در فضیلت انتقام
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

در فضیلت انتقام

روزنامه شرق، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۲ - ۲۶ شوال ۱۴۲۴ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰۳

مازیار فکری ارشاد:خدمت بزرگی که کوئنتین تارانتینو به سینما کرده این است که فاصله میان سینمای استودیویی و سینمای مستقل را از بین برده و یا حداقل این فاصله را به کمترین حد ممکن رسانده است. و با استفاده از این تعامل دوجانبه فیلم هایی ساخته که عموم مردم فقط دو نظر درباره آنها دارند: یا خیلی خوب و یا خیلی بد. قضاوت کردن درباره «چهارمین فیلم کوئنتین تارانتینو»، جمله ای که به شکل خودبینانه ای در ابتدای فیلم آمده است نیز به همین سختی است. نتیجه گیری درباره خوب یا بد بودن بیل رو بکش حقیقتاً کار دشواری به نظر می رسد.

بیل رو بکش ستایشی عاشقانه و در عین حال سنت شکن در باب فضیلت انتقام جویی و ریختن خون در برابر خون است. بر این بستر موضوعی، ملغمه ای از زور آزمایی تارانتینو با بسیاری از ژانرهای زنده و رایج جهان و ترکیب هنرمندانه آنها را شاهدیم. حقیقتاً نمی شود این فیلم را در ژانر خاصی دسته بندی کرد. بیل رو بکش به طور همزمان فیلمی است رزمی، ماتریکسی، هنگ کنگی، سامورایی، اکشن هالیوودی، موزیکال و دلهره آور. به همین خاطر شاید بهتر باشد این فیلم غریب را در ژانری به نام ژانر تارانتینو دسته بندی کنیم. در مقابل این حجم عظیم بروز وقایع و اتفاقات در یک فیلم صد و پنج دقیقه ای که با تدوین دینامیک و پویای سالی منکی، و برهم زدن توالی زمانی اتفاقات در تدوین، قدرتی دو چندان یافته، حق همانقدر با مخالفان فیلم خواهد بود که با موافقان آن. اما یک چیز قطعی است و آن این که بیل رو بکش یکی از بحث انگیزترین فیلم های دوران خود خواهد شد و احتمالاً تا سال های طولانی موافقان و مخالفان در مدح و قبح آن سخن خواهند راند.

تارانتینو در حرکتی بلند پروازانه و در عین حال خودبینانه تلاش کرده تا همزمان مرزهای چند ژانر رایج سال های اخیر سینمای جهان را بسط و گسترش دهد. حتی اگر در این کار موفق هم نشده باشد، لحظه هایی در فیلم هست که فراموش شدنی نیست و حداقل تجربه اولین بار دیدن آن را ناب،  لذت بخش و تکان دهنده می سازد. فیلم دارای پنج اپیزود جداگانه به سیاق فصل های رمان های ادبی است. در این پنچ اپیزود صدها ارجاع، اشاره و شوخی با فیلم های مشهور و گمنام سینمای جهان را شاهدیم. فیلم با یک ضرب المثل باستانی آغاز می شود: «انتقام غذایی است که باید سرد خورده شود» و سپس آواری از غیرمنتظره ترین اتفاقات ممکن (و گاه غیرممکن) بر سر تماشاگر خراب می شود. آدم ها به سادگی آب خوردن کشته می شوند.کلی دست و پا با گلوله و شمشیر و کارد و قمه قطع می شود. آنقدر خون فواره می زند و بر در و دیوار و سروصورت و لباس شخصیت ها می پاشد که هر آن سرخی خون با رنگ لباسی، دیواری و پس زمینه ای کنتراست می سازد. کنتراست رنگ ها به خصوص در تقابل یا تعامل با رنگ خون از مهم ترین توجهات تارانتینو در فیلم هایش است که هر لحظه بار معنایی خاص و گاه متضادی می آفریند.

