آغاز آفرینش (4)
در بخش پیشین مقاله روشن شد که نظریهى «انفجار بزرگ» با اشکالات متعدد روبهرو است و تاکنون هیچ یک از اشکالها پاسخ قطعى نیافتهاند.
اما آنچه از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه و غیره به دست آمد این بود که خداوند متعال نخست جرمى آبگونه همراه هوا آفرید، از میان آن گاز و کفى پدید آمد، از جرم کفگونه، زمین آفریده شد، و از دود و گاز آن، سیارات پدید آمدند. پس مىتوان اظهار نظر کرد که کهکشانها، ستارگان و خانوادهى منظومهى شمسى در اصل از یک توده جرم آفریده شدهاند.
تکامل زمین
از قرآن مجید (طبق تفسیر اهل بیت علیهم السلام) دربارهى انبساط و تکامل تدریجى زمین مىتوان به این آیه استدلال کرد: «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا...» (1): «نخستین خانهاى که براى مردم قرار داده شد در سرزمین مکه است». از این رو مردى از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد چرا مکه را «ام القرى» مادر شهرها مىنامند؟ فرمود: «لان الارض دحیت من تحتها» (2): چون زمین از زیر آن گسترش یافت.
امام صادق علیه السلام با اشاره به گسترش و تکامل تدریجى زمین از زیر کعبه فرمود: «خلقه الله قبل دحو الارض بالفى عام» (3): خداوند بیت الله را دو هزار سال پیش از گسترش زمین آفرید.
امام رضا علیه السلام نیز دربارهى این که چرا بیت الله وسط زمین به شمار مىرود فرمود: «انه الموضع الذی من تحته دحیت الارض» (4): کعبه جایى است که از زیر آن زمین گسترده شد.
در نتیجه در میان همه اجرام فضایى (از جمله منظومهى شمسى) نخست تودهى کوچکى به عنوان مایه نخستین زمین خلق گشته و بعد از آن اجرام فضایى، آفریده شد و سرانجام پس از هزاران سال، زمین به تدریجبه شکل کنونى درآمده است. شاهد بر این سخن حدیثى است از امام صادق علیه السلام که مردى از ایشان پرسید: مردم گمان دارند عمر دنیا هفت هزار سال است، فرمود: این چنین نیست، خداوند پنجاه هزار سال پس از آفرینش زمین آن را به حالتبیابان خشک و بدون آب و علف رها کرد. (5)
همچنین از احادیثبه دست مىآید که گسترش تدریجى زمین و تکامل و بسط آن، از زیر آب به وقوع پیوسته است، مثلا آب عقب رفته و بر ساحتخشکىها افزوده شده است، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید: «فبسط الارضعلى الماء» (6) و در پى آن کوهها را به منزله سنگرگاه زمین آفرید.
بارش باران و آفرینش گیاهان
زمین در مراحل نخستین تکوین از آبهاى آسمانى برخوردار نبوده و همچنان خشک و احتمالا سوزان بوده، در نتیجه هیچ رستنى از آن بیرون نروییده است.
قرآن در این باره مىفرماید:
«ان السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شىء حى». (7)
«آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند ما آن دو را از هم باز و جدا ساختیم، و هر چیز زندهاى را از آب پدید آوردیم».
