ابن عربی و تأویل(3)
تأویل از دیدگاه ابن عربی
ابن عربی به عنوان یک عارف متدین به یک دین بزرگ ابراهیمی یعنی اسلام قطعاً قرآن را یکی ازمنابع مهم معرفتی خود تلقی میکند و در موارد بسیاری برای اثبات دیدگاه های خود بدان استناد می جوید. حتی قرآن را تنها منبعی می داند که از خطا مصون است و آنرا محک و میزانی قرار میدهد برای صحت و سقم سایر ادراکاتی که از عقل و شهود حاصل می کند. او معتقد است که خداوند نه تنها در کتاب تکوین بلکه درکتاب تشریع نیزخود را بر بشر عرضه کرده است. عارف با تأمل در آینه آیات و تفسیر و تعبیر آنها، از ظاهر عبور کرده و به باطن آنها می رسد که خود خداست. (39) و کتاب قرآن را تجلی انسان کامل، یعنی پیامبر(ص)، و او را نیز تجلی خدا می بیند. همچنانکه قرآن را کتاب جامعی میداند که از سوی خداوند که اسم جامع است بر انسان جامع یعنی محمد (ص) نازل شده و هریک آینه دیگری است. (40)
و از طرفی معتقد است که مردم از طبع و مزاج یکسانی برخوردار نیستند. و ازنظر قدرت ادراک دریک درجه قرار ندارند و چون قرآن از جانب خداوند برای همه مردم نازل شده است، این تفاوتهای مردم را درنظرداشته، حقایق را طوری بیان کرده است که هرکس به فراخور حال خود از آن بهره مند می شود. البته این بدان معنی نیست که هرکس ازقسمتی از قرآن می تواند استفاده کند. بلکه این معنی را دربردارد که قرآن از چنان کیفیتی برخوردار است که از یک آیه واحد بسته به درجه و سطح فهم کسی که در آن تأمل می کند معانی مختلف فهمیده میشود. (41) چنانکه در فتوحات می گوید:
«کسی که به قرآن از آن حیث که قرآن است واقف شود دارای چشم واحدی است که احدیت جمع می باشد و کسی که به آن از حیث مجموع وقوف پیدا کند، قرآن در حق او فرقان خواهد بود و ظهر و بطن و حد و مطلع آن را مشاهده خواهد کرد «ان للقرآن ظهراً و بطناً وحداً و مطلعاً». پیامبر (ص) فرمود هر آیه ای ظهر و بطن و حد و مطلع دارد. اما شخص اول قائل به این امر نیست زیرا ذوقش فرق دارد. (42)
یکی از موارد تأویل در بحث حاملان عرش الهی است که ابن عربی این قول را به این مسره نسبت می دهد که وی ابراهیم (ع) و میکائیل را از جمله حاملان عرش می دانسته و آنها را برای ارزاق قرار میداده است. اما ابن عربی آنرا در خصوص به مذاق خود تـأویل می نماید تا با اصل وحدت وجودش سازگار آید و کلمه رزق را از معنای متبادرش که روزی دادن پروردگار بندگان است، خارج میسازد و بطور کلی وارونه اش می نماید که به معنای تغذیه بندگان ذات حق را، یعنی ظاهر کردن آنان احکام او را، میگرداند. و میخواهد بگوید که چون ابراهیم دارای درجه عرفان یا مرتبه انسان کامل، یعنی مظهر اکمل حق است با میکائیل که فرشته مقرب است مغذی ذات حق و مظهر اکمل احکام اوست. (43)
