وقتی کتاب راهنمای شهری اختراع شد
روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۷ دي ۱۳۸۲ - ۱۴ ذيقعده ۱۴۲۴ - ۷ ژانويه ۲۰۰۴
علیرضا کیوانی نژاد:
فرض کنید- فقط فرض کنید- که در شهری غریب به دنبال آدرس منزل یا شماره تلفن یکی از بستگان هستید. قبلاً به خانه او نرفته اید و شماره ای هم از وی ندارید.در واقع همان جریان پیدا کردن سوزن در انبار کاه است. اما به یکباره یادتان می افتد که می توانید با رجوع به دفتر تلفن و نشانی عمومی که در همه تلفن های عمومی قرار دارد، خود را از سرگردانی نجات دهید. اما زهی خیال باطل. با هزار امید و آرزو دنبال این دفترچه تلفن بزرگ می گردید. اما نیست. چون اصولاً در هیچ کجای ایران چنین دفتر یا کتابی وجود ندارد.
در ابتدای هر سال باید اطلاعات و نشانی کامل خود را در اختیار سازمان آمار این کشور قرار دهید. کجا زندگی می کنید، تلفن منزل یا همراه دارید یا نه؟، شماره آن ها چند است، شغلتان و ... سپس این اطلاعات در کتابی عمومی با نام کتاب راهنما در اکثر باجه های تلفن قرار می گیرد و می توانید از آن برای پیدا کردن نشانی دوستتان اقدام کنید. حتی اکثر قبلاً به خانه وی نرفته و یا شماره تلفنی از او ندارید.
کتاب راهنما در اکثر کشورهای بزرگ دنیا پدیده ای است که حدود یک قرن از آن می گذرد. اما پیشگام این طرح کدام کشور است؟
- بریتانیا قدم اول را برداشت
سال ۱۹۰۳ است. شهروندان بدون داشتن نشانی از هم نمی توانند کاری از پیش ببرند. حتی «اسکاتلند یارد» هم در پیدا کردن نشانی آنهایی که با این سرویس یا پلیس امنیتی کار می کنند دچار مشکل شده است. پس باید فکری به حال این معضل آینده کرد. گروهی از مشاوران امنیتی و شهری انگلستان گردهم می آیند. ادی موریس، جان هاوارد، تونی مازه افرادی هستند که باید ظرف یک ماه نتایج بررسی های خود را به سمع و نظر کارشناسان برسانند. آنها در یک جلسه سری به این نتیجه می رسند که کاوش در زندگی روزمره افراد و شهروندان کاری است بیهوده. بنابراین می توان با نزدیک شدن به آنها از ایشان درخواست کرد نام و نشانی خود را در کتابی به نام کتاب راهنما بنویسند. ایده این طرح برای اولین بار در «هاید پارک» بزرگ لندن مطرح می شود و مردم استقبال جالبی از آن به عمل می آورند. بدین ترتیب اولین اطلاعات از خود مردم به دست کارشناسان می رسد. ضدونقیض هایی وجود دارد که باید برطرف شود. پس این کار هم در اسرع وقت صورت می گیرد. یکی از مواردی که باید به آن اشاره داشت، تعداد زیاد شماره تلفن هاست. «ادی موریس» پیشنهاد می دهد می توان از هر فرد مهم ترین شماره تلفن را در این کتاب نوپا یادداشت کرد. شماره ای که فرد سریع ترین دسترسی را به آن داشته باشد. این پیشنهاد در جلسه ای با اعضای شهرداری لندن مطرح و تصویب شد. بدین ترتیب آنهایی که از خودشان چندین شماره به جای گذاشته اند، تنها می توانند با یک شماره تلفن نام خود را در این کتاب درج کنند.
این طرح به سرعت در شهرهای دیگر انگلستان پیگیری شد. یورک شایر، لیورپول، بیرمنگام و ... شهرهایی بودند که سریع ترین و تازه ترین اطلاعات را به مرکز آمار شهرداری ارائه دادند. اولین کتاب به سرعت زیر چاپ می رود با ۱۶۰ صفحه. آن هم در سال ۱۹۰۵ یعنی دو سال پس از این که آنها- کارشناسان و مسئولان- متوجه وجود چنین نقصی شدند. در این کتاب می توانستید نشانی منزل و محل کار فرد مورد نظر خود را با شماره تلفن های مورد نظر پیدا کنید. دیگر سرگیجه نمی گرفتید و نیازی نبود از این و آن بپرسید: «ببخشید. منزل آقای X کجاست؟» و او هم در پاسخ شما بگوید: «تهران پلاک ۵۲» و شما کلی خوشحال شوید که آدرس و یا نشانی مورد نظر خود را بالاخره یافته اید.
- گسترش این طرح
با گسترش شهرها و به تبعیت آن تمدن و تکنولوژی، کتاب کوچک آنگلوساکسون ها نمی توانست پاسخگوی جمعیت رو به رشد جزیره بریتانیا باشد. حالا دیگر سایر شهروندان در کشورهای واقع در جزیره ای چون ولز و اسکاتلند خواهان آن هستند که نامشان در این کتاب ثبت شود. اولین آگهی در روزنامه «گاردین» به چاپ می رسد. روزنامه ای پر تیراژ که بسیاری آن را شخصیت مطبوعاتی انگلستان می دانند. در این آگهی درج می شود که فرستادن نشانی های افراد همراه با شماره تلفن تنها به دفاتری صورت می گیرد که از سوی اسکاتلندیارد- پلیس امنیتی انگلستان- تأیید شده و شهروندان می توانند به راحتی به آن اطمینان کنند.
