این ساحره افسونگر!
گاهی بهنظر میرسد: مهمترین حرفها سادهترین آنهاست! ما به دنبال تفکر بسیجی از پاکستان تا کانادا، به تازگی با بزرگواری به نام یوسف الخباز آشنا شدهایم. آدم فکر میکند برخی از این بزرگواران همین چند ساعت پیش از مجلس سخنرانی شهید آوینی یا استاد رحیمپور ازغدی بیرون آمدهاند! پیشنهادهای ایشان جهت استکبارستیزی فوقالعاده است (به ویژه برای خانمهای خانهدار ایرانی!) بخوانید و بستیزید!
مصرفگرایی بر دو نوع عام و خاص تقسیمپذیر است: نوع خاص آن در قالب خریدهای دیوانهوار و تحت تلقینات آگهیهای رنگارنگ متبلور میشود؛ و نوع عام آن نیز میتواند هر چیزی از جمله اندیشهها، رفتارها و سبکهای زندگی را در برگیرد. جامعه مصرفی با این معنا، از یک سو حرص و ولعی شدید به خریدن دارد و از سویی دست به تقلید و اقتباس میزند. دانش، آموزش، فنآوری و موارد فراوان دیگری از این دست در مقوله مصرفگرایی عام میگنجد. شناخت جامعه مصرفی از خود صرفاً از طریق کالاها و اندیشههایی حاصل میشود که مصرف میکند. جوامع مسلمان در تاریخ اعصار گذشته خود، دورانی پر بار و درخشان را ثبت کردهاند. اما طی قرونِ اخیر، از زایایی، خلاقیت و تولید به ورطة اقتباس و تقلید فرو غلتیدهاند و تعریف مصرفگرایی با دو خصوصیت برشمرده بر بسیاری از آنها منطبق است. جامعه مصرفی با هر دین و مسلکی، از فلسفة مصرفگرایی ـ که معتقد است از طریق مصرف میتوان به تمام نیازهای مادی و معنوی انسان پاسخ داد ـ اصول ایدئولوژی خود را استنباط میکند؛ توسعه، بقا و دوام جامعه در گرو استمرار مصرف است و هر کالایی که تولیدکننده روانة بازار میکند مطلوب مردم است. خلاصه آنکه، تولید جامعه مصرفی در حد صفر است ولی حد و مرزی برای خرید نمیشناسد.
یکی از پیامدهای اقتباس گستردة مصرفگرایی در سطح جهان، پدیدة «بحران محیط زیست» است. لفظ «بحران» عملاً به هر معضل کوچک و بزرگی در دنیای امروز اطلاق میشود و تبدیل به کلمهای بیمصرف و مبتذل شده است. بنابراین، پدیدة بحران محیط زیست در نظر بسیاری از مردم مسئله کماهمیت و غیر قابل اعتنایی است. با این وجود، اگر موضوعی در چارچوب تعریف بحران بگنجد، یعنی به بروز خطر و دشواریهای بزرگ منجر شود، وضعیت کنونی محیط زیست دارای این معناست. جوامع مصرفکننده با میلی سیریناپذیر برای بلعیدن کالاهای مصرفی، کره زمین را با سرعتی مرگبار از منابعی که حیات کل بشر به آنها وابسته است تهی میکنند. محصول طبیعی مصرفگرایی که «جامعه زبالهساز» است، هوا، خشکی و آبهای کره زمین را با انواع زباله و آلایندههای شیمیایی آکنده است. حال، موضوع جنگهای تخریبکنندة محیط زیست در حمایت از «زندگی به سبک آمریکایی» را ـ حُسن تعبیری نیرنگبازانه برای جامعه مصرفی ـ به فرصت دیگری موکول میکنیم. به هر حال، بحران محیط زیست مولودِ ناخلف زندگی مدرن است و بشر به دست خویش محیط زیستش را نابود میکند.
مصرفگرایی برای نابودی محیط زیست به دو سلاح مجهز است: تحلیل منابع و انبوهسازی زباله. برای درک علت این امر باید بپرسیم «چرا جامعه، خود را نیازمند نابودی گسترده منابع و تولید انبوه زباله احساس میکند؟» البته این معضل همة بشریت را گرفتار کرده و تنها دامنگیر مسلمانان نیست. با این وصف، چون مصرفگرایی در واقع نوعی رفتار فرهنگی است و نگرشهای خاصی را در بر میگیرد لذا میتوان آن را در محیط و فضای فرهنگی که شامل دین نیز میشود، اصلاح کرد. به هر حال روشن است که برای جلوگیری از تخریب هر چه بیشتر محیط زیست باید همة آحاد جامعه را به نحوی از انحاء با این موضوع درگیر کرد. بازگشت به عمق و محتوای بنیادین سنتهای ادیان مختلف یکی از این روشهاست.
