شعبده ها و افسون ها(1)
رسانه های عصر نو، همواره ایده ها و آدم های نوینی را هم با خود معرفی می کنند. رسانه هایی که موید و مبین جهانی تازه اند: جهانی که ازتناوری فاصله می گیرد و به سمت تنومندی حرکت می کند. جهان رسانه های جدید جهانی فربه است که انسانها بر حسب میزان عطش به نوشیدن و نیوشیدن، و بسته به میلی که به جانب مصرف دارند به حساب می آیند.
ارتباط را در هر قلمرو و از هر منظری که تعریف کنیم به هر حال مفهومی تغییر پذیر است؛ این واژه به خصوص در عالم مدرنیته اگرچه بارها و بارها تکرار و به کاربرده می شود اما نیل به تعریف دقیق این کلمه که مورد قبول دانشمندان امور ارتباطات باشد دشوار است.
تعریف واحدی از ارتباطات که همه را قانع کند وجود ندارد. در 1970، فرانک دنس 126 تعریف انتشار یافته را شناسائی و معرفی کرد. از نظر برخی مردم "ارتباطات" بر مفاهیم متفاوت، و گاهی متضاد دلالت دارد. از یک طرف، معنی آن تبادل متفکرانه دیدگاه ها از طریق یک مکالمه معنادار بین دو انسان می باشد؛ هر چند، می شود آن را به پیام ساده ارسال شده، بدون تفکر یا درخواست بازخورد، اطلاق کرد. با این تعریف اخیر، می توان گفت ماشین ها و جانوران پائین تر نیز ارتباط برقرار می کنند. ارتباطات به حدی در رفتار انسان و ساختارهای اجتماع ریشه دارد که حتی تصور رخدادهای رفتاری یا اجتماعی بدون حضور ارتباطات ناممکن می نماید.
ممکن است ارتباط را انتقال اطلاعات از فردی به فرد دیگر تعریف کنیم. در واقع بسیاری از دانشمندان ارتباطات، همین تعریف را بعنوان تعریف کاربردی در نظر می گیرند و سخن معروف لاس ول [lasswell [1 را- که گفت: ارتباط؛ یعنی این که کسی چیزی را با تاثیری خاص به کس دیگر منتقل کند[2]- روش احاطه بر رشته ارتباطات می دانند.
برخی معتقدند که جریانی تشریفاتی در ارتباطات وجود دارد که نمی توان آن را به صورت ساختگی از بافتهای اجتماعی و تاریخی جدا نمود.
با توجه به جدید بودن نسبی این رشته تحقیق، انتظار یک مفهوم آفرینی مشترک بین تمامی افراد آن هنوز بسیار زود است. علاوه بر این، خود فرضیه ارتباط از بسیاری جهات تلاش برای توصیف و توضیح دقیق ارتباط محسوب می شود. شاید به جای کوشش در راه ارایه تعریفی جامع و مانع و شناسا از ارتباط، بهتر آن باشد که به اقتدار ذهنی فاعل شناسایی ارتباط بپردازیم که می تواند ارتباط را – به عنوان نیازی حیاتی - درک کند و آن را برای حُسن تعاملش با جهان به کارگیرد. به همین خاطراست که انسان را ذاتا موجودی فرهنگ گرا دانسته اند: فرهنگ در جوهر و سرشت خویش خواهان تبادل، ترکیب، ارتباط و انتقال است. امتزاج، رشد و تعالی از خصوصیات فرهنگ است.
آرزومند همدلی
انسان همواره در آرزوی ارتباط و همدلی با جهان و جهانیان بوده است؛ به گفته مولوی بلخی:
چون سلیمان را سراپرده زدند
جمله مرغانش به خدمت آمدند
هم زبان و محرم خود یافتند
پیش او یک یک به جان بشتافتند
جمله مرغان ترک کرده چیک چیک
با سلیمان گشته افصح من اخیک
همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
غیر نطق و غیر ایما و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
ارتباط، عاملی برای رسیدن به همدلی با دیگران بوده است. دایره این همدلی هرچه وسیع تر می گشت انسان خود را آسوده تر می یافت و از "دردِ عدم تجانس" می رست. شاید به نوعی بتوان گفت که تاریخ انسان، تاریخ تکاپوی بسیار او برای غنا بخشیدن به مهارت های ارتباطی بوده است.