و در بحث انواع تسخیر در عالم پس از توضیح «تسخیربالرضا» که هستی بالاتر، هستی پایین تر را مسخر می کند به شرح «تسخیر بوسیله» می پردازد و میگوید: تسخیر دیگری است که برحسب ترتیب صعودی رخ می دهد. یعنی هستی پایین تر هستی بالاتر را مسخر می سازد. مانند رعایا که پادشاه را وادار میکنند که ازمال و جان آنها محافظت نماید و با دشمنان آنان بجنگد. سپس می گوید: همانگونه که عالم در تسخیرحق است حق نیز در تسخیر عالم است. چون حق با محدود شدن به صورتهای متعدد و برحسب ظرفیت موجودات خود را متجلی میگرداند. یعنی اعیان ثابته هنگامی که بخواهند به صورت موجودات فعلی متحقق شوند باید ضرورتاً قوانینی را که توسط خودشان وضع شده اطاعت کنند. یعنی برابر ظرفیت و استعداد هرشی، و تجلی نمایند. زیرا تجلی بر حسب ظرفیت محل، تنوع می یابد. هنگامی که از جنید درباره معرفت به خدا و عارف پرسیدند، گفت:
«رنگ آب همان رنگ ظرف آب است». یعنی حق دارای صورت خاصی نیست که ما آن را صورت حق بنامیم، بلکه حق در صورتهای «قوابل» تجلی می کند که همان تسخیر خدا از سوی مخلوقات است. ابن عربی میگوید: هرکس نمی تواند این مسأله را به این گونه فهم کند. (44)
باز در تأویل آیه: «ولو انهم اقاموا التورات والانجیل و ما انزل الیه من ربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم منم امه مقتصده و کثیر منهم ساء ما یعلمون» علوم را به دو دسته موهوبی و کسبی تقسیم می کند و راسخان درعلم را کسانی میداند که خداوند به آنان علمی داده که الفاظ مکتوب و وحی ملفوظ را می توانند به معنای حقیقی آنان بازگردانند. راسخان درعلم، تفکر خود را در تفسیر و تأویل آیات دخالت نمی دهند. زیرا فکر و عقل بشری در ذات خود مبرا از خطا نیست و در تأویل بخش پایانی آیه «و کثیر منهم ساء ما یعلمون» می گوید:
یکی از نتایج منفی تأویل این است که موجب تضعیف ایمان می شود. زیرا درجات قرب نسبت به خداوند ازطریق معرفت شارع که به عنوان سخنگوی خداست، مشخص می شود. خداوند فرمان داده که به محکمات قرآن و متشابهات آن ایمان بیاورید. بنابراین باید آنچه را پیامبر آورده است بپذیریم. زیرا اگر از پیش خود به تفسیر سخن او بپردازیم مقصود واقعی را درنیافته و درجاتی از ایمان را از دست میدهیم و از پاره ای از کمالات محروم میمانیم. هیچگاه نباید دلیل خود را برتر از وحی بدانیم و عقل خود را بر وحی قرآنی حاکم کنیم. زیرا هیچ شخصی نمیتواند از محدودیتهای عقلی و وجودی خود رهایی یابد. زیرا در آموزشهای وحیانی، امور فراوانی وجود دارد که قوای عقلانی به تنهایی قادر به درک مستقل آنها نیست. از جمله امور مربوط به کنه ذات و حقایق عالیه الهی و حقایق عالم غیب که باید به همان نحو که خداوند در کتابش توضیح داده و برزبان پیامبر جاری ساخته مورد اذعان و ایمان قرار بگیرند. زیرا عقل از پیش خود نمیتواند تنها با تکیه به دلایل،آنها را بپذیرد. از همین جاست که در فلسفه و کلام اختلاف و تشتت آراء پیش می آید اما میان پیامبران از آدم (ع) تا محمد (ص) درباره خدا و صفات او اختلافی وجود ندارد.
