زندگی معنوی در دنیای مجازی(2)
مقاله حاضر در ابتدا نگاهی به تغییرات فرهنگی و اجتماعی به وجود آمده به واسطه انقلاب دیجیتالی و به ویژه رشد اینترنت و پیدایش فضای مجازی خواهد داشت. سپس برخی نگرشهای بنیادین معنوی در این خصوص و اینکه چطور مناظره میان مکاتب مختلف دراین حوزه به نفع تکنولوژی رقم می خورد مورد بررسی قرارمی گیرد.
از تکنولوژی هم می توان به عنوان پدیده ای مخرب و خطرناک و هم به عنوان وسیله و ابزاری برای هر چه شکوفاتر کردن حس آگاهی انسان متمدن تعالی یافته قلمداد کرد.
در نهایت امر، مقاله حاضر در خصوص روشهای معنوی نهفته در دل پدیده نوظهور اینترنت سخن خواهد گفت. بخش دوم و پایانی این مقاله را با هم می خوانیم.
معرفت عقلی یا معرفت شناختی
عکس العمل مدارس مذهبی در خصوص افکارات منبعث از انقلاب دیجیتالی چیست؟ اجازه بدهید تا به این سوال با گریز زدن به عبارت حدیث عقل پاسخ دهیم.
اگر من معنویت را به عنوان وسیله ای برای معناگرایی و گرایش انسان به معنا در روابطش با تمامیت جهان خارج بنامم، در اینصورت خواهم توانست که بخش عمده ای از فعالیتهای بشری را مورد بررسی قرار داده و روابطش با آنچه در عالم پیرامون اوست را ارزیابی و فاش سازم.
در دنیای مدرن امروز، به طور وضوح جدایی و تفرقی میان معتقدان به باور به پدیدآورنده عالم هستی وجود دارد. عده ای معتقد بر وجود هویتی غیرمادی و لایتناهی و لایزال و عده ای معتقد به فلسفه عقلانی و برداشتهای علمی محض اند. حتی در میان طرفداران اصول روحانیت و معنویت، اختلافات عمده ای بر مبنای روش شناختی و مقولات شناخت خالق وجود دارد. به عبارت ساده تر، ما قادر به تشخیص مسیرها و راه های گوناگون مبتنی بر مفاهیم و برداشتهای گوناگون از ایمان و اعتقاد هستیم. برخی میان ادیان قابل فهم برای عوام بدون هرگونه تجربه عقلی و حسی و حدیث سری و رمزی متعلق به افرادی که ذات وجود خالق را لمس می کنند، تمایز و تفاوت قائل شده اند. به این نوع از دانش و شناخت همانا معرفت گفته می شود.
با این تفاصیل، معرفت عقل همانا منبع اصلی تنوع عمده در افکارات و باورهای دینی و مذهبی است. چنین معرفتی به نوبه خود قابل بحث و بررسی است و جای مناقشه دارد اما تعداد زیادی از دانشمندان نظیر کن ویبلر، هوستون اسمیت،آلدوس هاکسلی و رنه گنون و دیگران بدان باور دارند.
من هم تا حدودی می پذیرم که معرفت قلبی یا معرفت شناسی وجود دارد اما به نظر من، دو مکتب مغایر قابل تشریح در دل این مفهوم وجود دارد که این چنین مغایرتی می تواند تاثیر عمده ای بر مفهوم و نقش تکنولوژی در فرآیند رشد روانشناختی و معنوی بشر داشته باشد. من از این دو مکتب فکری با عناوین بدبینی و خوش بینی یاد می کنم. در نگاه بدبینانه، تاریخ حیات بشر به عنوان یک انحطاط و زوال رو به گسترش همراه با سیر قهقرایی معرفی می شود. برخی نویسندگان نظیر رنه گنون و جولیوس اوولا بر این استدلال پافشاری می کنند که عصر طلایی معنویت تنها در عصر گذشته افسانه ای وجود داشته است. مطابق باور این افراد، باید نتیجه بگیریم که انسانهای اولیه به لحاظ معنوی از رشد فکری و روحی قابل ملاحظه تری نسبت به بشر عصر حاضر برخوردار بوده اند. طبق چنین استدلالی باید اذعان داشت که نخستین نظام های انسانی هم اساساً قالب معنوی داشته اند که به تدریج رو به تباهی نهاده و به صورت سیستم های نظامی و تجاری تغییر صورت داده اند.
