آثار سیاسی فناوریهای تازه ارتباطی – اطلاعاتی(1)
در دو دهه 1980 و 1990 میلادی جهان شاهد وقوع تغییرهای بنیادین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. از عصر جدید، با نامهای عصر «انفجار اطلاعات» و «دهکده جهانی» یاد شده است. در حقیقت، فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی، موتور اصلی جهانی شدن بوده و تمام ابعاد حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده است. شاید، هیچ تحولی را در عصر حاضر نتوان سراغ گرفت که از حیث ایجاد تغییر در حیات سیاسی و اجتماعی، بتواند با این فناوریها برابری کند. کنترل اطلاعات در عصر جدید، اهرم اصلی قدرت بازیگران جهانی، ملی و محلی است. در این مقاله، برخی از مهمترین تأثیرات سیاسی این فناوریها مورد بحث واقع میشود که عبارت است از: تضعیف دولتهای ملی، اشاعه اطلاعات سیاسی و درگیر سازی مدنی یا مشارکت سیاسی افراد و گروهها.
پیشگفتار
فناوریهای نوین اطلاعاتی- ارتباطی(2)، به کلیه فناوریهای گفته میشود که در جمعآوری، انتقال، ذخیره سازی، بازیابی، پردازش، انتشار و نمایش اطلاعات مورد استفاده قرار میگیرد. این فناوریها را میتوان نقطه همگرایی الکترونیک، پردازش دادهها و ارتباطات دوربرد(3) دانست. این همگرایی، دو جنبه دارد که عبارت است از: از میان رفتن فاصلهها، با شکلگیری شبکه گسترده جهانی(4)، رایانهیی شدن سیستمهای ارتباطات دوربرد با ظرفیتهای جدید برای انتقال صدا و تصویر. همگرایی الکترونیک و ارتباطات دوربرد؛ ابزارهایی برای گرداوری، ذخیره سازی، پردازش، سازماندهی، انتقال و نمایش اطلاعات در اختیار انسان قرار میدهد. (طیب، 1379، ص 15 تا 13)
تکنولوژی اطلاعات، مجموع وسیع و گوناگونی از فناوریها (اینترنت، ماهواره، تلفن همراه، تلویزیونهای کابلی، کامپیوترهای خانگی و ویدیو) است که برای برقراری ارتباط بین انسانها (فرستادن و دریافت انواع پیامهای کلامی، تصویری و صوتی) و نیز برای تولید، انتشار، ذخیره و بازیابی اطلاعات به کار میرود.
انقلاب ارتباطات به سرعت به پیش میرود، به گونهای که انطباق سریع افراد، گروهها و دولتها با سرعت فزاینده این فناوریها، دشوار است. فناوریهای تازه، بر همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اثر میگذارد. شاید هیچ تحولی را در دوران کنونی نتوان سراغ گرفت که از حیث ایجاد تغییر در حیات سیاسی و اجتماعی، بتواند با تحول در پهنه تکنولوژیهای مدرن ارتباطی و اطلاعاتی برابری کند. عامل اطلاعات، چنان زندگی بشر را دگرگون ساخته، که از آن به عنوان یک شاخص مستقل برای تعریف مقطعی تازه در تاریخ تحولات بشر یاد شده و جهان را به دهکده کوچکی مبدل ساخته است که در آن، نوع تازهیی از مناسبات سیاسی و اجتماعی جاری است. اندیشمندان، از اطلاعات، به عنوان ویژگی تعریف کننده «جهان نو» یاد میکنند و بسیاری از نگاهها، متوجه «اطلاعات- محورشدن»(5) حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. دراین عصر، اطلاعات مانند جریان برق در شبکهها و تاروپودهای جامعه شبکهیی جاری است؛ تولید، توزیع، تجارت، اندیشه، زیستن و مانند آن، بشدت، به اطلاعات وابستگی دارد. جامعه اطلاعاتی، فضاهای نوینی را ایجاد کرده و این فضاها، روابط اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است. فضاهای جدید، مرزهای جغرافیایی و مرکزیت خاص ندارند و در هر نقطه از جهان میتوان از طریق کامپیوتر مجهز به مودم و خط تلفن به بزرگرههای اطلاعاتی دست یافت. (محسنی، 1380، ص 12)
