موضوع : پژوهش | مقاله

دانایی میگذرد اما فرزانگی میماند!


دانایی با "دانشوری" مترادف است. در دقیق ترین تعریف، دانش(1) به آمیزه ای از اطلاعات، نظریات علمی و تجربه در انجام یک کار مشخص اطلاق می شود. شما به عنوان یک پژوهشگر یا مهندس میتوانید با استفاده از اطلاعات، نظریات علمی و تجربه ای که در طراحی و ساخت اندوخته اید، یک دستگاه یا سیستم را بسازید. شما یک دانشور در زمینه ی طراحی و ساخت سیستم ها هستید. اما دانش شما و همه ی دانش های دیگر گذراست. کاروان دانش با سرعت به پیش می رود و همه ی دانش های دیروز و امروز را منسوخ می کند. بنابراین، شما نمی توانید برای همیشه به دانش خود اعتماد کنید؛ حداقل به تازگی و شادابی آن نمی توانید اعتماد کنید. اما "فرزانگی" می‌ماند.
فرزانگی به "خردمندی" (2) و خردورزی اشاره دارد، که خویشاوند نزدیک دانش است. کسی که اصولاً از دانش کافی بهره مند نباشد، نمی تواند به معنای واقعی کلمه خردمند باشد. اما دانش و خرد دو مقوله ی کاملاً متفاوتند.
دانش با دو سوال سروکار دارد: "چگونه" و "چرا"؟ دانشی که چگونگی (چگونگی انجام یک کار، مثلاً طراحی و ساخت سیستم فنی) را توضیح میدهد، دانش چگونگی(3) نامیده می شود. این همان مفهومی است که در صنایع ما به "دانش فنی" موسوم است. خیلی ها می توانند توضیح دهند که یک کار چگونه انجام می شود، اما از عهده ی تشریح چرایی آن برنمی آیند. آیا مربیانی که در آموزشگاههای رانندگی، چگونگی راندن اتومبیل را به هنرجویان خود یاد می دهند، می توانند همه ی قوانین مکانیکی و آئرودینامیکی اتومبیل را توضیح دهند؟ یا مثلاً مدیرانی که به شیوه ی خاصی با کارکنان خود برخورد میکنند (حتی برخورد درست) آیا لزوماً میتوانند چرایی های علمی رفتار خود را توضیح دهند؟ دانشی که با تبیین "چراها" سروکار دارد، اصطلاحاً به "دانش چرایی"(4) موسوم است. (این بحث مقدماتی نشان می دهد که سیر تعمیق دانش در سازمانها باید از دانش چگونگی به سمت دانش چرایی باشد). یک دانشور حرفه ای می تواند توضیح دهد که کارها را چگونه انجام می دهد، و دلایل علمی آنها چه می تواند باشد. او هم یک مهندس است و هم یک صاحبنظر. او میتواند یک کار را به درستی (یعنی طبق اصول و موازین حرفه ای اش انجام دهد). اما خردمندی مقوله ی دیگری است.
خردمند می تواند تشخیص دهد که چه کاری درست است. کودکی را در نظر بگیرید که هم مشتاق بازی است و هم می تواند یک بازی را به درستی انجام دهد؛ اما آیا بازی در فصل امتحانات برای او درست است؟ ملاحظه می کنید که خردمندی با تشخیص مصلحتها و ضرورتها سروکار دارد. خردمند می تواند بین کارهای واجب و مستحب فرق بگذارد و تشخیص دهد که چه کاری واجب و در اولویت است. این امر، مستلزم قضاوتهای هوشمندانه است و قضاوت با ارزشها و ملاکها سروکار دارد. پس، یک جنبه از خردمندی به معنای درک و تشخیص ارزشهاست؛ خواه ارزشهای فردی، خواه ارزشهای سازمانی، و خواه ارزشهای اجتماعی.
اما هر کار واجبی که امروز صورت می گیرد، به شرطی خردمندانه است که معطوف به خلق "آینده ی مطلوب" باشد. کاری که آینده ی فرد، سازمان یا جامعه را تضمین نمی کند، حتی اگر به درست ترین وجه انجام شود، نمی تواند خردمندانه باشد ـ صرفاً بازیگوشی یا اتلاف وقت و منابع است ـ پس خردمندی متضمن آینده شناسی است.
از آنجا که ارزشها و معرفتی که نسبت به آینده می آموزیم، اصولاً از پایداری بیشتری نسبت به دانش برخوردار است، بنابراین گفته میشود که دانایی می گذرد، اما خردمندی می ماند.

1. Knowledge
2. Wisdom
3. Know-How
4. Know-Why


منبع: / سایت / آصف ۱۳۸۳/۰۴/۲۹
نویسنده : عقیل ملکی فر

نظر شما