موضوع : پژوهش | مقاله

مروری بر ادبیات نظری پدیدارشناسی

 پدیدارشناسی یک رویکرد فلسفی است که بر مطالعه تجربه آگاهانه تمرکز دارد. این رویکرد توسط ادموند هوسرل (۱۸۵۹-۱۹۳۸) در اوایل قرن بیستم بنیانگذاری شد. هوسرل معتقد بود که برای درک معنای تجربه آگاهانه، باید آن را به همان شکلی که درک می‌شود، مطالعه کرد. این بدان معناست که باید از پیش‌فرض‌ها و نظریه‌های قبلی خود دست برداریم و به سادگی به تجربه آگاهانه توجه کنیم.
پدیدارشناسی در طیف وسیعی از رشته‌ها، از جمله فلسفه، روانشناسی، جامعه‌شناسی، مطالعات فرهنگی و علوم شناختی، تأثیرگذار بوده است. در فلسفه، پدیدارشناسی به توسعه مفاهیمی مانند آگاهی، معنا، و آگاهی از خود کمک کرده است. در روانشناسی، پدیدارشناسی به توسعه روش‌های تحقیقی جدید مانند مصاحبه کیفی و مشاهده مشارکتی کمک کرده است. در جامعه‌شناسی، پدیدارشناسی به توسعه مفاهیمی مانند کنش اجتماعی، زمینه و معنای اجتماعی کمک کرده است. در مطالعات فرهنگی، پدیدارشناسی به توسعه مفاهیمی مانند تجربه فرهنگی، هویت و معنای فرهنگی کمک کرده است. در علوم شناختی، پدیدارشناسی به توسعه نظریه‌هایی در مورد آگاهی و تجربه آگاهانه کمک کرده است.
ادبیات نظری پدیدارشناسی بسیار گسترده است. برخی از آثار مهم پدیدارشناسی عبارتند از:

تحقیق فلسفی اثر ادموند هوسرل (۱۹۰۱)
آثار پدیدارشناسی اثر مارتین هایدگر (۱۹۲۷)
هستی و زمان اثر مارتین هایدگر (۱۹۲۷)
مفهوم کنش اجتماعی اثر آلفرد شوتز (۱۹۳۲)
ساخت جهان زندگی اثر آلفرد شوتز (۱۹۳۲)
پدیدارشناسی آگاهی اثر جان مک‌کین تارد (۱۹۳۶)
پدیدارشناسی زمان اثر جان مک‌کین تارد (۱۹۳۶)

در ادامه، به برخی از مهم‌ترین مفاهیم و موضوعات پدیدارشناسی اشاره می‌کنیم.
تجربه آگاهانه
پدیدارشناسی بر مطالعه تجربه آگاهانه تمرکز دارد. تجربه آگاهانه شامل هر چیزی است که ما به‌عنوان آگاهان درک می‌کنیم، از جمله احساسات، افکار، ادراکات، و خاطرات. پدیدارشناسی معتقد است که تجربه آگاهانه از طریق تأمل و بازبینی دقیق قابل مطالعه است.
پیش‌فرض‌ها
پدیدارشناسی معتقد است که ما اغلب درک خود را از تجربه آگاهانه با پیش‌فرض‌ها و نظریه‌های قبلی خود رنگ می‌آمیزیم. این پیش‌فرض‌ها ممکن است مانع از درک ما از تجربه آگاهانه به همان شکلی که درک می‌شود، شود. پدیدارشناسی از ما می‌خواهد که قبل از مطالعه تجربه آگاهانه، از پیش‌فرض‌های خود دست برداریم و به سادگی به تجربه توجه کنیم.
حس‌آگاهی
حس‌آگاهی کیفیتی از تجربه آگاهانه است که در آن ما به خودمان به‌عنوان موجوداتی آگاه آگاه هستیم. پدیدارشناسی معتقد است که حس‌آگاهی یک ویژگی اساسی تجربه آگاهانه است.
معنا
معنا کیفیتی از تجربه آگاهانه است که در آن چیزها برای ما معنادار هستند. پدیدارشناسی معتقد است که معنا یک ویژگی اساسی تجربه آگاهانه است.
کنش اجتماعی
کنش اجتماعی رفتاری است که در ارتباط با دیگران انجام می‌شود. پدیدارشناسی معتقد است که کنش اجتماعی باید در چارچوب تجربه آگاهانه کنشگران اجتماعی درک شود.
زمینه
زمینه شرایط و موقعیت‌هایی است که کنش اجتماعی در آن انجام می‌شود. پدیدارشناسی معتقد است که زمینه نقش مهمی در کنش اجتماعی ایفا می‌کند.
معنای اجتماعی
معنای اجتماعی معنایی است که به اشیا، افراد، و موقعیت‌ها در یک جامعه داده می‌شود. پدیدارشناسی معتقد است که معنای اجتماعی یک ویژگی اساسی تجربه اجتماعی است.
پدیدارشناسی یک رویکرد فلسفی پیچیده و چندوجهی است. این رویکرد تأثیر قابل توجهی بر طیف وسیعی از رشته‌ها داشته است.

نظر شما