هلال احمر یا شیر و خورشید
روزنامه شرق، سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲ - ۱۳ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۶ ژانویه ۲۰۰۴
عمادالدین باقی: پیشرفت جامعه انسانی در گرو عبور از سنگلاخ های زندگی است.در این عبور، رویدادهای هر چند تلخ را از سر می گذراند و آن را به منبعی برای تجربه مبدل می سازد. در واقعه غمبار بم هزاران ماجرای ریز و درشت وجود دارد که از آن میان دو قضیه مختار این گفتار است.
۱ . هرج و مرج و سوء مدیریت وسیع در امدادرسانی: بدون شک همدلی ملی و فداکاری نهادهاو داوطلبان مردمی چشمگیر و ستودنی بود اما فقدان سازمان و ناتوانی در جذب کمک ها و سازماندهی نیروها مانع ثمردهی این همدلی ملی بلکه جهانی بود. هرج و مرج و سوء مدیریت در گرماگرم امدادرسانی انعکاس گسترده ای در رسانه های جهان داشت و آثار نامطلوبی بر جای نهاد. نباید با مغرضانه قلمداد کردن عمل رسانه ها چشم بر واقعیت پوشید و وجدان خویش را در برابر فجایع ناشی از آن آسوده ساخت. حضور یک نیروی آموزش دیده امدادگر از صدها داوطلب آموزش ندیده مفیدتر است. انبوه کسانی که در صحنه حادثه حضور می یابند اولاً دست و پاگیرتر می شوند، ثانیاً نه تنها امداد مؤثری نمی رسانند که سبب مصرف و استهلاک بخشی از وسایل امداد می شوند که برای حادثه دیدگان ارسال شده است و ثالثاً شرایطی به وجود می آید که پزشکیان وزیر بهداشت و درمان طی مصاحبه ای با تلویزیون در شهر بم اعلام کرد یکی ازمشکلات جدی این است که «جمعیت زیادی در اینجا حضور دارند و دستشویی کافی وجود ندارد» و همین امر سبب آلودگی محیط شده است. اگر به این مشکل، عفونت هزاران جسد پراکنده در محیط را نیز بیفزایید آن گاه معلوم می شود چرا ضدعفونی کردن فوری منطقه ضرورت می یابد. در شرایط ویژه پس از حادثه کیفیت نیروهای امدادی اهمیت دارد نه کمیت آنها. نحوه بیرون کشیدن فرد از زیر آوار یا چگونگی حمل او نیازمند آموزش ها و روش های ویژه ای است که امدادگران با آن آشنا هستند در حالی که نمونه هایی در منطقه مشاهده شده است که به دلیل عدم رعایت اصول بیرون کشیدن حادثه دیدگان از زیر آوار، انسانی دردمند، رنجور و نیازمندیاری دیگران جان سپرده و چشمان منتظرش برای همیشه بسته شده است. همچنین افرادی که به دلیل آسیب دیدن نخاعی یا قطع نخاع باید با روش های ویژه ای جابه جا شوند در اثر یک حرکت نامناسب توسط افراد آموزش ندیده جان به جان آفرین تسلیم کرده اند. از سویی توزیع وسایل، بسیارناهنجار بوده به نحوی که مقدار زیادی چادرها مفقود شده اند یا برخی چادر بدون علم و برخی افراد علم های بدون چادر دارند و عملاً هیچ یک قادر به برافراشتن چادری نمی شوند. رعایت اصول ایمنی و بهداشتی در توزیع وسایل و مواد غذایی ضعیف است و... این همه جز به خاطر عدم آمادگی قبلی نیست. نهادهای دولتی در جامعه ای که دستگاه اداری اش چنان گسترده و ناکارآمد است که به انسانی