موضوع : پژوهش | مقاله

مردم شناسی راه و پیشرفت


1. رابطه انسان با کره زمین دارای ارتباطات دو سویه است که علم بوم شناسی یا اکولوژی درباره آن بحث می کند.
تاثیر زمین بر روی انسان جغرافیا نامیده میشود و تاثیر انسان بر روی زمین، جغرافیای انسانی را تشکیل می دهد و مهمترین تاثیر انسان بر کره زمین از ارتباطات و راه سازی محقق میشود. (در قرآن هر زمان که سخن از زمین و انسان آمده است از سبل و راهها سخن گفته شده است.

2. راهها، رابطه مستقیمی با حوزه های فرهنگی دارند، یعنی ارتباطات درونی و بیرونی آنها را تشکیل می دهد.شبکه درونی حوزه های فرهنگی با راه و ارتباطات به وجود می آید و هویت آنها را ایجاد میکند و تا زمانی که ارتباطات و راهها به راه باشد، آن حوزه های فرهنگی فعال میباشد و زمانی که این راهها از رونق بیفتند، آن حوزه های فرهنگی به رکورد نزدیک میشوند (مثل تغییر راه تمدن اسلامی از آسیای میانه به شمال آفریقا، به جاده ابریشم و شرق و غرب.

3. ثبات و آبادی راهها، بستگی به امنیت دارد و این امنیت از ثبات سیاسی به وجود می آید یعنی اگر حوزه های فرهنگی با حوزه های سیاسی تطابق داشته باشد آنگاه است که راههای حوزه های فرهنگی امنیت پیدا میکند به عبارتی دیگر حوزه های فرهنگی نبایستی دارای انشقاق سیاسی و تضاد ملی مربوط به آن شده باشند (مثل تفکیک کشور ملی اسلامی توسط فرانسه، انگلیس و روسیه.

4. رونق راهها در یک حوزه فرهنگی به نیاز راهها وابسته است یعنی بایستی رونق داشته باشد و رونق حوزه های فرهنگی به رونق اقتصادی آن حوزه ها ارتباط دارد پس نیاز به راهها به حرکتهای اقتصادی مربوط به آنها برمیگردد.یعنی بایستی این راهها اقتصادی باشند و مبادلات اقتصادی، حوزه های فرهنگی را شکل دهند.

5. زمانی که نیاز به ارتباطات راهی احساس شد و امنیت نیز برقرار شد، ارتباطات حوزه فرهنگی نیز برقرار میشود و این ارتباطات که خود بر امنیت و نیاز به ارتباطات می افزاید، تراکم جمعیتی در مسیر راهها رخ می دهد و تراکم جمعیتی، بر عناصر و ترکیبهای فرهنگی حوزه فرهنگی می افزاید و تراکم کمی فرهنگ سبب میشود که جهش های فرهنگی رخ دهد و تراکم کمی جمعیت و تراکم کمی فرهنگ و سپس جهش فرهنگی، تمدن را به وجود می آورد.

6. راهها سبب میشود که طبیعت توسط بشر رام شود یعنی اولین نفوذ بشر به طبیعت توسط راه رخ می دهد و طبیعت از خلوص خود خارج میشود و ترکیبی از فرهنگ و طبیعت به وجود می آید و این ترکیب، جغرافیای انسانی را به وجود می آورد.میزان و نوع این ترکیب (طبیعت و فرهنگ) به میزان راه ارتباطی بستگی دارد (هرچه راه بیشتر، طبیعت فرهنگی شده بیشتر و هرچه راه ارتباطی کمتر، طبیعت فرهنگی شده کمتر (.

7. طبیعت گرایان با راه (هر گونه آن) مخالفت میکنند برعکس تمدن گرایان که به افزایش راه ارتباطی بسیار اعتقاد دارند چرا که راه، جهش فرهنگی را سبب میشود و این جهش فرهنگی در رشد اقتصادی و امنیت جامعه تبدیل به تمدن میشود و شهرهای واقع شده در مسیر و راهها را نظام میبخشد پس ارزش افزوده را تولید میکند و این ارزش افزوده هم مادی و اقتصادی است و هم معنوی، هنری، فلسفی، ادبی، علمی و فرهنگ عامه.

8. یک حوزه فرهنگی بایستی بر جاده های ضروری خود بیفزاید تا بتواند سازه های تمدنی خود را به وجود آورد و آنها را افزایش دهد و به یک حوزه تمدنی تبدیل شود و این حوزه تمدنی بر تراکم کیفی و کمی فرهنگ می افزاید و این تراکم کیفی و کمی فرهنگی نیز بر رشد نرم افزارهای آن تمدن می افزاید که سبب میشود که یک تمدن استدامه پیدا کند و دچار خلالهای تمدنی نشود پس مبادله فرهنگ و تمدن در یک حوزه جغرافیایی بسیار ضروری است. که به تعامل نرم افزار و سخت افزار منجر میشود.

9. حوزه های فرهنگی و تمدنی برای رسیدن به ترکیبها و فرآیندهای یاد شده، نیاز به یک نرم افزار مهم دارند و آن بدست آوردن چگونگی و طرحهای راههای ارتباطی آن حوزه فرهنگی است که نرم افزار براساس حوزه های تولید معنا میباشد که بی ارتباط به حوزههای فرهنگی موجود در آن حوزه فرهنگی، نیست حوزه های فرهنگی که دارای یک مشرب وحدت بخش یعنی مذهب حاکم بر آن حوزه های فرهنگی است.

10. مذهب حاکم بر حوزه های فرهنگی موجود در یک حوزه فرهنگی در طول زمان، تولید معنایی تاریخی - جغرافیایی میکند و این مهم را در چارچوبی به نام جهان پدیداری انجام می دهد که هم تاریخی است و هم جغرافیایی و از این جاست که تولید معنا رخ می دهد و مرحله بعدی یعنی مبادله معنا نیز به وجود می آید و از ره یافت تولید معنا و مبادله آن توسط نظام های نشانه ای است که هویت خلق میشود هویتی که انسجام عمومی و درونی آن حوزه تمدنی و فرهنگی را رقم می زند.

11. تاریخ و جغرافیاست که نرم افزار طراحی کلان راهها را برای حوزه فرهنگی و حوزه های آن نیز ترسیم میکند چرا که تاریخ و جغرافیا میتوانند براساس جغرافیای معنایی و مبادله آن در طول حیات آن حوزه تمدنی فرهنگی، نقاط کلیدی را نشان دهد و راههای تاریخی آن را ترسیم کند تا بتواند تمدن جدید را طراحی کند (مثل جاده قدیم تمدنی ایران ما قبل از اسلام و بعد از اسلام از آسیای میانه شروع میشود و تا شمال آفریقا ادامه و به مغرب خاتمه میپاید).

12. ارتباطات میان فرهنگی که بر تولید معنا می افزاید و مبادله معنا را نیز ترسیم میکند براساس نظام راههای یک حوزه فرهنگی رخ می دهد که اگر ارتباطات میان فرهنگی و راههای مربوط به آن خوب ترسیم نشود سبب وابستگی فرهنگی و تمدنی خواهد شد مثل ترسیم راههای جنوب و شمال در ایران که برای رشد وابستگی ایران بوده است و راههای شرق و غرب ایران منقطع میباشد و تلفیق نظام راههای تمدنی ایرانی اسلامی و راه ابریشم (شرق و غرب) که برای ارتباطات میان فرهنگی حوزه تمدن اسلامی بسیار ضروری میباشد.

 

منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 267، آذر ۱۳۸۸/۰۹/۰۰
نویسنده : ابراهیم فیاض

نظر شما