منطق و بنیان پیروان چنین باوری اساساً متون مذهبی فراوانی است که بر زوال تدریجی حس آگاهی بشر به مرور زمان تاکید داشته و دارند. بدین ترتیب از نظر بسیاری از پیروان آیین هندو، ما همچنان در عصر یوگا پیش از نابودی زمین و شروع چرخه جدید حیات هستیم.
در مقابل در مکتب خوش بینی به معنویت، که به عنوان مثال جورج ویلهلم، فردریش هگل و پیر تیل هارد بدان باور داشتند، به مقوله ای تحولی و تکاملی بر می خوریم.
این دانشمندان به طور عموم با این نکته موافق بوده اند که براستی نوعی سقوط و افت در مسیر پیدایش جهان هستی و عالم پیرامون ما رخ داده است چرا که حس آگاهی الهی بشر و حس خودآگاه او در میان حس ناخودآگاهش گم و ناپدید شده است. اما با اینحال پیشرفتهای بسیاری در زمینه دست یابی به حس آگاهی برتر در حال حصول است.
چنین نگرش اساسی به معنویت و زندگی بشر، به کلی ماهیت معنویت بشر را تغییر می دهد. چراکه اینجا همان جایی است که همواره شکافی میان داننده و یادگیرنده دانش پر رنگ می شود.
آنجا که نگاه بدبینانه معنویت، همواره بر باور این که انسان تو هیچ نیستی و تو همان تن و بدنت نیستی و یا تو همان ذهن و فکرت نیستی تاکید دارد، نگاه خوشبینانه معنویت به کمک عرفان سعی در جلوگیری از بروز چنین دوگانگی با استفاده از برقراری هماهنگی میان خود و جسم انسان دارد.
نگاه خوشبینانه معنویت به ما می آموزد که یک فرد بیش از مجموعه ای از اندامهای جسمانی یا همان ego یا خود حیوانی انسان است،
اینها را اظهار کردم تا بگویم اغلب مکاتب مذهبی موجود در جهان امروز، ترکیبی از هر دو دیدگاه خوش بینانه و بدبینانه به معنویت اند. بسیار آموزنده است که با دقت در این مکاتب و اعمال و رفتارهای ساده آنان می بینیم که تا چه اندازه دیدگاه های رادیکال و افراطی وجود دارند.
بدین ترتیب بشر دست یافته به تکنولوژی، به خصوص بشر قرار گرفته در فضای سه بعدی مجازی، می تواند هم شاهد تصورات الهی و هم در تلاش برای رهایی خود از تمامی محدودیتهای اعمال شده از سوی طبیعت باشد. متناوباً پیشرفتهای تکنولوژیکی می توانند به عنوان ابزاری برای سوق دادن تکامل بشر به سوی سطوح بالایی از خود آگاهی گروهی مطرح باشد.
تصور مبتنی بر خدا
مجازاً می توان اذعان داشت که تکنولوژی درست از همان زمان که حضرت آدم میوه درخت دانش ! را خورد، تولد یافت. در آن برهه زمانی، بشر اظهار داشت که ما می خواهیم تا این کاملاً از آن ما باشد و ما خواهان درک معنای کامل آنیم. ابزار بسیار ابتدایی، سلطه بشر بر طبیعت را به عوض برقراری هماهنگی با آن افزایش دادند.
برای برخی طرفداران اصول روحانیت و معنویت بیش از دو راه برای دانش بشری باقی نمانده است که یا به پرهیزگاری و راستی و یا به خودبینی و خودخواهی بشر و تخریب طبیعت به دست او ختم می شود.
مقوله نخست مبتنی بر این باور است که بشر در حقیقت تصویری منبعث از تصویر خداست. با کشف ذات درونی خودمان، ما خواهیم توانست که جنبه های خداگونه وجودمان را کشف کنیم. از این رو انجام اعمال مذهبی و معنوی، به ما جنبه هایی از نیروهای الهی نشات گرفته از درونمان را نشان می دهد. برای برخی، تکنولوژی جانشینی زمخت و ناپخته برای نیروهای معنوی و الهی موجود در وجود آدمی است. اما چیزی که به راستی مشهود است آن که تکنولوژی یک جادو و پدیده ای شگفت انگیز است.
