جامعه اطلاعاتی جهانی؛ گذر از الگوی حاکم
الف. مقدمه
این مقاله، رویکردی انتقادی است به الگوی «جامعه اطلاعاتی»1 و همزاد آن؛ «جهانی سازی»2. ادعایاصلی این مقاله آن است که حدود 45 سال پس از ارائه الگوی مشهور توسعه جهان سوم توسط «دانیل لرنر»3،جامعهشناس و نظریهپرداز آمریکایی توسعه و داعیه جهانشمولی آن، و نزدیک به ربع قرن پس از به چالش کشیده شدن این الگو از سوی برخی صاحبنظران منتقد جهان سوم و نیز پارهای نظریهپردازان آمریکایی ازجمله «اورت، ام. راجرز»4 در اثر انتقادی معروف خود تحت عنوان «گذر از الگوی حاکم»5، «الگوی حاکم» دیگری در راه است که بسیار جذابتر، فریبندهتر و حتی مشروعتر از الگوی لرنر جلوه کرده و بر آن است کهدستیابی به توسعه، جز از طریق حرکت در بزرگراههایی که طراحان این الگو برپا کردهاند، میسر نیست. پسمقاومت یا مخالفت در برابر چند و چون آن نیز، نه مقدور است و نه ممکن.
الگوی جدید که اینک چگونگی پیشبرد آن در دستور کار مهمترین اجلاس بینالمللی آغاز هزاره سوم یعنی«اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی» (WSIS) قرار دارد چیزی نیست جز ایجاد جامعه اطلاعاتی در گسترهای به وسعت زیستبوم انسان. به دیگر سخن، راههای ایجاد جامعه اطلاعاتی جهانی بهعنوان دستور توسعه در قرن بیستویکم و ارزیابی چالشهای پیشرو، در اجلاسی که برای نخستین بار از دهم تا دوازدهمدسامبر 2003 میلادی (19 تا 21 آذرماه 1382) در ژنو برگزار خواهد شد، مهمترین موضوع مورد بحث سران و رهبران کشورهای مختلف طی این سه روز سرنوشتساز برای آینده جهان خواهد بود. اما آیا این اجلاس میتواند خاطره دومین سمینار دانشگاه هاوایی در تابستان 1975 پیرامون «ارتباطات و توسعه»6 را زنده کند و به بازسازی تفکر ضرورت «گذر از الگوی حاکم» توفیق یابد؟
این مقاله به هیچروی در پی نفی یا نادیده انگاشتن فرصتها و دستاوردهای مثبت جامعه اطلاعاتی، همچون ظرفیتهای بالقوه آن برای بسط و تعمیق دموکراسی و مردم سالاری، آزادی بیان، تسریع فرایند توسعه، ارتقای کیفیت زندگی، ایجاد فرصتهای گفتوگو برای اکثریت خاموش جهان، بالا بردن قدرت و تأمین حق انتخابهای دموکراتیک، تأمین حق دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات، تقویت مشارکت اجتماعی و بهاشتراکگذاری تولید علم و فناوری نیست، اما در عین حال بر این باور است که به ویژه کشورهای در حال توسعهمیبایست در برابر این دستور جدید جهانی برای توسعه کاملا هوشیار و واقعبین باشند و پیشبرد جامعهاطلاعاتی را به عنوان مفهوم و چهره دیگری از پروژه جهانیسازی مورد نقد و کنکاش قرار دهند. به بیان دیگر، پیشنهاد اصلی این مقاله آن است که سران کشورهای در حال توسعه و نیز سران آزادیخواه کشورهای غیرآمریکایی، اجلاس ژنو را به عرصه تعامل این دو دیدگاه یعنی نگرشهای مطلقاً خوشبینانه و افراطیپیرامون جامعه اطلاعاتی در برابر رویکردهای انتقادی تبدیل کنند و سهم خود را در طراحی نقشه توسعه جهانآینده، مطالبه نمایند. در عین حال این اجلاس، فرصتی است برای آنکه رهبران جهان سوم، ضرورت بازنگریعملکرد و تفکر گذشته خود را در طراحی و اعمال سیاستهای داخلی، بیش از پیش احساس کنند و دست بهاصلاحات ساختاری به منظور تعدیل گرایشهای افراطی داخلی در زمینه پذیرش چشم بسته عضویت در باشگاه جهانی جامعه اطلاعاتی و برخورد خلاق و آگاهانه با این پدیده بزنند، وگرنه دیر نخواهد بود که نرد خود را در این «قمارخانه الکترونیک»7 ببازند.
