۱۶مولفه استحکام اجتماعی
ایران اسلامی یکی از حساسترین شرایط خود را در سالهای پس از انقلاب شکوهمند اسلامی سپری میکند. تهدید "فراملی" کشور، اینک در همسایگی ما بهسر میبرد و هر روز بر شدت جنگ روانیِ استکبار جهانی افزوده میشود.
خواننده محترمی که مختصر آشناییای با ادبیات "جنگهای پسامدرن" داشته باشد میداند که آمریکا در برهه حساس کنونی، رفتار یک تهدید موج سومی را نشان میدهد.
تهدید موج سومی تا آنجا که بتواند از هجوم نظامی پرهیز میکند و مقدم بر هر کار دیگر، مساعی خود را بر ایجاد یک "فضای مسموم" متمرکز میسازد. این فضا به یاری رسانههای گروهی، و با تلفیقی از تاکتیکهای پیشرفته و پیچیده جنگ روانی و جنگ اطلاعاتی بهوجود میآید. در این مرحله دو هدف کلی پیگیری میشود:
الف- تخریب روحیه ملی حریف، که در صورت موفقیت میتواند تضعیف مقاومت ملی را در یک جنگ واقعی بهدنبال داشته باشد.
ب- درهم شکستن "استحکام اجتماعی" حریف، که از طریق حملات آشکار و پنهان به مولفههای استحکام اجتماعی آن عملی میشود.
تکنگاشت حاضر که یک سند مرجع در برنامهریزیهای فرهنگی اجتماعی بهشمار میآید، ۱۶ مولفه استحکام اجتماعی را به زبان ساده تشریح نموده، و نشانگرهایی را برای مطالعه و سنجش هر مولفه پیشنهاد میکند.
بینش و بصیرتی که با مطالعه این نوشتار ژرف بهدست میآید، ضریب هشیاری مدیران فرهنگی و حتی رهبران سیاسی کشور را، در شرایطی که دشمن با همه توان خود درصدد اضمحلال یا تضعیف استحکام اجتماعی کشور است، بهطرز فوقالعادهای تقویت خواهد کرد.
با اینهمه، خوانندگان ارجمند باید به این نکته عنایت داشته باشند که ترجمه و انتشار این مقاله، لزوماً به معنای تأیید همه دیدگاهها و ارزشهای نویسنده آن نیست. نویسنده به صراحت توضیح نمیدهد که استحکام اجتماعی و مولفههای آن را از منظر ارزشهای لیبرال دمکراسی غربی میبیند. شاید جامعه اسلامی ما تلقی دیگری از استحکام اجتماعی و مولفههای آن داشته باشد. از اینرو توصیه میشود که خوانندگان محترم، این مقاله را نقادانه مطالعه فرموده و در هر مورد از خود بپرسند که آیا چنین مولفهای در جامعه ما موضوعیت دارد، و اگر آری مصادیق و نشانگرهای واقعی آن کدامند؟
تبیین مولفههای ۱۶گانه ظرفیتسازی، استحکامبخشی یا توانمندسازی اجتماعی
دامنه "توانمندسازی اجتماعی" اصولاً فراتر از اختیارات سیاسی یا قانونی است که اعضای جامعه به موجب آن میتوانند در صحنههای سیاسی ملی مداخله کنند. زمانی یک جامعه بهمعنای واقعی کلمه "توانمند" است که اعضای آن از قدرت عمل و ظرفیت لازم برای پیگیری آمال و اهداف خود برخوردار باشند.
جان و جوهره توانمندسازی اجتماعی عبارتست از "ظرفیتسازی" و"توانمندسازی" جامعه و اعضای آن در همه شئون گوناگون زندگی اجتماعی. این نوشتار کوتاه، بیانگر ۱۶ مولفهای است که تقویت آنها، استحکام هر جامعه را بهگونه چشمگیری بهبود میبخشد.
۱.نوع دوستی (Altruism)
اشاره به این معنا دارد که افراد یک جامعه به چه نسبتی آمادهاند تا منافع شخصی خود را در برابر منافع جامعه قربانی کنند. بازتاب آن را میتوان در درجه ایثار، تواضع فردی، غرور ملی، حمایتگری متقابل، همبستگی، همدلی و برادری مشاهده کرد.
ه همان نسبت که بنیانهای نوع دوستی در جامعه ژرفتر میشود, ظرفیت جامعه نیز پهنا و ژرفای بیشتری مییابد. (در شرایطی که افراد، خانوادهها، و یا گروهها بتوانند حریصانه و بیپروا از کیسه عمومی]بیتالمال[ به نفع خود هزینه کنند، استحکام اجتماعی بهسرعت تضعیف میشود).
