لذت ببر و فیلم بساز
روزنامه شرق ، سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۲ - ۲۱ شوال ۱۴۲۴ - ۱۶ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه فریبا ابوالخانی:به یکباره لب به سخن می گشاید: «من از آن دسته کارگردانانی نیستم که سالی یک فیلم می سازند، مثل وودی آلن، یا حتی دو سال یک بار. دوست دارم زندگی کنم، خوش بگذرانم، ماجراجویی کنم. بیرون بروم و با مردم برخورد داشته باشم تا خوراک کارهایم را فراهم کنم…» اما بدون تردید چون تارانتینو بالاخره یک کارگردان است بی طاقتی و کم حوصلگی هواخواهانش را درک می کند و برایش ارزش قائل است. بعد از «جکی براون» که اقتباسی از رمانی به قلم المور لئونارد بود و اشتهای این کارگردان را به خوبی ارضا می کرد و پشت سرگذاردن یک تجربه مایوس کننده بازیگری در برادوی در سال ۱۹۹۸، با شور و اشتیاقی وصف ناپذیر بار دیگر به نوشتن روی آورد.
«در درونم فیلمنامه نویسی وجود دارد که از من انتظار دارد خودم را وقف او کنم، چون به لطف اوست که به اینها رسیده ام… برای نوشتن یک فیلم جنگی قرار بود دو سال وقت بگذارم اما سه سال وقتم را گرفت با این تفاوت که دوتا نوشتم. برای تر و تازه نگه داشتن عشقم به سینما فیلم های زیادی دیدم تا این عشق برایم به مذهب تبدیل شود، نه اینکه تنها یک حرفه باشد. فیلم های زیادی مربوط به دهه پنجاه و شصت دیدم، فیلم های جنگی و وسترن تا از سبک کلاسیک اشباع شوم. همان سینمایی که امروز دیگر وجود ندارد، همان سبکی که فیلمسازان آمریکایی برای روایت داستان هایشان از آن بهره می گرفتند. بعد وقتی شروع به کار روی «بیل روبکش» کردم دلیل موجهی برای دیدن و دوباره دیدن فیلم های برادران شاو (تهیه کنندگان افسانه ای و هنگ کنگی دهه شصت) یافتم.»
مجموعه ای از بهترین ها
جرقه اولیه «بیل رو بکش» هنگام ساخت «داستان های عامه پسند» زده شد. در واقع منشاء آن لذتی بود که تارانتینو و اِما ترومن از همکاری با یکدیگر می بردند.«پایان هر هفته جشن می گرفتیم. یک شب، در سانتامونیکا، آمدم به آپارتمانم تا لباس عوض کنم. همانجا فکر ساخت فیلمی با مضمون انتقام به ذهنم خطور کرد: اوماتورمن در هیئت یک قاتل و گروهی که به او حمله می کنند تا او را از پای درآورند. بعد از پنج سال فرو رفتن در اغما اوما بر می خیزد و دشمنانش را از کرده شان پشیمان می کند. وقتی به میهمانی رسیدم درباره این ایده با اوما صحبت کردم. در طول کار روی «قصه های عامه پسند» در این مورد با هم گفت وگو می کردیم. تقریباً یک هفته بعد اوما این ایده را مطرح کرد که بهتر است این زن اولین بار، خونین و محتضر در لباس عروسی مقابل چشم تماشاگر ظاهر شود. در واقع ما با هم این پرسوناژ را خلق کردیم. در عنوان بندی فیلم همه از او نه تنها به خاطر این همفکری بلکه به خاطر هرآنچه در طول فیلمبرداری برای این پرسوناژ به ارمغان آورد قدردانی کردند.»
بخشی از لذتی که هنگام تماشای «بیل رو بکش» احساس می کنیم به طور مستقیم از لذتی که تارانتینو هنگام نگارش فیلمنامه حس کرده مایه می گیرد. این فیلم در برگیرنده فصل های متفاوتی است که هر یک به نوعی نشانگر ادای احترام این فیلمساز به یک ژانر سینمایی محبوب اوست، از فیلم های شمشیربازی گرفته تا جیالوی ایتالیایی با گذر از سکانسی شگفت انگیز از انیمیشن ژاپنی.«در مورد ژانر باید بگویم که اگر «بیل روبکش» یک صفحه موسیقی بود می توانستیم آن را مجموعه ای از مشهورترین و موفق ترین ترانه ها در نظر بگیریم. من همیشه به مقوله «فصل» در سینما بسیار علاقه مند بودم. می توانید هربار سبک، ریتم و دیدگاه خودتان را عوض کنید، جهشی به آینده داشته باشید یا درگذشته سیر کنید بدون اینکه بازی با استفاده از فلاش بک باشد…»
این فیلم از مراجع و منابع بی شماری الهام گرفته است. تارانتینو از بین آنها تنها به تعدادی اشاره می کند: ویلیام ویتنی، سلطان سریال های تلویزیونی و شاهزاده فیلم های هالیوودی سری رده ب؛ چانگ چه (که در مورد فیلم های برادران شاو از همان جایگاهی برخوردار است که (جان فورد در قبال فیلم های وسترن!) و کینجی فوکاناکو چه به خاطر همکاریش در فیلم های یاکوزاها و فیلم های سامورایی و چه به خاطر جایگاهی که قبل از مرگش با فیلم «جدال شاهانه» در سینمای فوق خشن معاصر ژاپن- به سرکردگی فیلمسازانی چون تاکاشی ایشی و تاکاشی مینیگ- به دست آورد.در سال ۲۰۰۱ در حالی که مراحل تدارکات به خوبی پیش می رفت اوماتورمن به تارانتینو خبر داد که باردار است. «شاید اگر کارگردان دیگری بود صبر نمی کرد اما من چاره دیگری نداشتم. چون «بیل رو بکش» فیلم یاکوزایی من، فیلم سامورایی من، فیلم من از دختران خشن و نیز فیلم ژوزف فون اشترنبرگی من است. موقعی که اشترنبرگ در تدارک ساخت «قلب های سوخته» (۳۰) بود دیتریش باردار شد و آنها برای دیتریش صبر کردند و تاریخ سینما نسبت به این کارشان قدرشناس است.»
بعد از تولد «روان» کوچولو، کار از سر گرفته شد. بازیگران فیلم که اکثراً بازیگران زن بودند با انرژی باورنکردنی در تمرینات رزمی شرکت می کردند، کاری که خود تارانتینو هم می کرد.«ابتدا تصمیم داشتم در فیلم بازی کنم اما لحظه آخر از این مسئله صرف نظر کردم چون فهمیدم تنها برای کارگردانی به من پول خواهند داد. اما این چیزی بود که از کودکی رویای آن را در سر می پروراندم و مسلماً نباید فرصت را از دست می دادم و اجازه می دادم بقیه بدون من لذت شرکت در این تمرینات را ببرند. درست سه ماه مشغول این تمرینات بودم. هشت ساعت در روز و پنج روز در هفته. برای همه طاقت فرسا بود. به خصوص در ابتدای کار و بویژه برای اوما که تازه زایمان کرده بود. البته برای زن ها که بدنشان نرم تر ازمن بود طبیعتا راحت تر بود و آنها شاهد بودند که هر بار که درد می کشیدند من بیشتر از آنها درد می کشیدم.
ادامه دارد
نظر شما