در فیلم با آدمکش هایی روبه روییم که به رغم خشونت و خباثت ذاتی و شغلی شان، به شدت پایبند یک سری اصول اخلاقی کاملاً شخصی اند و هرکدام برای هریک از کنش هایشان، دلیلی موجه و توجیهی قانع کننده دارند. اوما تورمن یکی از همین جانورهای غیرقابل مهار و پیش بینی است که در تمام فیلم با نام عروس شناخته می شود. عروس شخصیتی چند بعدی دارد که توأماً چندین زن/ ضد قهرمان ماندگار سینمای معاصر را به یاد می آورد. مبارزه طلبی، جنگندگی و تسلط بر فنون رزمی ترینیتی در ماتریکس ها، اعتماد به نفس و بی رحمی نیکیتای لوک بسون، مردستیزی و جامعه گریزی شخصیت های سوزان ساراندون و جینیا دیویس در تلما و لوییس، پوست کلفتی و آبدیدگی سیگورنی ویور در سری فیلم های بیگانه و انتقام جویی و سادیسم شخصیت شارون استون در غریزه اصلی و شیطان صفتان مجموعه ای است که هویت و شخصیت غریب تورمن را در فیلم می سازد. مطمئناً اوما تورمن پس از پایان فیلمبرداری بدل به زن پخته تری شده چرا که در بیل رو بکش کمترین استفاده ممکن از جلوه های ویژه کامپیوتری صورت گرفته و تمام صحنه های نبرد به صورت واقعی فیلمبرداری شده اند. در این فیلم بیشتر از تمام فیلم های یک سال سینمای اکشن خون ریخته می شود. اغراق های جالب مثل قطع شدن دست و پا با گلوله و فوران خنده دار خون، و کشته و زخمی و معلول شدن صدها نفر در فیلم از نکات جالب و فرح بخش چهارمین فیلم تارانتینو است.محور سینمای اکشن اصولاً بر پایه کلیشه ها گذارده شده است. ولی در بیل رو بکش کلیشه ها نقشی ندارند. اما حتی نباید منتظر برخوردهای غیر کلیشه ای باشیم. در این میانه راه سومی ارائه می شود. با دستمایه قراردادن کلیشه های ازلی و ابدی تاریخ سینما و استحاله آنها، نگره ای غیرقابل پیش بینی و نامنتظر، بیننده را مبهوت می کند و شگردی تازه ارائه می دهد. بیل رو بکش یکی از ضدکلیشه ترین فیلم های تاریخ سینماست و این امر تا حد اغراق عمدی و غیرعادی بسیاری از حوادث پیش می رود.

بیل رو بکش فقط یک فیلم سینمایی نیست. در واقع نوعی مولتی مدیا (برنامه چند رسانه ای) شامل فیلم رنگی، سیاه و سفید، انیمیشن، گرافیک، دوپاره شدن و تطابق تصویرها و صداها، نقاشی و موسیقی است. ایده استفاده از انیمیشن در فصل معرفی پیشینه شخصیتی اورن- ایشی (لوسی لیو) ایده ای مبتکرانه و جالب به نظر می رسد.

موسیقی پرتنوع و حیرت انگیز فیلم با انتخاب آهنگ های متفاوت و متعدد از دیگر نکات قابل توجه بیل رو بکش است. تیتراژ آغاز فیلم با ترانه غنایی و زیبای بنگ بنگ با صدای نانسی سیناترا آغاز می شود و بیننده را در خلسه ای لذت بخش فرو می برد و ناگهان با صحنه پرتحرک و خشن رویارویی عروس (اوماتورمن) با یکی از اعضای قدیمی دارودسته آدمکش ها (ویویکا فاکس) از این خلسه بیرون می آییم. در ادامه و از آنجا که بخش اعظمی از داستان در ژاپن می گذرد، موسیقی حماسی ژاپنی نیز نقش عمده ای در فیلم به عهده می گیرد.اینجا هم کنتراست های ویژه تارانتینو قابل ردیابی است. استفاده از موسیقی شاد و فرح بخش در صحنه های خونریزی و کشت و کشتار و موسیقی غمناک در صحنه های کمیک و شاد از همان برجسته سازی تضادهای خاص تارانتینوست. طنز ویژه و خاص تارانتینو مثل سه فیلم دیگرش اینجا هم حضور دارد. کلکسیون عینک های آفتابی رئیس پلیس، ور رفتن بیل (که در این فیلم چهره اش را نمی بینیم) با دسته شمشیر، تقابل علاقه استاد ژاپنی به بیس بال و سامورایی بازی اوماتورمن آمریکایی یا ایده نیش زدن پشه ها قبل از سوءاستفاده کارگران بیمارستان از عروس فرو رفته در کما از همان طنزهای منحصر به فرد تارانتینویی است.
 

نظر شما