شیطانشناسی در سازه تهذیب
شناخت شیطان، راههای نفوذ و شیوههای مقابله با او
پس از شناخت خویهای پسندیده و ناپسند و عزم ورود به مرحله پاکسازی و تهذیب نفس از رذائل و آراسته شدن به فضایل، بازدارندههایی جلوهگری میکند که دستکم در گامهای نخست میتواند سرعت عمل را بکاهد یا مانعی جدی در مسیر حرکت قرار دهد. یکی از آن بازدارندهها وجود دشمنی بسیار چیره و نیرومند به اسم ابلیس و یاران اوست.
ابلیس از مادة "ب ل س" به معنای اندوه از گرفتاری، و ناامیدی از برطرف شدن آن، گرفته شده است. راغب اصفهانی به همین معنا اشاره دارد: الإبلاس: الحزن المتعرض من شدة البأس: یقال أبلس، و منه اشتق ابلیس فیما قیل1، قال عزوجل: "وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ"2؛ "أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ"3 و در روایتی از امام رضا(ع) در وجه نامگذاری ابلیس آمده است که"ابلیس را ابلیس نامیدهاند چون از رحمت خداوند مأیوس و غمناک شد. "4
به هرحال ابلیس نامی خاص و عَلم برای آن موجودی است که به سبب استکبار و نافرمانی پروردگار از درگاه رحمت او رانده و طرد شد و اکنون نیز برای فریب انسانها با لشکر و جنود خود در کمین است. ولی شیطان اسم جنس برای هر موجود موذی و منحرفکننده و طاغی و سرکش است، که هم شامل ابلیس میشود و هم بقیه موجودات منحرفکننده و تبهکار.
راغب اصفهانی در ریشهیابی کلمه شیطان این دو نظر را بیان میکند: شیطان یا از شطن به معنای دور شدن (از حق) گرفته شده و یا از شاط به معنای سوختن از روی خشم مشتق گردیده است و نقل میکند که شیطان اسم است برای هر موجود پلید و شریر از جن و انس و حیوان. 5 در قرآن مجید نیز در برخی موارد از ابلیس تعبیر به شیطان شده است، 6 و در مواردی دیگر همان معنای عمومی شیطان اراده شده است، 7 بعضی گمان کردهاند که شیطان چیزی جز نفس اماره نیست، همان هواهای حیوانی و شهوانی در درون انسان که او را به بدیها امر میکند. اما قرآن مجید ابلیس را موجودی مستقل از انسان و از جنس آتش و جن میداند.
با این وجود، در حقیقتِ شیطان و هدف از آفرینش او شبهات و پرسشهایی به ذهن میرسد که علامه طباطبایی(ره) بعضی از آنها را برمیشمرد؛ 8 مثل اینکه ابلیس آیا از فرشتگان بود یا از جن؟ چگونه وارد بهشت شد و در آن مکان قدس و طهارت به وسوسه و معصیت پرداخت؟ خداوند متعال با اینکه میدانست فرمانش را اجرا نمیکند چرا به او دستور سجده داد؟ و اصلاً چرا او را موفق به سجده نکرد و یا بعد از سجده نکردن او را نابود نساخت؟ چرا اسرار خلقت آدم را از او پنهان نداشت تا طمع در اغوای او نکند و چرا او را تا مدت معلومی مهلت داد و با لشکریانی نیرو بخشید تا انسان را به نحو عجیبی فریب دهد؟ پاسخ به این پرسشها را گرچه بیشتر در مباحث کلامی مییابیم اما در اینجا مطالبی را به عنوان توضیح و البته از باب مقدمه برای بحث اخلاقی موردنظر بیان میکنیم.