ابن عربی تفسیر را در مورد متونی میداند که معنای آنها روشن نیست و باید از آنها پرده برداری کرد. به نظر وی، «اعتبار» که از عبور و عبرت مشتق است با تفسیر فرق دارد. «تعبیر» یعنی گذشتن از معنای ظاهری و رفتن به معنای باطنی و البته با حفظ ظاهر و به قول ویلیام چیتیک اعتبار با تأویل فلاسفه و متکلمان نیز فرق میکند. چرا که اهل الله ظاهررا حفظ میکنند تا آن را آینه قرار داده و با عبور از آن به باطن برسند. لیکن اصحاب عقل، ظاهر را برمیگردانند تا برای آن، معنای دیگری به عنوان باطن دست و پا کنند. (45)
به قول هانری کربن برخی از محققان سعی کرده اند که ابن عربی را در زمره کسانی قرار دهند که برداشتی رمزی و سمبلیک از قرآن دارند و این برداشت را «تأویل» نامیده اند و برخی نیز تأویل را به معنای بازگشتن به اول دانسته اند و در بحث های وحدت وجود بین تأویل و اول همان رابطه ای را برقرار میدانند که بین توحید و واحد. لذا معتقدند که تأویل نزد ابن عربی برگرداندن امور به خدا (اول) است. اما در اکثر موارد تأویل نزد ابن عربی بیشترمعنایی منفی دارد. چراکه اصطلاح تأویل را بیشتر فلاسفه و متکلمان به کار می برند.
او میگوید: آنان وقتی که ظاهر قرآن را با عقول خود ناسازگار می یابند، ظاهر را از ظهورش برگردانده تأویل می کنند. قرینه صارفه نیز نزد آنان همان عقول ناقص خودشان است. بعضی از تأویلهای آنان از معنای ظاهر بسیار فاصله می گیرد.
ابن عربی آنان را «اهل تأویل» خوانده نکوهش می کند. بنابراین علی رغم اینکه ابن عربی به قهرمانان تأویل معروف شده است، لیکن هیچ کس به اندازه وی در شرح و بیان قرآن و سنت پایبند ظاهر متون نیست. (46)
در خصوص فهم قرآن، ابن عربی معتقد است که فهم قرآن خود در نتیجه «الهام» حاصل می آید. الهامی که خداوند بر قلوب محبین خود القاء فرماید و این عطیه ای است که از عقل و فکر تیزکردن و در الفاظ و عبارات غور و مداقه کردن بدست نیاید. با این الهام است که مفسر تفهمی تازه از قرآن پیدا می کند. او در این باره میگوید: همانطور که تنزیل اصل قرآن بر انبیاء از جانب خداوند بوده است، تنزیل فهم آن بر قلوب مؤمنان نیز از ناحیه حضرت حق صورت می پذیرد... (47)
یکی از خصایص فکری ابن عربی استفاده از عقل نورانی شده با کشف و اشراق است که ازآن در تفسیر آیات و احادیث استفاده وافری می برد و در تفسیر و حتی تأویل آیات برای بیان دیدگاه های خود حداکثر استفاده را نموده است(48) اما علی رغم توجه خاصی که به عقل نورانی در تأویل دارد میگوید: «اگر به صورت نادر حکیمی پیدا شود که توسط عقل، حکمت احکام الهی را مانند انبیاء دریافت نماید، و به تبع آن مثلاً تشبیه و یا تنزیه او نیز مطابق تشبیه و تنزیه انبیای الهی از ذات خداوند باشد، این از قدرت عقل نیست، بلکه از فیض و بخشش الهی است که به او افاضه شده است. (49) پس می بینیم علی رغم اهمیتی که به عقل می دهد او مانند فیلسوفان مشائی فلاسفه را تا حد پیامبران بالا نمی برد زیرا فلاسفه معتقدند که فیلسوف با رسیدن به مرتبه عقل مستفاد، حقایق را بی واسطه از عقل فعال دریافت میکند و عقل فعال همان منبعی است