همیشه می گفت او وفادارترین پیشخدمتی است که در خاطر دارد _ بی هیچ تردیدی به مبلغ 300 هزار پوند داستان فرارهای عاشقانه و گاهی بسیار جذاب پرنسس عزیز مرده اش را به چاپ رساند. در آن زمان پل بورل پس از آنکه متهم به سرقت مسائل خصوصی دایانا پس از مرگش شده بود، توسط دادگاه تبرئه شد. کارشناسان سلطنتی یعنی وابستگان مطبوعاتی مستقر در بوکینگهام پالاس و زندگینامه نویسان رسمی بی آنکه به تئوری های توطئه، که چنین نامه ای می تواند به آنها اعتبار بخشد، توجه کنند، ترجیح می دهند در چکیده های نامه پرنسس اظهارات یک روح رنج کشیده را بیابند. اگر به شک های ابراز شده در درون نامه که دایانا آنها را بیان کرده اعتبار بدهیم، چطور نیاز چارلز به رها شدن از دست همسر سابق اش که دو ماه قبل از او طلاق گرفت تا با معشوقه اش کاملیا پارکر بولز، ازدواج کند قابل توضیح خواهد بود؟بسیاری از اعضای سابق خدمه دایانا که توسط «سان»، رقیب سرسخت «دیلی میرر» تحت فشار قرار گرفته بودند تا در مورد نامه ای که دایانا به بورل سپرده اظهارنظر کنند، اعلام کردند که این نامه ساخته تخیلات یک بیمار روانی اسیر توهم است که خود را قربانی توطئه کسانی می داند که آنها را «ارتش ضددایانا» می نامد و می خواهند او را بی اعتبار کنند.
پاتریک جپسان، منشی ویژه سابق پرنسس در سال های 1990 تا 1996، تعریف می کند که دایانا در آغاز سال 1996 به او گفت که در یکی از پارک های لندن می خواسته اند او را بکشند. در همان زمان، یک بار نیز به او تأکید کرد که شخصی ترمزهای اتومبیل اش را دستکاری کرده و جاسوسی هم در آپارتمانش میکروفن کار گذاشته است. پس از انجام تحقیقات توسط سرویس امنیتی کاخ، پاترک جپسان به این نتیجه رسید که هیچ یک از این ادعاها صحت نداشتند. کن وارفه، محافظ شخصی سابق پرنسس در سال های 1988 تا 1993 در این مورد به «سان» می گوید: «دایانا در مورد توطئه هایی که وجود خارجی نداشتند، دچار توهم شده بود. او در همه جا دسیسه می دید و اغلب نیز از مرگ بر اثر سانحه رانندگی سخن می گفت.»
بسیار دورتر از صفحه مجله هایی که روی کاغذهایشان تصویر زیبای پرنسسی بلوند که بزرگترین خیاطان لباس هایش را دوخته اند به چاپ رسیده، این «مسئله» جدید چهره دایانایی را به نمایش می گذارد که به واسطه طلاق متزلزل شده، غالبا تنها است و از اینکه کنار زده شود وحشت دارد. نکته دردناک اینکه حوادث، ترس او از مرگ در یک تصادف رانندگی _ ترسی که با قدرت پیشگویی اعجاب انگیزش تشدید شده _ را تأیید کرده اند. اما نقطه تلاقی آخرین اظهارات در مورد مرگ دایانا هر چه که باشد، باید گفت که او به این زودی ها از یاد رفتنی نیست. در پایان ماه اکتبر پاتریشیا کورنول، نویسنده رمان های پلیسی، قرار بود نتایج تحقیقات شخصی خود در مورد مرگ دایانا را که شش ماه برای آن وقت صرف کرده از تلویزیون آمریکا اعلام کند. اسطوره ها هرگز نمی میرند... و همواره موضوع انتشاراتی پرمنفعتی هستند.
منبع: لوپوئن
نظر شما