ماهیت و حقیقت ابلیس
بعضی با تمسک به شواهدی مثل ظاهر آیه شریفه "فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلا إِبْلِیسَ أَبَى أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ... "9 و بعضی از روایات10 بر این نظر رفتهاند که ابلیس از جنس فرشتگان بوده است. لکن میبایست به دلالت آیات و روایات دیگر از این ظاهر صرفنظر نمود. آیاتی مثل: "فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ". 11 و نیز ضمیمه این دو آیه: "وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ"12 و "خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ". 13 چنانکه امام رضا(ع) در روایتی میفرماید: "فرشتگان با الطاف الهی از کفر و زشتی معصومند و ابلیس از فرشتگان نبوده است. "14 همچنین در آیات قرآن گاهی از شیطان تعبیر به جن شده است، مثل: "بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ"15، که گفتهاند منظور از جن، شیطان و سایر موجودات خبیثی است که عبادت غیرخدا را در نظر بتپرستان تزیین و تشویق مینمودند. و نیز درباره کارگران حضرت سلیمان(ع) در یک جا تعبیر به جن آمده16 و در جای دیگر به شیطان یاد شده است، 17 پس ابلیس از جنس اجنه است هر چند به دلیل عبادات فراوان در زمرة فرشتگان قرار گرفته باشد.
پیشینة عبادت شیطان و سبب حبط و سقوط او
حضرت علی(ع) در خطبة قاصعه، سابقه عبادتی ابلیس را بسیار طولانی و با کوشش فراوان دانسته و مدت بندگیاش را شش هزار سال بیان فرموده است، که معلوم نیست مراد همین سالهای دنیایی است و یا سال آخرتی مقصود میباشد؛ و با محاسبة "إِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ"18 مدت عبادت او بر طبق سال دنیایی به دو بلیون و صد و شصت میلیون سال میرسد. اما او تمام این سابقة خوش را به واسطه ساعتی تکبّر نابود ساخت، وقتی خلقت خود را از آتش نورانی و رنگارنگ و آفرینش انسان را از گل خشکیدة بدبو و تیره یافت، با قیاسی نابجا مغلوب کبر و غرور و تعصّب شد و از اسرار آفرینش و علم و حکمت پروردگار غافل گشت. با خود گفت آتش فروزنده و نورانی کجا و خاک تیره و متعفن کجا! سزاوار نیست که موجود شریفی چون من در برابر مخلوق پستی چون او خضوع و تواضع کند؛ پس لباس ذلت و بندگی و افتادگی را از تن بیرون نمود و با خداوند در بزرگی و کبریایی و عزّت در افتاد و در نتیجة استکبار منفور پروردگار گشت.
خداوند میتوانست آدم را از چنان نوری خلق کند که روشناییاش چشمها را برباید و منظره زیبای آن عقلها را خیره و بوی خوش آن جانها را پر کند و به سبب آن، همه برای امر به سجده در برابر او خاضع و منقاد شوند، لکن اصل و نیز اسرار آفرینش انسان را مجهول قرار داد تا آن صحنه، امتحانی شود برای اینکه دیگران، متواضعین از مستکبرین را تشخیص دهند و عبرت و پند و الگویی باشد برای آنان تا از حمّیتهای احمقانه و بزرگواریهای جاهلانه پرهیز کنند. حضرت علی(ع) با بیان نورانی خود در این باره چنین هشدار میدهد که "قانون خداوند در میان اهل آسمان و اهل زمین یکسان است و خداوند به هیچ کس از آفریدگان در مباح کردن غرقگاه کبریاییاش رخصت نداده است. اگر ابلیس را به خاطر تکبّر و خودپسندی و بزرگمنشی بیرون نمود، بدون شک هیچ انسانی را با آن وارد بهشت نمیکند. "19 آنگاه شیطان به طمع عدالت خداوند متعال در برابر عبادات طولانیاش تقاضای برآورده شدن خواستهای کرد و خداوند نیز بر اساس حکمت امتحان و ابتلا آن را پذیرفت. او این تقاضا را در اوج بدفهمی و گستاخی درخواست کرد و به خداوند متعال گفت: "حال که باعث گمراهی و بدبختی و سبب اغوای من شدی پس مرا تا روز قیامت زنده دار تا به اغوا و گمراهی بندگانت مشغول شوم. "20