پیروان نظریه بدبینی که تنها به توسل بر راه های درونی برای تکامل شخصیت انسان باور دارند، استدلال می کنند که تکنولوژی به طور پیش رونده ای انسانیت وجود آدمی را تنزل می دهد. این چنین تعبیری با تئوری مک لوهان مبنی بر این که تکنولوژی شعور و درک ما را افزایش می دهد مخالف است.
با توجه هر چه بیشتر به تکنولوژی و حواس خارجی، توجه ما به حواس درونی کاهش می یابد. داشتن چنین حس تکنولوژیکی در ما، به طور فزاینده ای برای جسم و روح ما نامساعد خواهد بود.
پیشگامان هوش مصنوعی، نظیر ماروین مینسکی، و نانو تکنولوژی نظیر اریک درکسلر جهانی را پیش بینی کرده اند که در آن هر دوی جسم و روح در آن منسوخ و بدون استفاده خواهد بود. چنین جهانی در حقیقت ترکیبی از تکنولوژی و مهندسی ژنتیک است که خود جهانی پسا انسانی را خلق می کند.
گروهی از دانشمندان جوان با دقت هر چه تمام تر مشغول بررسی ابعاد چنین ترکیبی هستند. آنها تکنیک هایی را مورد بررسی قرار می دهند تا بتوانند به واسطه رژیم های خاص غذایی و قرار دادن بدن انسان در برودت و سرمای فزاینده دوره حیات انسان را به دو برابر مدت زمان فعلی افزایش دهند.
به کمک کامپیوترها، آنها راه هایی را مطالعه می کنند که فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامپیوتر مرکزى بزرگ به سیستم کامپیوتر کوچک و ارسال فایل حافظه دیجیتال به مغز انسان ها میسر گردد.
تصور مبتنی بر نیروی کهربایی و کیهانی
در این دیدگاه، در بررسی خلق جهان آفرینش و عالم هستی به وجود حس آگاهی و ادراک الهی بشر هیچ گونه توجهی مبذول نمی گردد. در ابتدا، طبیعت به خودی خود نمی توانسته که پدید آمده باشد بلکه زندگی و حیات آدمی به واسطه توسعه اجمالی هوش و آگاهی انسان به بار نشسته است. بنا بر این نظریه، از طبیعت و عالم هستی، به عنوان پدیده هایی آگاه و هوشمند تعبیر می شود. روند پیشرفت و توسعه حس آگاهی در نوع بشر بسیار کند صورت می گیرد. اما رشد و نمو بشر طی مراحل مختلفی از جادوگری و سحر تا اسطوره و سپس تا حس آگاهی و از زندگی قبیله ای به حیات سیاسی و سپس حیات کهکشانی گسترش می یابد. در چنین عالمی از تکنولوژی به عنوان ابزار ضروری و لازم برای پیشرفت و توسعه حس آگاهی بشر یاد می گردد.
به اعتقاد پیروان این دیدگاه، انسان های خاصی که در دنیا حضور یافته و مقامات عالی رتبه جهانی توام با حس آگاهی بالایی داشته اند خود مبین خوبی بر این مدعاست. با وجودی که در این دیدگاه برخاسته از تکنولوژی، وجود نیروهای ذهنی کنار گذاشته شده یا بهکلی انکار می گردد. اما اخیراً بینش جدید و غیر متعصبانه علوم، برخی از این نیروها را دوباره مورد تأیید قرار داده و اسرار آنها را از نو بررسی کرده است. در سالهای اخیر دامنه تحقیق در مورد ماوراءالطبیعه، انرژی ذهنی و گشودن راز رابطه متقابل و عجیب میان ذهن و بدن گسترش پیدا کرده است که روشن میکند تأثیرات و مبادلههایی آرام، نادیدنی و پنهان میان ذهن و بدن در جریان است و این جریان جزیی از ساختار طبیعت و نیروی الهی و نه مرهون پیدایش و توسعه تکنولوژی است.
در مقابل چنین تحقیقاتی، برخی از آرمانگرایان تکنولوژیکی و حامیان متحدشان به ابتکاری خارقالعاده دست زده اند. این ابتکار بر آن نیست که تکنولوژی را به منظور متناسب بودن با نیازهای موجودات زنده تغییر دهد.
