شفق سرخ، گزارشی از عملیات دستگیری صدام
روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۸۲ - ۷ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۳۱ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه امیر زمانی فر: کماندوی نیروهای ویژه قبلاً سوزن را کشیده بود. او آماده بود تا نارنجک را به داخل «لانه عنکبوت» بیاندازد، عنوانی که درجنگ ویتنام به مخفی گاه های مخوف و مرگبار اطلاق می شد. اما مردی که درون این لانه کز کرده بود، اسلحه ای دردست نداشت. او به نشانه تسلیم دستانش را بالا برد و در حالی که به انگلیسی صحبت می کرد، گفت: «من صدام حسین رئیس جمهوری عراق هستم و خواهان مذاکره می باشم.»
آن طور که بعدها نقل شده است یکی از مأموران عملیاتی نیروهای ویژه نگاهی از سر تحقیر به مرد ژولیده مو، با ریش انبوه که گیج و متحیر به نظر می رسید افکند و به او گفت: «پرزیدنت بوش سلام رساندند» هنگام بیرون آمدن از مخفی گاه ناگهان سرصدام به جایی اصابت می کند. اما یک مقام آگاه در دولت آمریکا به نیوزویک گفت که ماجرا این طور نبوده است. جریان از این قرار است که زمانی که به صدام دستبند زده شد وی شروع به درگیری با نیروهای آمریکایی کرد و به جروبحث با سربازان پرداخت، یکی از کماندوها با ضرب مشت یا قنداق اسلحه او را نقش زمین کرد.
بدین ترتیب یکی ازبزرگترین و جنون آمیزترین دیکتاتوری های تاریخ پایان یافت. آمریکایی ها در نبردی که در بهار گذشته صورت گرفت در تلاش برای کشتن صدام حسین با استفاده از بمب های ۲۰۰۰ پاوندی که با لیزر هدایت می شدند، شکست خوردند. صدام با پیشروی نیروهای آمریکایی در پایتخت عراق، در ماه آوریل بغداد را ترک کرد و ناپدید شد. اختصاص جایزه ۲۵ میلیون دلاری و استفاده از دستگاه های سری شنود، ساخته شده با تکنولوژی آمریکا هیچ یک نتوانست به پیدا شدن «قصاب بغداد» کمکی کند. سرانجام مردی که در اسناد ارتش آمریکا به عنوان «هدف با اهمیت شماره ۱» (HVT-1) و یا «شماره ۱ در لیست سیاه» (BL-1) از وی نام برده شده بود و دستگیری اش کاری شاق و مستلزم شکیبایی و تا حدودی شانس ارزیابی شده بود، دستگیر شد.
در ماه های آوریل تا دسامبر گزارش های بسیاری دال بررویت صدام داده شده بود.
در لشکر چهارم پیاده نظام که در شمال بغداد مستقر بود صدام را با نام «الویس» می شناختند. به گفته سرگرد ۴۱ ساله، استن مورفی، مأمور اطلاعاتی گروه اول لشکر چهارم پیاده نظام پس از آنکه جایزه ۲۵ میلیون دلاری در سوم ماه ژوئیه اعلام شد آنقدر گزارش دال بر مشاهده «الویس» به ما می رسید که ما نمی توانستیم پاسخگوی همه باشیم و به یک یک آنها رسیدگی کنیم.
ساکنان تکریت - زادگاه صدام - به نیوزویک گفتند که آنها همیشه می دانستند صدام در میان آنهاست. ابواحمد که می خواهد ازاو تنها به اسم کوچک نام ببریم یک ژنرال پیشین در سپاه جمهوری بود که به دوستش گفته بود که صدام را در حالی که بر مزار پدرش نماز می گزارده است در ۲۴ ماه نوامبر- روز عید فطر- مشاهده کرده است.
افسر دیگر ارتش عراق که به تازگی به عضویت نیروهای پلیس عراق درآمده می گوید که صدام را در حالی دیده که هدایت یک تاکسی سفید و نارنجی رنگ را در منطقه ایست بازرسی تکریت بر عهده داشته است. صدام با دیدن وی به او می گوید: «پس شما به پلیس جدید ملحق شده اید؟» این افسر سابق می گوید که از خجالت سر به زیر افکنده و به او یاد آور شدم که «ناگزیر از یافتن راهی برای امرار معاش بوده ام.صدام نیز ۳۰۰ دلار پول از جیبش در آورد و آن را به من داد.» وی می گوید از ترس اینکه ممکن است آمریکائیان از خانواده وی انتقام بگیرند به آمریکائیان در این باره چیزی نگفت.
مسئله ای که باعث عصبانیت آمریکائیان شده است ویژگی وفاداری و سکوت عراقی هاست. در ماه ژوئیه سرگرد مورفی نام چهار تن را یادداشت کرد وروی چند برگ کاغذ مطالبی نوشت و آن را به سرباز زیردستش در اداره چهارم تشخیص هویت داد و به وی دستور داد: «درباره اش تحقیق کن». مورفی تأکید کرد که کارمندانش افراد مورد اطمینان رژیم گذشته، افرادی غیر از لیست ۵۰ نفره، را زیر نظر بگیرند. این افراد برگروه «اربعین» -یک گروه رده سوم _ چهارم از محافظان نزدیک و فدائیان صدام حسین- تمرکز کردند. افراد گروه اربعین در حقیقت پادو های صدام بودند که وی آنها را مثلاً برای خرید سیگار یا شیرینی بیرون می فرستاد و افرادی مطیع صدام بودند که برای او لطیفه می گفتند. این گروه که اعضای آن را اعضای شش خانواده تشکیل می دادند شبکه ای سری تشکیل دادند که به صدام کمک می کرد تا از نقطه ای به نقطه دیگر نقل مکان کند و همیشه یک قدم از آمریکائیان جلوتر باشد.