جهان امروز، برفراز یکی از نادرترین مقاطع تاریخ ایستاده است. از این جهت که، حجم اطلاعات، به صورت تصاعدی در حال افزایش است و رسانههای اطلاعرسانی، پیرامون ما را به طور کامل احاطه کرده است. در این عصر، به دست آوردن اطلاعات، یک ضرورت است. آنامالینا معتقد است؛ کنترل اطلاعات در عصر جدید، اهرم قدرت و عنصر اساسی استیلای فرهنگی است. (Maria, 1999, p. 34) و (Wurman, 2001, p.17)
به مددرسانههای نوین ارتباطی و اطلاعاتی، جهان به دهکدهیی مبدل شده که اطلاعات و رسانهها، سیستمهای عصبی و اجزای این دهکده را به هم متصل ساخته است. حدود سی سال پیش، مارشال مک لوهان(6)، واژه دهکده جهانی را ابداع کرد. به اعتقاد وی، پیشرفتهای اخیر در رسانههای الکترونیکی، جهان را تبدیل به دهکده کوچک ساخته است. مک لوهان، شتاب و سرعت را از ویژگیهای اصلی در عصر رسانههای الکترونیکی میداند. به اعتقاد وی، شتاب و سرعت به سوی بی نهایت و هدف اصلی آن، حذف فضا است و نتیجه سرعت، تغییرپذیری ارزشهاست. (مک لوهان، 1377، ص 110) به گفته وی، عصر الکترونیک، انسانها را به جایی رسانید که به شدت احساس کنند که به یکدیگر وابستهاند (همان، ص 373)
مهمترین ویژگی فناوریهای ارتباطی، از نظر مک لوهان عبارت است از:
1- سرعت بالای این فناوریها، به طوری که الکتریسیته، یک شبکه جهانی شبیه سیستم اعصاب مرکزی انسان به وجود آورده که به ما امکان میدهد، جهان را همچون کل واحد درک کنیم و هر حادثه محلی، انعکاس جهانی داشته باشد.
2- سیاسی شدن و تشدید آگاهیهای سیاسی و اجتماعی انسانها
3- رمززدایی از انسان و جامعه؛ بدین معنی که عصر جدید، عصر ابهامزدایی از انسان، جامعه و تاریخ است و دیگر خرافهها، به عنوان واقعیت، تجلی نمیکند. (ساروخانی، 1373، ص 32)
در عصر حاضر، جهان به صورت جامعه شبکهیی عنکبوتی مبدل شده و اطلاعات، تاروپود آن را تشکیل میدهد. شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی، ریخت اجتماعی جدید جوامع را تشکیل میدهد.
از نظر کاستلز، الگوی فناوری اطلاعات در جامعه اطلاعاتی، بر محورهای زیرمبتنی است:
1- اطلاعات، ماده خام آن است.
2- فراگیر بودن تأثیرات فناوریهای جدید، که تمام ابعاد حیات بشری به اطلاعات وابسته است.
3- فناوریهای جدید، نوعی جامعه شبکهیی ایجاد کرده که تاروپود آن را اطلاعات تشکیل میدهد و این شبکه، مرکز خاصی ندارد و از هر نقطه، میتوان به آن وارد شد و اطلاعات را انتقال داد و دریافت کرد.
4- همگرایی فزاینده رسانههای نوشتاری، دیداری و شنیداری در بزرگراه اطلاعاتی جدید. (همان، ص 95- 92)
پیشرفتهای جدی در زمینه فناوریهای ارتباطی، به تکوین یک سیستم باز اطلاعاتی در سطح جهان کمک کرده است، مرزها، شیشهیی شده و حوادثی که در آن سوی مرزها رخ میدهد، برای ما آشکار است. (گیدنز، 1379، ص 34) دیگر، دوران حصارهای بلند به سر آمده که مانع نفوذ و مداخله دیگران در امور و مسایل داخلی میشد. سانسور و کنترلهای سفت و سخت، در عصر جدید، کاهش مییابد.