بیشک آرمان آزادیخواهان و برخی مجامع بینالمللی همچون سازمان ملل متحد، اتحادیه بینالمللی ارتباطاتدور و یونسکو، در طراحی نقشه شکلگیری جامعه اطلاعاتی، در تعارض ذاتی با هدفهای طراحاناصلی آن یعنی آمریکاییها خواهد بود. پس همکاری و هماهنگی کشورهای در حال توسعه به ویژه کشورهاییکه از لحاظ تاریخی و فرهنگی، وجوه اشتراک بیشتری دارند، با یکدیگر و با سازمانهایی چون یونسکو برایشکل دادن به یک الگوی متناوب جدید توسعه یعنی پیشبرد جامعه اطلاعاتی مبتنی بر رعایت تنوعفرهنگها، زبانها و منافع ملتها و گروههای اجتماعی با حق برداشت برابر از منابع بشری، ضروری و تعیینکننده خواهد بود. و بالاخره شاید بتوان با کاستلز، هم صدا شد: که «قرن بیست و یکم، قرنی تاریک نخواهد بود، نعماتی را نیز که شگفتانگیزترین انقلاب تکنولوژیک تاریخ به اکثر مردم نوید داده است به آنان ارزانی نخواهدداشت. چه بسا ویژگی آن، سردرگمی آگاهانه باشد».8
ب. جامعه اطلاعاتی و جهانی سازی؛ دیدگاهها و روابط
1- جامعه اطلاعاتی
ظهور جامعه اطلاعاتی که صاحبنظران، آغاز جدی آن را به ابتدای دهه 90 میلادی و بعد از فروپاشیشوروی سابق نسبت میدهند بیش از هر چیز مرهون گسترش جهانی ارتباطات الکترونیک و ورود اینترنت بهساختار اجتماعی است. اینترنت در واقع، باشگاهی جهانی از کاربران کامپیوتر و بانکهای جهانی ایجاد کرد بهنحوی که امروز «غیبت یا حضور در شبکه و پویایی هر شبکه در برابر دیگر شبکهها، منابع حیاتی سلطه و تغییر در جامعه ما هستند.»9
فرانک وبستر جامعهشناس برجسته انگلیسی و صاحبنظر در مباحث مربوط به جامعه اطلاعاتی در تعریفاین مفهوم بر پنج معیار برای تشخیص جامعه اطلاعاتی تکیه میکند : تکنولوژیک، اقتصادی، شغلی، مکانی، فرهنگی. او معتقد است که در دوران حاضر هنوز انفجار اطلاعاتی غیرقابل تردیدی در حال وقوع است و بنابراین «تصور یک جامعه اطلاعاتی، نابههنگام است و باید ترجیحاً بر «اطلاعاتی سازی» مناسبات حاکمتاکید نماییم.»10 مدافعان جامعه اطلاعاتی در توصیف مزایا و آثار مثبت آن بسیار گفته و نوشتهاند. آنها رشد شبکههای اطلاعاتی و ارتباطات جمعی را عامل نزدیکی ملتها و مردم به یکدیگر دانسته و معتقدند که اینامر به تفاهم متقابل و صلح، میدان خواهد داد. آنها میگویند : «جامعه اطلاعاتی، جامعهای خواهد بود بیاندازه همآهنگ، دهکدهای که سرتاسر سیاره را شامل خواهد شد. آرمان و کمال مطلوب، همان جامعه شفاف و بیتعارضی است که با خود از در آشتی در آمده است.»11 اما مخالفان جامعه پساصنعتی یا جامعه اطلاعاتی، آن را مرحلهای در تاریخ سرمایهداری میدانند که «با تضادهای خود روبروست».12 آنان معتقدند که جامعه اطلاعاتی به جای آن که ما را از قیدهای مادی رها سازد، مبارزه برای بقا را شدت میبخشد و انحصار ریشهای فعالیتاقتصادی را بر ساحتهای سیاسی و اجتماعی ما تحکیم میکند. به باور آنها «تکنولوژیهای جدید ارتباطی بهجای توسعه همآهنگی میان مردم، از خود بیگانگی را تشدید میکنند و نظامی بسیار ناپایدار و بالقوه انفجارآمیز پدید میآورند.»13
کنفرانس منطقهای آسیا ـ اقیانوسیه که از 13 تا 15 ژانویه 2003 به منظور طرح دیدگاههای این دو قارهپیرامون اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی (WSIS) در توکیو برگزار شد در بیانیه پایانی خود موسوم به اعلامیهتوکیو، جامعه اطلاعاتی را چنین تعریف میکند: «مفهوم جامعه اطلاعاتی این است که شبکههای توسعه یافتهتکنولوژیهای ارتباطی ـ اطلاعاتی با فراهم آوردن دسترسیهای موثر، مناسب و مساوی به اطلاعات و مضامین مناسب با قابلیت دسترسی بالا میتوانند به مردم در نیل به استعدادهای خود، تسریع توسعه اقتصادیو اجتماعی، بالا بردن کیفیت زندگی، از بین بردن فقر و گرسنگی و تسهیل فرایند تصمیمگیریهای مشارکتی کمک کنند».
بدین ترتیب اگر توسعه را مفهومی در خدمت ارتقای کیفت زندگی بشر و شکوفایی استعدادهای او بدانیم، نگاه خوشبینانه و مثبت اعلامیه توکیو، پیشبرد جامعه اطلاعاتی را به عنوان الگوی توسعه جهان شمول، رخمینماید. اعلامیه مذکور، البته توصیهها و شرایطی را برای موفقیت این الگو در منطقه آسیا ـ اقیانوسیه، بیانمیکند که عمدتاً بر نقش زیر ساختهای شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی و استفاده از فناوریهای مزبور بهعنوان نیروی محرک توسعه اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی از طریق نوآوریهای تکنولوژیک و کاهشسطح فقر، تاکید دارد. این اعلامیه همچنین توجه به خصوصیات منحصر به فرد این منطقه را برای ایجاد جامعه اطلاعاتی، ضروری میشمارد.
اما در رأس سازمانهای بینالمللی، باید از تلاشها و مساعی یونسکو و اتحادیه بینالمللی ارتباطات دور (ITU) در جهت پیشبرد اهداف توسعهای جامعه اطلاعاتی بهویژه برای کشورهای پیرامون یاد کرد. سازمانهایمذکور ضمن پذیرش جامعه اطلاعاتی به عنوان الگوی توسعه جدید، با برگزاری کنفرانسهای متعدد در مناطقو کشورهای مختلف کوشیدهاند تا به شناسایی و بررسی چالشها و فرصتهای جامعه اطلاعاتی برای تمامگروههای جوامع و مناطق مختلف جهان نایل آیند. این سازمانها در بطن فعالیتهای خود، رسیدن به درککاملی از جامعه اطلاعاتی و مزایا و مشکلات و دستیابی به رهیافتهایی برای از بین بردن «شکاف دیجیتال»14را دنبال میکنند.
یونسکو با وقوف به چالشها و مشکلاتی که جامعه اطلاعاتی میتواند برای مناطق و کشورهای مختلف همراه داشته باشد در پی دستیابی به قوانین و اصول جهانی قابل اجرا برای حل این مشکلات بوده است تا ازاین طریق به توافق و رضایت بینالمللی در رابطه با جامعه اطلاعاتی برسد و در نهایت آن را به عنوان وسیلهای برای توسعه اقتصادی ـ اجتماعی، موتوری برای رشد و توسعه ستون مرکزی ساخت یک اقتصاد و جامعه جهانی بر پایه علم، معرفی کند. یونسکو حتی از این شعار نیز فراتر رفته و معتقد است که به جای ایجاد جامعه اطلاعاتیباید جامعه علمی15 ایجاد شود تا از طریق به اشتراکگذاری علم و دانش و گسترش علوم میان مردم بتوان بهاهداف اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی دست یافت.