بجای توبه و بازگشت و عذرخواهی آتش کینة آفرینش انسان در او شعلهور شد و تصمیم به انتقام از فرزندان آدم گرفت و مسئولیت شرکت در جرم همه ستمکاران و بدکاران را به عنوان یک وسوسهگر پذیرفت و با به دوش کشیدن بار سنگین و تازهای از گناه، خود را در منجلاب کفر و نافرمانی فروتر برد. پروردگار بزرگ هم در خواست او را از آن جهت که میتواند سبب تکامل بندگانش شود و سلسله حکمت این عالم را تکمیل کند، قبول نمود. قرآن مجید میفرماید: "هدف از آزادی شیطان در وسوسههایش این است که ایمانآورندگان به آخرت از آنها که در شک هستند شناخته شوند"21، یعنی تحقق عینی علم خداوند با فراهم کردن میدان امتحان فراهم میشود، چون تا در خارج عملی انجام نشود استحقاق ثواب و عقاب حاصل نمیگردد. از سوی دیگر پیشرفت و تکامل در این عالم مادی، همواره در میان تضادها و با تحرک و عزم و بسیج نیروها در برابر موانع قدرتمند صورت میگیرد. ادامة حیات ابلیس به عنوان یک نقطة منفی برای تقویت نقاط مثبت انسان مفید بوده و در پرورش و زندگی نیروهای مقاوم او مؤثر است. درگیری خیر و شر از پایههای اساسی نشئة دنیاست و قرار دادن راههای غیرمستقیم و باطل در برابر صراط مستقیم و دعوت به حق، تمهیدی برای ثواب و عقاب میباشد. گذشته از وجود شیطان، در درون خود، غرائز و میلهای مختلفی وجود دارد که در برابر نیروهای عقلانی و روحانی قرار میگیرد و در یک میدان مقابله و تضاد میان فضائل و رذائل و اختیار و انتخاب خیر و فضیلت، پیشرفت و تکامل انسان را به ارمغان میآورد.
تهدیدها و قدرت شیطان
ابلیس بنابر آنچه از آیات فراوانی از قرآن کریم استفاده میشود وقتی در اثر یک قیاس و سنجش مستکبرانه "قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ"22 به هبوط و لعن پروردگار مبتلا شد و از کافرین و صاغرین و فاسقین گشت و خداوند در خواست مهلت او را برای ادامة حیاتش پذیرفت، با قسم و تأکیدهای فراوان اعلام کرد که همة انسانها را به اغوا و گمراهی میکشانم، مگر آن گروهی که با ایمان و علم و مجاهده به مرحلة عالی بندگی رسیدهاند: "قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ"23 و کمال و سعادت را برای فرزندان آدم ـ جز گروه کمی ـ از بیخ و بن برکنده و ریشهکن میکنم "... ذُرِّیَّتَهُ إِلا قَلِیلا"24 و حتماً آنها را طعمه خود خواهم کرد. ".... وَقَالَ لأتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا"25 شیطان در ادامة این تهدید بزرگ، از راههای نفوذ و نقشههای گمراهی هم خبر داده است: بر سر راه مستقیم تو کمین میکنم "... لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ... "26 سپس از پیشرو و از پشت سر و از طرف راست و از جانب چپ به سراغ آنها میآیم. در روایتی درباره تفسیر این آیه آمده است: "یعنی شأن آخرت و عظمت آن جهان را در نظر ایشان سبک و ساده میکنم و ایشان را به اندوختن اموال و بخل از پرداخت حقوق واجب آن ـ به بهانة نگاه داشتن برای آینده ـ دستور میدهم و با زینت دادن گمراهی و شبههها و ایجاد شک و تردید، دین آنها را ضایع مینمایم و با دوست داشتنی جلوه دادن لذتهای حیوانی، شهوات را بر دل ایشان چیره میکنم. "27
حضرت علی(ع) نیز میفرماید "به جان خودم سوگند به تحقیق شیطان تیر تهدیدش را به قصد شما به چلّة کمان گذاشته و کشیدن کمان را به نهایت محکمی و سختی رسانده و از جای نزدیکی شما را مورد اصابت تیر قرار داده است. "28 قرآن مجید نیز هشدار میدهد که مبادا شیطان همانطور که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد شما را هم فریب دهد؛ او و همکارانش شما را میبینند، در حالیکه شما آنها را مشاهده نمیکنید؛ 29 پس در برابر چنین دشمن ناپیدایی که لحظههای حمله او را نمیتوان پیشبینی کرد باید همیشه آمادة دفاع بود. همچنین در آیات دیگر قرآن کریم به حوزههای مختلف فریب و وسوسه شیطان اشاره شده است: وعدههای دروغ و فریفتن با آرزوهای طولانی، 30 القای مطالب باطل و بیاساس، 31 تسویل و زینت دادن باطل، 32 ایجاد فساد و اختلاف و دشمنی، 33 ترساندن ـ به هنگام انفاق یا جنگ34 یا... ـ فراموشی یاد خداوند. 35