فناوریهای نوین کارکردهای گوناگونی دارد که برخی از مهمترین آنها عبارت است از:
1- کارکرد هویت بخشی(7)
2- کارکرد اطلاعرسانی و آگاهیرسانی(8)
3- کارکرد انسجام بخشی(9) و گسترش روابط اجتماعی
4- کارکرد نظارتی (10)
آثار سیاسی فناوریهای ارتباطی
پیداش و گسترش فناوریهای نوین اطلاعاتی، آثار و تبعات سیاسی – اجتماعی داشته که برخی از مهمترین آنها عبارت است از:
1)تضعیف اقتدار دولتهای ملی:
مفهوم حاکمیت ملی و پدیده «دولت – ملت» با عهدنامه صلح و ستفالی، شکل گرفت. حاکمیت در قلب دولت مدرن جای دارد و با اصلیترین مفاهیم سیاسی؛ یعنی قدرت سیاسی، مقبولیت و اقتدار مرتبط است. سه پرسش اساسی در ارتباط با حاکمیت، چنین است:
1)مرجع نهایی قدرت و تصمیمگیری در جامعه سیاسی کیست؟ خدا، شاه یا ملت.
2)چه رابطهیی بین حاکمیت دولت و جامعه وجود دارد؟
3)محدودیتهای هنجاری یا عملی درحوزه اعمال حاکمیت و قدرت سیاسی کدام است؟
با شکلگیری دولت نوین، هویتهای محلی (قومی، زبانی، نژادی و مذهبی) تحتالشعاع هویت ملی قرار گرفت و دولت ملی به نمایندگی از سوی مردم (در شکل دولت دموکراتیک) و یا در شکل دولتهای مطلقه و سلطنتی، از حق تعیین سرنوشت ملی، وضع و اجرای قانون، برخوردار گردید. در ربع آخر سده بیستم میلادی، سازمانهای بینالمللی غیردولتی(11) (NGOs) به شکل فزاینده یی گسترش یافت. این سازمانها و نیز سازمان ملل، بخشی از اقتدار دولتهای ملی را به چالش طلبیدهاند. گرچه از جنگ جهانی دوم به این سو، دولتها با برخی چالشها روبرو شدهاند، ولی، به عنوان یکی از بازیگران سیاسی مهم در صحنه جهان باقی ماندهاند.
با وقوع انقلاب ارتباطات در ربع آخر قرن بیستم، نوعی جامعه اطلاعاتی و شبکهیی شکل گرفته است که نقاط اتصال این شبکهها را گروهها و نهادهای مدنی، سازمانهای بینالمللی غیردولتی، جنبشهای اجتماعی و سیاسی، فعالان سیاسی، گروههای مخالف حکومت و دولتها شکل میدهندو این نقاط، از طریق اطلاعات و اخباری که در شبکه جریان مییابد، به هم متصل میشود. برخی اندیشمندان، ترجیح میدهند در عصر جدید و جامعه شبکهیی، فرهنگی و اجتماعی درون ملی و فراملی- به جای حاکمیت سیاسی دولتها- صحبت کنند. روبرت لاتام، حاکمیت در جهان امروز را از آن گروههای اجتماعی و سیاسی میداند نه دولتها. (Lat- ham, 2000, p.8). گروههای اجتماعی و سیاسی و سازمانهای غیردولتی در شبکه ارتباطات جهانی، میتوانند حاکمیت دولتها را به چالش بطلبند.
