دعوت کارگران به بی عملی - بخش پایانی
روزنامه شرق، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۲ - ۱۸ شوال ۱۴۲۴ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳
حسین اکبری: فدراسیون جهانی سندیکایی از تمامی کارگران و زحمتکشان و اتحادیه های کارگری می خواهد که برای تحقق «جهانی شدن» مبارزه به خاطر صلح و پیشرفت اجتماعی و تحکیم همبستگی زحمتکشان جهان، برای مقابله با نئولیبرالی «جهانی سازی» و آنچه نئولیبرالیسم و خصوصی سازی خوانده می شود و نیز ادغام «اجباری» اقتصادی کشورها، از جمله مناطق آزاد تجاری آمریکا، متحد شوند. فدراسیون جهانی از همه کارگران و زحمتکشان و اتحادیه های کارگری می خواهد که در راه تحکیم و تقویت یگانگی فدراسیون و دفاع از حقوق و منافع طبقه کارگر جهان، بهبود شرایط کاری و امنیت شغلی زحمتکشان، پایان بخشیدن به تمام جنگ ها و تجاوزها، احترام به حاکمیت ملی و رشد مستقل اقتصادی کشورها و سرانجام برقراری صلح و امنیت جهان بکوشند و مبارزه کنند. نقش سندیکاها و اتحادیه های کارگری در کشور ما، در تصویب قوانین کار و تامین اجتماعی، در ملی شدن صنعت نفت، در مبارزات ضد استعماری و انقلاب قابل کتمان نیست. هیچ اندیشمند منصفی نمی تواند منکر شود که شکل گیری کمیته های اعتصاب در همه مقاطع مبارزات کارگران ایران و جهان، برعهده سندیکاها بوده است.
واژه سندیکا در هر فرهنگنامه علوم اجتماعی تعریف و معنی شده است و تحلیل از مضمون و عملکرد سندیکاها در کشورهای گوناگون نیز بسته به شرایط خاص آن کشورها، میزان رشد یافتگی طبقه کارگر آن ها امکان پذیر است. اما از واژه های (تشکل کارگری به مثابه…) غیر از ضدیت با سرمایه داری هیچ چیز روشنی به دست نمی آید. آیا مراد از تشکیل آن نابودی نظام سرمایه داری است؟ که اگر چنین است اساساً بدیل سندیکا (یعنی سازمان صنفی و دموکراتیک کارگران) نیست حتی بدیل احزاب و سازمان های ضد سرمایه داری (احزاب کمونیست و سوسیالیست) هم نمی تواند باشد، چرا که آنها هم بر طبق اساسنامه و مرامنامه های مدون و مصوب موجودیت می یابند و اهداف خود را در کوتاه مدت و درازمدت بیان می کنند و از نیروهای اجتماعی موجود و سایر کنشگران، تعریف و تحلیل متناسب با ایدئولوژی خود را دارند و میزان دوری و نزدیکی آن نیروها را با خود می سنجند و برای پیشبرد اهداف خود از پتانسیل های موجود در نزد آنان بهره می گیرند و هدف غایی آن ها برقراری نظام سوسیالیستی و… است. در ارزیابی سال های فترت جنبش کارگری، ضمن توجه به عوامل سرکوب و فریب از جانب متولیان سرمایه سالار، تمکین به بی عملی و بی ارادگی و عدم حضور در عرصه مبارزات کارگری یکی از نقاط ضعف دیدگاه هایی است که از درک شرایط مشخص و اتخاذ تاکتیک های مناسب به هر بهانه باز می مانند. فعالان چپ و سوسیالیست ها اگر به مانند مخالفان ما فاقد درک درست از توانمندی ها و پتانسیل های موجود در طبقه کارگر (نه در کارگران مورد نظر ایشان) باشند، طبعاً به حاشیه رانده می شوند و این نیازی به تلاش امپریالیست ها و سرمایه داران ندارد. گو اینکه در تحلیل نهایی امپریالیست ها و سرمایه داران از طریق تئوری پردازان خود از راه های گوناگون سعی در سردرگمی روشنفکران دارد، اما باید کرم را در خود درخت هم جست وجو کرد. کارگران عضو سندیکاها و یا سندیکالیست ها می توانند سوسیالیستی بیندیشند ولی سوسیالیست هایی از نوع بدیل تراشان ما چون اصل را بر این قرار داده اند که «اتحادیه های کارگری زیر نفوذ اندیشه ها و احزاب سرمایه داری قرار دارند و در واقع رهبری اتحادیه های کارگری خود بخشی از طبقه سرمایه دارند»، در واقع زمینه را برای خود انزوایی شان فراهم می کنند و از کارگران، بریده به کتاب ها پناه می برند و چنین است که دیرپایی کودکی شوالیه های ما شکل می گیرد.
آنچه از نقدهای اخیر بر «سندیکا، سازمان بی بدیل کارگران» برمی آید این است که این منتقدان، از نقطه عزیمت «چه باید کرد» (البته برای سوسیالیست ها) به دنبال تشکلی هستند که سوسیالیست ها را از انزوا به درآورد و آنها را تبدیل به جریان های اجتماعی و توده ای کند و این را در گرو ایجاد «تشکل مستقل ضدسرمایه داری کارگران» می دانند، به میزانی که سوسیالیست ها در چنین تشکلی، تشکیل حزب سوسیالیست نیرومندی دهند تا از این طریق با ایجاد یک جبهه انترناسیونال نوین برای هدایت جنبش جهانی طبقه کارگر به سوسیالیسم، توفیق یابند. کارگران هم اکنون در خطر اخراج از کارخانه ها و محیط های کار هستند، بیکاری بیداد می کند، فساد و اعتیاد قلب خانواده ها و کانون های کارگری را نشانه گرفته است؛ خانواده هایی که نیازهای اقتصادی و فقر آنها را متلاشی کرده است، واحدهای کارگری یکی پس از دیگری شامل خصوصی سازی شده و پروسه ادغام با شرکت های فراملیتی در آنها شکل می گیرد و نهایتاً هزینه آن را کارگران و زحمتکشان خواهند پرداخت و این تنها جزئی از مشکلاتی است که فرا روی کارگران و زحمتکشان است. این در حالی است که حداقل تشکیلات اتحادیه ای هم در ایران وجود ندارد و بسیاری از کارگران به ویژه کارگران جوان از سندیکاها و اتحادیه های کارگری به مثابه تشکیلاتی که بتوانند از طریق آن مطالبات و خواست هایشان را پی گیرند، شناخت لازم را ندارند. بازگشت به اندیشه های ۱۸۸۶ میلادی، بدون درک شرایط زندگی اجتماعی امروزین ما در بهترین حالت به بازخوانی یک حادثه می انجامد.
نظر شما