موضوع : پژوهش | مقاله

تبلیغات جنگ


تحریف واقعیات و دستکاری و کنترل منابع اطلاعاتی، به بخش اساسی برنامه‌ریزی‌های نظامی ایالات متحده تبدیل شده است. تعدادی از آژانس‌های دولتی و نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی مرتبط با پنتاگون در پیشبرد این جنگ تبلیغاتی، مشارکت دارند و ...

 


طراحان نظامی پنتاگون عمیقاً به نقش اساسی تبلیغات جنگ واقفند. چندی است که نبرد عرضه اطلاعات دروغین و گمراه‌کننده و ایجاد نوعی رعب در عرصه جامعه به رهبری پنتاگون، وزارت امور خارجه و سازمان جاسوسی آمریکا آغاز شده است. تحریف وقیحانه واقعیات و دستکاری و کنترل نظام‌مند منابع اطلاعاتی به بخش اساسی برنامه‌ریزی‌های نظامی ایالات متحده تبدیل شده است. در پناه حادثه یازدهم سپتامبر، «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع آمریکا، بخشی با عنوان «دفتر نفوذ استراتژیک» و یا آن گونه که منتقدینش می‌خواندند، «دفتر نشر اطلاعات گمراه‌کننده» تأسیس نمود. یکی از منتقدین این دفتر در این باره می‌گوید: «وزارت دفاع مدعی است که واقعاً نیازمند توسل به چنین اقدامی بوده‌اند و حقیقتاً هم آنها سخت به خلق داستان‌ها و گزارش‌هایی دروغین درباره دیگر کشورها مشغولند تا از این رهگذر، افکار عمومی سراسر جهان را متأثر از این دروغ‌پردازی‌ها نمایند».
اما ناگهان این دفتر به دنبال فشارهای سیاسی و گزارش‌های رسانه‌های گروهی دردسرساز که مدعی بودند هدف از تأسیس آن، همانا پیشبرد منافع آمریکائیان با توسل به دروغ‌پراکنی است، به طور رسمی منحل شد، اما به رغم این تغییر موضع ظاهری، نبرد پنتاگون در قالب انتشار اخبار جعلی و اطلاعات گمراه‌کننده عملاً ادامه یافته تا آنجا که مقامات پنتاگون چنین رویکردی را بخشی از جنگ نظامی خود برمی‌شمارند.
تعدادی از آژانس‌های دولتی و نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی مرتبط با پنتاگون در پیشبرد این جنگ تبلیغاتی مشارکت دارند. در چنین جنگی است که حقایق معکوس جلوه داده می‌شود و اصلاً جنگ به مثابه «مداخله‌های انسان‌دوستانه‌ای» معرفی می‌شود که نتیجه آن «تغییر حکومت‌ها» و «استقرار دموکراسی» است. در چنین رویکردی است که اشغال نظامی و کشتار غیرنظامیان به عنوان استقرار و تداوم صلح معرفی می‌شود و کاهش آزادی‌های مدنی نیز به مثابه ابزاری برای تحقق امنیت داخلی و البته حمایت از این گونه آزادی‌ها برشمرده می‌شود.
جدای از چنین مواردی، «اسامه بن لادن» و «سلاح‌های کشتارجمعی» به ترجیع‌بند گزارش‌ها و بیانیه‌هایی تبدیل شده که توسل به آنها، دستمایه‌ای برای دخالت‌ورزی ایالات متحده در امور دیگر کشورها است.
آنچه که به جنگ عراق انجامید، شاهدی براین مدعا است. این جنگ که با مراحل برنامه‌ریزی شده‌ای همراه بود، با هدف تحریف و گمراه ساختن افکار عمومی چه در داخل و چه در خارج از آمریکا دنبال شد و این روند، یعنی توسل به تبلیغات پیش از شروع جنگ، در خلال آن و حتی پس از پایان وحشیانه آن، همچنان ادامه یافته است؛ تبلیغاتی که هدف از آن، چیزی جز تحت‌الشعاع قرار دادن عوامل اصلی و پی‌آمدهای این جنگ نبوده است.

جعل واقعیات
این گونه «واقعیات مجعول» که همه روزه در اخبار گنجانده شده و منتشر می‌شود، بایستی در قالب واقعیاتی ماندگار تجلی یابد به نحوی که اجماع سیاسی و همراهی رسانه‌ای را با خود به همراه داشته باشد. از این رو، شاهد نوعی عملکرد به ظاهر مستقل رسانه‌های گروهی از دستگاه‌های نظامی و اطلاعاتی آمریکا هستیم.
در پیوند وزارت امور خارجه با پنتاگون و سیا، شاهد تشکیل نوعی واحد تبلیغاتی غیرنظامیان به مدیریت «چارلتون بیرز» از قوی‌ترین شخصیت‌های فعال در عرصه صنعت تبلیغات بوده‌ایم. وی که بلافاصله پس از حادثه یازدهم سپتامبر به ریاست واحد تبلیغات وزارت خارجه منصوب شد، هدف از فعالیت خود را خنثی کردن انگیزه‌های ضدآمریکایی در خارج از آمریکا، پیشبرد منافع و تقویت امنیت ایالات متحده و شکل دادن به نوعی مبنای اخلاقی برای رهبری آمریکا در عرصه جهانی معرفی نمود.