اگر چه انسان همواره برخوردار از غریزه استخدام طلبی بوده و خواهد بود و علاقه مندی فراوان داشته است تا همه چیز و همه کس را برای همیشه و در همه جا به تسخیر و تصرف خود درآورد ولی زیستن منفرد و تک، بی شک نمی توانسته او را به امیال استخدام طلبانه اش برساند. به همین منظور او به زیست اجتماعی و مشارکت با دیگران روی آورد. شاید فلسفه وجودی وضع قوانین نیز از همین زاویه قابل توجیه باشد چرا که موجودی که منشا طغیان را در خود دارد بدون قانون نمی تواند بپاید و ببالد. به هر تقدیر انسان همواره از زیست جمعی گریز و گزیری نداشته و نخواهد داشت. او پیوسته به دنبال مناسب ترین ظرف ممکن برای بهترین و موثرترین شیوه ارتباطی با انسان های دیگر بوده است.
ماهیت ارتباطات
ارتباطات، به طور کلی همان فرآیند ِمشارکت در ایده ها، اطلاعات و پیام ها با دیگران در زمان و مکان خاص است. به هر حال انسان یگانه موجودی است که نه تنها از حیث مادی نیازمند دیگران است بلکه از حیث معنوی نیز نیازمندیهای افزونتری دارد که به گونه های مختلف در راستای اهتمام به آن می کوشد. ارتباطات وسیله انتقال پیام و اساس و بنیادشکل گیری جوامع مختلف انسانی است. از طریق ارتباط رابطه فرد با محیطی که در آن زندگی می کند شکل می گیرد؛ به گونه ای که او می تواند حالات، احساسات، آرمان ها و اندیشه های خود را به دیگران برساند. این سخنگویی انسان بود که باعث شد تا او بتواند پیام ها را به درستی درک کند، تجربه هایش را به این وسیله هر چه غنی تر سازد و به این وسیله موجبات رشد و بالندگی اش را رقم زند. بنابراین می توان گفت که میان توسعه و ارتباطات همواره نسبت مهمی برقرار بوده است.
تاریخ انسان؛ تاریخ جستجوی شیوه ها ی ارتباط
فرایند ارتباطات آن چیزی است که به بشر اجازه می دهد تجارب و دانش را به اشتراک بگذارد. شکل های متداول ارتباطات انسانی عبارتند از: زبان علامت، مکالمه، نوشتن، اشاره، و پخش رادیوئی. ارتباطات می تواند به یکی از صورتهای متقابل، یک طرفه، ارادی یِا غیر ارادی باشد؛ همچنین می تواند شفاهی یا غیر شفاهی باشد. به علاوه ارتباطات می تواند درون فردی و میان فردی باشد.
از نظر برخی مردم "ارتباطات" بر مفاهیم متفاوت، و گاهی متضاد دلالت دارد. از یک طرف، معنی آن تبادل متفکرانه دیدگاه ها از طریق یک مکالمه معنادار بین دو انسان می باشد؛ هر چند، می شود آن را به پیام ساده ارسال شده، بدون تفکر یا درخواست بازخورد، هم اطلاق کرد. با این تعریف اخیر، می توان گفت ماشین ها و جانوران پائین تر نیز ارتباط برقرار می کنند.
انسان ها در طول تاریخ به شیوه ها و شگردهای مختلفی با هم مرتبط بوده اند. در ابتدای تاریخ انسان، ارتباط از گونه شفاهی آن بود. در این دوران، حس شنوایی، بویایی و سخنگویی انسان چیرگی داشته و همه شیوه های رویارویی وی با هستی تنها از این مسیر شکل می گرفته است: دورانی که نسل ها، مجموعه تجربه های خود را به گونه ای شفاهی و سینه به سینه منتقل می کرده اند. دورانی که سینه های مردم، گنجینه ای از تجربه ها و اطلاعات مختلف بوده است. فرهنگ این دوران مبتنی بر حاکمیت همه جانبه اساطیر است؛ اساطیری که خود دستاورد تفسیر ذوقی و اعتباری انسان ها از مفاهیم بنیادی هستی به شمار می روند. این فرهنگ در قصه ها، مثل ها، حکایت ها و شعرها بروز و ظهور پیدا می کنند. در دوران ارتباط شفاهی دامنه زیست انسان ها به اندازه بُرد صدای آن ها بود. مرز دنیای ایشان تا هر مقدار که فریادشان پیش می تاخت رقم زده می شد. انسان ها ناگزیر بودند تا در کنار یکدیگر- از حیث فیزیکی - به سر ببرند. ناگفته نماند که به خاطر ِنبودِ تکامل ابزارهای زیستن متعارف، بیش از هر زمان دیگری در برابر خطر بودند. از این روی نیز به دور هم بودن نیاز بیشتری داشتند. دوران ارتباط شفاهی، دورانی بسیار طولانی بود و تازمانی که گوتنبرگ ماشین چاپ را اختراع کرد به طول انجامید. اگرچه در ارتباطات شفاهی انسان تحولاتی به اقتضای تحولات قطعی تاریخ اتفاق افتاده بود اما همه این تحولات شتابی آرام داشت. البته حدود بیست و دو هزار سال پیش، انسان در غارهای لاسکو نخستین تصاویر گفتاری را بر روی سنگ و دیوار رسم کرد.