بنابراین میتوان گفت که اگر اهداف نظری و شعارهای جامعه اطلاعاتی در عمل تحقق یابد و یا اساساً قابلتحقق باشد، تصویر آینده زندگی انسان بر کره خاک، قطعاً تصویری انسانیتر، کیفیتر، دموکراتیکتر، صلحآمیزتر، کامیابتر و عادلانهتر خواهد بود. پیشنویس اعلامیه اصول که برای تصویب در اجلاس جهانیجامعه اطلاعاتی بهوسیله کنفرانسسران مختار اتحادیه بینالمللی ارتباطات دور تهیه شده نیز مبین چنینخوشبینی یا دست کم طرح آرمانگرایانه آرزوهای نه چندان در دسترس است. در این اعلامیه، فنآوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، ابزارهای در دسترس همگان، فرض شده است که «براساس انسانیت مشترک، و با همهتنوع آن در راه رسیدن به جهانی صلحآمیزتر کامیابتر و عادلانهتر بهکار میآیند».16 تدوین کنندگان اعلامیه با یادآوری عزم مشترک خود که در اعلامیه هزاره بیان شد، اراده خود را مبنی بر ارتقای مردم سالاری و احترام به همه حقوق به رسمیت شناخته شده جهانی و آزادیهای اساسی از جمله حق توسعه با تاکید بر توسعه پایدار، بازگو کردهاند و از خطر جاماندگی و به حاشیه رانده شدن اکثریت مردم جهان که در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند ابراز نگرانی کردهاند.
در بیانیه مذکور، احترام به همه آزادیهای اساسی و حقوق انسانی، به ویژه حق آزادی عقیده و بیان، و حقدسترسی بدون مانع به رسانهها و منابع اطلاعاتی، و نیز تعهد به مردمسالاری، وجود رسانههای ارتباطیمستقل، متکثر و آزاد، وفاداری به میثاقهای بینالمللی در خصوص صلح و امنیت، توسعه پایدار، برابری، همبستگی، مدارا، عزت انسانی، پیشرفت اقتصادی و حفظ محیط زیست به عنوان شرایط ایجاد جامعهاطلاعاتی عادلانه، یاد شده است.
حال سؤال این است که آیا چنین شرایطی در بخش اعظم جهان فراهم است؟ آیا میتوان ادعا کرد و یا حتیامیدوار بود که جهان در آیندهای نزدیک، چنین شرایطی را تجربه خواهد کرد؟ اگر پاسخ، منفی است ـ که هستـ آیا باید از پیش شرطها گذشت یا از جامعه اطلاعاتی؟ ظاهراً عزم به ایجاد و پیشبرد جامعه اطلاعاتی، همجهانی است و هم قدرتی جهانی از آن حمایت میکند. تشکیل اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی، مبین اینواقعیت است که ایجاد جامعه اطلاعاتی دستوری است که برای حرکت کشورها و ملتها در دهه آغازین هزارهسوم، تدارک شده است. به بیان دیگر، گویی سرنوشت محتوم و مقدر ورود به جامعه اطلاعاتی برای بشریتتشنه صلح، عدالت و پیشرفت، رقم خورده است، اما آیا در این سیروسلوک تازه، گمشدههای بشر، نمایانخواهند شد؟ در شرایط فقدان این عناصر در جغرافیای قلمروزدایی شده جامعه اطلاعاتی، آیا ادعای عبور راهتوسعه کشورها از مسیر جامعه اطلاعاتی، قابل تردید نیست؟ آیا در غیاب این عناصر در بخش اعظم جهان کهدر اعلامیه اصول، به عنوان «شرط ایجاد جامعه اطلاعاتی»، عنوان شده، توسعه اساساً محقق خواهد شد و آیا جامعه اطلاعاتی خالی از این عناصر کیفی، جامعهای بیروح، تکنیکزده، در قید حاکمیت ضرورت و در عینحال، توسعه نیافته نخواهد بود؟ پیش از آنکه پاسخ این پرسشها بازگو شود بررسی اجمالی رابطه جامعهاطلاعاتی با جهانی سازی17، ضروری مینماید، چرا که هیچیک از این دو را نمیتوان منفک از دیگری، بهدرستی بازشناخت.
2- جهانی سازی
هر توصیف و تعریفی را که از جهانی سازی یا به تعبیری خوش بینانه جهانی شدن بپذیریم نقش کلیدی فنآوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات را در آن نمیتوان نادیده گرفت، تا جایی که در بخش اعظم ادبیات گستردهای که در این دو حوزه شکل گرفته، این دو مفهوم یعنی جهانیسازی و جامعه اطلاعاتی غالباً به یکمعنا یا در امتداد یکدیگر به کار رفتهاند. در واقع با نوآوریها و تغییرات تکنولوژیک در عرصه ارتباطات، جهانیسازی چه در بعد اقتصادی و چه از منظر ساختارهای اجتماعی، امکان شکلگیری و رشد و نمود یافتهاست. جهانیسازی، چه به عنوان «پروژه»18 یعنی طرح مدیریت شده و چه در قالب پروسه19 (فرایند خودبخودی)بر بستر ارتباطات نوین و از مجرای جامعهشبکهای20 جریان مییابد.