گرچه شیطان موجودی مستقل از هوای نفس است، اما جدای از هوای نفس به انحراف و نفوذ نمیپردازد. بلکه از راه خواهشهای حیوانی و با تزیین و فریب انسان او را به سوی مادیات و لذائذ غفلتانگیز جذب میکند؛ آنگاه که قرین و همدم او شد با افساری که به گردنش انداخته او را به هر سو که بخواهد میکشاند. خداوند نیز بر اساس حکمت و مصلحت زمینة نفوذ و وسوسهگری او را منتفی نفرمود، بلکه با اسبابی مانند تبلیغات سمعی و صوتی و برنامههای مخرّب و اغفالکننده و اجازة مشارکت در مال و فرزندان از طریق حرام و نامشروع امکان تحریک او را فراهم کرد، 36 توان تکثیر یاران همجنس او را به نحو دو چندان نسبت به انسان فراهم ساخت و او را همانند خون رگهای انسان در گردش و نزدیکی قرار داد؛ 37 چنانکه برخی تمثّل شیطان را به هر صورتی غیر از صورت انبیا و اوصیا(ع) ثابت میدانند و برای آن ادله و شواهدی اقامه کردهاند. 38 امام صادق(ع) در روایت دیگری بعد از سوگند میفرماید: "توجه و طمع شیاطین به مؤمن بیشتر از توجه زنبوران نسبت به گوشت است. "39
در خاطرات مرحوم حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف آقا سیدحسین قاضی، پدر مرحوم حاج میرزا علی قاضی بوده، آمده است: "پس از آنکه به سنّ کهولت و پیری رسیدم شیطان را دیدم که هر دوی ما بالای کوهی ایستادهایم. من دست خود را بر محاسن خود گذارده و به او گفتم: مرا سنّ پیری و کهولت فرا رسیده، اگر ممکن است از من درگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن. وقتی نظر کردم، درّة بسیار عمیقی را دیدم که از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت میماند. شیطان گفت: در دل من رحم و مروّت و مهر قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو بند گردد، جای تو در تَهِ این درّه خواهد بود که تماشا میکنی. "40
هشدار الهی
خداوند متعال در آیات متعددی انسان را متوجه خطر بزرگ شیطان نموده و از او میخواهد تا وسوسههای شیطان، او را از راه بندگی و عبودیت بیرون نبرد و از چنین دشمنی که به هیچ کسی رحم نمیکند و قربانیانش در هر گوشه و کناری بر خاک هلاکت افتادهاند برحذر باشد. میفرماید: "شیطان برای شما دشمن آشکار و عدوّ مبین است"41 و "او را دشمن خود قرار دهید"42 و "کسی که او را به جای من برگزیند چه بد جانشینی را انتخاب کرده است"43، "هر کس شیطان را دوست و سرپرست خود قرار دهد، زیان بسیار آشکاری کرده است"44 و "جهنم وعدهگاهش خواهد بود"45، "شیطان میخواهد شما را به گمراهی و بیراهة بسیار پرتی بکشاند"46 و "شما را اهل آتش سوزان عذاب الهی قرار دهد"47، "چنانکه گروه فراوانی از پیشینیان شما را به گمراهی کشاند"48، "شیطان همنشین بدی است"49، "او با فریب و نیرنگ آدمی را به سمت خود کشانده و بعد او را سرگردان رها میکند و به دنبال کار خود میرود. "50
حدود زمامداری و نفوذ شیطان
از آیات قرآن استفاده میشود که حیطة تأثیرگذاری شیطان محدود به کسانی است که وارد حزب او شوند، 51 یعنی کسانی که به جای خداوند، تحت سرپرستی او و یارانش قرار گیرند52 و از او تبعیت و پیروی کنند. 53 وسوسه و تحریک شیطان هرگز آزادی و اختیار را از انسان نمیگیرد، بلکه او یک دعوتکننده بیش نیست54 و این خود انسان است که با انحراف در عمل و آلوده شدن به کارهای شیطانی55 زمینههای نامناسب روحی را فراهم کرده و نسبت به حق سخت و غیرخاضع میشود56، آنگاه با میل و ارادة خویش دعوت شیطان را اجابت میکند و سرپرستی او را به جان میپذیرد57، بلکه دریچههای قلب خود را به روی ابلیس میگشاید و به او اذن ورود میدهد. گامهای نخستین از طرف خود انسان برداشته میشود و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان میتواند از مرزهای روح او بگذرد و وی را در پرتگاه گمراهی بر زمین زند.
