حرکت خلاف جریان آب
محمد دشتگلی، اکنون معاون مرکز هنرهای نمایشی است، اما تا همین چند ماه پیش یکی از دولتیترین سمتها را در حوزه موسیقی برعهده داشت. او رییس دفتر «نظارت و ارزشیابی شعر و موسیقی» وزارت ارشاد بود که ماهیت کارش، عملا خلاف خصوصیسازی را به ذهن متبادر میکند، چرا که بدون اجازه آن دفتر، هیچ آلبومی بیرون نمیآید و هیچ کنسرتی برگزار نمیشود. دشتگلی که اکنون دیگر از آن فضا دور شده است، شاید بهتر بتواند از فرایند خصوصیسازی که همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است، سخن بگوید.
خیلیها معتقدند علت حرکت کند و ناامیدکننده خصوصیسازی در عرصه فرهنگ و هنر، نداشتن چرخه اقتصادی درست و هزینهبر بودن صرف آن است، نظر شما چیست؟
من به عکس این نظر معتقدم، چراکه نمیشود فرهنگ یک کشور را از چرخه اقتصادی آن حذف کرد. فرهنگ و هنر در همه کشورها چرخه اقتصادی ویژهای دارد. اما در کشور ما، بهعنوان یک شخصیت حقیقی و نه حقوقی، معتقدم که هزینههایی که در بخش فرهنگ میشود، پراکنده است و سامانی ندارد؛ اگر بهطور جدی به نقش فرهنگ در چرخه اقتصادی اهتمام بورزیم، بازده آن به قدری خواهد بود که همه عقلا از آن استقبال کنند. اگر هنر در هر گرایشی یا هر ژانری، بتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند، موفق خواهد شد و میتوان برای آن هزینه کرد.
آیا در حوزه موسیقی هم باید چنین اتفاقی بیفتد؟
در حوزه موسیقی، مردم بیشترین هزینه را در کشور ما پرداخت میکنند. در یک بررسی کلی، این مسئله ثابت شده که سرانه هزینه موسیقی در ایران، 80 درصد از سرانه درنظرگرفته شده، برای مصرف در امور فرهنگی است.
یعنی فقط 20 درصد مابقی صرف امور دیگر میشود؟
این به متنوع بودن هزینههایی برمیگردد که مردم در بخش موسیقی میپردازند. مثلا باید برای یک کنسرت، کلی هزینه کنیم؛ برای تولید یک آلبوم، کلیپ، خرید ساز، کلاسهای آموزشی موسیقی و... کلی هزینه صرف میشود.
من شهروند برای تماشای یک فیلم نهایتا دو هزار تومان پول بلیت میدهم، اما برای تماشای یک کنسرت، دستکم ده تا پانزده هزار تومان باید متقبل شوم. متأسفانه چون چیزی به اسم قانون کپیرایت هم در کشور نداریم، با پانصد تومان میتوانیم یک سیدی از یک فیلم پرهزینه را بهراحتی تهیه و تماشا کنیم. جالب اینکه بهراحتی در خانه مینشینیم، لم میدهیم و حین خوردن تخمه و آجیل و... بهشکلی وقیحانه، جنایت فرهنگی میکنیم، به همین راحتی! بدون اینکه حقوق ناشر، مؤلف و هنرمند را رعایت کرده باشیم، هنر و زحمت او را پامال میکنیم. این تأثیر مستقیم فرهنگ در چرخه اقتصادی نیست؟ به این ترتیب میبینیم برای تحقق خصوصیسازی در حوزه موسیقی باید یک چرخه اقتصادی درست وجود داشته باشد که خودش نیازمند یک سری فرهنگسازیهاست تا به کمک آن بقاء داشته باشد.
به نظر شما چرا شخصیتهای حقوقی ما نمیپذیرند که چرخه اقتصادی در بخش فرهنگ نیز وجود دارد؟
دخالتهای بیش از حد دستگاههای مختلف برای آثار مختلف در این امر بیتأثیر نیست. مثلا مردم، هنرمند موزیسینی را خیلی دوست دارند و علاقهمندند به هر نحوی که شده او کنسرت بگذارد تا بتوانند از نزدیک او را ببینند، اما بنا به دلایلی، مثلا پخش آثارش از شبکههای ماهوارهای، مجوز کنسرت به او داده نمیشود. چرا؟ چون قانون موجود در جامعه را رعایت نکرده و از چارچوب درنظر گفته شده، فراتر رفته است.
فکر نمیکنید این مسئله ناشی از آن است که برخی از قوانین هم، محدود کننده و دست و پاگیرند!
نه بدین معنا، بسیاری از قوانین هم هستند که بر اساس عرف و فرهنگ جامعه شکل گرفتهاند و حتی وقتی قوانین جاری جامعه در آثاری که تولید و عرضه میشود، رعایت نشده باشد، خودبهخود چرخه اقتصادی ایجاد نخواهد شد.
به اعتقاد من، یک اثر هنری در ایران با رعایت اصول و قوانین میتواند درآمدزا باشد، یک تئاتر، یک اثر موسیقایی، یک نقاشی، یک رمان، یا حتی یک مجموعه شعر! بهشرط اینکه به حفظ حرمتهای حاکم بر جامعه پایبند باشد. اگر آنها را لحاظ و اثری زیبایی شناسانه ارایه کند، قطعا این اثر ارزش پذیرش در جامعه را دارد و از آن استقبال میشود. تابلوهایی وجود دارند که بالای یک میلیارد ارزش دارند و اتفاقا علاقهمندانی هستند که به تهیه آنها اقدام کنند. همینطور یک اثر خوشنویسی، یک نگارگری یا یک مجسمه و... چرا؟ چون قابل پذیرشاند و علاقهمندان خود را دارند. پس میتوانند در چرخه اقتصادی تأثیر بهسزایی داشته باشند.
