هیوستون اسمیت
هـیوستن اسمیت (Huston Smith) فیلسوف، دین شناس، فیلمساز و نویسنده مسیحی، در سال 1919 در شهر سوچو (Sochow )، در چین در یک خانواده تبشیری متولد شد. دوران تحصیلاتش را از سن هفت سالگی در ایالات متحده امریکا گذراند و به مدت پانزده سال استاد کرسی فلسفه در مؤسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT ) بود.
او هم چنین به عنوان چهره ای کلیدی و پیشرو در زمینه مطالعات تطبیقی ادیان در دانشگاه های هملاین (Hamline ) واشنگتن، کلرادو و سیراکوز تدریس کرد. او اینک استاد مدعو دانشگاه کالیفرنیا در برکلی است و در همان جا زندگی می کند. اسمیت دارای درجه دکتری از دانشگاه شیکاگو و واجد دوازده عنوان افتخاری است.
تحصیلات و تحقیقات
اسمیت زندگی اش را وقف مطالعه و تحقیق در مسیحیت، اسلام، یهودیت، بودیسم، آیین کنفوسیوس، هندوئیسم و دیگر ادیان جهان کرده است و خود می گوید که به تمامی این ادیان باور دارد. او می گوید، «هر جامعه و دینی قواعد و مقرراتی دارد، چون هردو احکام اخلاقی دارند و معنویت و اخلاق مانند هنر در درون خود مرزبندی هایی را ترسیم می کنند».
اسمیت به عنوان یک «متدیست»، بیست و شش سال است که هر روز پنج بار به زبان عربی نماز می خواند و هنوز در سن حدود 80 سالگی یوگا تمرین می کند و به گونه های مختلفی از مدیتیشن می پردازد. او معتقد است این مرزبندی می تواند صورتی بدیع یابد یا بر اساس ویژگی فردی افراد ترسیم شود، اما همیشه باید بر اصل و پایه ای استوار باشد. هیوستن اسمیت، که بیشترین شهرتش به خاطر کتاب ادیان جهان اوست که بیش از دومیلیون نسخه آن در سراسر جهان به فروش رفته است و هنوز یکی از پرکاربردترین کتاب های درسی و مطالعاتی در عرصه دین پژوهی است، معتقد است که نقش سنت های دینی، که خودش آن را «سنت های حکمت » جهان می نامد، نقشی ساده نیست: همه آنها آمده اند تا به ما کمک کنند تا نسبت به یکدیگر رفتاری احترام آمیز داشته باشیم.
فیلم سازی
از جنبه های جالب توجه در زندگی اسمیت فعالیت وی به عنوان فیلم ساز و آهنگساز است. فیلم های مستند وی دربـاره هـنـدوئـیـسـم، صـوفـیـسم و بودیسم تبتی در جشنواره های فیلم جایزه برده اند و «موسیقی تبت » وی را نقطه عطفی در مطالعه موسیقی و موسیقی غیراروپایی توصیف کرده اند. اسمیت در رسانه های دنیا، بویژه رادیو و تلویزیون های امریکا نیز فردی شناخته شده است و برنامه های مختلفی درباره وی ساخته شده که ازجمله می توان به برنامه پنج قسمتی بیل مویرز(Bill Moyers) اشاره کرد. او خود نیز سه برنامه برای پخش در تلویزیون سراسری ساخته است که عبارتند از «ادیان بشر»، «در جستجوی امریکا» و «علم و مسؤولیت انسان ».
اعتقادات
وی درباره زمینه های دینی و معنوی خویش می گوید: «زمینه اعتقادی که من در آن متولد شده ام شکل دهنده اصلی اندیشه های من است. من از یک خانواده میسیونری هستم... در چین بزرگ شدم... و درباره خودم باید بگویم که تربیت دینی مثبتی داشتم. البته همه چنین تجربه ای ندارند. من می دانم که بسیاری از دانشجویان من به گونه ای هستند که من از آنها به «مسیحیان آسیب دیده » و «یهودیان زخم برداشته » تعبیر می کنم. آنچه به آنها منتقل شده است یا تعصب گرایی محص است یا اخلاق زدگی صرف؛ و این امر آنها را از مسیر درست منحرف کرد. آنچه به من منتقل شد خیلی متفاوت بود». پیشینه تحقیقی و مطالعاتی پروفسور اسمیت در سه عرصه فلسفه، ادیان و روانشناسی است. اما برجستگی و شهرت او در مطالعات ادیان است.