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: باز شدن آسمان به وسیله باران و باز شدن زمین توسط نباتات و گیاهان انجام پذیرفت. «ففتق السماء بالمطر و فتق الارض بالنبات». (8)
دلیل این که زمین در ابتدا خشک و سوزان بوده استحدیثى است از امام باقر علیه السلام مىفرماید: خداى عزوجل فرمان داد از آب، آتش بیرون آمد، سپس دستور فرمود آتش خاموش شد و از دود آن آسمانها را آفرید و از خاکستر آن زمین را، «کان کل شىء ماء، وکان عرشه على الماء، فامر الله جلو عز الماء فاضطرم نارا، ثم امر النار فخمدت، فارتفع من خمودها دخان، فخلق الله السماوات من ذلک الدخان وخلق الارض من الرماد...». (9)
پس از بارشهاى باران، زمین کمکم آمادهى رویش گیاهان مىگردد و نخستین گیاهى که از زمین سر بیرون مىآورد بنابر آن چه از روایات به دست مىآید بوتهى «دبا» بوده است، چنان که امام رضا علیه السلام مىفرماید: مردى از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید نخستین درختى که روى زمین غرس شد، نامش چیست و نخستین گیاهى که در زمین رویید چه بوده است؟ «قال یا امیر المؤمنین اخبرنا عن اول شجرة غرست فی الارض؟ فقال: «العوسجة» و منها عصى موسى علیه السلام و ساله عن اول شجرة نبتت فی الارض فقال هی «الدبا» و هو القرع». (10)
فرمود نخستین درختى که بر زمین غرس شد درخت عوسجه بوده که عصاى حضرت موسى از این نوع درخت است، اما نخستین رستنى که از زمین رویید دبا یا قرع است، قرع را کدوى رومى نیز مىگویند. (11)
عوسجه درختى است تقریبا به اندازه درخت انار، پرخار، برگش تند، مایل به دراز با رطوبت چسبنده، میوهاش به اندازهى نخود مایل به دراز و به رنگ سرخ، این میوه به درخت، به مدت طولانى مىماند و نمىریزد، نوعى از این درختبرگش مایل به سرخى، خار آن بیشتر، شاخهها درازتر ومیوهاش عریض و با غلاف است. (12)
نخستین درخت
امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید: نخستین درختى که روى زمین آفریده شد نوعى از درختخرما به نام «عجوه» بوده است. (13)
عجوه نوعى از درختخرماست که به عنوان بهترین خرماها و مادر آنها به حساب مىرود. (14)
ابن عربى معتقد استخداوند درختخرما را از زیادى طینت [سرشت] آدم علیه السلام آفرید، بنابراین نخل، خواهر آدم است که در زبان شرع از او به عنوان «عمه» انسان یاد شده است (15) شاید از این رو از او به عنوان عمه انسان یاد شده است که این رختبسیارى از ویژگىهاى انسان را داراست.
نخستین چشمه
نخستین چشمهاى که در زمین جوشید چشمهى حیوان یا آب حیات بوده است، قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اول عین نبعت على وجه الارض عین الحیاة» (16) ظاهرا با بارش باران، حیات نیز به زمین سرازیر شده، به ویژه قرآن در آیه قبل اشاره کرد: «ما هر چیز زندهاى را از آب آفریدیم». امروزه ما به روشنى مىبینیم آبزیان بسیارى، از خود آب پدید مىآیند؛ مثلا قناتى احداث مىشود، نهرى کشیده مىشود، پس از مدتى نه چندان دور ماهیان فراوانى دیده مىشوند و... با این که مىدانیم هیچکس در آن قنات ماهى رها نکرده است، این سخن را ابن سینا در مقاله پانزدهم از فن هشتم طبیعیات شفا در فصل اول ذکر کرده است، پس هیچ بعید نیست همهى حیوانات دریایى از آب دریا به وجود آمده باشند.
بنابراین آب، منشا حیات است، حتى زمین مرده را زنده مىکند «ان الله یحیى الارض بعد موتها» و همچنین «والله انزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها». (17)
زنده شدن زمین در نخستین روزهاى بهارى توسط آب و هوا صورت مىگیرد، بنابراین آب و هوا هر دو حیات بخشاند و شرایط زندگى و حیات بسیارى از جنبدگان را فراهم مىآورند.
آفرینش جنبدگان
قرآن دربارهى آفرینش سایر جنبدگان پس از بیان قانون عام مبنى بر آفرینش هر چیز زنده از آب مىفرماید:
«والله خلق کل دابة من ماء فمنهم من یمشی على بطنه ومنهم من یمشی على رجلین و منهم من یمشى على اربع یخلق الله ما یشاء ان الله على کلشیء قدیر». (18)
«خداست که هر جنبدهاى را ابتدا از آبى آفرید، پس پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهارپا راه مىروند خدا هر چه بخواهد مىآفریند، در حقیقتخدا بر هر چیزى تواناست».
از آیه استفاده مىشود که آفرینش همهى جنبدگان از آب بوده است گرچه آیه مزبور در مقام بیان اصناف، تنها به گروههایى از آنها اشاره کرده است، ولى مىدانیم گروههاى نامبرده همهى جنبدگان نیستند.
در حدیث مىخوانیم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «کل شىء خلق من الماء» (19) و از برخى روایات نیز استفاده مىشود که بسیارى از جنبدگان از خاک زمین آفریده شدهاند. حضرت موسى بن جعفر علیمها السلام مىفرماید: خداوند چون زمین را خلق کرد بسیارى از جنبدگان زمینى که داراى خون نیستند از خاک آفرید «ان الله لما خلق الارض خلق دبابات الارض من غیر فرث و لا دم، خلقها من تراب» (20) و از بعضى روایات نیز استفاده مىشود که خلقت انسان بعد از سایر حیوانات زمینى بوده است. (21)
بنابراین آفرینش انسان پس از آن رخ داده که زمین پر از گیاه، درخت و انواع حیوانات دریایى و زمینى بوده است گویا خداوند خوان کرم گسترده، انوع نعمتها مهیا کرده و آنگاه انسان را به عنوان بهترین نوع آفریدهها خلق نموده، به مهمانى فرا خوانده و همه چیز را مسخر او داشته است.