۲. ارزشهای مشترک (Common Value)
این مولفه ناظر بر میزان "همگرایی ارزشی" اعضای یک جامعه است. در حالت مطلوب، اعضای جامعه به این باور میرسند که همگی به یک موجودیت یگانه تعلق دارند؛ تا جایی که دوگانگی از میان برمیخیزد، و اعضای جامعه بیش از آنکه بر علایق شخصی خود تمرکز داشته باشند، بر علائق اجتماعی تأکید میورزند.
هر اندازه که همگرایی ارزشی اعضای یک جامعه بیشتر باشد، و یا دست کم به هر میزان که اعضا درک بهتری از ارزشها و نظرگاههای یکدیگر داشته و از "کرانه بردباری" بیشتری در برابر هم برخوردار باشند، استحکام اجتماعی نیز افزونتر خواهد شد. (نژادپرستی و تبعیض و تعصب، استحکام جامعه را تضعیف میکند).
۳. خدمات اجتماعی (Communal Services)
این مفهوم ناظر بر تسهیلات و خدمات رفاهی (همچون جادهها، مراکز خرید، آب آشامیدنی، امکانات آموزشی، خدمات بهداشتی)، نگهداری و روزآمدسازی آنها (با قابلیت اطمینان بالا)، پایداریِ این تسهیلات و خدمات، و نیز درجه دسترسی همه آحاد جامعه به آنهاست.
به همان نسبت که برخورداری اعضای جامعه از چنین امکاناتی بیشتر باشد توانمندی آنان نیز افزایش خواهد یافت. (ظرفیت خدمات اجتماعی یک سازمان را با شاخصهایی همچون تجهیزات اداری، ابزارها، انواع پشتیبانیها، دسترسی به سرویسهای بهداشتی (توالت) و سایر تسهیلات پرسنلی، تسهیلات کاری، و کیفیت فیزیکی ساختمانها میسنجند).
۴. ارتباطات (Communication)
ارتباطات بهطورکلی شامل تسهیلات جادهای، امکانات الکترونیک (تلفن، رادیو، تلویزیون، رسانههای چاپی(روزنامهها، مجلهها، کتابها)، شبکهها، زبانهای موجود برای درک متقابل، سواد و همچنین تمایل و توانش برای برقراری ارتباط است (که اشاره دارد به دیپلماسی ظریف، رغبت به شنیدن و گفتن).
بهبود ارتباطات در جامعه، مترادف با بهبود توانمندی اجتماعی است (در مقیاس سازمانی، ارتباطات شامل وسایل و تجهیزات فناوریها و رویکردهای ارتباطی است که در دسترس کارکنان قرار دارد).
واضح است که ارتباطات ضعیف بهمعنای یک سازمان یا جامعه ضعیف است.
۵. خودباوری (Confidence)
از نظر افراد، جامعه بهعنوان یک کل چقدر اعتمادبهنفس دارد؟ چقدر مردم به این باور رسیدهاند که جامعه میتواند به آمال و اهداف خود جامه عمل بپوشاند؟
نشانههای خودباوری: نگرههای مثبت، خوشبینی، خودانگیزش، شور و شوق، خوداتکایی و نه وابستگی، میل به مبارزه در راه حق، پرهیز از اهمال و واگذاشتن امور به دست قضا و قدر، و داشتن این دیدگاه که "ما میتوانیم".
افزایش خودباوری، مترادف با افزایش استحکام اجتماعی است.
۶. بافت سیاسی و اداری (Political and Administrative Context)
جامعه در صورتی میتواند به استحکام و پیشروی بهسوی استحکام بیشتر و پایدارتر امیدوار باشد که از موهبت زندگی در یک محیط "حامی استحکام" برخوردار باشد. این محیط شامل موارد زیر است:
۱. محیط سیاسی (مشتمل بر ارزشها و نگرههای رهبران ملی، قوانین و مقررات)
۲. محیط اداری و اجرایی (شامل کارگزاران و فنسالاران دولتی، همچنین ضوابط و دستورالعملها)
هنگامی که سیاستمداران، رهبران، فنسالاران و کارکنان دولت و قوانین و مقررات دولتی، رویکرد "متولیگرانه" دارند آن جامعه بهمعنای واقعی کلمه ضعیف است. در حالی که اگر رویکرد "توانافزا" را برگزینند و بنیان عمل جامعه را بر "خودیاری" استوار سازند، استحکام اجتماعی تقویت میشود. جوامع در صورتی میتوانند به مراتب بالاتری از استحکام اجتماعی نایل آیند که بافت سیاسی و اجرایی آنها توانافزا باشد.
