تاریخچه مجادلات روحانیان مسیحی سریانی با مسلمانان(2)
6 - قدیمیترین متن جدلی سریانی در محیط اسلامی احتمالاً گزارشی از اوایل قرن هشتم میلادی است که روایتی از پرسشهای یک امیر مسلمان از بطریق یوحنای سوم (631 - 648 میلادی) از اهالی انطاکیه را در تاریخ یک شنبه 9 مه 644 میلادی بیان میکند. اکنون مشخص شده که این امیر مسلمان مطمئناً عمیر بن سعد الانباری(44) است.(45) اما مشهورترین متن جدلی قدیمی بی تردید همانی است که پاسخهای بطریق تیموتی اول(46) (780 - 823 میلادی) را در پاسخ به سوالات خلیفه مهدی (775 - 785 میلادی) در دو نشست متوالی در حضور دیگران روایت میکند. این سوالات درباره موضوعات متداولی است که در گفتگوهای میان مسلمانان و مسیحیان درباره مسایل مذهبی مطرح میگردد. خلیفه اعتراضات متداول در اسلام را علیه عقاید و اعمال مسیحی طرح میکند و روحانی مسیحی نیز پاسخهای مقتضی را در دفاع از خود بیان مینماید. از لحاظ ادبی شرح این گفتگو در جامعه مسیحی محبوبیت قابل توجهی بدست آورد. متن کامل و خلاصه این گفتگو به زبان اصلی سریانی میان مردم انتشار پیدا کرد و خیلی زود به زبان عربی نیز ترجمه شد و از محبوبیتی طولانی در این زبان برخوردار گردید. (47) از لحاظ ادبی این گفتگو به صورت نامهای از تیموتی به عنوان شخصی گمنام است(48). اگرچه این متن بیتردید از مناسبتی نشأت گرفته و این مناسبت هم در واقع پرسشهای خلیفه از شخص روحانی مذکور درباره اعمال و عقاید دین مسیحی است مع ذلک روشن است که روایت این گفتگو حیات ادبی خاص خود را داشته است. این متن گفتگویی است که دارای سبک خاصی میباشد. نویسنده متن نقش شاگردی را به خلیفه میدهد که سوالات موجز و مهم طرح میکند، در حالی که روحانی مسیحی در مقام یک استاد پاسخهای منطقی را تحویل میدهد. در واقع نوع ادبی این گفتگو دارای حیات و هدف خاص خود و مستقل از گزارش تیموتی در لحظهای که در مجلس مهدی حضور دارد میباشد. این گفتگو که در قالب یک نامه یا رساله میباشد در حکم نوعی دستورالعمل دفاعی برای استفاده مسیحیانی که در جهان اسلام زندگی میکردند به شمار میرود.
ذکر عبارت نامه یا رساله یادآور این نکته است که نوع ادبی مزبور در واقع سلیقه خود بطریق تیموتی بود. وی نامههای متعددی درباره موضوعات کلامی و حتی فلسفی نوشت. اگرچه این نوشتهها از سوی برخی محققان معاصر مورد توجه قدار گرفته است اما اندکی از آنان فهمیدهاند که چقدر اسلام و اشتغالات ذهنی مسلمانان بر اندیشه این روحانی مسیحی تأثیر گذاشته و به معرفی او از تعالیم سنتی مسیحی شکل داده است.(49)
اگرچه متونی که گفتگوهای یوحنای اول از مسیحیت ارتدکس سریانی و تیموتی اول از کلیسای شرق را با مقامات مسلمان نقل میکنند نخستین و مشهورترین نمونههای متون جدلی سریانی در محیط اسلامی هستند اما متن مشابه دیگری که اصل آن به قرن هشتم میلادی میرسد و دارای شهرت بسیار کمتری است وجود دارد. این متن از لحاظ مطالعه رشد و سیر ادبیات جدلی و دفاعیههای مسیحی در جهان اسلام دارای اهمیت بسیار زیادی است. اکنون به عنوان موضوع شاخص مقاله حاضر به شرح گفتگوی راهبی از دیر بیت حاله با یک امیر مسلمان که به زبان سریانی نقل شده است میپردازیم.