رهیافتها در ستیز با شیطان
الف) عقل و بینش:
در این مبارزه و کشمکش ابتدا باید شیطان را به دشمنی شناخت و خطر دشمنی او را فهمید. چنانکه گذشت خالق متعال بارها او را به عنوان دشمن آشکار انسان معرفی میکند و از آدمی میخواهد که او را به دشمنی بگیرد "إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا"58 دشمن را دشمن بجا آوردن و فریب ظاهر دوستانة او را نخوردن قدم اول در هر مبارزهای است، در حالیکه خود شیطان نیز آشکارا از دشمنی خود خبر داده است: "وَلأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ". 59 پروردگار قرار گرفتن در استثناهای اغوای شیطان را سنّت فناناپذیر صراط مستقیم میداند و در آیات قرآنی میفرماید: "آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت نکنید که او دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید و از من تبعیت و اطاعت کنید که صراط مستقیم همین است"60. این عهد و پیمان الهی به راههای مختلفی از انسان گرفته شده است، مانند اعطای عقل و تجربه؛ اینکه او پدر و مادر شما را فریب داد و از بهشت بیرون کرد61، او افراد زیادی از شما را گمراه کرده است، آیا عقلورزی نمیکنید، 62 و نیز مانند مراجعه به فطرت؛ وسوسه و تحریکات شیطان هماهنگ با ساختمان سرشت انسان نیست و با ورود آنها به قلب، احساس تاریکی و ناراحتی و سنگینی میکند و اگر زمینة پاک ابتدایی را در درون خود از دست نداده باشد در بیشتر وقتها بعد از انجام عمل گناه، این احساس برای او پیدا میشود. القائات ابلیس نشانههای روشنی دارد؛ از آن جهت که خود او موجودی موذی و ویرانگر و مخرب است وسوسههای او هم در مسیر تخریب و تباهی است و مسیر شهوات و تباهی برخلاف قانون آفرینش است و رنگ ابدی و جاودانی ندارد و آرامش و تضمینی در آن نیست؛ ظاهر آراسته آن را نباید دید، بلکه درون خالی آن را باید نظر کرد. و به همین جهت قرآن مجید نقشه وکید شیطان را ضعیف و سست میداند: "إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا"63
ب) با خدا بودن:
یاد و ملاحظه خداوند آدمی را از چنگال وسوسههای شیطانی میرهاند، وسوسههایی که در اطراف فکر و اندیشه و عواطف انسان طوافوار به گردش در میآیند تا به گونهای در او نفوذ کرده و گمراه سازند: "إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ"64؛ خود شیطان نیز فقط همین گروه را از تیررس وسوسههای خود در امان میداند: " إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ"65.
سرمایة تقوا و پروای پروردگار سبب خروج از غفلت و یاد او باعث بینایی و شناخت و بصیرت و تعقل نسبت به آن دشمن خطرناک میشود. در این حال است که ابرهای تیره و تار وسوسه از اطراف قلب کنار میرود و راه حق به روشنی عقل آشکار و انتخاب میشود. قرآن کریم دربارة خطر غفلت از پروردگار هشدار میدهد که "هر کس از یاد او روگردان شود، شیطانی را به سراغ او میفرستیم که همواره با او قرین خواهد بود. "66 شیطان از این گونه افراد که با غرق شدن در دنیا و آلودگی به گناهان از خداوند بیگانه شدهاند هرگز جدا نمیشود و سرپرستی آنها را به عهده میگیرد.