«ای. سیونندان»21، نظریهپرداز انتقادنگر اروپایی معتقد است: «اگر ماشین دستی، جامعهای با ارباب فئودال بهبار میآورد و ماشین بخار، جامعهای با سرمایهدار صنعتی، محصول ریز تراشه هم سرمایهدار جهانی است ـسرمایهداری اطلاعاتی22» سیونندان، فرهنگ پسامدرنیستی را بیانی از سرمایهداری اطلاعاتی میداند وهمچون «هات وایرد»23 براین باور است که روزگاری که به نظر میآمد اینترنت، بیرون از قوانین سرمایهداری قراردارد، کم و بیش به سر آمده است. مانوئل کاستلز نیز پارادایم نوین تکنولوژی اطلاعات را موجد بنیان مادی فراگیر آن در سرتاسر ساختار اجتماعی میداند و بر این باور است که «در حال حاضر جامعه شبکهای در جلوههای نهادی متنوعش، جامعهای سرمایهداری است.»24 سرمایهداری از دیدگاه او دارای دو ویژگی بارز بنیادین یعنی «جهانی» بودن و سازمان یافتگی پیرامون شبکهای از جریانهای مالی است. کاستلز معتقد استکه «جهانی شدن و اطلاعاتی شدن که به دست شبکههای ثروت، تکنولوژی، و قدرت انجام میگیرند، جهان ما را دگرگون میسازند.»25
بدین ترتیب میتوان گفت که جهانی شدن بدون نوآوریهای گسترده در زمینه ارتباطات و دادهپردازی اساساً محقق نمیشد. به بیان دیگر، اطلاعات و ارتباطات را باید به عنوان مصالح جهانی سازی در نظر گرفت. اما جهانیسازی را نیز همچون جامعه اطلاعاتی میتوان از دو منظر انتقادی و خوشبینانه نگریست. از دیدگاهخوش بینانه، جهانیسازی با توسعه قلمرو نفوذ فناوریهای ارتباطی و امکان شکلگیری جامعه مدنی مجازی،حرکت به سوی نوعی دموکراسی شهری همراه با کثرت فرهنگی و اقتصادی را میسر ساخته است که در آنکنترل ایدئولوژی فرهنگ توسط دولتهای ملی، محدود یا ناممکن میشود، افراط گرایی و خشونت، به تعدیلمیگراید، و نهادهای مدنی و عرصه عمومی گسترش مییابند. اما از دیدگاه انتقادی، جهانی سازی به مدد تکنولوژیهای نوین ارتباطی، به پیدایی جامعه نظارتی میانجامد، حریم خصوصی افراد به شدت تهدید میشود، تا جایی که انسان یا باید در انزوای کامل زندگی کند و یا در مجاورتی تحملناپذیر.
آنتونی گیدنز جامعهشناس برجسته، جهانی شدن را فرایند وابستگی متقابل فزاینده جامعه جهانی میداند ومعتقد است که توسعه روابط اجتماعی جهانی، دربردارنده نابرابریهای زیاد میان جوامع صنعتی و جوامع جهانسوم است. گیدنز معتقد است: «امروز احساس زندگی در یک جهان تا حد زیادی نتیجه برد بینالمللی رسانههاست... [در چنین شرایطی] یک نظام جهانی اطلاعاتی (نظام بینالمللی تولید، توزیع و مصرفکالاهای اطلاعاتی) به وجود آمده است و بسیاری معتقدند که کشورهای جهان سوم در معرض شکل جدیدی از امپریالیسم رسانهای هستند.»26
تحت تأثیر تحولات ارتباطی و روند جهانی سازی است که سرژلاتوش، استاد و محقق برجسته فرانسوی با رویکردی انتقادی، اصطلاح «غربیسازی جهان»27 را به کار میگیرد و در کتاب خود که به همین نام منتشر کرده، نوشته است: «غرب با ادغام بخشهای مختلف جهان در بازار جهانی، بیشتر شیوههای تولید آنها را تغییرداد. او جهت نظام اجتماعی آنها را ویران ساخت تا این شیوهها شدیداً به آن وارد شود.»28 لاتوش، توسعه را نهیک الگوی قابل تعمیم بلکه بیشتر یک ابزار سلطه جهانی میداند و معتقد است که غربیسازی جهان، بیش از هرچیز، فرهنگزدایی است. یعنی تخریب بی قید و شرط ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و بینشهای سنتی، تا در نهایت، تل عظیمی از آهنپاره زنگار گرفته، جایگزین شود. او میگوید: «انسان جنوب، بر اثر خواستهها و تأییدات انگارهاش، تأثیرگذاری نیرومند شهر و الگوهای مصرف مرکز روی زندگی روزانهاش، غربی شدهاست.»29 با این وجود لاتوش، پروژه غربیسازی را تا حد زیادی شکست خورده میداند و معتقد است غربنمیتواند یک فرهنگ فنی و صنعتی ارائه دهد که جهان را از نو افسون کند و بدان معنا بخشد.
علی بغدادی، سردبیر عرب ژورنال که در شیکاگو منتشر میشود، جهانی شدن را «هماهنگی در تولید، طراحی، بازاریابی و امکانهای مدیریتی چندگانه با هدفهای انحصاری کردن بازار بینالمللی»30 میداند کهمتضمن دخالت در امور داخلی دولتهای جهان سوم و کنار گذاشتن هرگونه قانونی است که از تجارت آزاد ممانعت میکند، بدون آنکه ثبات اجتماعی و حاکمیت این دولتها را در نظر بگیرد.
جهانی سازی در بسیاری از آثار نویسندگان و تحلیلگران غربی و غیرغربی معادل «اطلاعاتیسازیجهان»31 تلقی شده است، زیرا به گفته یان آرت شولت، استاد علوم سیاسی در دانشگاه وارویک انگلستان، از میان پنج عامل عمدهای که جهانی شدن را به وجود آورد و آن را وسعت بخشید، یکی هم «خلاقیتهای فنآوری در عرصه ارتباطات و اطلاعات»32 است.
به این ترتیب سؤال مقدر آن است که آیا پیشبرد جامعه اطلاعاتی در عمل به معنای تسهیل جهانی سازیبه ویژه در کشورهای در حال توسعه نیست؟ آیا این دو پروژه در کار بازسازی الگوی حاکم جدید برای توسعهجهان نیستند و آیا قرائت تازه و نوسازی شده این الگوی جهانشمول را عرضه نمیکنند؟ آیا سالها بعد بر اینالگوی جدید توسعه، همان نخواهد رفت که بر الگوی لرنر رفت؟
شکی نیست که شرایط زمان و مکان یا در واقع قلمرو بیزمان و بیمکان جامعه اطلاعاتی، و ویژگیهای آندر قیاس با الگوی توسعه لرنر، تفاوتهای بارزی را حکایت میکند، به علاوه در سالهای آغازین ارائه نظریهتوسعه بخشی ارتباطات توسط دانیل لرنر، از فعالیتهایی که امروز توسط یونسکو و برخی سازمانهای بینالمللی دیگر برای وارد کردن ملاحظات ملی و منطقهای در پارادایم جامعه اطلاعاتی شاهدیم، خبری نبود. قصد اینمقاله نیز مشابهسازی کامل این دو الگو نیست، اما براین باور است که ملاحظه برخی شباهتها و ویژگیهای مشترک، میتواند هوشیاری، خلاقیت و ابتکار عمل ما را به ویژه در آستانه برپایی اجلاس جهانی جامعهاطلاعاتی برانگیزد. از همین روی در ادامه به مروری کوتاه بر مشخصههای الگوی لرنر و مقایسه آن با الگویجامعه اطلاعاتی میپردازیم.
