حسین ابن اشکیب قمی
موضوع : دانشنامه | الف

حسین ابن اشکیب قمی

نام و کنیه و تولّد
در اواسط سده سوم هجری، کودکی پا به عرصه وجود می‏نهد، که نامش را«حسین» برگزیدند. کنیه‏اش «ابوعبداللّه»(1) یا «ابو محمّد»(2) است. نام پدرش احمد، ولی اشتهار او «اشکیب» است. بدین جهت این محدّث کبیر، به نام «حسین بن اشکیب» اشتهار دارد.(3)
از آن جا که وی طبق شواهد و قرائن، در شهر قم پا به عرصه وجود نهاده، «قمی» نامیده می‏شود. از طرف دیگر گویا مدّتی از عمر خویش را در حرم حضرت معصومه (س) اشتغال به خدمت داشته و به لقب «خادم القبر» هم شهرت یافته است. هم چنین به نظر می‏رسد بر اثر مسافرت‏های مکرّر به قلمرو خراسان بزرگ (همانند مرو و سمرقند)، «خراسانی» و «مروزی» نیز به او گفته می‏شد.(4)
این بزرگوار، در مقطعی از عمر گرامی خویش در شهر «کشّ»، زیست می‏کرده و در آن سرزمین ازچهره‏های صاحب آوازه و دارای نام و نشان بوده و در مقام استادی علم حدیث و فقه قرار داشته است؛ به طوری که گروهی از محدثان آن سامان از فضل و دانش او بهره می‏بردند.(5)

ولادت‏
در این که این محدث بلند مرتبه در چه سالی دیده به جهان گشود، نمی‏توان قاطعانه ابراز نظر کرد، ولی آن چه مورد قبول بیشتر دانشوران شیعی تراجم است، او اواسط قرن سوم هجری و در قم متولد شده است.(6)

خادم کدام مرقد؟
چنان که گفته شد، یکی از القاب معروف وی «خادم القبر» (خدمتگزار مرقد) است. در این که صاحب قبر چه کسی می‏باشد، در میان دانشمندان اختلاف است. علّامه وحید بهبهانی سه احتمال را مطرح ساخته‏اند: قبر حضرت امام رضا (ع) ، قبر حضرت رسول (ص) و یا مرقد حضرت معصومه (س) در قم.(7) ولی آن نظری که به واقع نزدیک‏تر است، همان قبر کریمه اهل بیت در قم است، که بعضی از مورّخان طراز اول شیعه بدان اشاره کرده‏اند.(8)

شخصیت محدّث‏
از کنکاش در منابع شیع به دست می‏آید که حسین بن اشکیب، در قلّه رفیع دانش و فقه و مناظره قرار داشته است و تمام بزرگان شخصیت سترگ او را ستایش کرده‏اند. اینک برای شناخت بیشتر این دانشمند فرزانه، قلم را به دست برجسته‏ترین عالمان رجال‏شناس، می‏سپاریم.
نجاشی می‏گوید:
«استاد بزرگوار عالمان شیعه، اهل خراسان و دارای وجاهت، برجستگی و مورد اطمینان و یکی از محدثان بسیار سابقه دار شیعه است. شیخ کشی، در کتاب خویش نامش را یادآوری نموده است. شیخ عیاشی از او حدیث نقل می‏کند و به روایات او اعتماد و اطمینان کامل است. او قمّی و خدمتگزار یکی از قبور بزرگان اسلام است»(9)
شیخ طوسی در کتاب رجال خود می‏نگارد: «حسین بن اشکیب، خادم القبر.»(10)؛ «... که در شهر سمرقند و کشّ زندگی می‏نمود، دانشوری توانا بود و در فنّ مناظره، تخصّص داشت. او کتاب هایی چند پدید آورد.»(11) هم چنین شیخ طوسی، در پایان کتابش در شرح حال این محدّث پر آوازه، از وی به عنوان «محدّثی مورد اعتماد و متکلّمی فقیه، اهل بحث و مناظره، خوش سخن، دارای ذوق و سلیقه و اندیشه دقیق و نیکو»(12) نام می‏برد.
سایر رجال‏شناسان نیز، سخنان این بزرگان را که از قدمت ویژه‏ای برخوردار است، تأیید کرده‏اند.