فکر میکنید در بخش خصوصی بتوانیم به این مهم دست پیدا کنیم؟
دولت نباید نظارت، هدایت و حمایت خود را دریغ کند. توجه داشته باشید، نظارت، هدایت و حمایت، نه دخالت! چراکه وقتی هنرمند بخواهد کارش درآمدزایی داشته باشد، خود به خود ناچار به رعایت قوانین و چارچوبها عرف فرهنگی و اجتماعی است.
اما تجربه نشان داده بحث نظارت، مسئله بسیار حساسی است، چراکه خیلی راحت مصداق دخالت پیدا میکند، بهویژه وقتی کارشناسانه نباشد. فکر نمیکنید برخی از این نظارتها که جنبه دخالت پیدا میکنند باعث شکست آثار هنری میشوند؟
من ناشر، در جایگاه یک شخصیت حقوقی، یک مؤسسه یا یک شرکت فرهنگی هنری، وقتی آثارم در جاهای مخالف فیلتر شود، آخرش یک شیر بییال و دم و شکم از اثرم باقی میماند و طبیعی است که مردم از من استقبال نکنند و بروند دنبال آثار دیگری که از مجاری دیگر عرضه میشود.
پس به نظر شما برای موفقیت در برانگیختن استقبال مردمی به عنوان شرط لازم برای شکلگیری یک چرخه اقتصادی درست باید به خواست متعارف مردم توجه داشت؟
کل مخلوقات از موسیقی استقبال میکنند. هر هنری، اگر با ذایقه مردم درآمیخته باشد، میتواند در چرخه اقتصادی نقش بهسزایی داشته باشد، چه برای هنرمند چه برای دستاندرکاران و عوامل اجرایی دیگر! البته سهم اندکی در این میان، نصیب هنرمند میشود.
هنر غذای روح است. یک کشور و یک تمدن را با فرهنگ و هنرش میشود شناخت و خوشبختانه، ما در ایران این ادعا را داریم که کلا آثاری که در اقصی نقاط ایران خلق میشود، میتواند ایران را به جهانیان بشناساند.
از سال 85 که اجرایی شدن اصل 44 قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده، تاکنون بهشکل جدی، خصوصیسازی شکل نگرفته است. چه موانعی سر راه بوده که این اتفاق در حوزه موسیقی نیفتاده است؟
من بهعنوان کارگزار دولت نمیتوانم پاسخگو باشم، اما بهعنوان یک شخص حقیقی میتوانم به سه عامل اشاره کنم: 1- عدم تخصیص اعتبارات متناسب با حوزه فرهنگ و هنر؛ 2- عدم حمایتهای جدی و عملی از سوی اصحاب هنر طی این سالها؛ 3- عدم تصویب قانونی که در مجلس شورای اسلامی مطرح شد و طی آن ماده، ادارات و سازمانها مکلف میشدند تا 2/0 درصد از کل بودجهشان را برای خرید آثار هنری، هزینه کنند. همه این موارد کمک میکنند به چرخه اقتصادی آثار هنری که از اولین ملزومات خصوصیسازی به حساب میآید.
اگر این امر بهشکل جدی، اتفاق بیفتد، چه پیآمدهایی بهدنبال خواهد داشت؟
کمک مهمی به وضع اقتصادی میشود که بسیار خوب است. آن وقت وظیفه دولت صرف هزینه بسیار نیست، بلکه به نظارت، حمایت و هدایت منحصر میشود. تولید آثار توسط بخش خصوصی اتفاق میافتد و دولت فقط نظارت و حمایت میکند و این قطعا اتفاق خوبی است.
با این اوصاف شاید بهزودی این اتفاق نیفتد و خصوصیسازی در حوزه موسیقی محقق نشود، قطعا هر چیزی به زمان نیاز دارد.
به هر حال، نیاز است که دولت بهشکل جدی وارد عمل شود. یکی از کارهایی که میشود انجام داد، تبیین قوانینی است که بتوان براساس آنها به حمایت جدی از هنرمندان در حوزه هنر پرداخت. یک اطمینان خاطر و امنیت مالی باید وجود داشته باشد.
فیلم و اثری که تولید میشود بهراحتی لو نرود تا بتواند هزینههای خود را پاسخگو باشد. مردم هم میتوانند با این موارد همکاری و با عدم خرید کپیها و سیدیهای رایت شده، از حقوق هنرمند دفاع کنند. با وضع قوانینی برای کپیرایت و حفظ حقوق معنوی و نیز بازنگری مسایل و قوانین وضع شده، میتوان به امر خصوصیسازی سرعت بخشید.
همچنین دولت با پرداخت وامهای کمبهره و نظارت، میتواند ناشر و هنرمند را دلگرم کند. در این صورت، من ناشر در چارچوب مقررات کار میکنم و نمیآیم کاری انجام بدهم که خلاف جریان جامعه باشد و خلاف جهت آب!
منبع: / هفته نامه / پنجره / 1388 / شماره 3 ۱۳۸۸/۰۰/۰۰
خبرنگار : لیلا رضایی
نظر شما