من فرزند حوزه هستم
در اهمیت علم و علمآموزى همین بس که خداوند در ابتداى آفرینش آدم خود دست بکار آموزش او شد و همه اسماء را به او آموخت و آنجا که سخن از نعمتهاى الهى است، آموزش قرآن به انسان قبل از خلقت اوست (الرحمن، آیه 2 و 3) و این شاید اشاره به فطرت خدائى اوست. اما این علم فطرى چون گنج پنهانى است که گاه در زیر پردههاى ضخیم غفلت و فراموشى و روزمرگى پنهان شده است و نمودار شدن و یادآورى آن نیاز به تحمل رنج و زحمت فراوان دارد؛ و زن به عنوان ستون اصلى خانواده، در تربیت فرزندان و ایجاد فضاى سالمتر و پربارتر به آموزشى دو صد چندان نیازمند است.
در راستاى انجام این مهم حوزههاى علمیه خواهران که اولین بار در اصفهان توسط بانو مجتهده امین (ره) پایهگذارى شد. و اکنون در سراسر کشور گسترش چشمگیر یافته بخشى از این مسئولیت را برعهده دارد. به منظور آشنائى با فعالیتهاى آموزشى حوزه علمیه خدیجه کبرا و همچنین فعالیتهاى تبلیغى خانم «شریف» مدیریت این حوزه گفتگویى با ایشان داشتیم که از نظر شما مىگذرد.
خانم شریف ابتدا به طور مختصر خودتان را معرفى کنید؟
در سال 1323 در یک خانواده روحانى متولد شدم. مادرم از تبار سیدمحمد ترک از علماى معروف اصفهان بود، برادران و دایىهاى من هم عالم و روحانى بودند. که مقبره بیشتر آنان اکنون در تخت فولاد اصفهان است. پدرم نیز روحانى بود و خود ابتدا دست بکار تعلیم من شد. تحصیلات در آن زمان بخاطر شرایط خاص زمان شاه براى ما مشکل بود. اما مادرم اصرار داشت که من تحصیلات روز داشته باشم. و چنین شد. سال سوم دبیرستان ازدواج کردم و به تهران منتقل شدم. شوهرم نیز از خانواده مذهبى بود و در امر کار و تحصیل پیوسته مشوق من بود و مانعى براى من ایجاد نکرد. من وارد دانشگاه تهران شده و لیسانس اقتصاد گرفتم. سال آخر دانشگاه فرزند اولم را باردار بودم. در سال 58 متأسفانه شوهرم در اثر سکته قلبى درگذشت و مرا با چهار فرزند تنها گذاشت، مرگ او براى من ضربه سختى بود، اما خداوند راه دیگرى بر من گشود، من فرزند حوزه بودم و دوباره به آغوش خانواده خود بازگشتم و تحصیلات حوزوى را آغاز کردم و تا رسائل و مکاسب به تحصیلات خود ادامه دادم، و از آغاز تحصیل به فعالیتهاى تبلیغى نیز مشغول بودم.
خانم شریف لطفاً از برنامههاى تبلیغى خود برایمان بگویید؟
من همراه شوهرم سه سال در کویت زندگى کردم و مکالمه عربى را خوب آموختم. در سال 62 بعد از موفقیت در یک آزمون که حدود 60 نفر شرکتکننده، و تنها چهار نفر قبولى داشت، به عنوان مبلغ در مراسم حج، به مکه اعزام شدم، و با همکارى بعثه مقام معظم رهبرى تلاش بسیار در معرفى انقلاب اسلامى ایران به دیگر مسلمانان داشتم، باید با خانمها از کشورهاى مختلف صحبت مىکردیم و بعد گزارش فعالیت خود را به بعثه مىدادیم. من با آنها صحبت مىکردم، آدرس سایتها و یا انجمن اسلامى آنها را مىگرفتم تا راه ارتباطى با این خواهران برقرار گردد.