رفع یک شبهه‏
در نوشتار بعضی از بزرگان، حسین بن اسکیب (باسین) ثبت و ضبط شده است.(13) این امر موجب شده است که برخی گمان برند که دو شخص می‏باشند: یکی حسین بن اشکیب قمی و دیگری حسین بن اسکیب مروزی که از دانشمندان خطّه ماوراءالنهر است. امّا قریب به اتفاق محققان شیعه (از جمله مرحوم شیخ موسی زنجانی(14)، ابن داوود(15) و مرحوم آیت‏اللّه خویی)(16)(17) بر این باورند که این دو، نام یک محدّث است.
نگارنده نیز بر این عقیده است که ایشان، همان حسین بن اشکیب یکی از ستارگان حدیث قم می‏باشد، ولی در برهه‏ای از عمر خویش به سرزمین خراسان بزرگ هجرت کرده و در آن جا به کسب و گسترش دانش اشتغال داشته است.

یار و یاور امام‏
این روایتگر بزرگ، از این سعادت عظیم برخوردار بوده که در گروه یاران برجسته و ارزشمند امامان معصوم قرار گیرد و با آنان ملاقات و ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. از این رو، وی از اقیانوس بی کران علم و معارف آنان فیض برده است. نجاشی از شیخ کشّی روایت می‏کند که:
«حسین بن اشکیب قمی، از یاران امام هادی و امام عسکری (ع) ، است».(18)
علّامه حلّی می‏نگارد:
«حسین بن اشکیب از یاران امام حسن عسکری (ع) است.»(19)
علّامه تهرانی، مؤلف «الذریعه» نیز در این باره می‏گوید:
«او، استاد کشی و عیّاشی، و از اصحاب امام یازدهم است.»(20)
شیخ شوشتری هم در اثر خود، این سخن را تأیید می‏کند.(21)

خوشه چین خرمن دانش
حسین بن اشکیب قمی، برای دست یازیدن به معارف ناب و خالص دینی و گرد آوردن اخبار و روایات اهل بیت عصمت و طهارت، از محضر جمعی از بزرگان فیض‏ها برده و توشه‏ها اندوخته است و جان تشنه خویشتن رااز زلال علم آنان، سیراب کرده است که هم اینک به نام گروهی از آنان اشارت می‏شود:
1 - محسن بن محمّد؛ 2 - محمّد بن اورمه قمی؛ 3 - محمّد بن خالد برقی قمی؛ 4 - حسن بن خُرزاد قمّی؛ 5 - حسین بن یزید نوفلی ؛ 6 - محمّد بن سدی؛ 7 - حسن بن حسین مروزی؛ 8 - بکر بن صالح رازی؛ 9 - هارون بن عقبه خزاعی؛ 10 - محمّد بن علی کوفی؛ 11 - عبدالرحمن بن محمّد.(22)

