موضوع : پژوهش | مقاله

ابن عربی و تأویل(2)


انـواع تفسیر

1. تفسیر به مأثور: تفسیری است که در آن آیات بوسیله یکدیگر یا بواسطه سنت معصوم و یا بنابر قول برخی بوسیله قول صحابی تبین گردیده باشد. (16) البته این روش تفسیری بر این پیش فرض مبتنی است که قرآن گرچه یک «سخن» است ولی چون سخن انسان نیست، روشهای متداول برای تفسیر سخن انسان در تفسیر آن کارآمدی ندارد. منظور خداوند از این سخن، بصورت دانشی موهوب به پیامبراسلام (ص) داده شده و تنها ولی میداند که محتوای قرآن چیست. بنابراین برای فهم آن فقط باید به آثارمنقول از پیامبر(ص) مراجعه کرد. (17)
تفسیر به رأی: تفسیری است که در آن استفاده از قوه استنباط و اندیشه محور قرار بگیرد، این روش تفسیری قبل از هر چیز بر این فرض اصلی استوار است که قرآن خطابی است متعلق به جمیع انسانها در همه اعصار(18) این روش تفسیری می گوید این کتاب «قرآن» گرچه یک پدیده انسانی نیست، ولی می توان با روش های تفسیری سخن انسان آن را نیز تفسیر کرد و به محتوای آن نزدیک شد. (19) که تفسیر به رأی خود به دو دسته تقسیم می شود:

2. که تفسیر به رأی خود به دو دسته تقسیم می شود:
الف. تفسیر به رأی ذوقی: تفسیری است که درآن بدون در نظر گرفتن تمامی جوانب، اعم از دیگر آیات، روایات، استعمال لغات، قواعد ادبیات و شأن نزول آیات، برای آن ها مفاهیمی در نظر گرفته شود که علما عموماً آنرا خلاف دانسته اند.
ب. تفسیر به رأی غیر ذوقی: تفسیری است که در آن با درنظر گرفتن آیات، روایات، استعمال لغات و قواعد ادبیات و شأن نزول به استنباط مفاهیم آیات قرآنی بپردازد. (20) که هر یک برای اثبات ادعای خود دلایلی بدین شرح آورده اند.

1 – ادله مانعین تفسیر به رأی ذوقی
الف. در این نوع تفسیر، مفسر قولی را بدون علم به خدا نسبت می دهد در حالیکه نسبت دادن قولی بدون علم به خدا نمی شده است چنانکه قرآن کریم می فرماید «قل انما حرم ربی الفواحش... و أن تقولوا علی الله مالا تعلمون»
و یا می فرماید: «و لا تقف مالیس لک به علم»
ب. خداوند تبین قرآن را به پیامبر(ص) واگذار نموده، پس دیگران را مجال دخالت در آن نیست. چنانچه آیه کریمه می فرماید:
«و انزلنا الیک الذکرلتبین للناس مانزل الیهم و لعلهم یتفکرون»

2 – دلایل مجوزین تفسیر به رأی غیر ذوقی
الف. خود آیات قرآن کریم که می فرماید:
«افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها»(24/47)
و یا می فرماید:
«کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولواالالباب»(29/38)
ب. عدم تفسیر به رأی موجب تعطیلی بسیاری از احکام است. چون پیامبر (ص) نتوانست در آن فرصت کم همه احکام الهی را تبیین نماید.
ج. اختلاف صحابه درتفسیر قرآن نشانگر این است که همه تفسیر قرآن منقول از آن ها به پیامبر باز نمی گردد بلکه بعضی مربوط به استنباط شخصی آنان است. (21)
اکنون اگر در دلایل موافقان و یا مخالفان تفسیر به رأی بررسی نماییم مشخص می شود که هیچ کدام متن را بی معنا نمی دانند و نمی خواهند با تفسیر خود آن را معنادار نمایند بلکه بحث بر سر آن است که چگونه به حقیقت متن پی ببرند. و حتی با نهی از تفسیر به رأی، تعقل و اجتهاد در قرآن را نفی نمی کنند بلکه جهاد شخصی در برابر نص را نهی می کنند. زیرا خود قرآن عدم تفکر و تدبر درآیات را نکوهش نموده و اینکه تفسیر به رأی نکوهش شده برای این است که در تفسیر به رأی نظریه شخصی مفسر محور است و درتدبر و اجتهاد مصطلح مفاد ذاتی آیات محور است و اندیشه و اجتهاد تنها ابزار شناختند. (22) با اینکه درنکوهش تفسیر به رأی، اعتقاد مفسر نکوهیده شده نه مطلق رأی. اما همان مفسر هیچگاه ادعا نمی کند که متن بی معناست و این من هستم که این معنا را به آن متن می دهم و متن تشنه این معناست. این است که به نظر این حقیر نگاه مفسران اسلامی درمورد تفسیر متون اسلامی با نگاه دانشمندان غربی برای تفسیر متون مقدس بعد از رنسانس تفاوت بنیادی دارد.
گرچه همان مباحث جهان غرب امروزه به نوعی وارد جهان اسلام شده و مباحثی چون پیش داده های تفسیری آن مورد پذیرش است و آن مباحث را نوعی تأویل می دانند چنانکه گفته می شود: هر گونه فهمی به نوبه خود نوعی تأویل است و تنها سیستمهای معیارند که در تأویل های مختلف با هم متفاوت اند و اینکه ظاهرگرایان تصور می کنند فهم آنها از متن خالصانه است و بدون دخالت دادن پیش داده های ذهنی توهمی بیش نیست. در حقیقت فهم معانی قرآن بدون پیش داده ها تنها می تواند فهم کودکی خالی الذهن باشد که چنین چیزی اساساً امکان ندارد. (23)
چنانچه در رویکرد عقل گرایانه برای تأویل قرآن، سیستم معیار برای تأویل

نظر شما