آفرینش جن
شایان ذکر است قبل از پرداختن به کیفیت آفرینش انسان به چند حدیث توجه شود:
1. امام باقر علیه السلام در روایتى مىفرماید: قبل از خلقت نسل کنونى بشر خداوند هفت دوره جهان آفریده که از نسل آدم نبودهاند، و هر دوره پس از دورهاى منقرض شدند، سپس آدم ابوالبشر را آفرید و نسل کنونى را از او پراکنده ساخت. (22)
2. امام باقر علیه السلام در حدیث دیگر فرمود: «لقد خلق الله تبارک و تعالى الف الف عالم و الف الف آدم، و انت فی آخر تلک العوالم و اولئک الادمیین» (23): خداوند هزار هزار [کنایه از عدد بىشمار] جهان و هزار هزار آدم آفرید که شما در آخرین جهان و از آخرین آدمها هستید.
3. امام صادق علیه السلام در حدیثى مىفرماید: چون خداوند زمین را آفرید پنجاه هزار سال [کنایه از سالهاى زیاد] آن را رها کرد، سپس موجوداتى آفرید که نه از جنس جن بودند نه از فرشته و نه از انسان، اینها دهها هزار سال ماندند و سپس منقرض گشتند، سپس جن را آفرید که پس از مدتى بناى خونریزى و فساد در زمین را شروع کردند، کار جن و ناس زمینهاى شد که فرشتگان با آفرینش انسان لب به سؤال گشودند که خداوندا، آیا مىخواهى در زمین باز کسى را بیافرینى که تباهى به بار آورد و خونریزى نماید؟ «اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء». (24)
قرآن مجید با اشاره به آفرینش انسان خاطر نشان مىسازد که آفرینش جن قبل از خلقت انسان صورت گرفته است «والجان خلقناه من قبل من نار السموم» (25): جن را پیش از آدم از آتش گرم و سوزان خلق کردیم، ابلیس نیز از این گروه بود که قبل از آدم به عبادت اشتغال داشت «واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کانمن الجن». (کهف/50).
«هنگامى که به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید، همه، جز ابلیس سجده کردند، او از گروه جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید».
على بن ابراهیم حدیث جالبى از امام باقر علیه السلام و ایشان از نوشتههاى امیرالمؤمنین علیه السلام نقل مىکند که یکى از نوادههاى ابلیس به نام «هام» خدمت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: من به دستحضرت نوح علیه السلام توبه کردم و با او در کشتى بودم، و هنگامى که به قومش نفرین کرد او را مورد عتاب قرار دادم، همچنین با ابراهیم علیه السلام بودم هنگامى که به آتش افتاد و خداوند آتش را بر او سرد و سلامت کرد، و هنگام غرق شدن فرعون و نجات بنى اسرائیل با حضرت موسى علیه السلام بودم همچنین با هود و صالح بودم، و در کتابها خواندهام که به تو نوید مىدادند، سلام مىرساندند و تو را به عنوان افضل پیامبران و گرامىترین آنان مىخواندند، اینک آمدهام به آنچه خداوند بر شما نازل فرموده مرا آموزش دهید، آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور فرمود او را آموزش دهد... (26)
بر فرض صحتحدیث، معلوم مىشود مهلتخداوند به ابلیس تا روز قیامتبىحکمت نبوده و چه بسا فرزندان و نوادگان فراوانى از او به راه راست هدایتشده باشند و معلوم مىشود که آنان نیز چون پدرشان ابلیس از ویژگى اختیار بهرهمندند.