تربیت شدگان‏
با این که این محدث از جایگاه رفیع در قلمرو معرفت دینی برخوردار بوده، اما در گزارش‏های پژوهش‏گران، شاگردان زیادی از او سراغ نداریم. تنها نام چند تن از آنان در منابع آمده است که به ترتیب ذکر می‏شود:
1 - محمّد بن مسعود، معروف به عیّاشی؛(23) که یکی از بزرگ‏ترین دانشوران شیعه در خطّه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی است. او نه تنها در راه نشر و گسترش آثار اهل بیت، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد، بلکه تمام ثروت خویش را - که از پدرش به ارث برده بود و به سیصد هزار دینار می‏رسید. - در راه این هدف ارزنده مصرف کرد. می‏گویند: خانه‏اش همانند پژوهشکده‏ای بود که دین پژوهان و محدثان شیعه، در آن جا به تحقیق، بررسی، نگارش و گرد آوری اخبار اهل بیت (ع) اشتغال داشتند. وی همان مؤلف تفسیر معروف عیاشی است.(24)
2 - محمد بن عمر بن عبدالعزیز؛ که از چهره‏های معروف شیعه در ماوراءالنهر می‏باشد. ایشان نیز صاحب یکی از بزرگ‏ترین تألیفات دانش رجال، به نام «معرفة احوال الرجال» است. او با پدید آوردن این اثر جاودانه، خدمت به سزایی به جهان تشیع بلکه عالم اسلام نمود.(25)
3 - محمد بن یعقوب کلینی؛ که چنان در قلّه اشتهار و بزرگی، قرار گرفته که نیاز به معرّفی ندارد؛ ولی یادآور می‏شویم که او مؤلف کتاب «الکافی»، یکی از کتاب‏های چهارگانه حدیث شیعه است که شهرت جهانی دارد. این عالم فرزانه در سال 329 هجری زندگی این جهان را بدرود گفت.(26)
4 - محمّد بن الوارث.(27)

آثار قلمی‏
همان گونه که در آغاز این نوشتار آمد، این محدث قمی، کتاب هایی را پدید آورده و تالیف کرده است. شیخ نجاشی به سه کتاب ایشان اشاره می‏کند: 1 - الرّد علی من زعم ان النّبی (ص) کان علی دین قومه 2 - الرّد علی الزیدیه 3 - کتاب النوادر.(28)

مناظره کننده چیره دست
از بررسی زندگی و شرح حالات ابن اشکیب، برمی‏آید که او در مناظره برای اثبات حقانیت خلافت بلافصل امیرالمؤمنین (ع) و به طور عام، اثبات حقانیت مذهب شیعه، از برجستگی ویژه‏ای برخوردار بود. این نکته‏ای است که شیخ طوسی و نجاشی و برخی دیگر بر آن تصریح کرده‏اند.
در این جا مناسب می‏نماید که به یکی از فرازهای زندگی او - که کلینی و شیخ صدوق در کتاب‏های خویش آورده‏اند. - اشاره شود.
یکی از دانشمندان کشمیر، به نام «ابوسعید غانم» می‏گوید:
من در هند از موقعیت بلندی برخوردار بودم و شاگردانی داشتم و مورد احترام پادشاه بودم. چون من در کتاب‏های تورات، انجیل و مصحف ابراهیم درباره پیامبر آخر الزمان مطالب فراوانی خوانده بودم، دوستانم مرا برای کاوش در این امر انتخاب کردند؛ از این رو، برای دستیابی به حقیقت از شهر خویش حرکت کرده، به قلمرو کابل و بلخ رسیدم. در آن جا با بعضی از دانشمندان، مذاکره کردم که عقیده داشتند: جانشین پیامبر اسلام، ابوبکر و در آخر علی (ع) می‏باشد. به آنان گفتم: به دنبال آن پیامبری هستم که جانشین او برادر دینی و پسر عمو و شوهر دختر اوست. ولی آنان در مقابل این سخن، مرا متهم کردند و این که او باید کشته شود. به آنها گفتم: من به دنبال حقیقت هستم و از مرام و مسلک خود دست بر نمی‏دارم تا حق را بیابم. هنگامی که سخن من به گوش فرمانروای بلخ رسید، یکی از دانشمندان آن دیار، به نام حسین بن اشکیب را مأمور ساخت که: با این مرد هندی مباحثه و مناظره کن.
در این جا بود که حسین بن اشکیب، با دلایل محکم و متقن خویش، حقیقت را برای ابو سعید اثبات کرد و برایش ثابت کرد که جانشین رسول اکرم (ص) بعد از رحلت، علی بن ابیطالب و یازده فرزند او هستند و اکنون امام مهدی (ع) آخرین وصی و جانشین آن حضرت است.
ابوسعید می‏گوید:
سخنان حسین بن اشکیب مرا قانع کرد و به مذهب اسلام و خلافت و ولایت علی امیرالمؤمنین گرایش پیدا کردم.(29)