۷. اطلاعات (Information)
استحکام اجتماعی بیش از آنکه متکی بر داشتن یا دریافت اطلاعات "خام" باشد به توانایی "پردازش و تحلیل" اطلاعات، سطح هوشیاری، و خِردمندی افراد و گروههای کلیدی بستگی دارد.
آنچه واقعاً اهمیت دارد، کمیت اطلاعات نیست، بلکه میزان تأثیرگذاری و مطلوبیت اطلاعات است. هرچه دسترسی جامعه به اینگونه اطلاعات بیشتر باشد، آن جامعه توانمندتر است. (هر چند اطلاعات و ارتباطات دو مقوله متفاوتند، اما به یکدیگر وابستگی دارند).
۸. مداخله (Intervention)
گستره و عمق شورآفرینی در مردم از طریق بسیج کردن آنها، آموزش مدیریت، ارتقای سطح آگاهی و انگیزش با هدف تقویت جامعه چقدر است؟ آیا منابع درونی و بیرونی، صدقات و کمکهای خیریه باعث سطح وابستگی و ضعف جامعه میشود یا اینکه با به چالش کشاندن جامعه زمینه تقویت هر چه بیشتر آنرا فراهم میسازد؟ آیا چنین مداخلهای پایدار است یا اینکه به تصمیمهای اشخاص اهداکنندهای بستگی دارد که اهداف و مقاصد اجتماعی خاصی را دنبال میکنند؟ هرگاه جامعهای برای انگیزهبخشی به توسعه منابع بیشتری در اختیار داشته باشد اقتدار و استحکام اجتماعی آن افزایش مییابد.
۹. رهبری (Leadership)
رهبران از قدرت، نفوذ و توانایی لازم برای حرکت دادن جامعه برخوردارند. جامعهای که رهبری کارآمدتری دارد، درجه بالاتری از استحکام را تجربه میکند. اگر جامعه گرفتار منازعه ایدئولوژیک پیرامون سبک رهبری مردمسالار در برابر دیکتاتوری و تکحزبی نباشد، کارآمدترین و پایدارترین رهبری (به نسبت توانمندی جامعه و نه صرفاً توانمندی شخصی رهبران) آن است که تصمیمها و خواستههای جامعه را بهعنوان یک کُل، تعقیب میکند. نقش این رهبری، تسهیل امور و توانمندسازی جامعه است.
رهبران بایستی دارای مهارتها، گرایشها و بعضی ویژگیهای کاریزماتیک باشند. رهبری کارآمدتر بهمعنای ظرفیت اجتماعی یا سازمانی بیشتر است. فقدان رهبری مناسب، نمودی از ضعف جامعه یا سازمان است.
۱۰. شبکهسازی (Networking)
اگر تصور میکنید "آنچه را که میدانید" تنها منبع قدرت شماست، به خطا رفتهاید. "هر که را میشناسید" نیز یکی از منابع توانمندی شماست (به قول معروف برای دستیابی به یک شغل خوب، تنها "دانش فنی" کافی نیست؛ "پشتوانه ارتباطی" هم مهم است!).
واقعاً اعضای جامعه، بهویژه رهبران، با چه وسعتی افراد (و نهادها و سازمانهای آن) را که میتوانند منابع ارزندهای برای توانمندسازی جامعه باشند، میشناسند؟
مراد از شبکه در اینجا، هر نوع روابط مفید اعم از بالقوه و بالفعل است که در درون جامعه، و بین جامعه و محیط پیرامونی آن وجود دارد. هرچه شبکهها کارآمدتر باشند، استحکام اجتماعی یا سازمانی نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود (حاصل انزوا، ضعف است).
۱۱. سازمانیافتگی (Organization)
این مولفه اشاره با این معنا دارد که اعضا تا چه حد احساس میکنند که در پیشبرد امور جامعه بهعنوان یک کُل دارای "نقش" میباشند (در نقطه مقابل این احساس که صرفاً مجموعهای از اعضای منفرد هستند).
سازمانیافتگی (بهمعنای جامعهشناختی آن) شامل موارد زیر است:
• انسجام سازمانی
• شاکله و ساختار
• روشها و رویهها
• فرایندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری
• کارآمدی (اثربخشی)
• تقسیم کار
• مکمل بودن نقشها و وظایف افراد و نهادها
هرچه درجه سازمانیافتگی بیشتر باشد، ظرفیت و استحکام اجتماعی یا سازمانی نیز بیشتر خواهد بود.
