موضوع : پژوهش | مقاله

تسخیر ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی توسط بازارهای تجاری


بازارهای سنتی و بومی از دیرباز به عنوان اماکنی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، کارکردهای مختلف و مؤثری داشته‌اند. اما در چند دهه اخیر و به دنبال ارائه تئوری‌های بازارهای اقتصادی مدرن، ما با بازارهایی خشک و بی‌روح روبه‌رو هستیم که نابودی ارزش‌های زندگی انسانی را تسریع نموده است. نویسنده با اشاره به موج گسترده روی آوردن مردم شهرهای آمریکا به تشکیل و خرید از بازارهای هفتگی محلی در بوستان‌های عمومی حومه شهرها، معتقد است، ما دیگر بار در حال حرکت به سوی روش‌های پایدار و بهره‌ور زندگی پدربزرگ‌هایمان هستیم.

 


بازارها بر افکار ما سلطه دارند، اما دلایل ما برای پذیرش این حاکمیت، بسیار سست بنیان است. بازار نه یک جهان رؤیایی، که تنها روشی برای نگریستن به دنیا و یک سیستم ذهنی است که در همه جا حضور دارد و بسیاری از بخش‌های زندگی ما را تعریف می‌کند. هر چند در واقع، حقیقت چیز دیگری باشد. و البته بسیاری هم اندیشه بازارهای آزاد را در جایگاه خدا قرار داده‌اند. سال‌ها پیش، ما شرایط دیگری داشتیم. بازارها مکان هایی در اجتماع بودند که گروهی از کشاورزان و دامداران، همه روزه محصولاتشان را عرضه می‌کردند. با به وجود آمدن تئوری‌های بازار، عملاً دیگر آن بازارها وجود ندارند. حتی با تعاریف اقتصادی موجود، شرایط ما بدتر از قبل شده است و بسیاری از اصول و ارزش‌های اجتماعی گذشته، دیگر وجود ندارند. البته فهم دلایل وقوع این رویدادها چندان دشوار نیست، چرا که ممکن است، احساس تنهایی و انزوای آمریکایی‌های امروز در دنیای ارتباطات، کمی عجیب به نظر برسد. (مثلاً براساس آمارهای رسمی، 25 % آمریکایی‌ها می‌گویند که برای رازگویی، هیچ کسی را ندارند.) آیا ولع مزمن ما به همدلی با دیگران، با وجود این همه مؤسسه و سازمان و گردهمایی اجتماعی، نباید زنگ خطر را برای ما بنوازد؟
این پارادوکس واقعاً وجود دارد. بخش اعظم این نظام اقتصادی حاکم، عملاً کارکردهایی مخرب بر جای می‌گذارد. به همین دلیل من معتقدم باید در باره موضوعاتی نظیر ثروت و بهره‌وری، دیگر بار بیاندیشیم و این که یک اقتصاد آرمانی چیست و اصولاً برای دستیابی به چه هدفی بنیان گذاشته می‌ شود؟ به همین دلیل، رویکرد جهانی موجود به سوی ایجاد اقتصادهای محلی سالم و با نشاط، باید علامت سؤال بزرگی را در برابر رهبران ما قرار دهد.

