جنگ شیراک با دست پرورده
روزنامه شرق، پنجشنبه ۴ دی ۱۳۸۲ - ۲ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۵ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه سهیلا قاسمی: از سال ۱۹۷۵، نیکولا سارکوزی از نردبان شیراک بالا می رود. او که ابتدا حکم پسر شیراک را داشت بعدها به «خائن» تبدیل شد. مرد شماره یک طبقه سیاسی پس از بخشیده شدن تغییر چهره داد و به نوبه خود به نبردی رقابتی با رئیس جمهور پرداخت.
شیراک در دیدار اواسط سپتامبر خود با سارکوزی از او خواست که برای استقبال از رئیس جمهور عمر بنگو پیش او بماند. وی با خنده گفت: «او از دیدن رئیس جمهور و وزیر کشور مشعوف خواهد شد.» این لحظه بسیار دلفریب بود. این روزها ژاک شیراک به فرزند کوچک ناخلف خود واکنش های بسیاری نشان داده و به او توجه روزهایی مهم را ابراز می کند. از روز ۲۹ اوت، رئیس جمهور آهنگ گفت و گوهای ویژه و خصوصی با او را از سر گرفته است. چندی پیش نیز نیکولاسارکوزی شاکی بود که سخنانی از رئیس جمهور نقل شده که نه در شورای وزرا و نه به صورت خصوصی شنیده نشده و حاکی از عدم انسجام و همبستگی در درون دولت است. وی پیش از آن و در جلسه حزب مردمی در نانسی سخنرانی ای کرد که به عنوان انتقاد از ژان پیر رافارن تلقی شد. رئیس جمهور پس از این مسئله فوراً امکان این که اطرافیانش بتوانند از وزیر کشور بد بگویند را نفی کرد. در واقع او برای این که چنین اتفاقی نیفتد آموزش هایی داده بود. شیراک ضمن مشایعت سارکوزی دوباره اعتماد کامل اش به او را اعلام کرد.
چه کسی حیله گر است؟ سارکوزی که نیست. هر چند او هم مثل همه، بدون استثنا خود را اسیر سراب شیراک کرده، اما خوب بلد است که چه طور به سرعت بر خودش مسلط شود. این سماجت رئیس جمهور برای ملاقات او و مدارا با او حسابی کنجکاوش کرده است. رئیس دولت هرگز هیچ یک از ملاقات هایشان را که خود او هم پس از بازگشت بر تناوب آنها تاکید می کند، گزارش نکرده است. و به خوبی می داند که رئیس جمهور او را امتحان می کند و مراقبش است . او می داند که این جایگاه برتر را مدیون ویژگی جدیدش یعنی رقابت بالقوه است نه تنها رقابت با آلن ژوپه یا ژان پیر رافارن، بلکه رقابت با خود ژاک شیراک. شیراک به دنبال حفظ موقعیت خود است و این در حالی است که اکثریت فرانسوی ها معتقدند رئیس جمهور نباید در سال ۲۰۰۷ خود را وارد بازی انتخاباتی کند. سال ۲۰۰۲، ژاک شیراک، ژان پیر رافارن را به جای نیکولاسارکوزی برگزید. نخست وزیر آینده در جریان مبارزات انتخاباتی اظهار داشت: «نیکولاسارکوزی انتخاب آزادانه شیراک نیست.» مسلماً هرگز نیز نخواهد بود. در مورد نخست وزیر رافارن هر چند نظرسنجی های انجام شده هنوز به صورت وارونه در نیامده اند، اما باید گفت که دیگر مردم از او حمایت چندانی نمی کنند. رئیس جمهور وقتی احتمال دستکاری پاییزی دولت، موقعیتی که می توانست رافارن را در جایگاه خود جاودانه کند، رد کرد بر این حقیقت تاکید کرد که جایگاه نخست وزیر تا زمان انتخابات محلی و اروپایی موقتی است. آلن ژوپه نیز تا مدتی در پشت درهای بسته روانی _ قضایی که به گفته خودش «خدا حتی نصیب بدترین دشمنان هم نکند» قرار گرفته و احساس می کند از حزب مردمی UMP دور شده است.