که از آنجا حقایق به پیامبران نیز وحی میشود. اگر چنین است پس فیلسوف همان پیامبران و پیامبر همان فیلسوف تفاوت فقط در مجرای وصول به حقایق است. فیلسوف از طریق تعقل و پیامبر بدون طی طریق تعقل، از راه تخیل حقایق را از روح القدس دریافت می کند. (50) پس می بینیم که ابن عربی و مفسرین اسلامی با استفاده از تفسیر و تأویل نمی خواهند مانند بشر غربی لباس پیامبران را برتن نمایند و معرفت بشری را به جای معرفت الهی بنشانند و دین را از مرتبه خود فرود آورده و در شمار علوم بشری و در عرض آنها قرار دهند. (51)
پی نوشت:
1. مسئله چیست، دکتر نصرالله حکمت، ص 140
2. هرمنوتیک، کتاب و سنت، مجتهد شبستری، ص 33
3. صراط های مستقیم، دکترسروش، صص 5-190
4. محیط الاعظم، سید حیدر آملی، ج 1، صص 227-206
5. کنزالعمال، ج1، ص 550
6. مفاتیح الغیب، ملاصدرا،ص 39
7. تمهیدالقواعد، صائن الدین ابن ترکه، جلاالدین آشتیانی، ص 138
8. شرح نقش الفصوص، محیی الدین ابن عربی، دکتر عبدالرضا مظاهری به نقل از مثنوی، ص 362
9. مبانی عرفان نظری، دکتر سعید رحیمیان، ص 325
10. شرح نقش الفصوص، محیی الدین ابن عربی، دکتر عبدالرضا مظاهری، ص 364
11. عیاشی، ابوالنصر محمد بن مسعود بن عیاشی، تفسیر عیاشی، ص 11/1
12. پژوهش دینی، شماره 10، ص 125، مقاله دکتر محمد تقی دیاری بیدگلی.
13. پژوهش دینی، شماره 4، ص 715، مقاله بررسی محکم و متشابه در قرآن، دکتر صدیقه میرشمسی به نقل از الاتقان، ص 312/5
14. همان به نقل از التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ص 913
15. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، مدخل اول
16. پژوهش دینی، شماره 2، مقاله تفسیر و تأویل، دکترعباس همامی، ص 98
17. هرمنوتیک، سنت و کتاب، مجتهد شبستری، ص 35
18. پژوهش دینی، شماره2، مقاله تفسیر و تأویل، دکتر عباس همامی، ص 98
19. هرمنوتیک، سنت و کتاب، مجتهد شبستری، ص 36
20. پژوهش دینی، شماره 2، دکترهمامی، ص 98
21. همان، صص 109-99
22. پژوهش دینی، شماره 10، ص155، مقاله دکتر محمد تقی دیاری بیدگلی
23. مقالات و بررسیها، زمستان 1379، تأویل در دستگاه معرفتی صدرالمتألهین، ابوالفضل کیا شمشکی، ص 205
24. همان، ص 208
25. جامع الاسرار، سید حیدر آملی، ص 530
26. همان، ص 531
27. هرمنوتیک، محمدرضا ریخته گران، ص 267
28. همان، ص 273
29. هرمنوتیک، محمدرضا ریخته گران، صص 18-17
30. همان، ص 46
31. همان، ص 46
32. همان، ص 52
33. هرمنوتیک، کتاب و سنت، محمد مجتهد شبستری، ص 14
34. همان، ص 47
35. هرمنوتیک، محمدرضا ریخته گران، ص 272
36. سکولاریزم و مسیحیت، محمدحسن قدردان قراملکی، صص 100-92
37. تکثر ادیان در بوته نقد، حسن کامران، ص 67
38. صراط های مستقیم، دکتر سروش، صص 5-190
39. وحدت وجود به روایت ابن عربی و اکهارت، قاسم کاکائی، ص 508
40. همان، ص 509
41. همان، ص 511
42. همان به نقل از فتوحات مکیه، ج 3، ص 94
43. فصوص الحکم، ابوالعلاء عفیفی، ص 84
44. صوفیسم و تائوئیسم، ایزوتسو، ص 200-196
45. وحدت وجود به روایت ابن عربی و اکهارت، قاسم کاکائی، ص 513
46. همان، ص 514