آثار
از پروفسور اسمیت کتاب ها و مقالات زیادی به چاپ رسیده است که به برخی از کتاب های او اشاره می شود:
1. ورای ذهن پساـ تجدد،.(Beyond the Post-Modern Mind) (9891) نویسنده در این کتاب از یک الهیات و علم انتقادی جهان پسامدرن (قرن 20) سخن می گوید. نظریه وی این است که ویژگی بارز مدرنیته از دست رفتن ایمان در لابه لای تعالی و ارتقابخشی به ذهن و اندیشه مدرن است. او فرضیه ها و برداشت های رها از نگاه ارزشی و انکار بی دغدغه و راحت ماوراءالطبیعه را که از نظر وی در میان آکادمی ها و چهره های علمی رواج پیدا کرده است به چالش می کشد. او با طرح این نظریه در پی آن است که نشان دهد در قرن 20 چه بر سر اخلاق آمد و هنر مدرن را بی موضوع و فاقد هر گونه بینش و نگاه مناسب و عمیق ساخت.
2. مقالاتی درباره ادیان جهان، (Essays on World Religion) موضوع این مجموعه مقالات که حاوی نوزده مقاله است بسیار متنوع است. برخی از موضوعات آن عبارتند از: تائویسم و اکولوژی، تجربه وداـ سومایی، زمزمه های جادویی تبتی و موضع فلسفه های غربی به عنوان دین نسبت به تاثیر پسامدرنیسم بر دین پژوهی.
3. ادیان جهان به روایت تصویر: راهنمایی برای سنت های حکمت ما (1995) این کتاب به ارائه شباهت ها و تفاوت های موجود میان ادیان بزرگ جهان می پردازد. اطلاعات عرضه شده در آن دارای ابعاد تحقیقی و اطلاع رسانی است.
4. چرا دین مساله است: سرنوشت روح انسان در عصر بی ایمانی (2001) (Why Religion Matter: The Fate of the Human Spirit in a Age of Disbelief) نویسنده در این کتاب به تحلیل وضعیت بشر، روح بشر و معنویت و دین در جهان ماده گرا، مصرفی، علم زده و دارای نظام حکومتی و اجتماعی فاقد اخلاق می پردازد. او در این کتاب برخلاف باور عمومی که از شکوفایی و بروز و ظهور دین در لایه های زندگی بشر سخن می گوید، از این وضعیت به نقاب و پوششی که بر بیماری بزرگی نهاده شد یاد می کند. در این کتاب وی از سه دوره سنت، مدرنیته و پسامدرنیسم سخن می گوید و دوران پسامدرنیسم را عامل بحران برای روح بشر می داند. او از تجربیات شخصی خویش نیز در این کتاب بهره می گیرد و آن را با بسیاری از متفکران و دانشمندان پیشتاز جهان مدرن به مقایسه می نشیند. این کتاب به لحاظ نوع رویکردی که مطرح ساخته است شاید در آینده محور مباحثات تخصصی گردد.
5. ادیان جهان: سنت های عظیم حکمت ما (1991) (The World's Religion: Our Great Wisdom Tradition) این کتاب ویرایش جدید کتاب قدیمی ادیان بشر (1952) اسـت. توضیحاتی مختصر اما با رویکردی خاص از تاریخ ادیان جهان با بیانی خاص که ویژگی کتابت پروفسور اسمیت است، کتاب را خواندنی ساخته است و تاکنون بیش از دومیلیون نسخه آن در سراسر جهان به فروش رفته است. این کتاب از منابع درسی و مطالعاتی اولیه در دین پژوهی است. در این کتاب از بودیسم، هندوئیسم، آیین کنفوسیوس، تائویسم، اسلام، یهودیت و مسیحیت سخن به میان آمده است. مقدمه این کتاب علاوه بر تبیین دیدگاه نویسنده نسبت به ادیان، دین پژوهی و چگونگی استفاده از تمامی ادیان، دارای راهبردهای تحقیقی قابل توجهی در عرصه دین پژوهی است.