7 - محققان مدتهای مدیدی نسبت به گزارشی که از مجادلهای علیه اعراب روایت شده و ضمن آن راهبی به نام ابراهیم از دیر بیت حاله(50) به پرسشها و اعتراضات یک مسلمان عرب درباره اعمال و عقاید مسیحی پاسخ میدهد آگاهی داشتهاند.(51) در سالهای اخیر اعضای بخش «زبانها و فرهنگهای خاورمیانه» در دانشگاه گرونینگن(52) هلند عکسی از این متن را فراهم کرده اند و در آینده نزدیک تصحیح، ترجمه و شرحی علمی از این اثر با راهنمایی پروفسور هان ج. و. دریورس (53) از گرونیگن عرضه خواهد شد.(54) در عین حال، اکنون به لطف پروفسور دریورس دسترسی به متن مزبور حاصل شد هدفهم در اینجا این است که بطور خلاصه مفاد این گفتگو را بررسی نمایم و اهمیت آن را برای تحقیق درباره سیر و تحول نوع خاصی از دفاعیههای مسیحی عامه پسند در جهان اسلامی نشان دهم. من در جای دیگری این دفاعیه را «راهبی در مجلس امیر» نامیدهام. (55) چیزی را که میخواهم اینجا مخصوصاً پررنگ نشان دهم این واقعیت است که نه تنها نوع ادبی بلکه موضوعات اصلی این مباحثه در یک اثر سریانی خود را نمایان میسازد که ممکن است از قرن هشتم میلادی سرچشمه گرفته باشد و میتوان آن را پیشرو تحولاتی دانست که پس از آن در زمینه شکل و سبک کلام جدلی مسیحی در خاورمیانه به وجود آمد دانست. از قرن نهم میلادی به بعد این نوع ادبی و موضوعات آن در زبان و ادب عربی به عنوان محبوبترین نوع ادبی در دفاعیههای مسیحی در جهان اسلام کاملاً شکوفا شد.
با فرض یکپارچگی متن در نسختههای خطی متأخر که در حال حاضر موجود میباشد، درباره رویارویی راهب با امیر مسلمان در روایتی که گزارش شده دو امر مبهم وجود دارد که باید مورد بحث قرار گیرد: (56) یکی محل بیت حاله و دیگری زمان رویارویی. در مورد محل بیت حاله که متن از آن سخن میگوید که به نظر میرسد میتوان فرض کرد که این محل همان مکانی است که به «دیر مار عبده» واقع در نزدیکی کوفه و حیره در عراق شهرت دارد مگر اینکه تحقیقات بیشتر خلاف آن را نشان دهد.(57) زیرا در مقدمه این اثر راهب میگوید مسلمانی که طرف گفتگوی او است عربی از افراد برجسته و اطرافیان امیرمسلمه است. در این باره بلافاصله مسلمه بن عبدالملک (738 متوفی)(58) به یادمان میآید که برای مدت کوتاهی در اوایل دهه 720 حاکم عراق بود امری که هم محل و هم تاریخ رویارویی راهب و امیر را به ذهن متبادر میسازد و هر دو امر نیز محتمل میباشد. (59)
شرایط گفتگو که نویسنده در مقدمه گزارش خود بیان میکند آموزنده است. وی میگوید فرد مسلمان که شخص مهمی بود به دلیل بیماری مدت ده روز را در دیر بسر برد. نویسنده میافزاید که این شخص به مسایل دینی علاقهمند و «به کتب مقدس ما و قرآن خودشان عالم» بود. در آغاز وی تنها از طریق مترجم با راهبان صحبت میکرد که البته به دلیل مقام بالای او در حکومت کار درستی بود. راهب هم نقل میکند که او نیز در مباحثات خود درباره مسایل دینی با این گونه افراد مطابق عرف و عادش سکوت را بر صراحت لهجه ترجیح میداد. اما در این مباحثه صداقت و عشق به حقیقت غالب شده بود و گفتگو بدون کمک مترجم پیش میرفت. گمان میرود که مباحثه به زبان عربی باشد اگرچه شرح و روایت آن به زبان سریانی است.