امروزه، دورانی را سپری میکنیم که در سایه پیشرفتهای چشمگیر در زمینه فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی، مرزهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بسیار آسیبپذیر شده است و دولتهای ملی نمیتوانند تنها به توجیههای و ستفالیایی، چون استقلال دولت در امور داخلی و خارجی تکیه کنند و با این استدلال، با چالشهای سیاسی از ناحیه بازیگران فراملی رو به رو نشوند. امروزه، دولتها از دو سو تحت فشار قرار گرفتهاند؛ از یک سو، فشارهای از بالا به پایین نیروها و کارگزاران جهانی شدن، از قبیل رسانههای نوین، فعالان سیاسی و سازمانهای غیردولتی و از سوی دیگر، فشارهای از پایین به بالای نیروهای سیاسی و نهادهای مدنی در داخل. (Mojab, 1998, p. 667) مهمترین فشار بر دولتهای ملی جوامع در حال توسعه، عبارت است از: تندادن به اصلاحات سیاسی، پاسخگویی در مقابل درخواستها و مطالبات مردم، اعمال فشار بر دولتهای به ظاهر دموکراتیک در جهت گسترش حوزه عمومی و جامعه مدنی، حقوق بشر، محیط زیست، جلوگیری از جنگ افروزی، حقوق سیاسی زنان و غیره. بازیگران فراملی، از طریق فناوریهای ارتباطی و وبسایتهای سیاسی خود در شبکه اینترنت و ماهوارهها، شرایط را برای انقلابی کردن فضای سیاسی جامعه و تقویت جامعه مدنی آماده میسازند و به تبع آن، رژیمهای اقتدارگرا، روز به روز- به منظور دست کشیدن از کنترل تمامیت خواهانه جامعه – تحت فشار قرار میگیرند. (Ferdinand, 2000, p.19)
پیشرفتهای فناوری در عرصه ارتباطات در ربع آخر سده بیستم، آن اندازه مهم بوده که برخی، از جایگزینی جنگهای اطلاعاتی، به جای جنگهای نظامی یاد کردهاند. در عصر وقوع جنگهای اطلاعاتی، فناوری اطلاعات و محتوای پیام آنها، مهمترین تسلیحات مورد استفاده است. (صدوقی، 1381، ص 35) فناوریهای اطلاعاتی، دارای مرکز و رأس نیست و گروهها و فعالان سیاسی میتوانند از هر نقطه اتصال وارد شبکه شوند و افکار عمومی جهان را علیه رژیمهای اقتدارگرا بسیج کنند. همچنین، اهمیت فناوریهای نوین، به اندازهیی زیاد است که برخی از واژه «تله دموکراسی»(12) یا «دموکراسی از راه دور»(13) یاد میکنند، منظور آن که؛ رسانههای نوین، پادزهر آزادی را به چهار گوشه جهان اشاعه میدهند و با انعکاس واقعیتها و اطلاعات سیاسی و بیدارسازی سیاسی، میتوانند به دموکراسی در سطح جهان سرعت بخشند. گراس من، پست الکترونیک (E- mail)، کنفرانسهای اینترنتی، تریبونهای اینترنتی، و ماهوارهها را، از مصادیق تله دموکراسی میداند. (Ibid, p.140)
در عصر حاضر، شاهد آن هستیم که «نظامهای باز»(14) شکل گرفته و جریان آزاد اطلاعات و اخبار، با کمترین موانع صورت میگیرد. اطلاعات در داخل شبکه جهانی و بین مرزها در جریان است. جریان بینالمللی عقاید، اخبار و نمادهای سیاسی، اقتدار سیاسی دولتها را به چالش میطلبد. در حال حاضر، دولتها نمیتوانند وظایف ویژه پیشین خود- مبتنی بر کنترل مرزهای فضایی – را مانند گذشته ایفا کنند. (Luck, 1995,p. 873)
با پیدایش جامعه شبکهیی و اطلاعاتی، گونههای قدیمی سانسور منسوخ گشته و حاکمیت دولت بر رسانههای تازه ارتباطی و سانسور محتوای رسانهها به گونه چشمگیر دشوار شده است. ماهوارهها، اینترنت و وبسایتهای خبری و گروههای سیاسی مجازی، کمتر قابل کنترل است. این فضای دیجیتالی و اکترونیک، همچون فضایی تمرکززدایی شده و آزاد است که هیچ ساختار اقتدار در آن نمیتواند نهادینه شود، زیرا، نه مرکز ویژهیی دارد و نه مالک و دارنده خاص. هیچ کشور، با ادعای این که حاکمیت سیاسی دارد، نمیتواند مدعی شود که قوانین و مقررات آن کشور در بزرگراه اینترنتی، ساری و جاری گردد. (Saseen, 2000, p.22) در بزرگراه اطلاعاتی اینترنتی، جوامع یا اجتماعات مجازی فراوان (اجتماعات بدون حضور فیزیکی) وجود دارند و ایجاد این اجتماعات مجازی بر روی شبکه، نیاز به مجوز از سوی حکومتها ندارد.