عارف واصل، آیت الله شاه آبادی، استاد اخلاق و عرفان امام خمینی در این باره میفرماید: "شیطان سگ درگاه خداوند است. سگ صاحبخانه با آشنای صاحبخانه کاری ندارد او فقط غریبه را گاز میگیرد. "67
ج) مراقبت و استقامت:
وسوسههای شیطان در میدان بزرگ امتحان از یک سو گوناگون بوده و هر زمان به رنگ و طریقی صورت میگیرد و از سوی دیگر این فریب در نهایت توجه به نقاط ضعف و زمینگیری هر شخصی واقع میشود. شیطان در گمراه سازی و لغزش انسان روشهای شگرفی دارد و برای هر کس مناسب با آلودگی نفسانی و ضعف حال او، حیلهای به کار میبندد و به دام میاندازد. و البته این دامها هم تدریجی و هم گام به گام است. انحراف و تبهکاری شیطان قدم به قدم و به تعبیر قرآن مجید به نحو "خطوات"68 نفوذ میکند. باید شیطان را در چهرههای مختلف شناخت و در جلوگیری از نفوذ او استقامت ورزید. در این صورت فرشتگانی که الهامبخش نیکیها هستند به کمک انسان فرستاده میشوند و او را در سالم ماندن از وساوس شیطان مدد میکنند. خداوند متعال میفرماید: "آنها که در راه پروردگار استقامت ورزند، خداوند فرشتگان را برایشان نازل میکند"69 و به فرشتگان دستور میدهد که من به شما کمک میکنم تا افراد باایمان را در مسیر حق کمک کنید و ثابت نگاه دارید. "70
د) پناه بردن، توکل و استمداد از فضل و رحمت الهی:
خداوند مهربان در آیات متعددی از قرآن مجید برای رهایی از دشمنی شیطان که پیوسته در کمین انسان قرار گرفته و تا او را به گمراهی و ضلالت نکشاند آرام نخواهد گرفت، آدمی را توصیة به خود میکند و میفرماید: "خداوند دشمنان شما را بهتر میشناسد و او برای سرپرستی شما و نیز برای یاری کردن شما کافی است"71، "به خداوند از شیطان رانده شده پناه بر، چون شیطان بر کسانی که به خداوند ایمان آورده و بر او توکل کنند چیرهگی و سلطه ندارد. تسلط شیطان تنها بر کسانی است که شیطان را به سرپرستی برگزیده و به خداوند مشرک شدهاند. "72؛ "اگر وسوسههای شیطان به تو روی آورد خود را به خداوند پناه ده"73؛ "و بگو ای پروردگارم، خود را از وسوسههای شیطان به تو میسپارم و از اینکه آنها نزد من حاضر شوند به تو پناه میبرم. "74، چنانکه همسر جناب عمران در حق خود و حضرت مریم(س) چنین دعا میکند "خدایا من، مریم و فرزندانی که در آینده از او به وجود میآیند را از شیطان رانده شده در پناه تو قرار میدهم. "75
البته این پناه بردن تنها به لفظ و ادای کلمات نیست. این پناهگاه را باید با اعماق روح و جان دریافت و در حراستگاه او با پای عمل وارد شد. چه سودی است برای کسی که در فاصلة نزدیکی از حیوان درّنده قرار گرفته و پیوسته بگوید من از شرّ تو به این حفاظتگاه پناه میبرم!76 پناه بردنی اثر دارد که با عزم و همت و عمل همراه باشد، چنین پناهندگی به پروردگار، آدمی را از خودمحوری دور میکند و حالت جدایی از هوا و هوس و سرکشی را فراهم کرده و به صفات الهی نزدیک میکند.