برخی دیگر از آثار اسمیت:
1. ادیان بزرگ جهان (1978)
(Great Religion of the World)
2. حـقـیـقـت فـراموش شده: سنت ابتدایی (1976)
(The Primordial Tradition:The Forgotten True)
3. اسلام: معرفی فشرده (2001) (Islam: A Concise Introduction)
4. تصویر بزرگ، ادیان جهان درباره سرشت حقیقت نمایی چه چیز به ما می آموزند؟ (2002)
The Big Picture: What the Religions of the World Tezch Us about Ultiwater Peallity
5. دائره المعارف فشرده اسلام (1995)
The Concise Encyclopaedia Islam,by: Cyril Glasse and Huston Smith
6. گنجینه ای از حکمت سنتی: نظریه و شناخت روح (2001) A Treasury of Traditional Wisdom: Doctorine and Realization of Sprit,by
Huston Smith and Whitall Perry
7. زیگ زاگ ذن: بودیسم و توهمات (2002)
Zig Zag Zen: Buddhism and Psychedelice,by: Allan Hunt Badiner
Alex Grey , Stephen Batchelor and Huston Smith
8. هاکسلی و خدا: مجموعه مقالات (2003)
Haxley and God: Essayes,by: Aldous Huxley and Huston Smith
9. درباره بیدارباش و یادآوری: دانستن یعنی بودن (2001)
On Awakening and Remembering: To Know Is To Be,by
Mark Perry and Huston Smith
10. عقلانیت و تجربه دینی: پیوند استوار سنت های معنوی جهان (2001) Rationality and Religious Experience: The Constinuing Relevance of the World's Spiritual Traditions,by: Henry Rosemont and Huston Smith
اندیشه
1. دین پژوهی و باورهای دین پژوه
اسمیت در پاسخ به این پرسش که «تاثیر دین پژوهی بر فرد و اینکه آیا دین داری و باورهای اولیه دین پژوه به هنگام پای نهادن در این عرصه رو به ضعف می نهد یـا مستحکم تر می گردد؟»، می گوید، «درباره خودم مطمئن هستم که تدینم کمتر نشده بلکه قوی تر نیز گشته است.» وی با اذعان به اینکه دین پژوهی به دلیل سروکارداشتن با یک موضوع حساس و عاطفی مانند دین می تواند آثار دیگری نیز داشته باشد و چه بسا موجب بروز تعارضات اعتقادی در دین پژوهان شود مدعی است که وی بسیار خوش اقبال بوده و از این نوع تاثیر مصون مانده است. او می گوید: «به نظر خودم توانسته ام زندگی تخصصی ام را به کار روی چیزی که دلمشغولی اصلی من بوده است، صرف کنم.»
2. تجربه دینی
اسمیت در تحلیل روانشناختی از تجربه دینی به آنچه ویلیام جیمز، روانشناس دین در کتابش اشاره می کند نگاهی نقادانه دارد و حاصل شدن تجربه ناب دینی با مصرف مواد مخدر که در گذشته و در جهان امروز رواج پیدا کرده است را از نوع تجربیات ساختگی می داند و این نوع تجربیات را در مقایسه با آنچه خود آن را تجربه طبیعی می نامد، با وجود اشتراکاتی که هست، ناهنجار و انحرافی می شمارد.
3. جـنـبــش مــذهـبــی «عـصــر جــدیـد» و رویکردهای جدید به معنویت و عرفان
اسـمـیـــت در تــحــقــیــقـــات، نــوشـتــه هــا و مصاحبه هایش، در پی بیرون کشیدن حقایق بنیادین عرفانی از دل ادیان بوده است. او از رویکردهای جدید دینی و عرفانی که با نام «عصر جدید» مطرح شده اند با تعبیری طنزآلود به «معنویت قهوه خانه ای » یاد می کند و بستر اعتقادی این نوع رویکرد را به سینی سلف سرویس در رستوران ادیان و معنویت تشبیه می نماید که در هر قسمت آن تکه ای از ادیان گوناگون جای گرفته است و البته ویژگی خاص آن جـدایی و تفکیک موجود میان آنهاست که گویی مرزبندی های این سینی مانع اختلاط و درهم آمیختن آنهاست. او نگرانی خویش را از این قضیه پنهان نداشته و با ناخرسندی از جایگزین شدن علم به جای دین به عنوان متعالی ترین منبع حقیقت از زندگی معنوی مردم در دوران تجدد سخن می گوید.