مانوئل کاستلز معتقد است، هنوز دولتها بر رسانههای مهم کنترل دارند، ولی، دولتها قدرت پیشین خود را در جهت نظارت بر رسانهها، از دست دادهاند. علاوه بر این، رسانههای وابسته به دولت هم ناگزیر هستند به منظور حفظ اعتبار خود در نزد مخاطبان، تا حدی استقلال خود را حفظ کنند. دولتهای اقتدارگرا، برای سانسور و مقابله با رسانههای نوین جهانی توان زیادی ندارند و به طور کلی، رژیمهای اقتدارگرا، بازنده جنگ با رسانهها هستند. (کاستلز، جلد 2، 1380، ص 309) به گفته وی، کنترل اطلاعات، عقاید و برداشتها، در گذشته اهرم قدرت دولتها بوده که قاعدتاً باید در عصر رسانههای جمعی، کامل شده باشد. ولی، دولتهای ملی، با سه چالش عمده روبهرو هستند:
1)جهانی شدن،
2)گسترش فناوریهای نوین ارتباطی،
3)خودمختاری و تنوع رسانهها
به اعتقاد کاستلز، تنوع یافتن شیوههای ارتباطی و به هم پیوستن همه رسانهها در یک متن گسترده دیجیتالی یا چند رسانهیی، امکان ناپذیری کنترل امواج ماهوارهها و ارتباطات کامپیوتری، باعث شده که تمامی جبهههای سنتی نظارت دفاعی در جهت مسدود کردن مرزهای سیاسی و فرهنگی محور گردد. (همان، ص 308) به اعتقاد وی، جهانی شدن رسانهها و ارتباطات الکترونیک، به مثابه ملیتزدایی و دولت زدایی از اطلاعات است و این روندها، جداییناپذیرند و بر اقتدار سیاسی دولتهای ملی، میتوانند آسیب وارد سازند. (همان، ص 313) یا به گفته هابرماس، همانطوری که اربابان سرعت، جای فرمانروایان سرزمینی را میگیرند، چنین به نظر میرسد که دولت – ملت به طور مداوم، قدرت خود را از دست میدهد. (هابرماس، 1380، ص 103)
مانوئل کاستلز معتقد است، امروزه در عصر جامعه شبکهیی و اطلاعاتی، سیاست در چارچوب زبان رسانههای الکترونیکی قرار میگیرد و بازیگران سیاسی فراملی و محلی، از طریق رسانهها در بازی قدرت حضور دارند و از آنجا که اطلاعات و ارتباطات، عمدتاً از طریق شبکه جهانی اینترنت و ماهوارهها وخبرگزاریها صورت میگیرد، بازی سیاسی، به نحو فزایندهیی در فضای رسانهها صورت میگیرد و به طور جدی اقتدار دولتها را به چالش میکشد. (کاستلز، جلد اول، 1380، ص 551)
برخی معتقدند؛ رسانههای نوین ارتباطی (ماهوارهها و بویژه اینترنت) بزرگترین چالشگر و تهدید کننده اقتدار دولتهای ملی و بدترین کابوس دیکتاتورها است. (Suss- man, 2000, p. 537) پیتر فردیناند معتقد است: «اینترنت، بوضوح، یک تهدید استراتژیک درازمدت قابل توجه برای رژیمهای اقتدارگرا است؛ تهدیدی که این گونه رژیمها را از مقابله موثر با آن ناتوان میسازد. اخبار جهانی، به درون ملتهایی که تحت استیلای رژیمهای اقتدارگرا هستند، انتقال داده میشود و این اخبار با اخبار تحریف شده از سوی حکومتها برخورد میکندو در نتیجه اعتبار و مقبولیت چنین رژیمهایی را تضعیف و ناآرامیها را تشویق میکند.اطلاعات پیرامون نقض حقوق بشر و دیگر اشکال سرکوب، به طور فزایندهیی، از طریق اینترنت، در سطح جهان اشاعه مییابد و به بسیج نیروهای سیاسی خارجی و داخلی کمک میکند.» (Ferdinand , 2000, p.12) مانوئل کاستلز، به نقش اینترنت در بسیج پشتیبانی سیاسی به نفع جنبش زاپاتیستها در مکزیک اشاره میکند؛ به دلیل حمایت گسترده افکار عمومی از این جنبش در سطح جهانی، حکومت مکزیک نتوانست به شکل گسترده به سرکوب این جنبش بپردازد (Ibid, p.13) بنابراین، دولتهای ملی نمیتوانند با استناد به اقتدار سیاسی خود، به سرکوب منتقدین و حرکتهای دموکراتیک اقدام کنند.