الگوی دانش پژوهان‏
از داستان مذکور این نکته ارزنده به دست می‏آید که: در هر عصر و روزگاری، بایسته و شایسته است که همواره جمعی از دانش طلبان علوم دینی با کسب توانایی و تخصّص، در زمینه‏های مناظره، فلسفه و... با دلایل قاطع از باورهای دینی و اعتقادی شیعه، دفاع کنند؛ همان گونه که حضرت صادق (ع) برای دفاع از کیان اسلام و تشیع، به تربیت شاگردان متعدد در فقه، حدیث، و نیز در فن مناظره اهتمام داشتند. در برهه‏های مختلف تاریخ هم همیشه دانشمندانی بوده‏اند که از جان مایه گذاشته و با تمام نیرو و منطق عقل، از مرزهای عقیدتی شیعه دفاع می‏کرده‏اند. حسین بن اشکیب نیز از جمله عالمانی است که با حضور تکلیف گرایانه خود در عرصه علمی، می‏تواند الگویی مناسب برای دانش پژوهان روزگار ما باشد.

گلچینی از بوستان در روایات او

توحید ناب‏
حسین بن اشکیب از حضرت امام باقر (ع) روایت می‏کند که به یکی از یاران بلند مرتبه خویش، جابربن یزید جعفی فرمود:
«جابر! تهمت و دروغ بستنِ اهل شام به خداوند متعال، بسیار بزرگ است. آنها بر این پندار باطل‏اند که خداوند برای صعود به آسمان، گام خویش را بر صخره بیت المقدس نهاد ج در حالی که خداوند منزه از چنین خیالی است. ج... ای جابر! این را بدان که پروردگار جهانیان، نظیر و همتا ندارد. ذات مقدس او پیراسته از وصف توصیف کنندگان و توهّمات توهّم کنندگان است. او از چشمان ظاهری مردم مستور و محجوب است. او نابود ناشدنی است. هر گونه تغییر و تحوّل در ذاتش محال است و هیچ چیز همانند او نخواهد بود.»(30)

کرامت حضرت امام کاظم (ع)
نیز با واسطه از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید حدیث می‏کند که آنها گفتند:
«علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید، ما را طلب کرد. به ما دستور داد: بروید دو شتر بخرید و از شاهراه دوری کنید. سپس مالی به اضافه چندین نامه به ما تحویل داده و گفت: اینها را در مدینه به حضرت امام موسی بن جعفر (ع) تحویل دهید و مراقب باشید که احدی متوجه کار شما نشود. بدین مقصود، از بغداد به کوفه رفتیم و بعد از خرید دو شتر و برگرفتن توشه راه از کوفه خارج شدیم؛ ولی از آن راه اصلی، اجتناب می‏نمودیم، تا این که به محلی به نام «بطن الرّمه» رسیدیم. مرکب‏های خویش را بستیم و برایشان علف نهادیم و خودمان سفره را پهن کردیم و مشغول به خوردن غذا شدیم. ناگاه دیدیم شخصی سوار بر مرکب، به همراه خادمی به طرف ما می‏آید. چون به ما نزدیک شدند، دریافتیم که آن سواره، حضرت موسی بن جعفر (ع) است. ما به احترام و تعظیم حضرتش، از جای خویش بلند شده و بر آن بزرگوار سلام کردیم و پول‏ها و نامه‏ها را به حضرت دادیم. در این هنگام امام (ع) از آستین خود، نامه هایی را در آوردند و به ما دادند. سپس فرمود: اینها جواب‏های نامه‏های شما است. ما به حضرت گفتیم: زاد و توشه ما رو به تمام شدن است. اگر به ما اجازه دهید، به مدینه برویم و رسول اللّه را زیارت کنیم و مقداری توشه راه برگیریم. حضرت فرمود: آن چه همراه دارید، به من نشان دهید. ما آنها را به حضرت دادیم. امام (ع) دستی بر آنها کشید و فرمود: این مقدار شما را تا کوفه می‏رساند، شما که پیامبر را زیارت کرده‏اید، من نماز صبح را با مردم مدینه خواندم. حالا می‏خواهم نماز را با آنان بخوانم، شما به کوفه برگردید، خداوند شما را به سلامت دارد.»(31)