4. نیاز به دین و معنویت در جهان معاصر
اسمیت در جدیدترین کتابش با نام چرا دین مساله است ؟ بر نیاز مبرم به احیای دوباره نقش و جایگاه دین به عنوان نیروی ایجادکننده همگرایی میان فرد و جامعه تاکید می کند. وی با بهره گیری از دیدگاه هایی که از مطالعه تطبیقی ادیان، الهیات، فلسفه، علوم تجربی، تاریخ و روانشناسی دین به دست آمده است، و نیز الگوگیری از حوادث و وقایعی که امروزه اتفاق می افتد و هم چنین با تکیه بر تجربه های فراوان شخصی، باب نوعی انتقاد اجتماعی و فرهنگی را در این عرصه می گشاید و در عین حال با بیانی اقناع کننده از امید به بهبود وضعیت معنوی بشریت سخن می گوید. وی برخلاف باور عمومی و فراگیر بر اینکه این دوران دوره شکوفایی دین و دینمداری و معنویت است، نشان می دهد که تا چه حد جـهـان بینی ما هرروزه در سیطره علم گرایی، مادی گرایی و التقاط قرار می گیرد. او معتقد است که نیاز جهان امروز بازگشت به دین است و معنویتی که از آن سخن گفته می شود، کافی نیست.
5. نقد علم پرستى
یکى از چیزهایى که اسمیت به ویژه در اثر اخیر خود به نقد آن مى پردازد مکتب علم گرایى مطلق است که علم تجربى را یگانه منبع کسب معرفت و راهى براى رسیدن به نجات و سعادت قطعى بشر پنداشته است. پیدایش منسجم چنین دیدگاهى به سده هاى شانزده و هفده میلادى مى رسد که طى آن موفقیت هاى چشمگیرى از طریق روش تجربى کنترل شده به دست آمد. هیجان و خوش بینى حاصل از این موفقیت ها رفته رفته به گسترش این گمان دامن زد که علم مى تواند به همه پرسش ها پاسخ دهد. مردان عصر روشنگرى اعتقاد راسخ داشتند که علم هر پرسشى را که به ذهن شخطور کند جواب مى دهد. فقط بستگى دارد. اگر اعتقادات خرافى کهن را دور بریزیم و با ذهنى گشوده به کاوش در طبیعت بپردازیم نهایتاً مسأله حل نشده اى باقى نمى ماند اما مصائب قرن بیستم آموخت که باید بسیار فروتن بود. راست است علم دستاوردهاى بسیار داشته است: به مدد شناخت رازهاى طبیعت اکنون قادریم بر طبیعت چیرگى بیشترى داشته باشیم. از این رهگذر، تکنولوژى پیشرفت هاى فوق العاده اى کرده است. علم حتى سفر به ماه و مریخ را میسر ساخت اما بمب اتمى را هم به ارمغان آورد و با پیشرفت هاى شگفت انگیز در شیمى و فیزیک امکان کشتن میلیونها انسان طى مدتى کوتاه فراهم شد. به این همه، ویرانگریهاى تکنولوژى مدرن را هم باید افزود.
پس فیلسوفان پست مدرن علم در باب مفروضات و مسلمات مدرنیسم و روشنگرى به تردید افتادند. اعتقاد به نجات بخشى توسط علم جدید جاى خود را به شکایت و حتى بدبینى داد. اینکه مى توان با پیشرفت علم به سعادت و رهایى رسید یک «داستان بزرگ» دیگر است که براى تسکین خاطر ابداع شده است. به دید این فلاسفه پست مدرن علم هرگز قادر نیست « زندگى بهترى» براى آدمى به ارمغان آورد، بلکه یک بازى فکرى دیگر براى کسب قدرت است. اما پست مدرنیسم به اعتقادات سنتى متوسل نمى شود.