از آن پس تقریبا هفده هزار سال طول کشید تا نوشتار،این شگفت انگیزترین دستاورد معنوی انسان، به وجود آید. باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهای اولیه علامتهای مکتوب را به منظور حفظ حکایتهای خود و تاریخ نویسی ابتدایی به کار می گرفتند.
ده ها هزار سال است که طرح گونه ها، علامت ها و شکل ها به عنوان وسیله ای برای ارتباط پیامهای ساده بین انسانها به کارمی رود. تاریخ خط و الفبا فرایندی طولانی دارد که به کندی و با پیچیدگی پیش رفته است. تا جایی که اسناد نشان می دهد، خط و نوشتار در "میان رودان" یا همان بین النهرین، سرزمین بین دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد. این سرزمین که از خلیج فارس تا بغداد امتداد دارد، در حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح به دو ناحیه سومر در جنوب و کلده در شمال تقسیم می شد.
سومری ها و کلدانی ها در ناحیه جغرافیایی واحدی به طور هماهنگ زندگی می کردند، اما زبانهایشان تا حد زیادی با هم تفاوت داشت (تفاوتی مانند زبانهای آلمانی و ژاپنی). این دو جامعه متمدن در مجتمع های کوچک پیرامون شهرهای بزرگی مثل بابل و زیر حکومت فرمانروایان زندگی می کردند. اکثر جمعیت بین النهرین را چوپان ها و کشاورزان تشکیل می دادند. این سلسله مراتب در نخستین لوحه های دستی سومری که از مجتمع معبد بزرگ در اوروک - به عنوان نخستین اسناد مکتوب معبد بزرگ – به دست آمده دیده می شود.
نخستین علامتهای نوشتاری برای ضبط محاسبه های مربوط به کشاورزی به کارمی رفته است. لوحه های دیگری نیز در معبدِ لاگاش کشف شده که ساختار اجتماعی معبدیان را نشان می دهد.
نخستین کتیبه های خط میخی، که به عقیده کارشناسان نوعی یادداشت محسوب می شده، شامل طرح گونه هایی ساده برای نشان دادن شکل اشیا بوده است. به طوریکه در این خط، شکل اشیا نقاشی می شده است. مثلا: سر گاو نشانه "گاو" بوده است. این نوع خط را می توان، اولین نوع خط بشری دانست.
این انسانها با کنار هم گذاشتن این تصاویر قصد نوشتن مطلب و جمله ای کامل را داشتند، که به آن اصطلاحا "خط اندیشه نگار" می گویند. تا کنون بیش از 1500 نمونه از این نوع خط تصویری توسط باستان شناسان شناسایی شده است.
با گذشت زمان، خط تصویری دیگر برای نمایش اشیا به کار نمی رفت بلکه بر اساس مفهوم متن، معانی گسترده تری پیدا کرد و تکامل جالبی در حدود سه هزار سال قبل از میلاد در آن حاصل شد. انحنای علامتهای تصویری اولیه از بین رفت. در مناطق باتلاقی و کرانه رودخانه های میانرودان، خاک رس و نی فراوان وجود داشت، چون رسم خطوط منحنی در گل رس ِخشک شده از لحاظ فنی دشوار بود، پس کتاب نویسان به علامتهای مستقیم روی آوردند.
کاتبان از لوحه های رسی استفاده می کردند و اشیا یا شکلهایی را که می خواستند به تصویر در آورند با قلمهایی از نی (که یک سر آن را می تراشیدند) می کشیدند. سومری ها این قلمها را (که نسلهای نخستین خودکار و خودنویس های امروزی بشمار می رفتند) به شکل مثلث می تراشیدند. پس آنچه روی لوح رسی شکل می گرفت، شکل میخ بود و با ترکیب این علامت میخ مانند نوعی خط نوشتاری معروف به "خط میخی" پدیدار شد.
در قرن پنجم قبل از میلاد (زمان هخامنشیان) برای امضای اسناد، مُهرهایی از چوب تهیه می ساختند که می توان آن را ابتدایی ترین نوع چاپ دانست.