ج. الگوی لرنر و جامعه اطلاعاتی
دانیل لرنر از نخستین نظریهپردازان است که نقش توسعه بخشی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی را برایجهان سوم، وارد الگوی خود کرد. الگوی چهار مرحلهای لرنر با تأکید بر ضرورت دگرگونی نظام ارتباطی جوامعسنتی، شاخصهای اصلی نوسازی و مراحل آن را اینگونه مطرح میسازد: 1ـ شهرنشینی، 2ـ سوادآموزی، 3ـ استفاده از وسایل ارتباط جمعی، 4ـ مشارکتهای سیاسی و اقتصادی33. این شاخصها در سال 1958 با انتشار کتاب معروف او تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاورمیانه»34 برای نخستین بار عرضه شد.
اشکال اساسی الگوی نوسازی لرنر، تکیه بیش از حد بر نقش تحرک فردی و غفلت آن از ضرورت تحولاتساختاری در جوامع جهان سوم از جمله کشورهای خاورمیانه است. گرچه لرنر در مورد موانع نوسازی و تحققالگوی توسعه خود به درستی بر عدم تعادل و ثبات سیاسی در کشورهای جهان سوم و تکیه رژیمهای سیاسیاین کشورها بر آثار نمایشی برنامههای نوسازی تأکید میورزد و در نیمه اول دهه 60 میلادی در مقاله تکمیلیخود در زمینه دگرگونیهای کشورهای جهان سوم از حیث برخورد ارتباطات با نوسازی، سه مرحله «انقلاب آرزوهای فزاینده، انقلاب سرخوردگیهای فزاینده، و قدرتیابی نظامیها» را به عنوان عوارض توجه بیش از حد رژیمهای سیاسی جهان سوم به آثار نمایشی برنامههای نوسازی مطرح میسازد، اما هیچگاه از ادعایعملیاتی و جهان شمول بودن الگوی توسعه خود برای جهان سوم، عقبنشینی نکرد. لرنر معتقد بود که نوسازی جهان سوم، تنها یک راه میان بر و کم هزینه دارد: تقلید از الگوی غربی توسعه و پیادهسازی بیکم و کاست مراحل چهارگانه آن در کشورهای مزبور.
حاکمیت این الگو در طول کمتر از ده سال (از سال 1958 میلادی) کافی بود تا الگوی لرنر به نام «الگویحاکم» در تاریخ ثبت شود، گرچه بسیار زودتر از آنچه تصور میرفت مورد چالش و انتقاد قرار گرفت. نخستینانتقادها در سال 1965 یعنی هفت سال پس از ارائه الگوی لرنر در یک سمینار بینالمللی که برای ارزیابینظریهها و الگوهای غربی نوسازی و توسعه بخشی ارتباطات در آمریکا برگزار شد، مطرح گردید و در سال 1975با انتشار مقاله معروف اورت، ام. راجرز استاد و محقق معروف آمریکایی که خود ابتدا در شمار طرفداران نظریهنوسازی لرنر بود، اوج گرفت. راجرز در این سال به ارائه یک مقاله انتقادی علیه الگوی واحد غربی در مورد توسعه، تحت عنوان «گذر از الگوی حاکم» پرداخت و بدینترتیب پایان دوران حاکمیت الگوی لرنر را اعلام کرد. راجرز در این مقاله با عدهای از محققان جهان سومی از جمله «چودری عنایتالله» بنگلادشی هم صدا شد و کارآمدی و اثربخشی الگوی حاکم را زیر سؤال برد. وی در مقاله خود به ضرورت اجرای الگوهای متناوب توسعهبا توجه به شرایط، نیازها و تجربه تاریخی هریک از کشورهای جهان سوم اشاره کرد. بعدها محققان دیگرینظیر «الهیوکاتز»35 استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک نیز بر لزوم استفاده از الگوهای متناوب و مبتنی بر حفظاصالت، هویت فرهنگی و ویژگیهایی مختلف کشورهای جهان سوم در کاربرد توسعه بخشی ارتباطات، پایفشردند.
به این ترتیب میتوان دلایل اصلی شکست الگوی لرنر یا الگوی حاکم را اینگونه برشمرد:
1ـ تأکید بر جهان شمولی و یگانه بودن یا اعتبار جهانی این الگو؛
2ـ توجه عمده به تغییرات رفتار فردی و غفلت از ضرورت تغییرات ساختاری در کشورهای جهانسوم؛
3ـ عدم توجه به تفاوتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی کشورهای جهان سومو یکدست دیدن آنها؛
4ـ اهمیت ندادن به حافظه تاریخی ملتهای جهان سوم در مورد سوابق استعماری غرب در اینکشورها؛
5ـ بیتوجهی به اشکالات درونی الگو و نسبت دادن صرف علل عدم کامیابی آن به سوءتدبیرهای برخی از رژیمهای سیاسی کشورهای در حال توسعه؛
6ـ خطی دیدن توسعه؛
7ـ عدم توجه به هویت و اصالت فرهنگی و بومی این کشورها.
اما الگوی لرنر در عین حال نقاط قوتی هم داشت، از جمله:
1ـ توجه به نقش توسعه بخشی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی برای نخستین بار؛
2ـ اشاره به توجه رژیمهای سیاسی جهان سوم به آثار نمایشی برنامههای نوسازی و پذیرش سوءتدبیر، ناکارآمدی دولتها، عدم ثبات سیاسی و بطور کلی موانع نوسازی در این کشورها؛
3ـ توجه به عواقب کاربرد منفی وسایل ارتباط جمعی توسط نظامهای سیاسی جهان سوم (انقلابآرزوهای فزاینده، انقلاب سرخوردگیهای فزاینده، قدرتیابی نظامیها).