متن رساله یک دفاعیه ساده و ناب مسیحی است. از مقدمه پیداست راهبی که در گفتگو دخیل است و نامی از او هم در متن برده نمیشود خود نویسنده متن است. وی میگوید که در پاسخ به درخواست شخصی به نام پدر یعقوب گزارشی از این مباحثه را نوشته است. وی مینویسد: «تحقیقات ما درباره عقاید قدما به درخواست یکی از پسران اسماعیل ا ست. و از آنجا که به نظرم برای شما مفید است که توجه برادرانتان را به این موضوع جلب کنید و چون میدانم برای شما هم سودمند خواهد بود قصد دارم آن را به شکل سوال و جواب بنویسم.»(60)
بنابراین در سراسر روایت، مرد عرب(61) پرسشها را مطرح میسازد و راهب (62) با توضیحات طولانی درباره اعمال و عقاید مسیحی پاسخ میدهد. در پایان مرد عرب میگوید: «گواهی میدهم که اگر از ترس حکومت و شرمندگی از مردم نبود افراد بسیاری مسیحی میشدند.»(63)
پرسشها موقعی آغاز میشود که مرد عرب با ایرادگیری میگوید اگرچه راهبان در ادای نماز زحمت بسیاری متحمل میشوند ولی «عقیده شما نمیگذارد که نمازهایتان مقبول افتد.»(64) پاسخ راهب در این چالش چنین است که از مرد عرب میخواهد که هر سوالی مایل است بپرسد و او پیشنهاد میکند پاسخها یا ازکتاب مقدس و یا از تدبیر عقل داده شود. (65) سپس مرد عرب به قطع و یقین میگوید که اسلام بهترین دین است زیرا: «ما اوامر محمد {ص} و {مراسم} قربانی ابراهیم {ع} را به دقت اجرا میکنیم... ما به خداوند فرزند پسری که مانند ما مرئی و میرا باشد نسبت نمیدهیم. چیزهای دیگری هم هست از جمله اینکه ما بر خلاف شما نه چلیپا میپرستیم، نه استخوانهای شهیدان را، نه تصاویر را ... اما نشانهای وجود دارد مبنی بر اینکه خداوند ما را دوست دارد و از دین(66) ما راضی است زیرا او تسلط بر همه ادیان و تمام ملتها را به ما ارزانی داشته است و آنها همگی بردگان و رعایای ما هستند.»(67)
با این اظهار نظر مرد عرب برنامه کل گفتگو تعیین میگردد. اما قبل از اینکه او وارد بحث از مسایل دینی شود راهب یادآوری میکند که وقتی از منظر تاریخ جهان سلطه اسلام را مطرح میسازیم «شما اسماعیلیها کوچکترین بخش از زمین را در اختیار دارید. تمام مخلوقات تابع سلطه شما نیستند.»(68)
بنابراین نخستین پرسش جدی به ابراهیم{ع} مربوط میشود. مرد عرب میپرسد: «چرا شما ابراهیم {ع} و فرامین او را تصدیق نمیکنید؟»(69) راهب در پاسخ به شرح دورنمایی از تاریخ بردگی میپردازد و ضمن آن توضیح میدهد که زندگی و اعمال ابراهیم{ع} نمونهای از زندگی و فضایل مسیح است خصوصاً داستان قربانی شدن اسحاق نمونه ای از مصایب، مرگ و حیات دوباره مسیح است. بر این اساس مرد عرب درباره مصلوب ساختن مسیح میپرسد: «آن گونه که شما میگویید چگونه ممکن است خداوند روی صلیب و در گور با او{مسیح} باشد و نه رنجی ببیند و نه آسیب و گزندی متحمل شود؟»(70) سپس راهب توضیح میدهد که خداوند براستی با مسیح بود ولی آن گونه که بدعتگزاران میگویند نه امتزاج، نه آمیختگی و نه اختلاطی نبود بلکه بواسطه اراده بود که رنجی نمیدید و آسیبی به او زده نمیشد.(71) در مورد قربانی هم راهب توضیح میدهد که این امر همه روزه در مراسم عشاء ربانی ادامه دارد سپس مختصراً درباره آن صحبت میکند.