که از فرط چاقی قادر به تحرک نیست می ماند نمی توان انتظار چالاکی و کیفیت داشت. در دولت عقب مانده مسئولیت متمرکز بر عهده یک دولت تمرکزگرا بود ولی در جامعه پیشرفته مسئولیت دولت محدود شده و مسئولیت ها بر کل جامعه توزیع می شود و نهادهای مدنی عهده دار بسیاری از وظایفی می شوند که در دولت عقب مانده بر عهده ساختار بوروکراتیک حکومتی بود. با رشد مشارکت مدنی توانایی مقابله یا پیشگیری در برابر بحران ها ارتقا می یابد. در غیر این صورت دولت نه تنها قادر به بسیج مطلوب نیرو و امکانات در وضعیت بحرانی نیست که به عاملی مزاحم و مخل تبدیل می شود و فقدان نهادهای مدنی نیز مشارکت داوطلبان را به هرج و مرج و تولید خسارت مبدل می سازد.پیش از انقلاب اسلامی، سازمان شیرو خورشید به عنوان شعبه ای از صلیب سرخ بین المللی در ایران و به عنوان نهادی غیردولتی تشکیل شد. به دلیل اینکه صلیب سرخ نامی متعلق به مسیحیت بود و هلال احمر جنبه عربی داشت، رژیم شاه آن را نپذیرفت و سرانجام آرم شیر و خورشید را پیشنهاد کرد. پس از انقلاب اسلامی شیروخورشید که به ناصواب نمادی متعلق به رژیم پیشین شناخته می شد به هلال احمر تغییرنام داد. در آغاز انقلاب «با مصوبه شورای انقلاب ۵۱۹ موسسه درمانی، آموزشی، مراکز انتقال خون، آموزشگاه های پرستاری و مامایی وابسته به جمعیت ... به وزارت بهداری منتقل شد.»۱ و بدین ترتیب به تدریج هلال احمر نهادی دولتی شد و در نتیجه همه احکام یک دستگاه اداری دولتی در کشوری جهان سومی بر آن صدق می کند، گرچه هم چنان صالح ترین و کارآمدترین نهاد در حوادث غیرمترقبه است. هرج و مرج و عوارض ناشی از آن در جریان امدادرسانی زلزله بم نشانگر خلاء شدید وجود یک NGO یا سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی امدادگر است. سازمانی که با جذب و آموزش شهروندان داوطلب و رتبه بندی آنها و اختصاص دادن کدهایی به آنان بتواند در صورت وقوع حوادث غیرمترقبه افراد را با کدهای ویژه فرا بخواند و در کوتاه ترین زمان ممکن به منطقه اعزام نماید.
زلزله بم در سحرگاه جمعه ۵/۱۰/۸۲ اتفاق افتاد و از حدود ساعت ۱۰ یا ۱۱ پیش از ظهر استانداری کرمان از گستردگی ویرانی و فاجعه بم آگاه می شود اما امکانات لازم برای بسیج و کمک رسانی وجود نداشت. امدادگران حرفه ای از کشورهای اروپایی که هر یک با تجهیزات کامل و سازماندهی وارد شده و هر یک تن از آنها بیش از صدها داوطلب عادی کارآمد بودند و آمادگی داشتند، بی درنگ وارد عمل شوند ساعت ها در کرمان یا در فرودگاه بم معطل ماندند تا به محل حادثه اعزام شوند. در واقع از ۲۴ ساعت بلکه یک ونیم روز پس از حادثه، امداد آغاز شد و فرصت به اشرار و یغماگران برای پاره ای تجاوزات داد. اگر در ساعات اولیه و حتی از اواخر روز جمعه این حرکت انجام می شد چند هزار تن از جان باختگان امروز در میان ما بودند. فقدان سازمان مدنی مستقل، فقدان سازماندهی و فقدان آموزش که علت و سبب