البته در نظریه لرنر، هوشمندیها و ظرافتهای خاص نیز دیده میشود. لرنر با زیرکی در پاسخ به انتقادهای چودری عنایتالله مبنی بر سابقه استعماری غرب در جهان سوم، تحمیلی بودن الگوی حاکم و مبتنی بودن آنبر قوم مداری غربی و تاریخ و تجربه غرب، ضمن متهم ساختن شرقیها به قوم مداری، میگوید: «ما در کمکهای خود به جهان سوم هیچ غرض خاصی نداریم. اگر هم در گذشته، غرضهایی بوده است امروز دیگر وجود ندارد.»36 هوشمندی دیگر لرنر، تاکید او بر ضرورت پرهیز از به کار بردن اصطلاحاتی چون «غرب گرایی»یا «غربی شدن» و «آمریکایی گرایی» یا «آمریکایی شدن»، به جای نوسازی و تجدد است، زیرا به باور او اصطلاحات غرب گرایی و آمریکایی شدن باعث تحریک احساسات ناسیونالیستی و نیز تشدید کینه و خصومتتاریخی ملتهای جهان سوم با غرب و آمریکا میشد. به هر حال، الگوی لرنر را از برخی جهات ـ گرچه کاملا محدود ـ میتوان با الگوی جامعه اطلاعاتی جهانی و نیز پدیده جهانی سازی، که در این مقاله به عنوان الگویحاکم جدید یا دوم مطرح شده است، مقایسه کرد.
د. جامعه اطلاعاتی؛ الگوی جدید توسعه
آیا اساساً میتوان پارادایم جامعه اطلاعاتی و همزاد آن جهانیسازی را، به عنوان نسل جدید نظریه توسعهیا «الگوی حاکم دوم» معرفی کرد؟ به زعم عدهای بسیاری از اصحاب نظر و اندیشه، شاید این قیاس از اساس بلاموضوع و به اصطلاح «معالفارق» باشد. نویسنده نیز شاید در حال حاضر دلایل و شواهد کافی برای اثباتاین ادعا نداشته باشد، اما به نظر میرسد در شرایطی که حتی بسیاری از جوانان و مردم جوامع غربی از بیمعواقب جهانیسازی که برخی آن را اطلاعاتی سازی جهان نیز نامیدهاند، هر روز به گونهای اعتراض و نارضایتی خود را ابراز میدارند، جهانسومیها حق دارند به دیده تردید ـ تردیدی هوشیارانه و آگاهیبخش ـ به این پدیده بنگرند و سؤالاتی را که در بخشهای پیشین مقاله به آنها اشاره شد در ذهن خود مرور کنند. نگرش انتقادی، و نه سلبی، امکان تردید در چند و چون مدیریت و پیشبرد این پارادایم را فراهم میسازد. الگوی لرنر، ویژگیهایی داشت که شاید برخی رگههای آن را در پیکره جامعه اطلاعاتی جهانی نیز بتوان یافت. این مقاله، فراخوانی است به تامل در ارائه پاسخ برای پرسشهایی که به چند نمونه آنها اشاره میشود:
- آیا الگوی جامعه اطلاعاتی همچون الگوی لرنر، داعیه اعتبار جهانی ندارد؟ و آیا به محو و کم رنگشدن تفاوتها، هویتها و اصالتهای محلی و منطقهای کمک نمیکند؟
- شکلگیری جامعه اطلاعاتی آیا به معنای بسترسازی عملی جهانی سازی نیست؟ و آیا جهانیسازی به معنای فراگیر ساختن ایدئولوژی سرمایهداری و الگوی غربی توسعه نیست؟
- آیا جهانی سازی، عملا تنوع فرهنگی را تهدید نمیکند؟
- آیا سکاندار اصلی کشتی جامعه اطلاعاتی و جهانیسازی، غرب و در رأس آن آمریکا نیست؟
- تولید ساختار و محتوای اصلی در جامعه اطلاعاتی در دست چه کسانی است؟ بیشترین سهمتولید، توزیع و مصرف اطلاعات، متعلق به چه کشور یا کشورهایی است و تکنولوژیها را چه کسانی صادر میکنند؟
- آیا بازار اطلاعات، یک بازار مشابه سایر بازارهای آزاد نیست و قوانین تجارت آزاد بر آن حاکمیتندارد؟
- در شرایط حضور و حاکمیت شرکتهای فراملیتی، بازار جهانی اطلاعات و ارتباطات، عملا دردست کیست؟
- جامعه اطلاعاتی جهانی، آیا صورت مشروع و بزک شده دکترین جهانیسازی نیست؟
- در جامعه اطلاعاتی، آیا فاصله میان فقیر و غنی کاهش یافته یا عملا این شکاف، عمیقتر شدهاست؟
- آیا آمار مهاجرت نخبگان از کشورهای در حال توسعه به کشورهای موطن جامعه اطلاعاتیافزایش نیافته است؟
- آیا هدفهای جهانی سازی با شعارهای زیبای یونسکو و سایر سازمانهای بینالمللی نظیرپیشبرد کثرتگرایی، تنوع فرهنگی، حق دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات، حفظ میراث فرهنگی،پاسداری از محیط زیست، حق برخورداری همگان از دانش و دستاوردهای علمی بشری، فعالیت به نفعصلح، مدارا و همزیستی و تقویت تفاهم و وفاق، عملا در تعارض نیست؟
فهرست این پرسشها را همچنان میتوان ادامه داد، اما نگاهی به سیر تحول برخی آمارهای اقتصادی، شاید اجزای تصویری را که سؤالهای فوق ترسیم میکنند، روشنتر سازد:
ـ ظهور اطلاعات گرایی در پایان هزاره دوم با افزایش نابرابری و حذف اجتماعی در سراسر جهان درهم تنیده شده است؛
ـ نسبت درآمد سرانه ثروتمندترین و فقیرترین کشورها از سال 1870 تا 1989، ششبرابر شده است؛
ـ در سال 1993 از مجموع 23 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی در سطح جهانی، تنها 5 تریلیون دلار سهم کشورهای در حال توسعه بوده در حالی که 80 درصد جمعیت جهان در این کشورها زندگیمیکنند؛
ـ در 30 سال گذشته، سهم 20 درصد از فقیرترین مردمان جهان از درآمد جهانی از 2/3 درصد به1/4 درصد کاهش یافت و در همان مدت، سهم 20 درصد از ثروتمندترین مردمان جهان از 70 درصد به85 درصد افزایش یافت. به این ترتیب نسبت سهم ثروتمندترین افراد به فقیرترین افراد، دو برابر شدهاست.37
آمارها را ادامه میدهیم:
ـ در فاصله بین سالهای 1980 تا 1993 تعداد مستخدمانی که مشاغل خود را در 500 شرکتآمریکایی از دست دادند 4 میلیون نفر بود؛
ـ همانند کانادا، ایتالیا و بریتانیا، 20 درصد جوانان آمریکایی بین سنین 20 تا 24 سال فاقد شغل و تحصیل هستند؛
ـ 95 درصد ثروتهای ملی آمریکا در اختیار 5درصد مردم قرار دارد در حالیکه درآمد 20درصد فقیرترین مردم آمریکا از سال 1970 به این طرف بطور مرتب در حال کاهش بودهاست؛
ـ تعداد میلیاردرهای جهان به رقم 358 رسیده است که مجموع ثروت آنها بیشتر از ثروت2/5 میلیارد نفر از مردم فقیر دنیاست؛
ـ امروزه 20 درصد جمعیت جهان، صاحب بیش از 70 درصد ثروت جهان بوده و 86 درصد مصرف جهان را بخود اختصاص دادهاند، حال آنکه 20درصد مردم جهان، تنها 1/3 درصد مصرف دنیا را دارند.38
هـ . چه باید کرد؟
با توجه به آنچه در بخشهای مختلف این مقاله مورد بحث قرار گرفت شاید بتوان این فرضیه احتیاطآمیز را تایید کرد که پارادایم جامعه اطلاعاتی جهانی، نسخه دیگری از الگوی حاکم لرنر را ارائه میکند. اما پیشنهاد و استنتاج این مقاله براین باور استوار نیست که میتوان یا باید واقعیت جدید را نادیده گرفت یا با آن از در تقابلو مخالفت بیحاصل درآمد. برعکس، نقطه اتکای این مقاله، برخورد خلاق، آگاهانه و خودسازانه با این پدیدهاست. شاید بتوان محورهای عمده استراتژی رفتار با پدیده جامعه اطلاعاتی را در دو بخش داخلی و خارجیتنظیم کرد:
1- اقدامات در سطح ملی
در سطح ملی، به نظر میرسد دولتهای کشورهای در حال توسعه، راهی جز رفتار انبساطی با مقتضیات زندگی در جامعه جدید ندارند. نکته اینجاست که بسیاری از حکومتها و رهبران کشورهای در حال توسعه که بعضاً موضعی سخت، منتقدانه و سلبی در قبال فراگیر شدن جامعه اطلاعاتی و جهانی سازی دارند حتی بیآنکه خود بخواهند یا بدانند در عمل، شرایط تسلیم خود و کشورشان را به «شیطان جهانی سازی»39 فراهم میکنند. غیبت مردمسالاری، حاشیهنشینی نخبگان، تنگ کردن فضای تنفسی مردمی، سلب آزادی بیان، عقیده و سایر آزادیهای مدنی، انقباض فضا و شرایط مشارکت، نقد و زایش فکری نخبگان، و فقر نظریهپردازی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، عملا به نازا شدن نظامهای سیاسی این کشورها، از دست دادن ابتکار عمل و شهامت رویارویی با واقعیتهای تازه و محو خلاقیتها انجامیده، فرار نخبگان را به سوی غرب تشدید نموده و آنها را به زندگی در مدینه فاضله ماورایبحار بشارت میدهد. این اتفاق به معنای پذیرشعوارض منفی اطلاعاتیسازی و جهانی سازی، محروم ساختن خود از دستاوردهای مثبت این پدیده و کاهشظرفیتهای داخلی توسعه است. تن ندادن به اصلاحات ساختاری و عدم توسعه فضاهای تنفسی مردم، گرایش آنها را به جاذبههایی که امروز به راحتی بر بال رسانههای نوین از فراسوی مرزها میگذرند، تشدید میکند و عملا نگاه به خارج را جایگزین امید به داخل میکند. خروج از انزوا و تبدیل شدن به عضو فعال در باشگاه جامعهاطلاعاتی با استفاده از استعدادهای از حاشیه به متن آمده، شاید تنها گزینه باشد. در یک جمله، نمیتوان و نباید قالب دولتهای مدرن را پذیرفت اما رفتارهای غیرمدرن و بیگانه با واقعیتهای زمانه را درون آن تعبیه کرد.
2- اقدامات در سطح فراملی
در سطح فراملی، همکاری با سازمانهای بینالمللی فعال در عرصه انسانیسازی فضای جامعه اطلاعاتی بهویژه یونسکو و شکل دادن به هویتها و پیمانهای منطقهای و میان منطقهای، فعال ساختن سازمانغیردولتی ملی در عرصه بینالمللی و مشارکت فعال در فرایندهای در حال تکوین و گفتوگوی استدلالی و منطقی با همه طرفهای ذیربط را میتوان توصیه کرد. تنشزدایی به عنوان سیاستی که میتواند شرایط گفتوگو، مصالحه و تفاهم را فراهم آورد و سهم دولتهای ملی را در تعاملهای جهانی جامعه اطلاعاتی ارتقا دهد باید به وسیله دولتهای کشورهای در حال توسعه، دنبال شود. هم جامعه اطلاعاتی و هم جهانیسازی، علیرغمتاثیرات منفی و زیانبار، آنقدر فرصت و امکان جدید برای رشد و توسعه فراهم میکند که هر کشوری بتواند کمو بیش به اندازه استطاعت خود از آن سود و سهم ببرد، فقط یک مدیریت مبتنی بر دانایی میتواند تن به فرصتسوزی ندهد. به قول کاستلز، هیچ چیز نیست که نتوان آن را با عمل اجتماعی آگاهانه و هدفمند که از پشتیبانی اطلاعات، و مشروعت برخوردار است، تغییر داد. اگر مردم آگاه و فعال باشند و در سراسر جهان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، اگر رسانهها پیامآور باشند نه پیام، اگر کنشگران سیاسی در برابر بدگمانی واکنشنشان دهند و ایمان به دموکراسی را احیا کنند، اگر فرهنگ از روی تجربه بازسازی شود، اگر پس از برقراری صلحدر میان خود، راهی کاوش در درون خویش شدیم، اگر همه اینها با تصمیم هوشیارانه، آگاهانه و مشترک ماممکن شود، اگر هنوز وقتی باشد، شاید آنگاه شاید، در نهایت بتوانیم زندگی کنیم و بگذاریم زندگی کنند، عشقبورزیم و محبوب کسان باشیم.40
منابع
ـ آرت شولت، یان، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، شرکت انتشاراتعلمی و فرهنگی، تهران: 1382.