امروزه امواج رادیویی خبرگزاریهای جهانی و ماهوارهها، به راحتی از مرزهای فضایی کشورها عبور میکند و کنترل این امواج بسیار دشوار است. اما، در ارتباط با اینترنت، هنوز برخی کشورها محدودیتهای شدید قائل میشوند. نزدیک به 20 کشور، به طور کلی، شهروندان خود را از دسترسی به اینترنت محروم ساختهاند. کشور چین، در توجیه سانسور اینترنت و محدودیتها برای این شبکه، بر تضاد ارزشهای سیاسی غرب با ارزشهای آسیایی، استفاده میکند. عربستان، اطلاعات منتقل شده از طریق اینترنت را با سنتها و اعتقادات اسلامی ناسازگار میداند. امروزه، نزدیک به 70 درصد ملل جهان قوانین سانسور در مورد مطبوعات نوشتاری را اجرا میکنند و در حال حاضر، 45 کشور دسترسی به اینترنت را محدود میسازند و ارایهدهندگان خدمات اینترنتی (I.S.P.) با اتهاماتی؛ مانند اخلال در امنیت ملی و نظم عمومی و تهدید استقلال فرهنگی، با خطر توقیف و از دست پروانه کار از سوی دولتهایشان روبهرو هستند. (Sussman, 2000, p. 538)
رسانهها، در تعیین دستور کار حکومتها در سطح ملی و بینالمللی میتوانند مؤثر باشند. از این رو، سیاستمداران و تصمیمگیران ناگزیرند هر روز بخشی از وقت و انرژی خود را صرف رویارویی با بحرانهای واقعی یا کاذبی کنند که ممکن است از سوی رسانهها پدید آمده باشد.
به گفته مایکل اونیل، فناوری نوین، فروپاشی نظامهای کهن را تشدید کرده، سرعت دگرگونی اجتماعی و سیاسی را دو چندان ساخته، تودهها را فعالتر و آگاهتر ساختهاند و به تبع آن، آگاهی و بیداری سیاسی مردم به برخوردها و ستیزها بین دولتها و مردم منجر شده است. (اسلامی، 1381، ص 75) آگاهیهای سیاسی فزاینده مردم، زمینه را برای تغییر حکومتهای آمرانه و اقتدارگرا، به شکل دموکراتیکتر و مدنی فراهم کرده است. در عصر ارتباطات پیشرفته، به سوی تکثیر پیامها و تکثیر معنایی حرکت میکنیم و بهرهمندی از رسانههای جهانی، به عنوان عامل تعیین کننده در تغییر نگرشها و ارزشها شده است. در عصر جدید، نظارتهای سنتی تحلیل رفته و از توان حکومتها در محبوسسازی اطلاعات تا حد زیادی کاسته شده است و حکومتها، دیگر سلطه انحصاری بر اطلاعات را نخواهند داشت. زیرا، پیامهای سیاسی و فرهنگی در خارج از مرزها تولید و پخش می شود. (منتظر قائم، 1380، ص 270- 267) در عصر جدید، به سمتی پیش میرویم که هم جامعه مدنی و هم دولتها، بازتر و مردمیتر میشوند. دولتها، ناگزیرند فضای بازتری ایجاد کنند. حکومتها گزیری ندارند که بخشی از مدارک، اسناد و گفتگوهای بین مسوولان حکومتی را در اختیار مردم بگذارند و در برابر مردم پاسخگو و مسوول باشند. به تدریج، به سمت شفافسازی بیشتر در عرصه پویشهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی پیش میرویم. در کشورهای صنعتی و دموکراتیک، رسانههای نوین، وسیله مناسبی برای برقراری ارتباطات بین حکومتها و شهروندان شدهاند (هر چند که هنوز در آغاز راه هستیم.) (Laj, 1999, p. 19) از سال 1997 به بعد، بیشتر کشورها به اینترنت دست یافتهاند. فناوریهای جدید، تأثیرات شگرفی بر مردمگرایی داشته است. از جمله، رسانهها یکی از عوامل موثر در فروپاشی رژیمهای کمونیستی اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی بودهاند، ضمن آن که، تأثیر بحرانهای اقتصادی و بحران مشروعیت را نیز نباید نادیده بگیریم. در واقع، این بحرانها بستر مناسبی برای جذب پیامهای رسانهیی ارتباطی فراهم کردهاند. (Neil, 1998, pp. 12- 14) به همین جهت است که وسایل خبری را کلید دموکراسی گفتهاند.