نقش سازمان سیا
سازمان سیا عهده‌دار مهم‌ترین نقش در روند چنین جریان‌سازی اطلاعاتی است. این سازمان‌ با کمک مالی پنهانی به نویسندگان، روزنامه‌نگاران و منتقدین رسانه‌ها که هزینه‌های آن توسط خود این سازمان و دیگر نهادها و سازمان‌های خصوصی تأمین می‌شود، به آنها یاری می‌رساند. این سازمان‌ حتی حوزه و جهت فعالیت‌های فیلمسازان هالیوود را نیز متأثر از خود ساخته تا آن جایی که یک سوم فیلم‌های تولیدی هالیوود پس از یازدهم سپتامبر را فیلم‌های جنگی تشکیل داده است. «روز داویسنون» روزنامه‌نگار اسکاتلندی در این باره می‌نویسد: «ستارگان و نویسندگان هالیوود برآنند تا پیام جدیدی از میهن‌پرستی را در فیلم‌های خود گنجانیده و آن را بدین نحو به بینندگان خود القا نمایند و با مشورت نمودن با سازمان سیا و با توسل به نوعی رأی‌افکنی‌، احتمال حملات تروریستی را در اذهان بینندگان به یک واقعیت عینی مبدل سازند.»
هم‌اینک، روند انتشار اطلاعات گمراه‌کننده توسط عوامل سیا در هیأت‌های تحریریه روزنامه‌ها، مجلات و کانال‌های تلویزیونی به طور عادی در حال انجام است. شرکت‌های فیلم‌سازی کوچک‌تر نیز با جعل داستان‌ها و حوادثی دروغین، به یاری این جریان‌سازان شتافته‌اند.
در دیگر کشورها نیز نمایندگی‌های سازمان‌های جاسوسی تحت حمایت سازمان سیا بر چنین جریان پنهانی‌ای تأثیر گذارند. پس از حادثه یازدهم سپتامبر، آنها به این نتیجه رسیده‌اند که باید همواره اطلاعاتی مجعول در رابطه با احتمال «حملات تروریستی» در عرصه اجتماع منتشر کنند. نکته جالب توجه آن است که عملاً در همه این گونه موارد این گروه‌های تروریستی فعال در کشورهای انگلستان، فرانسه، اندونزی، هند، فیلیپن و ... مرتبط با سازمان القاعده و شخص بن لادن معرفی می‌شوند، اما در هیچ یک از این گزارش‌ها به این واقعیت که القاعده مولود سازمان سیا است، اشاره نمی‌شود.

دکترین «دفاع از خویشتن»
در این مقاطع حساس زمانی، نبرد تبلیغاتی بر پایه این توهم که «آمریکا در معرض تهاجم» است، شکل گرفته و این «واقعیت مجعول» که رسانه‌های جمعی و تعدادی از پایگاه‌های اینترنتی، انتشاردهندگان اصلی آن محسوب می‌شوند، جنگ را اساسی‌ترین راهکار به منظور دفاع مشروع از خویشتن معرفی می‌نماید و در عین حال، اهداف اقتصادی و استراتژیک آن را به دقت و با مهارت از اذهان دور می‌دارند.
شاهد این مدعا را می‌توان در این سخن تکراری بوش جست که: «ما هم اکنون تحت تهاجم قرار داریم، زیرا عاشق آزادی هسیتم ... و تا زمانی که به آزادی و ارزش حیات همگان عشق بورزیم، دشمنان ما در پی ضربه زدن به ما هستند».
هم اینک که دکترین «جنگ پیشگیرانه» و «جنگ علیه تروریست‌ها»، به دو مؤلفه اساسی نبرد تبلیغاتی پنتاگون تبدیل شده، می‌توان دشمنان آمریکا را در دو حوزه «حکومت‌های خودسر» و «تروریست‌های مسلمان» تقسیم‌بندی نمود و با توسل به این گونه ادعاها که این دشمنان نه به مدد سلاح‌های متعارف که با ترور و سلاح‌های کشتارجمعی، پای به عرصه مبارزه نهاده‌اند، جنگی تبلیغاتی علیه آنها سامان داده شده است.

تغذیه اخبار روز به کمک اطلاعات گمراه‌کننده
سوالی که به ذهن ما خطورمی‌کند این است که به راستی این گونه تبلیغات چگونه شکل می‌گیرد؟ در حقیقت این گونه خبرهای دروغین که به مدد هسته‌های مشاوران کاخ سفید، دستگاه‌های امنیتی و سازمان‌های اطلاعاتی عرضه می‌شود، عمدتاً با توسل به دو «شعار روز» گمراه‌کننده و مردم‌پسند در رأس اخبار روز تبدیل می‌شوند:
شعار اول: گروه القاعده و اسامه بن لادن؛ این عنوان در پشت عمده گزارش‌ها و خبرهای مرتبط با «جنگ علیه تروریسم» وجود دارد، اما آنچه که توجهی بدان نمی‌شود این حقیقت است که القاعده خود یکی از منابع جاسوسی سازمان سیا در عملیات‌های پنهانی ایالات متحده است.
شعار دوم: تسلیحات کشتارجمعی؛ این شعار که با هدف توجیه جنگ پیشگیرانه علیه دولت‌هایی همانند عراق و سپس ایران و کره شمالی، یعنی دولت‌های که ادعا می‌شود از این گونه تسلیحات برخوردارند، مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما در مورد عراق همگان شاهد بوده‌ایم که حجم عظیمی از این اخبار، ساختگی و دروغین بوده است. با این حال، این دو شعار به بخشی از اخبار روز جهان تبدیل شده است. با توسل به فریب و گمراه نمودن و نیز تحریف واقعیات است که اذهان جهانیان به نحوی شکل‌ می‌گیرد تا علاوه بر دامن زدن به فضای جنگ‌طلبی، شاهد جوی از ترس و ارعاب در بین مردم و نیز افزایش حس میهن‌پرستی و حمایت از دولت باشیم.

منبع: www.spectrezine.org


منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1383 / سال اول، شماره 10، فروردین ۱۳۸۳/۰۱/۲۹
نویسنده : مایکل چاسودفسکی

نظر شما