به همین دلیل است که ژاک شیراک نسبت به نیکولاسارکوزی حساس شده و به او توجهی نشان می دهد که برای هیچ کس باورکردنی نیست. شیراک وقتی در پی چیزی است بی نهایت تلاش می کند. وزیر کشور از این بابت هیچ ناراحتی ای به خود راه نمی دهد. چرا که هیچ جنبه عاطفی ای در آن وجود ندارد. سارکوزی جزو آن کسانی است که فکر می کنند احساسات شیراک محدود است و در واقع به جز دخترش کلود و همسرش برنادت شامل کس دیگری نمی شود. نیکولا سارکوزی از خود دفاع کرده و می گوید هرگز به شیراک به چشم یک پدر نگاه نکرده است. شاید این حرف ها به این دلیل باشد که روابط او با پدرش بسیار مغشوش است. سارکوزی فقط در زمینه سیاسی او را تحسین می کند. وی دراین باره می گوید: «من هرگز دچار بحران هیستری یا حسادت نشده ام.» و شیراک چه چیز او را دوست داشت؟ یک روز شیراک در پاسخ به این سئوال به دوست مشترکشان گفته بود: «جوانی ام را در او می دیدم.» سارکوزی در کتاب خود «آزاد» که در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید این بحث را چنین خلاصه می کند: «من به همراه او جایگاه های مختلفی را پشت سر گذاشتم. به عنوان مبارز، در چارچوب حزب جمهوری (RPR)، به عنوان همکار، حامی و بعد او مرا به عنوان مردی سیاسی در نظر گرفت، سمتی که بدبینی و توجه به همراه داشت.» حالا دیگر آن جوان مبارزی که سال ۱۹۷۵، نخست وزیر شیراک درنیس کشف کرده و فوراً ملاقاتی در میتینیون با او ترتیب داده بود به فراموشی سپرده شده است. سارکوزی در آن زمان بیش از همیشه انرژی و قدرت داشت. حالا دیگر این که چطور او کم کم به شیراک نزدیک شد و در سال های دهه ۹۰ شب و روزش را در کنار او گذراند به فراموشی سپرده شده است. خاطره این قهقهه هایی که در عکس ها نشان داده شده و نشان دهنده همدستی واقعی این دو نفر است هم به فراموشی سپرده شده است. شیراک در وجود این موجود جاه طلبی که از همان آغاز فعالیت های مبارزاتی اش در حزب جمهوری خواه می دانست چه می خواهد، چیزی از وجود خودش را می دید. شهامت او _ که در میان سایرین نیز مثال زدنی است _ موجب شد در سال ۱۹۸۹ در برابر شارل پاسکوا قرار گرفته و شهردار نویی شود. شیراک این شهامت را از نوع خودش می دید. همه این مسائل به فراموشی سپرده شده است. این داستان کاملاً متوقف شده است و بی شک خود این دو مرد، در مورد هم بیش از آن اطلاعات دارند که بتوانند از هم فرار کنند.