قرآن مجید میفرماید: "زیان و ضرر شیطان تنها با اذن خداوند صورت میگیرد، پس مؤمنین باید بر خداوند توکل کنند"77. حقیقت توکل هم همین است که انسان بداند شیطان مانند سایر مخلوقات عالم، تأثیرگذاریاش به فرمان خداوند است. ابلیس کلب معلمی بیش نیست و این سگ تعلیمی پروردگار برنامه مستقلی جز اراده الهی ندارد. مأموریت او مشخص است که برای چه کسی پارس کند و نسبت به چه کسی آرام باشد. این مأموریت به خاطر استکبار برای او تلخ شد، اما برای کل نظام شیرین است و سبب تکامل و رشد کسانی میشود که همراه با تلاش و عزم و همت، دل به خداوند میبندند و برای گذر از آسیبها و خطرات از او کمک میجویند. در این عالم پیروزی و سعادت را حاصل قدرت و توانایی خود ندانسته و توأم با آن، چشم به حمایت و لطف پروردگار میدوزند، چرا که خداوند متعال میفرماید: اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نمیشود "إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ"78، و نیز میفرماید: "اگر فضل و رحمت خداوند شامل شما نمیشد به دنبال شیطان حرکت میکردید و هیچ کدام از شما پاک و تزکیه نمیشدید. "79
نتیجه:
انسان در مسیر تهذیب و پاکسازی اخلاق و ختم سرنوشت خود به خوشی و سعادت با دشمنی خشمگین، پرکینه، بیرحم، درنده و آشتیناپذیر روبروست. کسی که شش هزار سال خداوند را در میان فرشتگان عبادت کرد و به جدّ و کوشش پرداخت، آنگاه محصول این شش هزار سال تلاش خود را از روی علم و عمد به آتش کشید و در مقابل خواهان گمراهی همه بندگان شد و برای این منظور خود را به هر وسیلهای جز پروردگار متعال مسلح ساخت و برای هر شخصی ابزار و دام مخصوصی یافت. او گرچه مستقیم در عمل دخالت نمیکند اما از راه اندیشه و وهم، با جلوههای خیالی و توخالی، در مجاری ادراکی و فکری نفوذ میکند، هر کجا که بخواهد میرود بدون اینکه آدمی حضورش را احساس کند. دشمنی که انسان او را نمیبیند ولی او وی را مشاهده میکند؛ پس اگر لحظهای از او غافل شود به تیر آسیبش گرفتار میشود. حال در این مبارزه و کشمکشی که به ظاهر نابرابر و قوای طرفین غیرموازن است باید به کسی پناه برد که قدرت او نسبت به توان شیطان قابل قیاس نیست، هر چند شیطان به انسان نزدیک است، ولی او نزدیکتر است، هر مقدار که خشم و غضب ابلیس سخت است ولی قهر و تسلط او فزونتر و شدیدتر میباشد، او که شیطان را از جایی میبیند که شیطان نمیتواند او را ببیند. چنین کسی جز خداوند متعال تصور نمیشود که بندگانش با سرمایه محبت و ولایت او جانشینانش، به دامان پرمهر و رحمت او چنگ زده و با وابستگی و تکیه بر او به بالاترین قدرت و توان مجهز میشوند.
سید بن طاووس، دعای باارزشی را در این باره نقل میکند: "خداوندا! همانا ابلیس بندهای از بندگان توست؛ مرا از جایی میبیند که من او را نمیبینم. و تو نیز او را از جایی مشاهده میکنی که او نمیبیند و تو بر تمام امورش قویتر و نیرومندتری و او بر چیزی از کار تو توان ندارد. خداوندا! پس من بر او از خودت کمک میجویم. ای پروردگار من! توانی برای من نسبت به او نیست و بر دشمنی با او هیچ نیرو و قدرتی برایم جز تو وجود ندارد. ای پروردگار من! خدایا! اگر سوء قصدی به من میکند تو نیز او را قصد نما، و اگر به فریب من میپردازد تو او را فریب ده و شر او را از من برطرف کن و نقشه او را در هلاکت خودش بیفکن، و مرا ای مهربانترین مهربانان به رحمت خودت کفایت نما، که درود خداوند بر پیامبر و خاندان پاکش باد". 80
و پایان این سخن را به فرمایشی از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به جناب کمیل، تکمیل و تمام میکنیم: "ای کمیل! زمین پر از شیاطین و ابلیس و دامهای آنان است. پس کسی از دست آنها رهایی و نجات نمییابد مگر آنکه به ما چنگ زند و ملازم ما باشد. و خداوند به تو یاد داده است که از دام شیطان کسی خلاصی ندارد مگر بندگانش، و بندگان خداوند همان دوستان ما هستند."81
پینوشتها:
1 ـ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده بلس، ص 58.
2 ـ روم/ 12.
3 ـ انعام/ 44.
4 ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 241، ح 89.
5 ـ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 267.
6 ـ آیاتی مانند: 12/20؛ یوسف/ 5 ؛ انعام/ 20، 22، 27؛ بقره/36.
7 ـ آیاتی مانند: صافات/ 7؛ حج/ 3، 7/15؛ انعام/112؛ بقره/14 و 102.