از بازارهای محلی تا بازارهای جهانی
پیش از به وجود آمدن بازارها، ما فضاهایی اجتماعی و عمومی برای مبادلات انسان‌ها داشتیم. اگرچه اقتصاددان‌ها مخالف آن بازارهای دیرپا بودند، ولی نمی‌توان از بهره‌وری موجود در آن بازارها چشم‌پوشی کرد. در شهرهای نوبنیاد اروپا، بازارهای محلی در مراکز شهرها و در جوار کلیساها برپا می‌شد و یک الگوی اجتماعی را بنیان نهاده بود. بعدها، آمریکایی‌ها یک یا دو روز در هفته را به عنوان روزهای تشکیل بازار نام نهادند. مثلاً از سال 1633 میلادی، در بوستون، پنج‌شنبه بازارهای هفتگی برپا می‌گردید. اما در فیلادلفیا، دو روز در هفته این بازارها تشکیل می‌شد.
یک مشخصه جذاب و تأثیرگذار این بازارهای سنتی را باید در طرح مسایل مهم جامعه در آنها دانست. اما در فروشگاه‌های زنجیره‌ای وال مارت، دیگر این کارکردها وجود ندارد. علاقمندان به مطالعه تاریخ به خوبی می‌دانند که ایده تصویب قانون لغو برده‌داری، از گفت وگوهای عمومی انجام شده در چنین بازارهایی، برای اولین بار مطرح گردید. به بیان دیگر، فعالیت‌های اجتماعی و تجاری، در تعادلی متوازن انجام می‌شدند. در سال‌های قرن بیستم و با تغییر در روابط تجاری، کارکردهای تجاری بر کارکردهای اجتماعی، سلطه‌ای تمام‌عیار یافت. ولی هنوز هم با وجود سلطه ابرشرکت‌ها و صاحبان ثروت بر بازارهای ما، بسیاری معتقدند که هیچ شرکت و یا فردی بر این سیستم تجاری نوظهور حاکم نیست و بی تردید در فروشگاه‌های بزرگ عصر حاضر، دیگر صحبت از جامعه و یا شهروندی کاملاً بی‌مورد است. آیا جلوگیری صاحبان فروشگاه‌های بزرگ از هرگونه فعالیت اجتماعی در این مراکز تجاری نظیر جمع‌آوری امضا برای طومارهای مختلف، تصادفی است؟ ما در این مراکز غول‌پیکر و خصوصی شاهدیم که تجارت به یک فعالیت ماشینی و بی‌روح تبدیل شده است.
البته در کتاب‌های اقتصاد هم بازارها کارکردهایی اجتماعی ندارند. وقتی اقتصاددان‌ها از «تقاضا» صحبت می‌کنند، به قول میلتون فریدمن، در حقیقت تنها یک سفسطه در میان است. بله، نظر او کاملاً صحیح است. چرا که در بازارهای مدرن، خواسته‌های درونی افراد، به همراه داشتن پول کافی، یک تقاضا را تشکیل می‌دهد. و این تقاضا با نیازهای فرد کاملاً متفاوت است. چرا که تأمین اکثر نیازهای ما در گروی داشتن پول نیست. و این امر، یکی از دلایل رویکردهای کنونی به وجود آمده در سال‌های اخیر، برای احیای بازارهای سنتی است تا در کنار انجام مبادلات اقتصادی، نیازهای افراد به ویژه در حوزه اجتماعی نیز تأمین گردد. در کنار توجه به مفاهیمی نظیر بهره‌وری اقتصادی و کارایی مبادلات، مسأله بهره‌وری اجتماعی نیز در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. من این رفتارهای شهروندان امروزی را بازگشت به سنت‌های فراموش شده زندگی روستایی نیاکانمان می‌دانم، چرا که حکمت و تدبیر موجود در بطن آن الگوهای سنتی زندگی اجتماعی مردم، در سراسر فعالیت‌های روزمره آنان جاری بود.
هم اینک در سراسر خاک ایالات متحده، 7000 بوستان شکل گرفته است. البته منتقدان تنها از یک نوستالژی نوظهور سخن می‌گویند؛ ولی حامیان شکل‌گیری این اجتماعات شهروندی، از عملکردهای غیراحساسی و ماشینی و خشک تئوری‌های بازارهای مدرن به ستوه آمده‌اند. بی‌تردید، تنها در چنین گردهمایی‌هایی می‌توان صحبت از «ما» به میان آورد. اجتماعی انسانی، ریشه‌دار و جهانی که به بسیاری از نیازهای مادی و معنوی ما پاسخ می‌گوید. مثلاً یکی از برادران من که در فیلیپین زندگی می‌کند، با کمک سایر اهالی یک روستا توانست سیستم تأمین آب آشامیدنی آنان را طراحی و اجرا کند. وی به من می‌گفت که حتی پس از پایان این طرح، هنوز هم زنان برای شستن لباس‌هایشان به سرچشمه می‌رفتند. گویی تداوم چنین روابطی، برای آنان اهمیتی برابر با خود آب دارد. بوستان های نوبنیاد ما هم به سوی همین کارکردهای اجتماعی حرکت می‌کنند.
مدیران یک گروه اجتماعی در بوستون، با کمک‌های داوطلبانه اعضایش، یک مزرعه 21 اکری احداث نموده که بخش اعظم 000/120 پوند سبزیجات تولید شده در آن، به خانواده‌های نیازمند اهدا می‌شود. به صورتی بهت‌آور، این مزارع بهره‌وری مادی و اجتماعی بسیار بالایی دارند و به هیچ‌وجه هم در مدل بازار ارائه شده در تئوری‌های پرفسور فریدمن نمی‌گنجند. البته فریدمن و دوستانش هرگز حتی قادر به تصور چنین منافع بی‌شماری نیستند.
در آمریکای امروز، بیش از 4000 بازار محلی وجود دارد که مردم می‌توانند از میوه‌ها و سبزیجات و لبنیات تازه عرضه شده در آنها خریداری کنند. مردم علاوه بر خریدهای مورد نیاز خود، به گفت وگو با کشاورزان و دامداران محلی می‌پردازند. یکی از کشاورزان محلی به من چنین می‌گفت: «من در اینجا در هر ساعت تنها 10 دلار درآمد دارم، اما هدف من چیزی فراتر از یک مبادله تجاری است. ما هم یک عضو اجتماعی هستیم و باید در آن نقش‌آفرین باشیم.»
یکی از نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر، بسیاری از مردم از کافی‌شاپ‌ها به عنوان یکی از مراکز اجتماعی مورد علاقه خود یاد می‌کنند. من معتقدم که بهره‌گیری از این مراکز می‌تواند راه ما را به سوی احیای مراکز اجتماعی هموار کند.