از نوامبر سال ۱۹۹۳، سارکوزی «بالادور» را انتخاب کرد و خود را از ویژگی های دیگری اشباع کرد: «قبلاً من فقط به روابط قوی، عبارات کوتاه، ایده های روشن انرژی ناتمامی که همانند شیراک در وجودم بود وفادار بودم.» این عبارت تصویری است از شیراک که همواره برای او چنین است. پس از آن هم دیگر برای همه مشخص است. زمانی که سارکوزی می خواست انتخاب خود را به او اطلاع دهد، شیراک برای نشان دادن بی تفاوتی خود او را به دفترش دعوت کرد و با سردی دروغینی گفت: «تو داری همه تخم مرغ هایت را در یک سبد می چینی.» شاید آن روز سارکوزی به احساسات بیشتری نیاز داشت. بعدها شیراک او را به چشم دیگری دید و سارکوزی درباره اش گفت: «شیراک مرد مهربانی نیست.» در دوره بعدی پارلمان در سپتامبر ۱۹۹۴ و در کولمار، وزیر بودجه وقت ملقب به نخست وزیر سابق هر چند برای همه مسلم بود که به ادوارد بالادور... اما به ژاک شیراک و دخترش کلود که به او اعتماد داشت درود فرستاد. به هنگام مبارزات انتخاباتی سال ۱۹۹۵ خانواده شیراک متقاعد شدند که به اصطلاح سنگین ترین موشک های اگزوسه از جانب برسی هستند؛ جایی که سارکوزی بر آن جا حکم می راند. سارکوزی تا جایی پیش رفت که برنادت شیراک را به هنگام فروش زمین های خانوادگی اش هدف قرار داد. دیگر در الیزه همه به این نتیجه رسیده بودند که نیکولاسارکوزی در برابر هیچ چیز عقب نشینی نمی کند. حدود سه سال و نیم زمان نیاز بود تا رئیس جمهور گفت وگو با شهردار نویی را از سر بگیرد.
این گفت وگوها به ویژه برای شهردار بسیار حیاتی به نظر می رسید. برای شروع نیاز به پلی رابط بود که دومینیک دوویلپن در رأس این پل واسطه قرار گرفت. پس از انتخابات مجلس سال ۱۹۹۷ دست کم در حزب جمهوریخواه می گفتند: «با خود شیراک چیزی پیش نمی رود اما دست کم او می پذیرد که سارکوزی در آن جا باشد.» سارکوزی همواره بیهوده تلاش می کرد که به حساب تحلیل های سیاسی بپردازد - «چون شیراک را می شناختم» - شیراک نیز به هیچ وجه احتمال نمی داد که مردی که خودش تربیت کرده بود و آن مرد او را از دست داده بود به فکر خیانت بیفتد. یکی از دوستانش می گوید: «شیراک حزب گرا است. او شابن را به کشتن داد در حالی که به هیچ وجه دینی به او نداشت. همچنین ژیسکا را که فقط متحد او بود.» پس از آشتی در سال ۱۹۹۷ شیراک دیگر هرگز به این گذشته انقلابی اشاره ای نکرد و فقط به گفتن این عبارت بسنده کرد: «من فرد کینه جویی نیستم. اما باید بگویم که فراموشکار هم نیستم.»
از آن زمان به بعد همه کسانی که رئیس جمهور را خوب می شناسند، می گویند که به نام عملگرایی شیراک هر اتفاقی امکان پذیر است، اما هیچ چیز هم مثل قبل نخواهد ماند. یکی از نزدیکان او می گوید: «داستان عاشقانه بین آنها خیلی وقت است که زیر خاک رفته است.» وزیر کشور هم امروزه دیگر چیزی از گذشته نمی گوید: «روابط حرفه ای ما صمیمانه است اما شیراک به این حرفه بدبین است.» و واقعیت این است که شیراک هرگز به اندازه وقتی که بدبین است دقت و توجه به خرج نمی دهد. او فقط وقتی این چنین در حالت تدافعی است به این شکل بازی می کند . در قوانین مخفی شیراک چیزی به نام تصادف وجود ندارد و این چنین است که چنین «دقت عمل های کوچکی» نشان می دهد. نیکولا سارکوزی حالا می بیند شیراک، مردی که متنفر است در اتاق کارش چیزی خورده شود، به آماده کردن بشقاب سوسیس می پردازد. واقعیت این است که او می خواهد با این کارها دوست داشتنی تر شود. طی سال ها، رئیس جمهور در فضای سیاسی فرانسه دقت نظرهای سیاسی اش را از دست داده است. افراط گرایی بین المللی که بعدها او را به دنبال خود کشید موجب شد که در برابر تنگ نظری های برخی مخاطبانش اعتراض کند. کسانی که در نظر او جذابیت دارند بسیار نادرند. این ها کسانی هستند که کار می کنند و سارکوزی جزو این افراد است.
ادامه دارد
نظر شما