هیوستن اسمیت هر دو دیدگاه مدرنیست و پست مدرنیست را مورد نقد و طرد قرار مى دهد. او اظهار تأسف مى کند که اعتقاد سنتى دیرینه به مراتب متعالى عالم وجود را این دو دیدگاه به راحتى نادیده مى انگارند. به دید اسمیت این موضوع باعث شده که ما نگاه جامع و فراگیرى به واقعیت نداشته باشیم، گویى از میان روزنه اى باریک به دنیا مى نگریم. اما زندگى رازهاى بسیار دارد و واقعیت پیچیده تر و اسرار آمیز تر از آن است که یکسره تن به کالبدشکافى هاى علم و عقل مدرن دهد. چیزى که محرک و بنیان اصیل زندگى ماست و به زندگى ما معنى مى بخشد بیشتر امیدها و الهامات و شهودها و بصیرت هاى ژرف است تا اطلاعات و داده هاى مربوط به امور واقع. دل آدمى از عالم متفاوتى سخن مى گوید که به زندگى ها معنا مى بخشد. اسمیت تصریح مى کند که انکار چنین عالمى و نادیده گرفتن یافته ها و تجربیات و اعتقادات دینداران و عرفاى طول تاریخ و در عصر حاضر، خسارتى بزرگ در تاریخ بشر به شمار مى رود. اما اسمیت به طور کلى علم را طرد نمى کند، بلکه مکتب اصالت علم یا علم گرایى مطلق را زیرسؤال مى برد که خود را امپراتور عرصه تجربه و شناخت مى انگارد. هر چند، اسمیت تصدیق مى کند که علم گرایى، دیگر فلسفه عام و مورد قبول همه دانشمندان جدید نیست. او همچنین به محدودیت هاى دیدگاه هاى مادى گرایانه تقلیل گرا اشاره مى کند و از دانشمندان بزرگى نام مى برد که گرایش هاى دینى و عرفانى یا معنوى قوى داشتند.
به عقیده اسمیت سیطره یافتن علم پرستى و مادى باورى و مصرف گرایى، امور مربوط به اخلاق معنا و حقیقت را به حاشیه زندگى فردى و اجتماعى مى راند. او بر اهمیت بعد دینى زندگى انسان پاى مى فشارد و تصریح مى کند که دین مى تواند در تصویرى که از آینده شکل مى گیرد ما را در جهت درست هدایت کند.
راههایى به حقیقت و رستگارى: به گمان هیوستن اسمیت، هر یک از سنت هاى دینى بزرگ بیانگر مرتبه اى از حقیقت کامل است، حقیقت لازم براى رستگارى انسان. ولى این حقیقت بنیادى و مطلق در هر یک از سنت هاى بزرگ دینى به صورت هاى مختلف تجلى مى کند.
حقیقت قصوا یا نهایى (Ultimate Reality)یا به تعبیر دیگر وجود مطلق فراتر از طاقت و توان ذهن و زبان است. از این مطلق وصف ناپذیر، وجود بسیط (pure Being) مشتق مى شود. وجود بسیط چون غیرمادى است قابل شناسایى توسط حواس یا آزمون هاى تجربى نیست اما برخلاف وجود مطلق، تا حدودى مى توان به آن معرفت پیدا کرد.
در مراتب بعدى وجود، صورت هاى مثالى یا وجود نفس الامرى و سپس عالم پدیدارى عالمى که در آن زندگى مى کنیم یعنى عالم مادى زمانمند و مکانمند کثرت و تغییر قرار داد. اسمیت در ادامه مى گوید: اینها چهار مرتبه اصلى وجود هستند. ادیان به ارتباط میان زندگى پدیدارى انسان با مراتب بالاتر وجود مى پردازند. دو رشته ارتباط و پیوند وجود دارد: اولاً از آنجا که وجود مطلق از هیچ مرتبه وجود غایب نیست باید در انسان نیز حضور داشته باشد و این حضور، به شکل عقل (Intellect) است. عقل در همه انسانها حضور دارد اما در بیشتر افراد پنهان تر و نهفته تر از آن است که کاملاً تشخیص داده شود. از این رو، یک رشته پیوند دوم با وجود مطلق مورد نیاز است و آن وحى است، یعنى تجلى و ظهور حقیقت قصوا براى جوامع بشرى در مرتبه عالم کثرت.