فاجعه در فاجعه شده بود با وجود نهادی مدنی می توانست به وجود نیاید. توسط جمعی از افراد مورد اعتماد ملت نهادی چون شیر و خورشید که در زمان ما به هر حال هرگز نمی تواند با رژیم سابق نسبتی برقرار کند تا با حمایت ملت و دولت و به کارگیری تمام استعدادهای موجود خود را برای حوادث آینده مهیا کند و یا این که هلا ل احمر به سازمانی مدنی و مستقل از حکومت که همه دستگاه ها موظف به همکاری و حمایت از آن باشند تبدیل شود. لازم به یادآوری است که پس از انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حسب اظهارات اعلام شده از سوی مسئولین نیز با استفاده از آرم شیر و خورشید سرخ ایران و ادامه کار سازمان پیشین موافق بودند اما چنین کاری عملی نشد.۲
۲. دومین قضیه که در زلزله بم خودنمایی می کرد آن بود که به رغم موج گسترده کمک رسانی مالی و جنسی توسط ایرانیان داخل و خارج کشور و دولت ها و ملت های دیگر، نوعی حس بی اعتمادی وجود داشت. شکاف تاریخی دولت- ملت در ایران در دورانی به بی اعتمادی مطلق و متقابل دولت و ملت انجامیده بود و پس از انقلاب ایران و پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ اندکی ترمیم شد. در اثر بازتولید شیوه های گذشته و مقابله با مطالبات و تحول خواهی مردم در سال های اخیر دچار نوعی بی اعتمادی مجدد به حکومت گردیده است و اپوزیسیون نیز به نحو گسترده تری به آن دامن می زند. این شبهه که کمک های مالی از طریق دستگاه های دولتی به مقصود نمی رسند به تردید و توقف در ارسال برخی کمک ها می انجامد ودر این میان بازندگان اصلی و قربانیان، حادثه دیدگان دردمندی هستند که چشم به یاری همنوعان دوخته اند. شاید همین بی اعتمادی ها بود که سبب شد در جلسه دولت در شهر بم، مسجد جامعی، وزیر ارشاد پیشنهاد کند همه شخصیت های حقیقی و حقوقی خارجی که مایل به کمک هستند بتوانند خود مستقیما در بم سرمایه گذاری کنند نه از طریق دولت ایران، واین پیشنهاد به تصویب می رسد. خاتمی رئیس جمهور نیز پیشنهاد می کند یک بنیاد غیر دولتی برای ساخت شهر بم تاسیس شود که برخی از شخصیت های معتبر خارجی مانند ماهاتیر محمد و مایور نیز عضو هیات امنای آن باشند وتحت نظر آنان کمک های خارجی جذب و هزینه شود.۳ برخی از خارجیان نیز به دستگاه دولتی در نحوه هزینه کرد کمک ها اعتماد کامل ندارند. ایرانیان بسیاری نیز مایل به کمک ولی سرگردان بودند و درپی افراد معتمد و امین جهت تحویل کمک های خویش بودند تا اطمینان یابند این کمک ها به حادثه دیدگان می رسد. عده ای نیز از گزینه های موجود به هلال احمر بیشتر اعتماد کردند. این قضیه نیز نشانگر یکی دیگر از ضرورت های احیای نهادی غیر دولتی، غیر انتفاعی است که با حمایت صلیب سرخ بین المللی و دولت و ملت ایران بتواند خلاء وجود سازمانی را برای شرایط اضطراری و حوادث غیر مترقبه پر کند.
پی نوشت ها:
۱. رنج رایگان، خاطرات دکتر حسین خطیبی (تهران، نشر نوگل، ۱۳۸۲) ص ۲۲۳.