سفر آخرین‏
حسین بن اشکیب قمی، که به عنوان الگویی از محدّثان و متکلّمان برجسته شیعه در عصر خویش نیکو درخشید و خدمات ارزنده‏ای به تشیع بر جای گذاشت، در نهایت بار آخرین سفر بربست و به جهان ملکوت پرکشید؛ اما این که در چه سالی و کدامین سده رخ به نقاب خاک کشید و در کدام سرزمین سر بر تربت نهاد، چندان مشخص نیست و سخن قابل اعتمادی به دست نیامد.

پی‏نوشت‏ها:
1 - تهذیب المقال فی تنقیح الرجال، سید محمد علی ابطحی اصفهانی، نجف، ج 2، ص 60 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.
2 - الذریعة، دار الاضواء، ج 10، ص 227 و 200.
3 - الجامع فی الرجال، پیروز قم، ج 1، ص 582؛ رجال نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44؛ رجال شیخ طوسی، ص 413، 429 و 462؛ معالم العلماء، نجف، ص 41؛ رجال ابن داوود، ص 121؛ مجمع الرجال، دار الکتب العلمیه، قم، ج 2، ص 162؛ وسایل الشیعه، ج 20، ص 173؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 458؛ معجم الرجال، ج‏5، ص 199؛ قاموس الرجال، جامعه مدرسین، ج 3، ص 422؛ بهجة الآمال، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج‏3، ص 253؛ منتهی المقال، ابوعلی مازندرانی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 19؛ خلاصة الاقوال، منشورات رضی، قم، ص 51؛ تنقیح المقال، ممقانی، ج 1، ص 320؛ جامع الروات، کتابخانه آیت‏اللّه نجفی، ج 1، ص‏233؛ التحریر الطاووسی از صاحب معالم، کتابخانه آیت‏اللّه نجفی، ص 471 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص‏215.
4 و 5 - رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.
6 و 7 - اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.
8 - موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215 و حاشیه رجال طوسی، ص 413.
9 - نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44 و همان، داوری قم، ص 33.
10 - رجال طوسی، ص 462.
11 - خلاصة الاقوال، ص 51.
12 - معالم العلماء، نجف، ص 41.
13 - خلاصة الاقوال، ص 51 و رجال ابن داوود، ص 79.
14 - الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
15 - رجال ابن داوود، سیرة المصطفی، قم، ص 79.
16 - معجم الرجال، ج 5، ص 199.
17 - رجال طوسی، ص 413 و 429.
18 - قاموس الرجال، ج 3، ص 422.
19 - خلاصة الاقوال، ص 50.
20 - الذریعة، ج 10، ص 200 و 227.
21 - قاموس الرجال، ج 3، ص 422.
22 - الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
23 - همان؛ الذریعة، ج 10، ص 227 و رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 735.
24 - الکنی و الالقاب، بیدار، قم، ج 2، ص 449 و ج 3، ص 94.
25 - همان، ج 3، ص 94.
26 - الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
27 - الذریعه، ج 10، ص .200
28 - رجال نجاشی، ص 33 و الذریعه، ج 10، ص 200.
29 - اصول کافی، ج 1، باب مولد الصاحب (ع) ، ص 515 و اکمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، ج 2، ص 437.
30 - توحید صدوق، جامعه مدرسین، حدیث 13، باب 29، ص 179.
31 - رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 2، ص 736 و بحار، ج 48، ص 34.

منبع: www.hawzah.net

نظر شما