عقل استدلالى یا جزیى را همگان مى شناسند. این آن عقلى است که به طور عمومى در غرب جدید فهمیده شده است. عقل دیگرى یا مرتبه دیگرى از عقل وجود دارد که بدان عقل شهودى مى گویند: در هند از آن به نام بُدهى یاد مى کنند، قوه اى که با تأمل و تفکر به واسطه قواى ذهنى پایین تر، مستقیماً به امور علم پیدا مى کند. مایستر اکهارت (عارف بزرگ مسیحى در قرون وسطى) راجع به همین عقل سخن مى گوید آنجا که مى نویسد: « چیزى در روح وجود دارد که نامخلوق و خلق ناپذیر است... و آن عقل شهودى است.» توماس اکوئیناس (متأله بزرگ کاتولیک در قرون وسطاى متأخر) نیز از آن سخن مى گوید، آنجا که عقل شهودى را در مقابل عقل بحثى و استدلالى قرار مى دهد. اسمیت در ادامه مى گوید: افلوطین، پروکلس، دیونوسیوس، سنت بوناونتور و نیکلاس کوزایى و برخى دیگر از اندیشه وران همه به نحوى، تعقل شهودى را در کانون نظریه هاى معرفت شناختى شان قرار مى دهند. معرفت حاصل از تعقل شهودى، معرفتى مستقیم است که در آن، عقل بدون وساطت مفاهیم عمل مى کند. در معرفت عقلى شهودى، صاحب معرفت، علم حضورى و بى واسطه به اشیا پیدا مى کند و بدین وسیله از دوگانگى فاعل شناسایى و آنچه مورد شناخت قرار مى گیرد فراتر مى رود. از آنجا که متعلق معرفت شهودى امرى فرازمانى و واحد است و عقل مى تواند با آن اتحاد پیدا کند این نتیجه حاصل مى شود که عقل نیز از برخى جهات امرى فراشخصى و سرمدى است. به همین دلیل است که عرفاى یونان مى گفتند: خودت را بشناس و مسیح مى گوید: ملکوت آسمان در درون توست و در احادیث اسلامى آمده است که «کسى که خود را بشناسد، پروردگارش را مى شناسد.»
اسمیت مى افزاید: این مطالب ممکن است به غایت مبهم به نظر برسند و دقیقاً به همین دلیل است که عقل آدمى باید با تدبیر و نقشه دیگرى که نشان مى دهد جایگاه واقعى انسان چیست و آدمى براى رسیدن به مقام حقیقى خود چه راهى را باید در پیش بگیرد تکمیل شود. این نقشه مکمل که در ادیان بزرگ تاریخ با گوهر واحد و صورتهاى مختلف ظاهر مى شود توسط وحى فراهم مى گردد. در واقع هیوستن اسمیت تصریح مى کند که وجود مطلق باید از راههاى ظاهرى دیگرى با انسان ارتباط برقرار کند. ظاهرى، در اینجا دلالت بر امورى دارد که با تواناییها و قواى ملموس تر انسان، یعنى توانایى فهم زبانى و تأثیرپذیرى از مثالهاى متقاعدکننده پیوند دارد. این راه ظاهر و آشکارتر ارتباط میان وجودمطلق و انسان « وحى» است.
6. اسلام و مسیحیت
یکى ازحوزه هاى پژوهش هیوستن اسمیت اسلام و حضور آن در عرب و نسبت اش با مسیحیت است. او درباره مشکلات مربوط به فهم درست اسلام در غرب مى نویسد: کسانى که عمدتاً در تمدن شکل گرفته توسط یهودیت و مسیحیت پرورش یافته اند، براى مشاهده و درک حقیقت در اسلام با دشواریهاى خاصى روبرو هستند. از لحاظ فکرى و نیز از لحاظ جغرافیایى اسلام نزدیکترین همسایه غرب است. ما نه تنها مرزهاى مشترک، بلکه واژگان کلامى و الهیاتى مشترکى داریم گرچه گاه از آنها به شکلهاى مختلف استفاده مى کنیم. این مشابهت ها اگر به صورت نامناسب تعبیر نمى شدند، نشانه خوبى از فهم وشناخت مى بودند. در عین حال اسمیت تصریح مى کند که فهم و شناخت اسلام از آن میزانى که روایتهاى غربى به نفع غرب متمایل به آن بوده اند فراتر رفته است. اکنون آشکارا مى بینیم که این قول که هیچ اساس عینى اى براى این ادعا که دنیاى اسلام پرخشونت تر از دنیاى مسیحیت است وجود ندارد کمترین چیزى است که مى توان گفت.