مرد عرب رضایت خود را از توضیحات راهب اعلان مینماید و به مسأله مسیح به عنوان پسر خدا و اعتقاد مسیحیان به خدا به منزله پدر، پسر و روح القدس برمیگردد. راهب با این بیان پاسخ میدهد که خداوند یکتا است. خداوند در سه اقنوم(72) معرفی میشود. (73) راهب قطعاتی از عهد قدیم و جدید را نقل میکند تا این نکته را نشان دهد سپس از مرد مسلمان درباره رابطه فرزندی جویا میشود و میپرسد: «به من بگو ای فرزند اسماعیل، تو او {مسیح} را فرزند چه کسی میدانی، عیسی پسر مریم است که شما چنین مینامیدش یا عیسی مسیح موعود است که ما چنینش مینامیم؟»(74) مرد عرب با نقل آیهای از قرآن درباره کلمه الله و روح الله بودن عیسی (نساء/171)(75) پاسخ میدهد. پس از آن راهب استدلال میکند که با تصدیق این موضوع در واقع محمد{ص} تعالیم انجیل لوقا را در قطعه مربوط به بشارت مسیح تأیید کرده است. در آنجا جبرئیل به مریم چنین بشارت میدهد. «السلام علیک، لطف کامل خدا شامل حال تو باد، خداوندمان در کنار تو باد و در میان زنان مبارک باشی. روح القدس خواهد آمد و قوت حضرت اعلی تو را محافظت خواهد کرد. به همین دلیل کسی که از تو زاده میشود مقدس است و او پسر حضرت اعلی نامیده میشود.» (لوقا/30:1)(76)
راهب با لحاظ کردن همین قطعه سپس به چالش با مرد عرب میپردازد و میگوید: «یا کلمه الله و روح القدس بودن را از او جدا میکنی یا به پسر خدا بودن او صراحتاً اعتراف میکنی.»(77) در اینجا مرد عرب ترجیح میدهد سکوت کند و از راهب میپرسد نظرش درباره محمد{ص} چیست. راهب نظرش را درباره محمد{ص} چنین بیان میکند که «محمد{ص} انسانی خردمند و خداترس بود که شما {یعنی اعراب} را از پرستش دیوان رهایی بخشید و به شما فهماند که خدای حقیقی یکتا است.»(78) در این حال مرد عرب می خواهد بداند چرا محمد{ص} به پیروانش درباره آموزه تثلیث چیزی نیاموخت. پاسخ راهب این است که اعراب در آن زمان در زمینه شناخت خدا در حالتی کودکانه بسر میبردند و هنوز برای آموختن تثلیث که مخصوص افراد بالغ است آماده نبودند. بنابراین محمد{ص} تنها آموزههایی را که از سرجیس بحیرا دریافت کرده بود موعظه میکرد.(79) این نام راهبی است که هم در روایتهای اسلامی و هم مسیحی گفتهاند که به محمد{ص} جوان مسایل دینی را تعلیم داده و نبوت او را نیز در آینده تشخیص داده بود.
