همه به تئاتر بی اعتنا هستند
موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

همه به تئاتر بی اعتنا هستند

روزنامه همشهری، چهارشنبه 24 مرداد ,1375 14 آگوست ,1996 سال چهارم , شماره 1042

بیم ها و امیدهای دانشجویان تئاتر 3
من یک دانشجوی تئاتر هستم و سلسله گزارشهایی را که با عنوان بیم ها و امیدهای دانشجویان تئاتر در صفحه ادب و هنر به چاپ رسید خوانده ام. من نیز می خواهم به عنوان یک دانشجوی تئاتر از بیم ها و امیدهای خود با شما سخن بگویم:
چهار سال است که در دانشکده تئاتر درس می خوانم اما هنوز از تئاتر چیزی نمی دانم. نمی خواهم مشکلات را به گردن دیگران بیندازم, اینکه هریک دیگری رامتهم کنیم چاره کار نیست, اما مشکل دانشجوی تئاتر فقط مشکل او نیست. مشکل ما, همان مشکل تئاتر در ایران است و در این مشکل همه دخیل هستند: هم دانشجوی تئاتر, هم استاد تئاتر و هم مسئولان تئاتر کشور.
همه اینها به نوبه خود به تئاتر کشور بی اعتنا هستند. غافل از آنکه تئاتر یعنی زندگی دانشکده های تئاتر از فقدان یک نظام هماهنگ آموزشی رنج می برند. این ناهماهنگی نه بین چند دانشکده, که اغلب در یک دانشکده نیز به چشم می خورد. باور کنید استادی که تاریخ نمایش (سه) را به ماتدریس می کرد, نمی دانست که استادان در کلاس تاریخ نمایش (یک) و (دو) به ما چه تدریس کرده اند, به همین دلیل هم از همان تاریخ تئاتر یونان آغاز کرد و به دوره تئاتر الیزابت که رسید ترم پایان یافت.
من قصد آن ندارم که امکانات خود را در دانشکده تئاتر با دیگر کشورها مقایسه کنم اما شما قضاوت کنید چگونه می توان مبحث نور و کار با دیمرهای نوری را بصورت تئوری امتحان داد. این کاری است که دانشجویان تئاتر مجبور به انجام آن هستند.
ما تا چه وقت باید انواع صحنه, صحنه گران, لته, یالان و دیگر ابزار و لوازم صحنه را در عکس ببینیم. و گاهی حتی تصویری از آنها نیز در دسترس نیست و ما باید انواع صحنه را در ذهن خود تصور کنیم. تا چه وقت باید در کتابها بخوانیم که فلان کارگردان به فلان شیوه کار می کرد. آیا دانشجوی تئاتر نباید آثار بزرگان تئاتر را ببیند. دریغ از یک فیلم تئاتر که برای دانشجوی تئاتر نمایش داده شود.
در یک دوره تحصیلی (ترم) که ممکن است با هفت یاهشت استاد درس داشته باشیم, هرکدام مبنای تدریس خود را یک سبک قرار می دهند: یکی رئالیسم, یکی ناتورالیسم, یکی سوررئالیسم, یکی اکسپرسیونیسم و آن دیگری هیچ کدام از این سبکها را قبول ندارد. و هیچ یک از استادان نیز یکدیگر را قبول ندارند.
یادم هست استاد کلاس نمایشنامه نویسی طرح ,تم وموضوع را توضیح می داد. ساعت بعد استاد کلاس دیگر تمام توضیح های استاد قبلی را رد کرد و تعاریف جدیدی از طرح, تم و موضوع ارائه داد, هفته بعد یک استاد دیگر تعاریف هر دو استاد را مردود دانست و خود توضیح های جدیدی داد.
خیلی با خود فکر کردیم تا بالاخره به این نتیجه رسیدیم که در هنگام امتحان برای هر استاد از جزوه خودش بنویسیم تا مشکلی پیش نیاید. (البته مشکلی هم پیش نیامد!) اما مطمئن باشید هیچ کدام از ما 60 نفر الان که می خواهیم فارغ التحصیل شویم هنوز هم نفهمیده ایم طرح چه مفهومی دارد وچکیده ,موضوع وتم چیست حالا شما بگویید تکلیف ما چیست با همه اینهابدانید آن کس که نام دانشجوی تئاتر به خود می گیردو در دانشکده هنر ماندنی می شود, عاشق است: عاشق تئاتر.
یک دانشجوی تئاتر

 

نظر شما