آیا به کشورهاى عربى دیگر براى تبلیغ سفر داشتهاید؟
بله من با سازمان ارتباطات بین الملل نیز همکارى داشتهام، و به شیخنشینهاى خلیج فارس، دبى، ابوظبى و شارجه در سفرهاى متعدد که هر کدام حدود یک ماه تا چهل روز بوده اعزام شدهام. در این شیخ نشینها اداره اوقاف جعفرى فعالیت تبلیغى شیعى دارد و من با کمک شیعیان و این اداره سعى بسیار در ایجاد مدارس دینى براى خواهران داشتهام. انجمن اهل البیت نیز از طریق اینترنت با این مدارس ارتباط دارد و برنامههاى مختلف علمى براى آنها اجرا مىکند. چند سفر به سوریه داشته از مدارس علمى خواهران بازدید کرده و یک سفر نیز به لبنان رفتم و در بیروت و بعلبک با فعالیتهاى آنها آشنا شدم.
از حوزه علمیه خدیجه کبرا بگویید و اینکه در چه سالى تأسیس گردید؟
این حوزه علمیه را در سال 1373 و با حمایت آیتاللَّه مظاهرى پایهگذارى کردم، و در سال 76 که مرکز مدیریت حوزههاى علمیه خواهران در قم تشکیل شد، اولین حوزه اصفهان بودیم که همکارى خود را با آنها آغاز کردیم. ما از ابتدا مشکل جا و ساختمان حوزه را داشتیم و اکنون در ساختمان نسبتاً قدیمى که شهردارى اصفهان در اختیار ما قرار داده کلاسهاى خود را برگزار مىکنیم. اما با یارى خداوند قطعه زمینى از مسکن و شهرسازى اصفهان با قیمت مناسب خریدارى کرده و مشغول ساختمان جدید هستیم که امیدوارم تا پایان سال آینده به اتمام برسد اگر چه این کار براى من مشغله ذهنى زیادى دارد اما به امید آن که این حوزه را با تشکیلات کامل بتوانم از خود به یادگار بگذارم و انشاءاللَّه بتواند تا ظهور امام زمان (عج) به فعالیت ادامه دهد، پایهگذارى کردم. ما هرکدام خود براى آخرتمان باید کارى کنیم چرا که بعد از ما کسى براى ما کارى انجام نمىدهد. ما اکنون در این حوزه با پنج نفر کادر ادارى و هیجده استاد از خواهران بکار خود ادامه مىدهیم و به آموزش خواهران مىپردازیم. من اعتقاد دارم که باید کار کرد، کار کرد و کار کرد، و آیه شریفه «لیس الانسان الّا ما سعى» انسان چیزى جز عملش نیست را همیشه بخاطر داشت.
از دیگر فعالیتهاى فرهنگى و اجتماعىتان برایمان بگویید؟
در طول جنگ تحمیلى حدود یک ماه به جبههها رفتم. البته ابتدا براى یارى و کمکرسانى در بیمارستانها، اما بعد از چند روز که مرا شناختند به مناطق دیگر براى سخنرانى اعزام شدم.
با شرکت در سمینارها و کنگرههاى مختلف مقالات زیادى هم داشتهام. خصوصاً در کنگرههاى معرفى بانو مجتهده امین نقش فعالى داشتم و یک کتاب به نام «فاطمه بنت محمد (ص)، من الصحاح و المسانید» به عربى نوشته و زندگى حضرت زهرا را از قول و روایات اهل تسنن در آن جمعآورى کردم. در این کتاب به مطالبى در مورد مقام زن و در قبل و بعد از انقلاب نیز پرداختهام.