۲. بخشی از متن مصاحبه با دکتر احمد نوربالا رئیس جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، مندرج در پیام هلال، نشریه جمعیت هلال احمر ج.ا.ا، شماره ۸۳ و ۸۴: «ابتدا باید یک اشاره به موضوع تأسف آوری داشته باشم و آن این که متأسفانه برداشت غلط و سوء تعبیر و سوء تفاهمی که نسبت به جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران شده بودو بعد از انقلاب به نام جمعیت هلال احمر تغییر نام یافت. سبب شدکه خیلی از اسناد و مدارک معتبر تاریخی جمعیت تغییر، حذف و یا محو شود. به این صورت که آن فرمان و نگرش که حضرت امام نسبت به محو آثار طاغوت داشتند و مشخصاً علامت شیر و خورشید، یک عده ای این را در مورد جمعیت شیر و خورشید سرخ هم اعمال می کردند و فکر کردند که این جمعیت هم نمونه بارزی از آثار طاغوت است و به این ترتیب خیلی از اسنادش از بین رفت. فکر نمی کنم لازم است این توضیح را بدهم که آرم نظام شاهنشاهی، شیر و خورشید زردرنگی بود که رویش تاج بود ولی آرم جمعیت شیر و خورشید سرخ به عنوان یک جمعیت خیریه سرخ و بدون تاج بود. پایه گذاران این جمعیت افراد خیری مثل مرحوم دکتر امیرعلم بودند که در راستای اهداف نهضت بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر شکل گرفته بود. البته در اثر شرایط زمان برخی چهره های مقامات نظام شاهنشاهی به صورت عضو افتخاری، رئیس افتخاری با مسئولیت های افتخاری در صدر آن یا در بعضی از ارکانش حضور داشتند که این متفاوت است با آن چیزی که بگوییم این افراد تشکیل دهنده آن بودند. سومین مطلبی که می توانم نقل بکنم این که نامه ای داریم به نقل از آقای رضوی که نماینده کمیته انقلاب اسلامی در شیر و خورشید سابق بودند. ایشان در این نامه نوشتند من از دفتر حضرت امام در مورد این آرم و این نام و نشان کسب تکلیف کردم. فرمودند: من این چیزی را که گفتم درباره این جمعیت خیریه نیست و بنابراین شما می توانید از این آرم استفاده کنید. این نامه هم اکنون موجود است. اگر لازم باشد می شود استفاده کرد و نکته چهارم موضوعی است که خودم شخصاً از زبان آقای دکتر حبیبی، معاون اول محترم سابق ریاست جمهوری شنیدم که ایشان می گفتند خودم با مرحوم حضرت امام صحبت کردم و سئوال کردم که این تعبیری که شما درباره شیر و خورشید دارید آیا راجع به این جمعیت خیریه هم هست یا نه؟ فرمودند که نه، من کار به این ندارم. من آنچه می گویم راجع به نظام شاهنشاهی و آرم این نظام است. حتی ایشان گفته بودند، من اجازه دارم این را نقل بکنم و حضرت امام گفتند بله و به من هم گفته بودند شما می توانید از جانب من نقل کنید. من می خواهم بگویم حداقل به این چند ادله ای که عرض کردم، معتقدم اگر برخوردی با جمعیت شده ناشی از سوء تعبیر و سوء تفاهم بوده است. اما به هر حال، محصول این سوء تفاهم یکی این بود که خیلی از اسناد و مدارک ما از بین رفتند. اما اطلاعاتی که ما هم اکنون داریم این است که جمعیت شیر و خورشید سابق، قبل از انقلاب روی فعالیت های درمانی و بهداشتی به صورت جدی و گسترده کار می کرده به طوری که تا سال ۵۷ بیش از ۱۵ هزار تخت بیمارستانی در سراسر کشور در اختیارش بوده و نوع گستردگی مراکز هم به گونه ای بوده که این مراکز در سطح شهرستان ها و نقاط محروم بیشتر بوده تا شهرستان های برخوردار». همان، صفحه ۳۹۴ و ۳۹۵.
۳. ستاری فر رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی طی مصاحبه ای در روز چهارشنبه ۱۰ دی ماه خبر از تصویب سرمایه گذاری مستقیم خارجی در بازسازی بم داد و خاتمی نیز پس از جلسه فوق العاده هیأت دولت در کرمان روز شنبه ۹ دی ماه خبر از ایجاد یک بنیاد غیردولتی داد.
نظر شما