آفرینش انسان
در تورات مىخوانیم: «خداوند آدم را از خاک زمین صورت داد و نسیم حیات را بر دماغش دمید». (27)
قرآن، آغاز آفرینش انسان را از خاک دانسته است «خلقه من تراب» (28) «خلقکمن تراب ثم من نطفة» (29)، «خلقکم من تراب» (30)، «خلقکم من تراب ثم من نطفة» (31)، «خلقناکم من تراب ثم من نطفة» (32)، بعد خاک با آب آمیخته و گل شد «خلقکم من طین» (33) شیطان اشاره به اینجا داشت که لب به اعتراض گشود و گفت: «ءاسجد لمن خلقت طینا» (34) ابلیس گفت: آیا براى کسى که از گل آفریدى سجده کنم، غافل از این که:
آدمى بسرشته از یک مشت گل برگذشت از چرخ و از کوکب به دل
البته این گل، ساده نبوده و اوصافى نیز داشته است، مانند چیزى که از برگزیده و عصاره «سلاله» گل است «لقد خلقناالانسان من سلالة من طین» (35) به یقین انسان را از عصارهاى از گل آفریدیم، این گل به گونهاى بوده که چسب داشته مانند گلهاى رسى که سرشته مىشوند «انا خلقناهم من طین لازب» (36): ما آنان را از گلى چسبنده آفریدیم، این گل رنگش تغییر کرده تیره رنگ و لجنگونه شده است «من صلصال من حماء مسنون» (37) در حقیقت انسان را از گلى خشک، از گلى سیاه و بدبو آفریدیم. گرچه از پارهاى روایات به دست مىآید مراد از گل بدبو، طینت آدمیان بدکردار است نه گل ظاهرى آنان. (38)
بارى گل مایه انسان، به تدریجسفالگونه گردیده است «صلصال کالفخار». (39): انسان را از گل خشکیدهاى سفال مانند آفرید:
یک قطره از آن بحر جدا شد که جدا نیست کادم ز تک صلصل فخار برآمد بنا به ظاهر برخى روایات نخستین عضوى که از بدن انسان آفریده شد چشمان او بوده است، (40) و چون کار بدن سازى به پایان رسید و اندام او موزون و آراسته گشت، خداوند از روح خود در او دمید «ثم سواه و نفخ فیه من روحه» (41) آنگاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید.
نتیجه سخن
خلاصه آن چه از آیات و روایات تاکنون به دست آمد:
1. خداوند درباره آفرینش جهان ماده نخست جرمى آبگونه همراه هوا آفرید و از میان آن، دود و کف پدید آمد، از جرم کف، زمین آفریده شد و از دود وگاز آن اجرام فضایى.
2. همه اطراف زمین را آب گرفته بود ومکه به عنوان نخستین قطعه خشکى از این فراگیرد رخ بیرون نمود و آب به تدریج عقب نشست و بر مقدار خشکى افزود.
3. زمین در مراحل نخستین خشک و سوزان و گداخته و مرده بوده و سپس باران بر آن باریده و به تدریج آماده پذیرش حیات، توسط آب آسمان گردیده است.
4. آب باران همراه خود حیات را به زمین ارمغان داشته و چشمهها جوشیدهاند. تا جایى که زمین نیز خود حیات آفرین شده است.
5. از این پس، رستنىها و درختان در زمین پدید آمده و به بار نشستهاند.
6. با پیدایش آب و آماده شدن خاک به عنوان دو مبدا حیات آبزیان فراوان وجنبدگان زمینى و انواع حیوانات پدیدار گشتند.
7. خداوند موجودات فراوانى آفریده است که از جنس بشر نبودهاند و پس از مدت طولانى منقرض شدهاند. و شاید از جمله آنها «دینوسورها» شناخته شدهاند.
8. آفرینش جن و نسناس پیش از آفرینش انسان بوده است. خمیرمایه آفرینش جن آتش و دود است، ابلیس نیز از این گروه است.
9. قرآن مراحل تکون و پیدایش انسان را از آب، خاک، گل (ترکیبى از آب و خاک) عصارهى گل، گل چسبدار، گل بوگرفته و تیره رنگ، گلى که چون لاى و ته نشین آب به تدریجخشک و سفالگونه گردیده است.
10. خداوند، عناصر و اجرام آب، هوا، خاک، نور و سایر عناصرى که در آنهاستبه گونهاى آفریده که سرتاسر جهان را فراگرفته و همه رازهمند، با جوش و خروش، تبدیل، تغییر، دگرگونى، ناایستایى و صورت پذیر مىباشند، عناصر یاد شده مىتوانند کنار هم قرار گیرند و در شرایط ویژه جرمى را روح مایه باشند، این شرایط وقتى در دریاها جمع آیند مىتوانند موجب پیدایش آبزیان گردند و هر دسته از شرایط، یک نوع آبزى را مایه گردند، چنان که ابن سینا اشاره کرد.