اسمیت در مورد نسبت میان اسلام و سایر ادیان تاریخى چنین نظر مى دهد: «اسلام از این رهگذر که براى پیامبر اسلام مقام خدایى قائل نیست، مقامى که مستلزم آن است که او قبله پرستش همگان باشد و نیز به این دلیل که صریحاً سایر « اهل کتاب» را هم از پذیرندگان وحى مى شمارد، اضطراب و کشمکش میان ادیان تاریخى را سبک مى کند. اینکه نام هندوها و بودایى ها و چینى ها در میان اهل کتاب نیامده هیچ اشکالى ندارد چرا که این ادیان در آن زمان، در بیرون از دنیاى پیامبر قرار داشته اند و سکوت وى در مورد آنها نیز به منزله نفى آنها نیست، همان گونه که سخن نگفتن قرآن در مورد این ادیان به معناى نفى وجود وحى در سرزمین هاى دیگر نیست.» هیوستن اسمیت درباره پیامبر اسلام مى گوید: پیامبر در دنیاى اسلام، بستر ظهور و تجلى وجود مطلق در زندگى بشر است. پیامبر الگویى الهى و آسمانى است که عقل و اراده مسلمانان را متوجه خود مى سازد. مسلمانان پیامبر را دوست مى دارند و مى کوشند از او در کوچکترین جزئیات زندگى روزمره پیروى کنند. در خصوص عقل هم باید گفت که پیامبر نمایانگر لوگوس (یا عقل) متعالى است. هنگامى که مسیح مى گوید: هیچ انسانى به نزد پدر (خداوند) راه نمى یابد جز به واسطه من این نیز لوگوس است که سخن مى گوید. در نزد مسیحیان این کلمه کلى تقریباً برابر با عیساى ناصرى است. براى مسلمانان این کلمه کلى و وحیانى عبارت از قرآن است که به واسطه پیامبر اسلام ابلاغ شده است. محمد وجود مطلق و خود وحى نیست اما وجودمطلق حقاً و به طور متمایز خودش را از طریق او متجلى مى سازد.
اسمیت در جایى دیگر تصریح مى کند که قرآن نظم و نظام اجتماعى را با نظم دینى در هم مى آمیزد. قائل شدن به دوگانگى میان امور مقدس و امور مادى چه بسا در برخى شرایط به عنوان تدبیرى کارساز موردنیاز باشد اما از منظر دینى هرگز نمى توان آن را یک معیار یا هنجار شمرد. آیین بودا مسیحیت دو دین جهانشمول و تبلیغى دیگر، به مسائل جامعه نمى پردازند. ادیان قومى و نژادى از قبیل آیین هندو، یهودیت و به نحوى متفاوت آیین کنفوسیوس و شینتو به جامعه و مسائل آن توجه نشان مى دهند اما با اوصاف خاصى که گسترش آنها را غیرممکن مى سازد. اما اسلام اولاً جامعه را مخاطب و مورد توجه قرار مى دهد. ثانیاً این کار را در قالب اصطلاحات و تعابیرى ساده و انعطاف پذیر انجام مى دهد به گونه اى که در انواع و اقسام فرهنگها مى توان آنها را به کار بست بدون آنکه بى معنا باشند. این دو واقعیت است که باعث مى شود چنین به نظر برسد که اسلام مجموعه پیچیده دینى و اجتماعى متمایزى در اختیار دارد. اسمیت ضمن اینکه مسیحیت را «دین اراده» و اسلام را «دین عقل» مى خواند این نظر را مطرح مى کند که «شریعت اسلام » یک قانون فراگیر است و این قانون نه براى کامل کردن اراده ( چون این کار محوریتى به اراده مى دهد که آن را از سایر علایق و امور انسانى جدا مى کند ) بلکه براى آرام کردن آن است، براى آنکه اراده را متعادل کند تا انسان بتواند به امور دیگر، مخصوصاً تعمق وتفکر نیز بپردازد یعنى عظمت و کمال پروردگار و تغییرناپذیرى او را درک کند. بارى، هیوستن اسمیت در تحلیل نهایى معتقد است که در نهایت هدفها به هم مى رسد اما راههاى رسیدن به هدف از هم فاصله دارند. این، گمان اوست.
منبع:
- www.javidankherad.com
نظر شما