آنها تصمیم گرفتند زندگی را به گونهای برنامهریزی کنند که بهتر با سیستم تکنولوژیکی تطبیق داشته باشد. این خود به راستی یک واقعیت است. در این شرایط وحشتآور است که اهمیت فوقالعادهی انقلابهای جاری در زمینهی تکنولوژیکی کاملاً قابل درک است. کلید تیترهای مبهوتکنندهی تکنولوژی برتر و کلید بسیاری از نارضایتیهای اجتماعیمان در اینجاست. اگر ما به دلیل آن که زندگیهایمان چیزی بیشتر از یک التهاب و جنون «چندکاری» پوچ و بیمعنی نیست احساس ناامیدی میکنیم، راه حل آنها این است که خود را به گونهای تغییر دهیم تا هماهنگ و سازگار با سیستم تکنولوژیک و انسانزدا شویم تا آنکه این روند را آنگونه تغییر دهیم که مطابق با نیازهای بشر باشد. در چنین دیدگاه مبتنی بر تکنولوژی، جایگاهی هم برای امیدهای آرمان گرایانه بشر برای ساختن دنیایی بهتر و عجیب تر آن که فضای مجازی به عنوان قلمرو اعتقادات معنوی در نظر گرفته شده است.
فضای مجازی معنوی
استوارت برند، طراح نظریه جهان دست نخورده و نویسنده کتاب آزمایشگاه رسانه ها بر این باور است که رابطه مستحکمی میان پیشگامان نظریه جبر تکنولوژی و ضد فرهنگ قرن شانزدهم وجود دارد.
یکی از مولفه های ضد فرهنگ سه دهه قبل، علاقه وافر به موضوعات معنوی به ویژه ادیان غیر غربی و اعمال و آیین آنها بود. در حال حاضر تعداد زیادی از گروه های مذهبی هستند که با وجود بازگشت به پیروی از عقاید دهه 60، از اینترنت و فضای مجازی برای گسترش عقاید و افکار خود بهره می برند.
شبکه اینترنت همچنین توسط پیروان مذاهب سنتی و گروه هایی چون مسیحیان افراطی، یهودیان و مسلمانان مورد استفاده قرار می گیرد. در این راه، کلیسای کاتولیک رم و اماکن بودایی به طور رو به رشدی از سایر ادیان فعال تر اند. در میان پیروان آیین بودا یک جامعه مجازی فعال با عنوان سانگها وجود دارد. با این حال اغلب مکاتب و مراکز سنتی از اینترنت به عنوان ابزاری کمکی در کنار سایر فعالیتهای خود بهره می برند.
در اوایل سال 2001، کلیسای ملی استرالیا در راستای جذب بیشتر مردم برای حضور در مراکز و محافل مذهبی، از ابزار نوظهوری به نام اینترنت بهره برد و افرادی که روزهای یکشنبه برای شرکت در مراسم کلیسا می رفتند، می توانستند ساعاتی از اینترنت به طور رایگان استفاده کنند. چندی بعد مهندسان و طراحان اینترنتی درکلیساهای پروتستان آمریکا، اقدام به راه اندازی سایتهایی کردند که در آن به شکل همزمان افراد می توانستند با استفاده از اینترنت بدون آنکه نیاز به طی کردن مسافت و حضور در کلیسا را داشته باشند در دعاهای روز یکشنبه کلیسا شرکت کنند.
این مسأله در موارد بسیاری مورد انتقاد اسقف ها و کشیشانی قرار می گیرد که معتقدند اینترنت مردم را از کلیساها دور کرده است. رویتر با چاپ گزارش مفصلی در تاریخ 28 دسامبر 2001 اعلام کرد که از هر 4 مراجعه کننده امریکایی، یک نفر برای مقاصد دینی به اینترنت رجوع می کند. در این گزارش همچنان ذکر شده که 69 درصد از این افراد در صدد یافتن منابع مطالعاتی دینی و تحقیق درباره ادیان مختلف هستند و تنها 21 درصد در جستجوی متون مقدس دینی و شرکت در اعمال و نیایش های آن هستند و مابقی نیز برای امور متفرقه به این سایت ها مراجعه می کنند.
در گزارش دیگری که در اواخر همان سال توسط مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی پیواینترنت به چاپ رسید، شمار مراجعه کنندگان امور مذهبی بین دو تا سه میلیون نفر در سال تخمین زده شد.
در این جاست که می توان گفت، یک مکان مذهبی اینترنتی، جامعه ای جدید و به عبارتی خلق سرزمینی جدید برای بشر عصر حاضر است چرا که او در چنین مکانی، تمام کارهای جامعه دینی خود را انجام می دهد.