راهب میگوید یکی از دلایلی که محمد{ص} آموزه تثلیث را به اعراب نیاموخت ترس از این بود که آنها در حالت رشد نیافتگی خود آن را بهانهای برای بتپرستی قرار دهند. این نگرانی مرد عرب را به یاد اعتراضش به رفتار دینی مسیحیان و خصوصاً این گفتهاش که «شما تصاویر و صلیب و استخوانهای شهیدان را میپرستید»(80) میاندازد. در پاسخ به این اعتراض راهب مثالهای متعددی از عهد قدیم نقل میکند. متون عهد قدیم مواردی را به روش گونه شناسی نقل میکند که در زمان اقتصاد برده دارای پدران {روحانی} و پیامبران در برابر اشیاء مادی به خاک میافتادند و بدین وسیله قصد داشتند احترام بسیار خود را به خداوند نشان دهند. راهب درباره مسیح میگوید: «ما در برابر تصویر او به خاک میافتیم و احترام بسیاری برای آن قایل هستیم زیرا این تصاویر با سیمای(81) او نشانگذاری شده و به ما رسیده است. هر زمان که به شمایلش (82) مینگریم او را میبینیم. ما برای خاطر شخص پادشاه به تصویرش احترام میگذاریم.»(83)
در این زمینه مرد عرب در ادامه میگوید که وی اطلاع دارد که مسیح دیگران را واداشت که از وی شمایلی بسازند و آن را برای آبگار(84) پادشاه ادسا فرستاد.(85) گویا اشاره به همین شمایل مشهور رضایت خاطر مرد عرب را برای تبیین موضوع فراهم کرد که در ادامه میپرسد چرا مسیحیان صلیب را تقدیس میکنند در حالی که هیچ فرمانی برای انجام این عمل در انجیل وجود ندارد؟ در ارتباط با دفاع راهب از تقدیس صلیب است که موضوعی از سوی او مطرح میشود. این موضوع مورد علاقه مورخان اوایل دوره اسلامی تا این زمان که متن سریانی کنونی برای محققان شناخته شده بوده است. راهب به مرد عرب میگوید: «در مورد دین شما فکر میکنم محمد{ص} همه قوانین و فرامین را در قرآن تعلیم نداده است اما شما برخی را از قرآن آموختهاید، برخی از این تعالیم در سوره بقره و در G - y - g - y و در T - w - r - h وجود دارد.»(86)
ظاهراً به نظر میرسد که این اظهارات میان قرآن و سوره دوم {قرآن} تمایز قایل شده است. اگر کسی فرض کند که حروف همخوان سریانی در جریان انتقال مطلب درست نمایان نشده است قضیه را میتوان اینطور تعبیر کرد که دو عبارت {ناخوانای} بعدی نیز به سورههای قرآن اشاره دارند برای مثال به سورههای عنکبوت (به سریانی gwagay) و توبه (به سریانی tyabutha). اما نظر پروفسور دریورس احتمالاً به مقصود نزدیکتر است. به نظر ایشان از این دو عبارت این طور میتوان فهمید که به انجیل و تورات اشاره دارند. این قرائت از نظر فقه اللغه کمترین مشکل را دارد و یک جفت واژه را که در قرآن رایج است تکرار میکند.(87) اما هر یک از این نظرات را که در نظر بگیریم اشاره به قرآن به نحوی که گویا از هم متمایز و دو منبع متفاوت فقه اسلامی هستند کماکان باقی میماند. بنابراین از نگاه یک مورخ سوال این خواهد بود که آیا این نوع اشاره شاهد و مدرکی را از قرن هشتم میلادی در زمینه جمع آوری قرآن فراهم میکند بدین معنا که ممکن است این موضوع برای چالش با دیدگاه عرفی و مرسوم درباره زمان و چگونگی فراهم شدن شکل کنونی قرآن بکار گرفته شود؟ به عبارت دیگر آیا بقره و سایر سورهها که زمانی به عنوان اجزاء مستقل رواج داشتند جدا و متمایز از قرآن بودند؟(88) در این زمینه جالب توجه است که در برخی متون مسیحی دیگر متعلق به اوایل دوره اسلامی به سوره بقره به نحوی اشاره شده که گویی اصالتاً یک اثر مستقل است خصوصاً در استدلالهای یوحنای دمشقی در رد اسلام مندرج در فصل 101 از کتاب وی با عنوان «درباره بدعتها». (89)
نویسنده رساله پس از وقفه کوتاهی که در بحث از تقدیس صلیب رخ میدهد دوباره به موضوع برمیگردد و توضیح میدهد که اگر چه هیچ سند آشکاری برای انجام چنین عملی در انجیل وجود ندارد اما مسیحیان اشارههای نمادین بسیاری به صلیب در عالم واقع یافتهاند وی حتی قضیه پیروزی مشهور کنستانتین در نبرد پل میلویان(90) را شاهدی برای قدرت صلیب میآورد.(91) نویسنده از این سخن چنین نتیجه میگیرد: «هر آن کس که مسیحی است ولی صلیب را نمی پرستد (92) همچون کسی است که مسیح را محترم نمیشمارد چنین شخصی حقیقتاً در ظلمات بسر میبرد. ما صلیب را نه بدان معنا که چوب یا آهن یا برنج یا طلا یا نقره است میپرستیم بلکه ما خداوند خود مسیح، آن کلمه الهی را میپرستیم که در پرستشگاه و در این بیرق پیروزی وجود دارد.»(93)
پس از آن مرد عرب درباره تقدیس استخوانهای شهیدان از سوی مسیحیان استفسار میکند. رهاب توضیح میدهد که «ما آن چیزی را میپرستیم که درون آنها است و کارهای شگفتانگیز میکند و این استخوانها نشانه هایی از آن هستند.»(94) وی شهیدان را به مشاوران و دوستان یک پادشاه زمینی تشبیه میکند که مردم عادتاً از طریق آنها درصدد جلب لطف و مرحمت شاه هستند.