ـ بغدادی، علی، «جهانی شدن: تهاجم جدید علیه جهان سوم»، ترجمه حمید تقویپور، فصلنامه نامهفرهنگ، سال یازدهم، دوره سوم، زمستان 1380، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـ دوپویی، ژان پییر، جامعه انفورماتیک و سرمایهداری، واقعیت و اسطوره، گزینش و ویرایش خسرو پارسا،نشر آگه، تهران: 1379.
ـ رجایی، فرهنگ، پدیده جهانی شدن، وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشرآگه، تهران: 1380.
ـ سوئیزی، پل و دیگران، جهانی شدن با کدام هدف؟، ترجمه ناصر زرافشان، نشر آگه، تهران: 1380.م
ـ فاکس، جرمی، چامسکی و جهانیسازی، ترجمه مزدک انوشه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، تهران: 1381.
ـ کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، گروه مترجمان، دوره سه جلدی، انتشارات طرح نو، تهران: 1380.
ـ گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران: 1373.
ـ لاتوش، سرژ، غربی سازی جهان، ترجمه امیررضایی، انتشارات قصیده، تهران: 1379.
ـ معتمدنژاد، دکتر کاظم، «جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعاتی غرب»، فصلنامه رسانه، سال دوم،بهار 1370، تهران، معاونت امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـ وبستر، فرانک، نظریههای جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، انتشارات قصیده سرا، تهران: 1380.
- www.Unesco.org
- www.irunesco.org - unesco@irunesco.org
- http://www.indote1.org.do/wsis
- http://www.escwu.org.Ib/wsis
- http://itu.int/wsis/preparatory/Prepcom1.html
- http:/www.geneva2003.org/bamako2002
- http//www.Itu.Int/dms-pub/Itu-s/md/03/Wsispc2/DOC/S03-Wsispc2-Doc-0012!RI!Msw-e.Doc (15 84 65)
- WWW.IranWsis.org
- www.iran-ict.org
پانوشتها:
1. Information society
2. Globalization
3. Daniel Lerner
4. Everett M. Rogers
5. Passing of Dominant Paradigm
6. دکتر کاظم معتمدنژاد، جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعات غرب، فصلنامه رسانه، سال دوم، بهار 1370، تهران، وزارتفرهنگ و ارشاد اسلامی ، صفحه 22.
7. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد اول، ترجمه احمد علیقلیان/ افشین خاکباز، انتشارات طرحنو، چاپ اول، تهران 1380، صفحه 546
8. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد سوم، ترجمه احمد علیقلیان/ افشین خاکباز، انتشارات طرحنو، چاپ اول، تهران 1380، صفحه 441
9. مانوئل کاستلز، عصراطلاعات، جلد اول، صفحه 543.
10. فرانک وبستر، نظریههای جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، انتشارات قصیدهسرا، تهران 1380، صفحه 7.
11. ژان پییردوپویی، «اسطورههای جامعه اطلاعاتی»، جامعه انفورماتیک و سرمایهدار، واقعیت و اسطوره، گزینش و ویرایش خسرو پارسا،نشر آکه، تهران 1379، صفحه 11.
12. پیشین، صفحه 11.
13. پیشین، صفحه 12.
14. Digital Gap
15. Knowledge Society
16. ایران و جامعه اطلاعاتی، اسناد و گزارشها.
17. Globalization
18. Project
19. Process
20. Network Society
21. A. Sivanandan
22. ای. سیونندان، «سرمایهداری جهانی شدن و تغییرات دوران ساز: یک تبادل نظر»، جامعه انفورماتیک و سرمایهداری، واقعیت واسطوره، صفحه 175.
23. Hot Wired
24. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد اول، صفحه 546.
25. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد دوم ـ صفحه 97.
26. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران ـ 1373، صفحه 558.
27. westernisation of the world
28. سرژلاتوش، غربی سازی جهان، ترجمه امیررضایی، انتشارات قصیده، تهران، 1379، صفحه 43.
29. پیشین، صفحه 123.
30. علی بغدادی، «جهانی شدن: تهاجم جدید علیه جهان سوم»، ترجمه حمید تقویپور، نامه فرهنگ، سال یازدهم، دوره سوم، زمستان1380، صفحه 186.
31. Informatization of the world
32. یان آرت شولت، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ـ1382، صفحه دوازده.
33. دکتر کاظم معتمدنژاد، جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعاتی غرب، صفحه 18.
34. The Passing of Traditional society: Modernizing the Middle East.
35. Elihu Katz
36. دکتر کاظم معتمدنژاد، جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعاتی غرب، صفحه 22.
37. مستخرج از: مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد سوم، صفحات 90 تا 100.
38. مستخرج از: علی بغدادی، «جهانی شدن: تهاجم جدید علیه جهان سوم»، صفحه 188.
39. پیشین، صفحه 187
40. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد سوم، صفحه 444.
منبع: / سایت / ایران و جامعه اطلاعاتی ۱۳۸۲/۰۷/۲۵
نویسنده : محمد مهدی فرقانی
نظر شما