8 ـ رجوع کنید به المیزان، ج 18، ص 60.
9 ـ حجر /31 و 30.
10 ـ سیدرضی، نهج البلاغه(ترجمه فیضالاسلام)، خطبه 234 (قاصعه)، ص 779.
11 ـ کهف/ 50.
12 ـ الرحمن/ 15.
13 ـ اعراف/ 12.
14 ـ عبدعلی حویزی العروسی، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 267.
15 ـ سبأ/41.
16 ـ سبأ/ 12.
17 ـ ص/ 37 و انبیاء/ 82.
18 ـ حج/ 47.
19 ـ نهج البلاغه، خطبه 234 (قاصعه)، ص 779.
20 ـ حجر/ 36-40.
21 ـ سبأ / 21.
22 ـ اعراف/ 12.
23 ـ ص/ 82 و 83.
24 ـ اسراء/ 62.
25 ـ نساء/ 118.
26 ـ اعراف/ 16.
27 ـ طبرسی، مجمع البیان، ج4-3، ص623.
28 ـ سیدرضی، نهج البلاغه(ترجمه فیضالاسلام)، خطبه قاصعه (234)، ص 781.
29 ـ اعراف/ 27.
30 ـ نساء/ 119 و محمد/ 25.
31 ـ انعام/ 121.
32 ـ حجر/ 39، انعام/43، نمل/24 و محمد/ 25.
33 ـ اسرا/53، یوسف/100 و مائده/ 91.
34 ـ آل عمران/ 175 و بقره/ 268.
35 ـ مجادله/ 19، یوسف/42 و مائده/ 91.
36 ـ اسراء/ 64.
37 ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: ج 8، ص 61 و فیض کاشانی، تفسیر صافی: ج 2، ص 187، ذیل کریمة 16، اعراف، از امام صادق(ع).
38 ـ علی نمازی، تاریخ فلسفه و تصوف: ص 49 و نیز تفسیر المیزان: ج 8، ص 62 و تفسیر نمونه: ج 7، ص 202.
39 ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: ج 8، ص 60، از تفسیر عیاشی.
40 ـ محمد هدایتی، تهذیب اخلاق: ص 149.
41 ـ زخرف/ 62، یوسف/60، کهف/50، اسراء/ 53 و بقره/ 168.
42 ـ فاطر/6.
43 ـ کهف/50.
44 ـ نساء/ 119.
45 ـ حجر/ 43.
46 ـ نساء/ 60.
47 ـ فاطر/6.
48 ـیس/62.
49 ـ نساء/ 38.
50 ـ فرقان/29.
51 ـ فاطر/ 6.
52 ـ حج/ 4، کهف/ 50 و نحل/100.
53 ـ زمر/ 85، اسراء/ 63، حجر/ 42 و اعراف/ 18.
54 ـ ابراهیم/ 22.
55 ـ طه/ 121، مائده/ 90 و آل عمران/ 155.
56 ـ حج/ 53.
57 ـ حجر/ 42.
58 ـ فاطر/ 6.
59 ـ حجر/ 39 و 40.
60 ـ یس/ 61 و 60 و زخرف/ 61.
61 ـ اعراف/ 27.
62 ـ یس/ 62.
63 ـ نساء/ 76.
64 ـ اعراف/ 201.
65 ـ ص/ 83.
66 ـ زخرف/ 36.
67 ـ اکبر فرحزادی، اخلاق تدریس، ص 73.
68 ـ نور/ 21.
69 ـ فصلت/30.
70 ـ انفال/ 12.
71 ـ نساء/ 45.
72 ـ نحل/ 98-100.
73 ـ اعراف/200.
74 ـ مؤمنون/ 98 و 97.
75 ـ آل عمران/ 36.
76 ـ مرحوم شبّر در کتاب "الاخلاق"، ص 55 به همین مثال در معنای "استعاذه" توجه میدهد.
77 ـ مجادله/ 10.
78 ـ آل عمران/ 160.
79 ـ نور/ 21 و نساء/ 83.
80 ـ محمد هدایتی، تهذیب اخلاق، ص 149، به نقل از: المجتنی من الدعاء المجتبی، ص 79.
81 ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 272.
منبع: / ماهنامه / معارف / شماره 55
نظر شما