47. شرح فصوص الحکم، خوارزمی، تحقیق حسن زاده آملی
48. صوفیسم و تائوئیسم، ایزوتسو، ص 14
49. نقدالنصوص، عبدالرحمن جامی، ص 134
50. تبین فلسفی وحی از فارابی تا ملاصدرا، دکتر موسی ملایی، ص 84
51. مسئله چیست، دکتر نصرالله حکمت، ص 140
فهرست منابع
1. مسئله چیست، دکتر نصرالله حکمت، انتشارات الهام، 1381
2. هرمنوتیک، کتاب و سنت، دکتر محمد مجتهد شبستری،انتشارات طرح نو1375
3. صراطهای مستقیم، دکتر سروش،مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ دوم تهران،1377
4. تفسیر محیط الاعظم و بحرالالحزم فی تأویل کتاب الله العزیرالمحکم، با مقدمه و تصحیح، سید محسن موسوی تبریزی، قم، مؤسسه فرهنگی و نشر نورعلی نور،1380، چاپ سوم
5. کنزالعمال فی سنن اقوال و افعال، المتقی الهندی، علاء الدین علی، منشورات دارالفکر، بیروت، 1399
6. مفاتیح الغیب، ملاصدرا، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1363
7. تمهیدالقواعد، صائن الدین ابن ترکه اصفهانی تصحیح جلال الدین آشتیانی، بوستان کتاب 1381
8. شرح نقش الفصوص، محی الدین ابن عربی، دکتر عبدالرضا مظاهری، انتشارات خورشید باران، بهار 1385
9. مبانی عرفان نظری، دکتر سعید رحیمیان، انتشارات سمت، 1383
10. تفسیرعیاشی،ابوالنصر محمدبن مسعودبن عیاشی، مکنه العلمیه الاسلامیه، تهران، 1380
11. پژوهش دینی، شماره های 10، 4، 2، فصلنامه عملی پژوهشی زیر نظر انجمن علوم قرآن و حدیث، پاییز 80، بهار83، تابستان 1384
12. مفردات الفاظ قرآن،راغب اصفهانی،ابوالقاسم حسین بن محمد،دفترنشرکتاب، قم
13. التمهید فی علوم القرآن،محمد هادی معرفت،مؤسسه نشر اسلامی،چاپ اول
14. مقالات و بررسیها،زمستان 1379
15. جامع الاسرار و منبع الانوار،سیدحیدرآملی، تصحیح و مقدمه هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی ترجمه سید جواد طباطبایی، شرکت علمی فرهنگی، 1368
16. هرمنوتیک، محمدرضا ریخته گران، نشرکنگره، بهار1378
17. سکولاریزم و مسیحیت، محمد حسن قدردان قراملکی، حوزه علمیه قم، سال1379
18. تکثر ادیان در بوته نقد، حسن کامران، نشر معارف، 1382
19. وحدت وجود به روایت ابن عربی و ماستیراکهارت، قاسم کاکائی، انتشارات هرمس، 1382
20. فتوحات، محی الدین بی عربی، قاهره، 1339
21. شرح فصوص الحکم، محی الدین بن عربی، ابوالعلاء عفیفی، دارالکتاب العربی، بیروت، بی تا
22. صوفیسم و تائوئیسم، ایزوتسو، ترجمه دکتر محمد جواد گوهری، انتشارات روزنه، 1379
23. نقدالنصوص، عبدالرحمن جامی، با مقدمه و تعلیقات ویلیام چیتیک، انجمن حکمت و فلسفه، 1398 قمری
24. تبین فلسفی وحی از فارابی تا ملاصدرا، دکتر موسی ملایری، انتشارات طه،زمستان 1384
25. محی الدین ابن عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، دکترمحسن جهانگیری، انتشارات دانشگاه تهران، 1375
26. شرح فصوص الحکم، حسین خوارزمی، تحقیق حسن زاده آملی، انتشارات حوزه علمیه قم، 1379
27. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، چاپ اول، بیروت، دمشق، 1412 هجری قمری
منبع: / ماهنامه / اطلاعات حکمت و معرفت / شماره 5 ۱۳۸۷/۰۰/۰۰
نویسنده : عبدالرضا مظاهری
نظر شما