فوریه سال ۱۹۰۸ اولین چاپ جدید این کتاب در کیوسک های تلفن قرار می گیرند. این بار با تیراژی بسیار بالا و در ۱۰۵۰ صفحه شامل کل نشانی ها و شماره تلفن های مورد نیاز افراد اعم از پلیس، آتش نشانی، مراکز خرید و فروش، آژانس های املاک و ...بدین ترتیب بریتانیا اولین گام در جهت اتصال ناخواسته مردم را بر می دارد. طبق آمارهایی که در همان سال توسط روزنامه گاردین و شرکت خصوصی «SKY» گرفته شد، ۲/۹۳ درصد نشانی ها صحیح بود. حتی شماره تلفن آنها. بنابراین تکنولوژی این بار ردپایی نامحسوس اما مطمئن را بر جای گذاشت. کسی مدعی نشد که این کار را برای اولین بار انجام داده و یا فلان تکنولوژی مؤثر را در آن به جای گذاشته است.
-مزاحمت های تلفنی
اما این کار فتح البابی بود برای یک سرگرمی مجازی. آن هم به نام مزاحم تلفنی. آنهایی که می خواستند فردی را مرعوب یا تهدید کنند به راحتی از این منبع استفاده می کردند یا به اشکال دیگری برای دیگران ایجاد مزاحمت می شد. در یکی از این مزاحمت ها فردی به مغازه گوشت فروشی زنگ می زد و هر روز درخواست گوشتی سالم و تازه می کرد. اما در پایان می گفت: اگر این سفارش را انجام ندهی مجازات خواهی شد. آن هم مانند بلایی که تو بر سر گاو خود می آوری.
اما این کار جنبه منفی یکی از مؤثرترین فعالیت های صورت گرفته در عرصه شهرهای نوین بود. در سال ۱۹۵۴- ۸ مارس- خانواده ای توانستند پس از ۲۱ سال همسر و پدر خود را توسط همین آدرس ها پیدا کنند. خانواده ویلیامز ۲۱ سال قبل از ازدواج «آرتور ویلیامز» با «اما رابین» شکل گرفته و حاصل آن ۳ فرزند به نام های هریس، جویس و سارا بود. پدرشان به صورت ناگهانی تصمیم گرفت خانواده را ترک کند. هیچ کس دلیل این کار را نمی دانست. آنها ۲۱ سال به دنبال پدر و همسر خود گشتند تا سرانجام او را در تعمیرگاهی واقع در ناتینگهام پیدا کردند. او علت ترک خانواده را انگیزه مالی عنوان کرد و گفت: وقتی فهمیدم نمی توانم خرج خانواده ام را بدهم به این تعمیرگاه آمدم. اما همیشه پول برایشان فرستاده ام. اما هنوز هم نمی دانم آنها چطور توانستند مرا در این تعمیرگاه پیدا کنند. من جایی آگهی نداده بودم.
حالا فرض کنید شورای شهر یا هر سازمان ذی صلاح دیگری بخواهد این کار را مثلاً در تهران انجام دهد. همین الان هم یکی از معضلات یا بهتر است بگوییم فرهنگ های غلط رایج، مزاحمت تلفنی است. پس دو راهکار برای جلوگیری از مزاحمت های تلفنی در سال ۱۵۰۰ شمسی وجود دارد. یا تمام کتاب های راهنما را باید جمع کرد یا مردم می توانند از راه معروف «خالی بستن» اطلاعات غلط به این کتاب بدهند.راه سومی هم هست. این کتاب ها را به پیشرفته ترین گام های تکنولوژی مجهز کنیم. یعنی اگر در سال ۱۵۰۰ شمسی به یک کیوسک تلفن مراجعه کردیم مثلاً باید اثر انگشت خود را روی این کتاب بگذاریم و اگر تأیید شد آن وقت از شماره تلفن ها استفاده کنیم. اما فکر می کنیم جوانان مستعدی که امروزه در کافی نت ها ساعت ها چت می کنند و از دل هر یک از این کافی نت ها انواع و اقسام «هکر»ها بیرون می آید، بتوانند کاری برای بازکردن قفل آن کتاب های رویایی بکنند. در هر صورت وجود یک مرکز اطلاع رسانی کلی اما در عین حال قدیمی چون شماره تلفن ۱۱۸ نمی تواند به تمام نیازهای جامعه پاسخی دقیق دهد. ضمن آن که در این مرکز اطلاع رسانی، برنامه به گونه ای تنظیم شده است که فقط می توانید شماره تلفن را بگیرید- شماره ای که نمی دانید و باید آدرس حدودی آن مکان را هم داشته باشید- آیا روزی می رسد که تهران یا هر شهر دیگری بتواند چنین کتاب جامعی در اختیار داشته باشد. یا شاید هم باید به همان تهران، پلاک ۵۲ دل خوش کنیم.
نظر شما