آیا به کشورهاى اروپایى نیز سفر داشتهاید؟
بله دو پسر من در سوئیس زندگى مىکنند. و من چند سفر به سوئیس رفتهام. مسلمانان پاکستان و لبنان در این کشور فعالیتهاى خوبى دارند. دختر اول من فوق تخصص قلب و عروق است و زمانى که یکسال براى فرصت مطالعاتى و پژوهش به کانادا سفر کرده بود. من حدود شش ماه آنجا بودم و در شهر مونترال ساکن بودیم. در نزدیکى این شهر پارکى بود که مسلمانان از کشورهاى مختلف آنجا دور هم جمع مىشدند و به بحث و گفتگو مىنشستند. متأسفانه از ایران کسى آنجا نبود، هر از گاه از قم افرادى به صورت یکماه اعزام مىشدند و تبلیغات آنها موقتى بود. آقاى شیخ على سُبِیْتى (از نوادگان شیخ حرّ عاملى) آنجا مؤسسهاى داشت و فعالیت تبلیغى مىکرد. من در نیمه رجب اعمال ام داوود را آنجا برگزار کردم، و مصاحبههاى مختلفى با روزنامههاى آنجا انجام دادم و به سؤالاتى در مورد حجاب و یا تساوى حقوق زن و مرد پاسخ دادم هم اکنون نیز دختر دوم من که دکتراى ادیان دارد با همسرش در کانادا زندگى مىکند. در طول همه سفرهایى که با فرزندانم و یا تنها داشتم از هنگام ورود به هواپیما تا زمان برگشت با صحبت با افراد مختلف پیوسته آنها را با ایران شیعه و یا انقلاب اسلامى آشنا مىکردم و از ایران براى آنها صحبت مىکردم. سفر کوتاهى نیز به مصر داشتم و در اهرام مصر جسد مومیایى رامسیس دوم فرعونى که با حضرت موسى جنگید را دیدم و این آیه قرآن که او عبرت خلق شد برایم کاملاً مجسم شد. دیدارى نیز از دانشگاه الازهر و آشنایى با خواهران مسلمان مصرى داشتم.
آیا از برخورد خواهران مسلمان در کشورهاى دیگر خاطرهاى دارید؟
بله خاطره جالبى دارم زمانى که در دبى بودم، رایزن فرهنگى سفارت ایران از من خواست که به دانشگاه اسلامى بروم و براى خانمهاى مسلمان وهابى سخنرانى کنم من با خانم ایشان به دانشگاه اسلامى خواهران رفتیم، قسمتهاى مختلف این دانشگاه خصوصاً کتابخانه و خوابگاه از تجهیزات و امکانات بسیار بالایى برخوردار بود.
من به جلسه وارد شدم اما همه خانمها روبندههاى (پوشیهها) خود را انداخته و پشت به صحنه نشسته بودند و من سلام کردم و با محبت و گرمى گفتم: مایلم جمال شما را ببینم و حجاب در اسلام براى آقایان است نه خانمها، ما خواهران مسلمان هستیم. کم کم لحن صحبتهاى من باعث شد که تک تک روبندهها را باز کردند و رو به صحنه نشستند من گفتم من از شما سؤال کنم یا شما سؤالى دارید. خوب به یاد دارم که سؤالات ابتدا از شهر اصفهان در مورد منار جنبان، حمام شیخ بهائى آغاز شد و من شرح دادم که در اصفهان مدرسه دینى دارم. در آخر جلسه بحث و گفتگوهایى در مورد مذهب شیعه و خواهران انجام شد.
نکتهاى که در تمام این سفرها براى من جالب است اینکه من در هیچ یک از کشورهاى اسلامى حتى در کشورهاى غربى هرگز بد حجابى ندیدم، خواهران ما با حجاب کامل از لحاظ پوشش لباس گشاد و روسرى کامل و اکثراً بلند استفاده مىکنند و آنها هم که حجاب ندارند هیچ. امیدوارم که با رشد فرهنگى در جامعه ما وضعیت حجاب خواهران اصلاح شود و در ایران اسلامى شاهد بدحجابى زنان و دختران نباشیم.
خانم شریف با تشکر از اینکه این فرصت را در اختیار ما گذاشتید بسیار متشکریم و براى شما آرزوى موفقیت داریم.
منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1387 / شماره 202، دی ۱۳۸۷/۱۰
گفت و گو کننده : اکرم جمشیدیان
گفت و گو شونده : فاطمه شریف
نظر شما