سپس مرد عرب موضوع را تغییر میدهد و میخواهد بداند چرا مسیحیان موقع نماز به سمت شرق رو مینمایند. راهب در پاسخ میگوید: «سرور ما مسیح به سمت شرق نماز میخواند. حواریون مقدس نیز همین عمل عبادت به سمت شرق را از او گرفتند تا به ما رسید. گواه واقعی که نشان میدهد آنها این عمل را از سرورمان مسیح گرفتهاند این واقعیت است که همه کلیساهای روی زمین به سمت شرق عبادت میکنند.»(95) مرد عرب که تحت تأثیر استدلالهای راهب قرار گرفته بود گفت: «براستی که حقیقت نزد شماست و نه خطا آن طور که برخی افراد میاندیشند. حتی محمد{ص} پیامبر ما درباره دیرنشینان و کوهنشینان گفت که آنان از سلطنت برخوردار خواهند بود.»(95) این سخن مرد عرب بسیار جالب توجه است زیرا مطالب مثبتی را درباره مسیحیان و خصوصاً راهبان در قرآن و حدیث و سنت نبوی منعکس میسازد.(97)
سرانجام مرد عرب به این سوال که بیش از هر مسئله دیگری او را حیران کرده بود میرسد. بیتردید این مسأله خوانندگان مسیحی گفتگوی حاضر را نیز متحیر ساخته است. بدین ترتیب مرد عرب میپرسد: «اگرچه من میدانم که دین شما بر حق است و شیوه اندیشیدن شما حتی برتر از ماست اما به چه علت خداوند شما را در قبضه اختیار ما قرار داده و ما شما را مانند گوسفند به سلاخی میکشیم و اسقفها و کشیشان شما کشته میشوند و ما بقی هم با تکالیف تحمیلی پادشاه شب و روز به انقیاد و بردگی درمیآیند که از مرگ تلختر است.»(98)
راهب نیز در حالی که نمونههای درخوری را از کتاب مقدس به خاطر میآورد به این سوال چنین پاسخ میدهد: «خداوند سلطه بر ما را نه به علت درستکاری شما فرزندان اسماعیل بلکه به دلیل گناهان ما نصیبمان کرده است.»(99) در پایان مرد عرب تنها یک چیز دیگر را میخواهد بداند. وی میپرسد: «آیا فرزندان هاجر وارد ملکوت خواهند شد یانه؟»(100) راهب با آیهای از انجیل یوحنا چنین پاسخ میدهد «اگر کسی از آب و روح مولود نگردد ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود.» (انجیل یوحنا 5:3) اما بلافاصله میافزاید: «اگر کسی نیکوکار باشد در نیکی و خوشی و در اماکنی دور از رنج و عذاب زندگی خواهد کرد. اما خود را اجیر خواهد دانست نه فرزند پسر.(101) گفتگو با این سخن خاتمه مییابد و در پایان مرد عرب چنین شهادت میدهد: «گواهی میدهم که اگر از ترس حکومت و شرمندگی از مردم نبود افراد بسیاری مسیحی میشدند. اما این موهبت از خداوند نصیب شما شد که به واسطه گفتگویتان با من خوشنودی مرا فراهم کردید.»(102)
ادامه دارد ...
منبع: / ماهنامه / اطلاعات حکمت و معرفت / 1387 / سال 1 / شماره 1، فروردین ۱۳۸۷/۰۱
نویسنده : سیدنی گریفیت
مترجم : سید مهدی حسینی اسفیدواجانی
نظر شما