سرگرد مورفی با توجه به مطالعاتی که درباره فرهنگ و آداب و رسوم عراق انجام داده بود می دانست که متلاشی کردن شبکه یاد شده کار فوق العاده دشواری خواهد بود. او به ویژه، ماجرایی را به یاد داشت که در آن پدری به دستور رئیس قبیله ملزم می شود که پسرش را بکشد. گناه پسر این بود که دو عراقی را لو داده بود واین دو عراقی به دام نیروهای آمریکایی افتاده بودند. قبیله به پدر این پسر اولتیماتوم داده بود: یا پسرت را بکش و یا همه خانواده ات کشته خواهند شد. پدر نیز گزینه اول را برگزیده بود.
کارمندان وهمکاران مورفی جدولی را آماده کردند که وضعیت خویشاوندان نسبی و ارتباطات مالی میان خانواده ها و قبایل مختلف را نشان می داد. لیست نخست مورفی ۹۰۰۰ نام را شامل می شد که بعداً کارمندانش آن را به ۳۰۰ تن تقلیل دادند. یکی از این اسم ها به ویژه حائز اهمیت بود. مقامات ارتش علناً به مردی رجوع کردند که «منبع» خوانده می شد. سرهنگ جیمزهیکی از تیم تشخیص هویت این مرد را فردی میانسال توصیف می کند که بسیار چاق بود. این فرد هماهنگ کننده امنیتی و لجستیکی برای انتقال صدام از جایی به جای دیگر بود. اما این مرد کجا بود؟
حملات متعددی که به اقامتگاه وی صورت گرفته بود نتیجه ای در برنداشت. در روز۴ دسامبر نیز عملیاتی در تکریت انجام شد که مجدداً وی موفق به فرار شد. فردای آن روز نیز عملیات شهر سامرا موفقیت آمیز نبود. حمله روز۷ دسامبر هم نتیجه ای در برنداشت و وی در منطقه «بیجی» موفق به فرار شد. اما در روز جمعه ۱۲ دسامبر«منبع» وارد بغداد شد. وی بلافاصله دستگیر شد و به سرعت به دفتر فرماندهی سرهنگ هیکی در تکریت منتقل شد و در آنجا زیر بازجویی های بی وقفه ای که از وی به عمل آمد سرانجام درساعت ۵ بعدازظهر۱۳ دسامبرمحل اختفای صدام را فاش کرد.
هیکی و افرادش بابررسی تصاویر ماهواره ای خانه ای را در مزرعه ای درجنوب تکریت تعیین کردند. تعداد زیادی نیروی ویژه، هلیکوپترهای آپاچی و نیروی زرهی رهسپار انجام عملیاتی شدند که نام آن را «شفق سرخ» گذاشتند. نامی که برگرفته از فیلمی درباره چریک های آمریکایی در نبرد با تهاجم شوروی بود. اهداف مورد نظر تصرف شدند اما همچنان خبری از صدام نبود. مأموران اطلاعاتی به سربازان گفتند که به دنبال پناهگاهی زیر زمینی بگردند.
نیروهای ویژه کماندووارد نخلستانی شدند که کلبه ای خشتی درآن وجودداشت.
ساعت ۱۰ شب سرباز نیروهای ویژه از طریق بی سیم اعلام کرد: «ما حفره ای را پیدا کرده ایم.» وچند دقیقه بعد اعلام کرد: «شخصی درون حفره هست» سربازان مشکل چندانی برای شناسایی او نداشتند. به آنها گفته شده بود که پس از دستگیری او دنبال علائمی روی بدن وی بگردند علائمی چون خال های گوشتی و زخمی قدیمی که ناشی از شرکت وی در یک سوءقصد علیه حاکم عراق در سال های دهه ۱۹۵۰ بود.
حفره ای که صدام درآن مخفی شده بود مکانی ساده و ابتدایی بود. جایی برای دراز کشیدن، نوری اندک و هواکشی برای تهویه هوا. اما کلبه اش مجهزبه مواد حشره کش، گوشت های کنسرو شده و کمپوت بود به همراه ۷۵۰۰۰۰ دلار پول نقد. زمانی که چند روز پس از دستگیری صدام خبرنگاران اجازه یافتند به کلبه صدام راه یابند هنوز لباس های زیر او و جوراب هایش روی زمین افتاده بود. درآن موقع صدام درحالی که سرش را پوشانده بودند به سرعت در حال انتقال به سلولی در زندان بغداد بود تا منتظر بازجویی توسط سی آی ای باشد و برای سال ها سرکوب مردم کشورش محاکمه شود.
منبع: نیوزویک
نظر شما