به طور مثال عبادتهای روزانه، خواندن کتاب مقدس، حضور کشیش برای گفت و گو و تسکین و حتی ثبت اعترافات گناهکاران در این جامعه الکترونیکی تحقق یافته است.
براندا براشر که از محققان و مؤلفان گروه تحقیقاتی بارنا است، با انتشار کتابی با عنوان Give Me that Online Religion با تأکید بر ضرورت اجتناب ناپذیر توسعه جوامع دینی در اینترنت، خبر داد که بیش از نیم میلیون وب سایت دینی روی فضای مجازی اینترنت فعال است که این تعداد هر روز رو به افزایش است.
این مسأله به فرقه های دیگری از مسیحیت و همچنین ادیان دیگر به ویژه بودیسم و اسلام سرایت کرده و آنها نیز اقدام به راه اندازی چنین مراکزی کرده اند.
اکنون در جهان مسیحیت، کلیساهای مجازی وجود دارد که به شکلی گسترده و با مراجعان بسیار، نه تنها تمامی ویژگی های یک کلیسای واقعی را دارند، بلکه فعالیت و ارایه خدمات آنها از تنوع بیشتری برخوردار است.
دسترسی شبانه روزی به کشیش هایی که ساعتها با مراجعین چت می کنند، موسیقی های مذهبی که در تمام ساعات قابل شنیدن است، استفاده از کتابخانه ها و مقالات و تحقیقات آکادمیک و علمی و همچنین شرکت در دعاهای دسته جمعی و خواندن کتاب مقدس از جمله متداول ترین امور چنین مراکز مذهبی اینترنتی است.
بزرگترین مشکلی که بشر عصر حاضر در بهره گیری از مراکز مذهبی اینترنتی با آن مواجه است، تماس افراد بسیار با زبان ها و فرهنگهای متفاوت و ملیتهای گوناگون است.
مشکل دیگر، انتقاد شدید سنت گرایانی است که همچنان معتقدند اینترنت عامل جدایی افراد مومن و معتقد و قطع رابطه آنها با مراکز حقیقی مذهبی است.
کن کِلسی در پاسخ به این انتقادات می گوید ما باید تصمیم بگیریم یا رابطه را برای همیشه قطع کنیم و هر روز شاهد کاهش مؤمنان باشیم یا بپذیریم که این رابطه وجود داشته باشد حتی به شکل مجازی.
نتیجه گیری
فضای مجازی، چالش بزرگی در عرصه معنویت و مذهب بشری را با خود همراه آورده است.
یکی از اساسی ترین اهداف انجام اعمال معنوی، رشد شخصیت و بعد معنوی بشر بوده است تا از این طریق بتواند با تکیه بر طبیعت و ذات انسانی و بالاخره عالم هستی بر احساس تنهایی و پوچی خود در دنیا غلبه کند.
برخی از آیین های مذهبی، دیدگاه کل نگرانه ای نسبت به تکنولوژی از خود نشان می دهند. در چنین حالتی، پیوند انسان با تکنولوژی، بعنوان بخشی از یک امر خطیر عرفانی نهفته در بطن عالم هستی در نظر گرفته می شود.
در چنین حالتی همواره مشکل خواهد بود که با تعابیر خوش بینانه و بدبینانه ای از تکنولوژی و اثرات آن در معنویت بشر روبرو باشیم. چرا که در هر حال با نقطه نظر قوی تر از سایر نقطه نظرات روبرو می شویم که پیشرفتهای تکنولوژیکی در دیگر جنبه های زندگی بشر نیز توسعه یافته و می یابد که معنویت و مذهب تنها بخشی از آن است. از طرف دیگر با این باور مواجهیم که برای نجات جسم و جان بشر گرفتار در جهان پر از استرس امروز، می باید عامل عمده تامین کننده نیاز معنوی بشر به شکل اعمال و عبادات فراگیر تر خلق شده و به کمک گرفته شود. به عبارت دیگر ممکن است که شکل جدید تکنولوژی امروزی در ساختار خود شکل جدیدی از پرداختن به آداب و اعمال مذهبی را لحاظ کرده باشد که بدون آن امکان ادامه بقا برایش امکان پذیر نیست.
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه ۱۳۸۷/۰۴/۲۶به نقل از: www.firstmonday.orgصفحه اینترنتی مرتبطhttp://www.firstmonday.org/Issues/issue5/bauwens/
مترجم : کامبیز پارتازیان
نویسنده : مایکل باونز
نظر شما