بنابراین هیچ بعید نیستبا کنار هم قرار گرفتن ذرات مناسب، در شرایط ویژه، توسط دستهاى مرموز و ناپیداى کارگزاران عالم، در برههاى از زمان انواع حیوانات دریایى، و در پارهاى اوقات انواع حیوانات خشکى، و با ارادهى ویژه خداوند از همان مایههاى آب، نور به ویژه نور خورشید و منبع لا یزال انرژى، یک مشت گل و لاى بو گرفته و تیره رنگ، موجودى به نام انسان به وجود آید، و او را هدایت کند، چنان که سایر حیوانات را هدایت کرده، و مىتواند از دود و آتش سوزان که در اندیشهى ما هر چیز را نابود مىکند موجودى به نام جن بیافریند، و قبل از انسان نیز موجوداتى آفریده باشند که از مایههاى دیگر، و غیر از آنچه ذکر شد.
11. آن چه تاکنون مورد بررسى قرار گرفت، تنها در آفرینش آسمانها و زمین ما تدریج، تکامل گسترش، انبساط و بسط را مشاهده کردیم، اما در آفرینش و تنوع آغازین حیوانات اعم از دریایى و خشکى و انسان ما هیچ اثر تکامل تدریجى و تغییر انواع ندیدیم، به ویژه که بر هر یک از انواع، واژه «خلق و آفرینش» مستقلا به کار رفته است.
افزون بر این، در تاریخ علم دلیل قطعى بر تبدیل انواع به چشم نمىخورد، پس امکان ندارد خوک در اثر تکامل خرس شود و خرس به تدریج میمون گردد و...
12. این نظر امروزه به نام ثبوت انواع یاFixisme شهرت یافته و از میان دانشمندان قرون اخیر غرب اندیشورانى چون ژون رى John Ray گیاه شناس شهیر انگلیسى (1628-1704) لینهLinne دانشمند گیاه شناس سوئدى (1778-1707) و به ویژه ژرژ کوویه Georgo cuvieh (1762-1832) دیرین شناس فرانسوى است که از این نظریه دفاع کردهاند. (42)
در این باره سخن و نظر دیگرى نیز وجود دارد که ما در نوشتهى بعد آن را پى مىگیریم.
پىنوشتها:
1. آل عمران/ 96.
2. توحید صدوق، باب 36؛ تفسیر قمى: 2/70؛ احتجاج طبرسى: 2/75؛ بحار: 54/64، 65، 72؛ تفسیر نورالثقلین: 1/303 وبعد.
3 و 4. همان.
5 و 6. بحار: 54/87، 88، 93.
7. انبیاء/30.
8. بحار: 54/73، 97.
9. همان، ص 98.
10. عیون اخبار الرضا: 2/221، باب 24، ط اعلمى بیروت 1404ه. ق؛ بحار: 66/111.
11. تحفه حکیم مؤمن، ص 112.
12. همان، ص 182.
13. کمال الدین صدوق: 1/295؛ عیون اخبار الرضا: 2، باب 6؛ بحار: 10/21/88؛ 12/78؛ 60/39، 40؛ 66/112، 129.
14. محاسن برقى، ص 528و بعد.
15. فتوحات: 1/121
16. کمال الدین، ص 296؛ علل الشرایع: 2، باب 6؛ بحار: 10/21؛ ج36/375.
17. حدید/17؛ نحل/65.
18. نور/45.
19. بحار: 57/208.
20. همان: 48/143.
21. همان: 57/104، 206.
22. ر. ک، خصال: ابن بابویه: 2/358، باب 7، حدیث 45؛ بحار: 54/319.
23. خصال، ص 652؛ بحار: 54/321.
24. تفسیر عیاشى: 1/31؛ بحار: 54/86و ج11/103.
25. حجر/27.
26. تفسیر نور الثقلین: 3/8 ذیل آیهى 27 سوره حجر.
27. تورات، سفر تکوین، فصل 2، بند8.
28. آل عمران/59.
29. کهف/37.
30. روم/20.
31. فاطر/11؛ غافر/67.
32. حج/5.
33. ر. ک: انعام/2؛ سجده/7؛ اعراف/12، اسرى/61، ص/76.
34. اسرى/61.
35. مؤمنون/12.
36. صافات/11.
37. حجر/33، 26.
38. تفسیر نور الثقلین: 3/7.
39. الرحمن/14.
40. بحار: 11/118؛ ج14/373.
41. سجده/9.
42. داروینیسم، دکتر محمود بهزاد، ط کتابفروشى و چاپخانه دانش، ص 2و بعد، 1330 ش؛ علم و دین، ایان باربور، ص 101 وبعد، مرکز نشر دانشگاهى1362.
منبع: / سایت / سایت پرس و جو ۱۳۸۷/۰۱/۲۴به نقل از: نشریه کلام اسلامی، شماره 37
نویسنده : على زمانى
نظر شما