همه این تلاش ها موید این واقعیت مسلم است که انسان در طول تاریخ و به انحا گونه های مختلف سعی در حفاظت و سپس انتقال اندیشه های خود را داشته است. انسان با نگاریدن توانست به دنیای نوینی گام بگذارد. برخلاف دوران ارتباط شفاهی – که اندازه دنیای هر انسانی را توان حسی او معلوم می کرد- با قلم به دست گرفتن انسان، این نوشتارها و خطوط بودند که دایرمدار زندگی بشر شدند. به این ترتیب گروه های وسیعتری از انسان ها به تعامل و ارتباط با هم پرداختند. طبیعی بود که حاصل این ارتباط آفرینی های گسترده به مرور زمان رواج فرضیه ها و نظریه های مختلف در جهان انسان باشد.
"نگارش یا نگاشتن به معنی نقش کردن است؛ و گفته اند که لغت نقاشی زبان تازی هم از همین نگارش پارسی اخذ شده و از این واژه پیداست که مردمان برای نمردن افکار و رسانیدن مقاصد خود به نقش خیال که همان نگارش می باشد می پرداخته اند. چه انگاشتن به معنی پنداشتن هم از ماده نگاشتن به نظر می رسد: زیرا معنی انگاشتن رسم چیزی در مرکز فکر و خیالست. مانند این رباعی حکیم عمر خیام:
چون نیست ز هر چه نیست جز باد به دست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
نوشتار، چون از فرد جدا می شود، این قابلیت را دارد که در زمان های بعد از آفریده شدن بارها و بارها مورد نقادی قرار بگیرد. برای همین است که در این دوران تفکر برهانی و استدلالی گسترش پیدامی کند. گسترش فرهنگ مکتوب باعث شد تا فردیت مستقلانه و خلاقانه انسان به رسمیت شناخته شود در حالی که در دوران ارتباط شفاهی، هر انسانی،جزیی از مجموعه ای که در آن می زیست به شمار می رفت و می بایست تا براساس اقتضائات عمومی بیندیشد و عمل کند. در دوران کتابت، فرهنگ نخبگان و خواص پدید آمد و افراد برگزیده جامعه این امکان را یافتند تا اندیشه و احساس خود را بنگارند و حتی در آغوش داوری عصرها و نسل های آتی قرار دهند.
انسان، یگانه موجودی بوده است که پیوسته کوشیده تا خود و جهان خود را در سطح بالاتری از ارتباط قرار دهد و ظرفیت های ارتباط آفرین مختلف را تجربه کند و به همین خاطر در طلب آفرینش امکانات ارتباطی بیشتر و کارآمدتری بوده است.
تصورات در حال گذار
انگاره های ذهنی مردم از ارتباطات، با تغییر روش های ارتباطات و برنامه ریزی که فن آوری جدید ارائه می دهد، در حال تغییر است. این رویداد جدید در اطلاعات یعنی شبکه بندی شخصی غیر متمرکز، ازدحام هوشمند نامیده می شود.
بشر در طول تاریخ همواره برای جستجوی شیوه ها و شگردهای کارآمد ارتباطی کوشیده و می خواسته تا ابزارهای ارتباطی موثری را خلق کند تا در سریع ترین و شفاف ترین گونه ممکن پیام او را به دور افتاده ترین نقاط عالم برساند. او در آرزوی دیرین خود که همانا فتح همه محدوده های مکانی و زمانی بوده است به جانب هر چه کامل تر کردن ابزارهای ارتباطی پرداخت. او رسانه های ارتباطی الکترونیکی را ابداع کرد با این پندار که این وسایل ارتباطی در خدمت تمام عیار او باشند و بتوانند امتداد مقتدرانه سیطره او را بر جهان مادی رقم بزنند. اما دیری نپایید که با ورود انسان به هزاره سوم اتفاقات پیش بینی ناشده ای برای او بروز کرد. انسان زمانی که سر از رویای خوش ارتباط با همه ابعاد زمان و مکان برداشت دانست که رسانه ها به مثابه ساحران عصر جدید بر او تسلطی همه جانبه یافته اند و اکنون زمانی بر انسان فرا رسیده که او بایدحسب اراده مصنوع صانع شده خودش قدم بردارد.
رسانه های عصر نو، همواره ایده ها و آدم های نوینی را هم با خود معرفی می کنند. رسانه هایی که موید و مبین جهانی تازه اند: جهانی که ازتناوری فاصله می گیرد و به سمت تنومندی حرکت می کند. جهان رسانه های جدید جهانی فربه است که انسانها بر حسب میزان عطش به نوشیدن و نیوشیدن، و بسته به میلی که به جانب مصرف دارند به حساب می آیند.
ادامه دارد ...
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
نویسنده : علیرضا باوندیان
نظر شما