انقلاب ارتباطاتی و فرهنگ سازی
جوهره اصلی تمدن و فرهنگ عصر جهانی شدن ترکیبی است از تکنولوژی، نظامهای ارتباطاتی جهانی، همراه با تولید، انتقال و پردازش اطلاعات. ماهیت، تولید، پردازش و انتقال اطلاعات به نحوی است که سریعتر از عناصر دیگر جهانی شدن ابعاد جهانی پیدا کرده است. لذا انقلاب ارتباطاتی دگرگونی های عمیق و گسترده ای را در ابعاد مختلف زندگی انسانها ایجاد کرده است. ماهیت تحول فوق به نحوی است که فرهنگ و فرهنگ سازی در راس امور جهانی قرار گرفته است. ارتباطات را می توان به مثابه مجموعه ای از ابزارها و تکنیک ها جهت انتقال اطلاعات تلقی کرد. اما تحولات تکنولوژیکی خنثی نیست. انقلاب ارتباطاتی تحولات فرهنگی عمیقی ایجاد کرده، ادراکات و پنداشتها را متحول ساخته است و به ادارکات نوینی شکل می دهد.
در حوزه های اجتماعی- سیاسی، انبوه زدایی مهمترین دستآورد انقلاب ارتباطاتی محسوب می شود. سیستمهای ارتباطاتی نوین از لحاظ اقتصادی در مقایسه با گذشته نه چندان دور بسیار ارزان هستند و بهره برداری از آنها متضمن استفاده از دانش یا تخصص پیچیده ای نیست و لذا توسط گروههای کوچک یا افراد قابل استفاده هستند. در واقع در عصر انقلاب ارتباطاتی هر فرد به طور بالقوه مرکز یک نظام ارتباطاتی تلقی می شود، لذا می توان اثر بگذارد و اثر بپذیرد. تحولات ژرف اجتماعی- فرهنگی و روانی رخ داده است. انقلاب ارتباطاتی نیازمند تساهل است. محدوده فضایی را درهم می شکند و انسانهای جهانی، با ارزشهای جهانی، الگوها و نمادهای جدیدی را تولید می کند. از جهت دیگر انبوه زدایی در تولید و انتشار اطلاعات - انبوه زدایی در رسانه ها - تحولات ژرف فرهنگی و سیاسی را ایجاد کرده است. انبوه زدایی موجب کاهش کنترل دولت بر اطلاعات و نظامهای اطلاع رسانی شده است. در عین حال، انبوه زدایی این فرصت را به گروهها و اقلیتهای قومی، مذهبی، نژادی یا فرهنگی می دهد، تا هویت خود را از نو باز یابند و در انتشار فرهنگ خود موثر واقع شوند و به این وسیله موجب احیای فرهنگ خود شوند. به این ترتیب، فرهنگ انبوه سازی عصر مدرنیته جای خود را به فرهنگ متنوع و متکثر عصر فرا صنعتی می دهد. اولین نتیجه آن بحران هویت برای فرد و جامعه است. کاهش کنترل دولت بر اطلاعات و فرهنگ سازی از یکسو، و بحران هویت از سویی دیگر، از یکدیگر ارتزاق می کنند و در یک رابطه دیالکتیکی می توانند دگرگونی ها و بی ثباتی هایی را موجب شوند. مسئلهً کاهش کنترل دولت ملی بر ارتباطات از بالاترین اولویت برخوردار است. بررسی آثار آن بر فرهنگ متضمن قرار دادن آن در بستر تاریخ مدرنیته می باشد. در عصر مدرنیته دولت ملی مهمترین عامل در فرآیند فرهنگ سازی و معنا سازی تلقی می شود. مفهوم "ملی" به عنوان صفت فرهنگ مسئله را به خوبی عریان می سازد. در عصر فراصنعتی فرهنگ ملی کارکرد هویت سازی خود را تا اندازه ای از دست داده است و منابع دیگر فرهنگ سازی قومیت و جنسیت با آن به رقابت پرداخته اند. فرهنگ ملی یک عامل قدرت است یعنی یک عامل مشروعیت برای دولت ملی تلقی می شود. فرهنگ ملی یک عامل همگرایی اجتماعی است، پیوند بین مردم از یکسو و بین مردم و دولت از سوی دیگر را ایجاد می نماید. مفهوم سخن در این است که فرهنگ به مردم و سرزمین خاصی تعلق دارد. اما انقلاب ارتباطاتی یک پدیده کثرت گراست. تنوع و تکثر ایجاد می کند و آنها را می طلبد.
کنترل ارتباطات توسط دولت این مسئله را مطرح می سازد که ارتباطات یک جانبه منافع یک جانبه ای را تامین می کند. متقابلاً کاهش کنترل دولت بر ارتباطات موجب کاهش نظارت یا کنترل دولت بر ذهن و طرز تفکر شهروندان می شود. مسئله ایجاد شده برای حکومتهای آرمانگرا و اقتدارگرا دو چندان است. این گونه حکومتها انسانهای انبوه، همگون و یکسانی را تولید می کنند. آنان خواهان این هستند که مردم همه چیز را از طریق عینک حکومت ببینند و بر اساس منافع آن تعبیر کنند. ایدئولوژی یک مانع و یک فیلتر ارتباطات است. انقلاب ارتباطاتی ویرانگر تسلط انحصاری دولت بر ارتباطات و ایدئولوژی است، آن را ویران می سازد و وفاداری های جدیدی را ایجاد می کند. از جهت دیگر و از لحاظ حقوقی دولتها دارای حاکمیت هستند.
اما به طور روزافزونی اعمال کنترل دولت بر نظامهای ارتباطاتی از طریق قانونمند کردن استفاده از آنها دشوارتر می شود. روند خصوصی سازی پدیده فوق را تایید و تشدید می کند. نتیجه طبیعی وضعیت فوق تضعیف و فرسایش حاکمیت است.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۹/۰۱/۲۹
نویسنده : مصطفی حسین زاده
نظر شما