پاسخ دیروز؛ مشکلات امروز
برای آنان که در مکاتب نوین اقتصادی تربیت شده‌اند، فهم چنین کارکردهایی بسیار مشکل و یا ناممکن است. این افراد آموخته‌اند که ثروت از طریق تلاش‌ها و دارایی‌های خصوصی به وجود می‌آید و نیاز به مداخلات دولتی، باید در سطحی بسیار اندک باقی بماند و نتایج غیرمادی در حیطه محاسبات آنان جایی ندارد. امروزه همه ما شاهد بازگشت اصول اقتصادی گذشته به صحنه جوامع خود هستیم. در آینده‌ای نزدیک، همه مطالعات و نوآوری ها و مدیریت منابع طبیعی ما بر این اساس خواهد بود.
در سایه شعارهای اقتصادی مدرن، ما با یک تراژدی و یک آرمان شهر روبه‌رو شدیم. ما بسیاری از روش‌های خود را فدای به دست آوردن بهره‌وری نمودیم. (البته در مورد تراژدی حاکمیت ابرشرکت‌ها بر دنیای ما، باید در فرصتی دیگر سخن بگویم.) باید امیدوار بود که نحوه تفکر ما در مورد اصول اقتصادی، به تدریج تغییر کند. در آن زمان می‌توان بهره‌وری اجتماعی و انسانی را در کنار بهره‌وری مادی به دست آورد. حیطه‌ای گسترده و رؤیایی که نویدبخش ایجاد اقتصادی انسانی‌تر خواهد بود. گویی برای حل مشکلات امروز، تئوری‌های دیروز همچنان اثربخش می‌باشند. ما باید در سایه اتحاد شهروندانمان با هم، موجودیتی اثرگذار و قدرتمند نظیر یک ابر شرکت بیابیم. به علاوه، باید به بازارهای خود به صورتی بسیار گسترده‌تر بنگریم. البته همانند اکثر تغییرات، باید به صورتی محلی آن را آغاز کنیم. هر چند این جریان هم اینک آغاز شده است.

منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1387 / شماره 62، شهریور ۱۳۸۷/۰۶/۰۰به نقل از: www.YesMagazine.org
مترجم : محسن داوری
نویسنده : جاناتان رو

نظر شما