آلوین تافلر، به عنوان یکی از نظریهپردازان برجسته انقلاب ارتباطات، خبر از تضعیف شدید مشروعیت رژیمهای اقتدارگرا در عصر جدید میدهد: «اینک که جامعه، شتابات به سوی مرحله جدیدی از تمدن در حرکت است، روزولت، چرچیل، دوگل و آدنائر؛ یعنی رهبران قدرتمند جوامع صنعتی، به همان اندازه لینگ- لودویگ دیوانه برای کاخ سفید نامناسب و نابجا خواهد بود. جستجو برای یافتن رهبرانی مصمم، یک دنده و به شدت خودرأی … عملی است برای یافتن یک چهرهپدرانه یا مادرانه که بر فرضیات کهنه استوار است» (تافلر، 1366، ص 556).
تافلر، معتقد است دوران تازه به انقلابهای انفجارآمیز سیاسی در جوامع اقتدارگر و استبدادی خواهد انجامید. از دید او، انقلاب ارتباطات، با گسترش آگاهیهای سیاسی و اجتماعی، زمینه را برای بررسی چند و چون مشروعیت رژیمهای اقتدارگرا آماده خواهد کرد و این حکومتها را متزلزل خواهد ساخت. به گفته وی، دوران تازه، دورانی سخت انقلابی است که پیش فرضهای کهنه ما را باطل میسازد و در چارچوب آن روشهای کهنه تفکر، فرمولهای قدیمی، احکام جزمی و ایدئولوژیها، دیگر با واقعیت روز تطبیق نمیکند. جهانی که به سرعت شاهد برخورد ارزشها و فناوریهای جدید، روابط ژئوپلیتیک جدید و شیوههای تازه زندگی و ارتباطات نوین است، به اندیشهها، قیاسها و مفاهیم کاملاً نوینی نیازمند است و نمیتوان جهانی جنینی فردا را در آشیانههای فکری موسوم دیروز پرورش داد… (همان، ص 5) گرچه تافلر، در عصر موج سوم، از حرکت به سوی دموکراسی نیمه مستقیم(15) و دموکراسی اقلیت- بنیاد(16) نام میبرد، ولی، باید توجه داشت که غرب و آمریکا، هنوز در آغاز راه حرکت به سوی موج سوم هستند و دموکراسی قوی (به گفته بنجامین باربر) که مبتنی بر تبادل نظر الکترونیک بین شهروندان و مسوولین، رأی دهی اینترنتی، مناظرات اینترنتی و غیره باشد، هنوز مراحل جنینی خود را طی میکند. ولی، به هر حال باید توجه داشت که انقلاب ارتباطات برای رژیمهای اقتدارگرای موج دومی، چالشهای عمیق و جدی ایجاد کرده است و این چالشها تشدی خواهد شد. انعکاس امواج مربوط به زندانیان سیاسی، شکنجهها، نقض حقوق بشر، جنگ افروزی، سرکوب سیاسی اقلیتهای سیاسی، زبانی و نژادی و غیره از طریق رسانههای نوین ارتباطی، باعث تشدید اعتراضات افکار عمومی و تضعیف شدید مقبولیت رژیمهای اقتدارگرا، یا به ظاهر دموکراتیک، خواهد شد.
تافلر، در عصر جدید بر پاسخگویی رهبران و تواضع آنان در مقابل مردم تأکید میکند: «شاید که قدرت رهبر موج سوم در حکمرانیش نباشد، بلکه، دقیقاً در تواناییش به گوش دادن حرف دیگران باشد. نه در نیروی تخریبش، بلکه، در قدرت تخیلش. نه در جنون خود بزرگبینیاش، بلکه، در شناخت وی نسبت به طبیعت محدود رهبری در جهان امروز باشد» (همان، ص 557).
ادامه دارد ...
منبع: / ماهنامه / اطلاعات سیاسی اقتصادی / شماره 346 - 345
نویسنده : خلیلالله سردارنیا
نظر شما