۱۲. اقتدار سیاسی (Political Power)
درجهای که جامعه میتواند در تصمیمگیریهای ملی یا منطقهای مشارکت داشته باشد. از آنجا که افراد میتوانند درجات اقتدار متفاوتی در درون یک جامعه داشته باشند، قدرت و نفوذ جوامع نیز در تصمیمگیریهای ملی یا منطقهای متفاوت است.
به هر نسبتی که جامعه یا سازمان از اقتدار و نفوذ سیاسی بیشتری برخوردار باشد، سطوح عالیتری از ظرفیت را تجربه خواهد کرد.
۱۳. مهارتها(Skills)
مهـارت اشاره به "توانـشهای مشهـود" افراد دارد که در خـدمت سازمانهای جامعه قرار میگیرد. که شامل توانایی انجام کارهای موردنظر، مهارتهای فنی، مهارتهای مدیریتی، مهارتهای سازماندهی، و مهارتهای جابجایی در مشاغل مختلف است.
هر چه مهارتهایی که یک جامعه یا سازمان میتواند تحصیل و از آنها استفاده کند (اعم از مهارتهای فردی یا گروهی) بیشتر باشد، آن جامعه یا سازمان توانمندتر محسوب میشود.
۱۴. اعتماد(Trust)
اشاره به درجه اعتماد اعضای جامعه به یکدیگر، بهویژه به رهبران و متصدیان امور، دارد که خود بازتابی از درجه "انسجام اجتماعی" است.
نشانگرها عبارتند از:
• امانتداری
• وفاداری
• صداقت
• شفافیت و صراحت
اعتماد و وفاداری بیشتر در درون یک جامعه، بهمعنای ظرفیت اجتماعی بیشتر است (تقلب، فساد، اختلاس، رشوهخواری و اسراف منابع جامعه، همه و همه تضعیف جامعه یا سازمان را به دنبال دارند).
۱۵. وحدت(Unity)
بهرغم آنکه در هر جامعه اقشار و دستهبندیهای مختلفی (برحسب شاخصهای مذهبی، طبقاتی، اجتماعی، مالی، جنسی، و قومی) وجود دارد، اعضای جامعه به اندازهای که بتوانند تفاوتها و گوناگونیهای یکدیگر را تحمل کرده و بخواهند با یکدیگر همکوشی داشته باشند، باید احساس کنند که به یک "موجودیت شناخته شده" تعلق دارند. وحدت جامعه یا سازمان در "دیدمان استراتژیک" و "ارزشهای مشترک" بازتاب مییابد.
روشن است که هر چه وحدت یک جامعه بیشتر باشد، استحکام آن جامعه نیز افزونتر خواهد بود (بهخاطر بسپاریم که وحدت به "همسانی" اعضای جامعه تعبیر نمیشود، بلکه نمودی از میزان "تحمل تفاوتها" و تمایل به همکوشی برای تحقق "اهداف مشترک" است).
۱۶. رفاه (Welth)
این مولفه گواه آن است که جامعه بهعنوان یک کلیت (و نه اعضای آن بهطور منفرد) تا چه حد بر منابع واقعی و بالقوه، و تولید و توزیع کالاها و خدمات کمیاب و مفید اعم از موقتی یا دائمی، تسلط و نظارت دارد (موارد اساسی عبارتند از: زمین، تجهیزات، ذخایر، دانشها و مهارتها).
رفاه بیشتر در یک جامعه بهمعنای استحکام اجتماعی بیشتر است (چنانچه افراد، خانوادهها یا گروهها، آنچه را که باید در کل جامعه یا سازمان به مصرف برسد، برای خود انباشت کنند، شالوده استحکام جامعه یا سازمان تضعیف میشود).
نتیجهگیری
هر چه میزان بهرهمندی یک جامعه یا سازمان از مولفههای یادشده افزونتر باشد، استحکام، ظرفیت و توانمندی آن نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود.
جامعه یک "موجودیت اجتماعی" است و اگر تصور کنیم که با تزریق اندکی تسهیلات میتواند استحکام اجتماعی را تضمین نماید، آشکارا به خطا رفتهایم.
نیل به استحکام یا "ظرفیتسازی" متضمن "تغییرات اجتماعی"، و بهتر بگوییم "توسعه" است؛ و این در شرایطی حاصل میشود که تمامی مولفههای ۱۶گانه استحکام اجتماعی (یا سازمانی) پابهپای هم و بهگونهای متوازن، در کانون توجه رهبران قرار گیرند.
مرجع
اصل انگلیسی این مقاله و اطلاعات بیشتر، بهویژه در مورد روش سنجش "استحکام اجتماعی" را در سایت زیر ببینید:
www.scn.org/cmp/.
منبع: / سایت / آصف
نویسنده : فیلیپ بارتل
مترجم : مرضیه کیقبادی
نظر شما