با نگاه به اساس و ریشة ادیان میتوان دریافت که اکثر آنها به قناعت تشویق کرده و زندگی ساده و پرهیزکارانهای را سفارش مینمایند. مصرفگرایی نقطة مقابل این آموزه است؛ امری پیچیده، اسرافآمیز و پرهیاهو. دین مقابل هوسبازی انسان موضع میگیرد در حالی که مصرفگرایی جولانگاهی برای هوسهای پست انسانی فراهم میکند. خاستگاه خطرناک این اندیشه در اینجاست که مردم ارضای هوسهای خود را تحت عنوان «پیشرفت» یا «مدرنیزاسیون» توجیه میکنند، غافل از اینکه دچار توهّم شدهاند. برخی از طرفداران جامعه مصرفی، غرق شدن در لذتها را راهی به سوی آزادی و ابزاری برای «کسب دانش» تلقی میکنند در حالی که نکته اصلی را نمیبینند. آنها مصرفگرایی را در بستر اصلی و آسیبهایی که به محیط زیست وارد آورده و موجب بحران میشود نادیده میگیرند. موضوع کاملاً روشن است: مصرفگرایی باعث تحلیل و تقلیل منابع ـ اعم از طبیعی و انسانی ـ شده و زبالهسازی میکند و علاوه بر این، مسئول نابرابریهای جهانی بین «دارا و ندار» است؛ نابرابریهایی که تحت عنوان «حفظ منابع» برای مصرفکنندگان، آتش جنگ را به طور مداوم روشن نگه داشته است.
ممکن است برخی از شنیدن اینکه بسیاری از جوامع مسلمان به جوامع مصرفی تبدیل شدهاند، تعجب کنند. این در حالی است که توصیهها و احکام، مصرفگرایی را بر نمیتابد. مثلاً در تعالیم اخلاقی اسلام، مفهومی به نام «زهد» داریم که معادل مناسب و دقیقی در زبان انگلیسی ندارد. با این وجود، معنای «زندگی با ضروریات واقعی و نه ساختگی و توهمی» از آن استنباط میشود. پس مقوله زهد در تضاد با مصرفگرایی قرار میگیرد و میتواند مفهومی ارزشمند و عنصر یا عامل مهمی در تدوین یا پیشبینی یک راهحل اسلامی برای آن باشد. اما برخورداری از چنین مفاهیم سودمندی تازه نیمی از راه مقابله و مبارزه با مصرفگرایی است، زیرا مشکل واقعی در روند پیاده کردن این مفاهیم بروز میکند.
مرفهین و کسانی که بضاعت قابل توجهی دارند از امکانات فراوانی در جامعه مصرفی برخوردارند؛ زمانی که انسان به این نوع زندگی مصرفگرایانه خو گرفت و در واقع معتاد شد، دیگر به آسانی قادر به ترک آن نیست. این سبک جدید زندگی در بنیانهای نظام فکری و عقیدتی جامعه تثبیت و به تدریج قدرتمند میشود. پس نخست باید سؤالاتی ساده، قابل فهم اما تکاندهنده و هوشیارکننده مطرح کرد سپس به اجرای طرحی مانند زهد در جامعه اندیشید. نوع خاص مصرفگرایی مدعی است که به مردم خوشبختی عرضه میکند. حال به عنوان نخستین سؤال میتوان پرسید: نیاز واقعی ما برای نیل به خوشبختی چیست؟ آیا مصرفکنندگان، واقعاً شاهد خوشبختی را در آغوش میکشند یا اینکه فقط بر قایقی نشستهاند و از موجی به موج دیگر (از خریدی به خریدی دیگر) پرتاب میشوند؟ جستوجوی راه حل مطلوب در مفهوم زهد، افت و خیزهای خاص خود را دارد زیرا القای مستدل این معنا که زندگی پرهیزکارانه و زاهدانه ـ با وجود سفارش اکید دینـ در چارچوب قانون نیز الزامآور است، به راحتی میسّر نیست. به بیان دیگر، با حربه قانون نمیتوان زهد را لازمالاجرا کرد، بلکه باید واکنشهای داوطلبانه و ارادی نسبت به مصرفگرایی بر پایة زهد، در میان مردم ایجاد کرد. تحریک مردم به آن واکنش نیز تنها از طریق تزریق به فرهنگ عمومی ممکن است چرا که نقطه ضعف و قوت مصرفگرایی در اختیاری و داوطلبانه بودن آن است.
نحوة برخورد مؤثر با مصرفگرایی در چارچوب اخلاق اسلامی امری وسیع و ژرف است و تنها به طور مختصر میتوان در این مقال به آن پرداخت. اخلاق، اساساً نحوة زندگی بشر در این دنیا، روابط انسانها و انسان و محیط زیست را تنظیم میکند. واکنش به مصرفگرایی از موضع اخلاق با طرح سؤالات و تردیدهای جدی دربارة دوام و ماندگاری زندگی به سبکی که زیانباری و استثماری بودنش بارها به اثبات رسیده است آغاز میشود.
هر بازاری که به راه میافتد، هر فروشگاهی که تأسیس میشود به موازات آن، منابع (از جمله نیروی کار) مردم فقیر برای اشباع آزمندی مصرفکنندگان کالاهای آن بازارها و فروشگاهها استثمار میشوند. اسلام دارای یک سنّت محکم و ریشهدار همبستگی اجتماعی است و از همه نوع ارشاد اخلاقی برای حفظ آن بهره میگیرد؛ حل مسئله مصرفگرایی در چارچوب اخلاقیات باید از دایرة حقوق و مسئولیتهای فردی خارج شده و به چارچوبهایی وارد شود که ناظر بر حقوق به هم پیوستة انسانها در مناطق مختلف و حقوق انسان و طبیعی است.
اسلام یا سایر ادیان در حل این قضیه دچار ضعف نیستند. قانع کردن مردم به داشتن تعهد نسبت به عملی ساختن این اندیشهها دشوار است که البته برداشتن یک گام واحد میتواند آغاز راه باشد. اندیشه و عمل طبق سیره اسلام از هم جدا نیستند اما مسلمانان گاهی اوقات از تعادل خارج میشوند؛ زیاد فکر میکنند اما بدون عمل و گاه بالعکس.
راه حل مصرفگرایی در پاسخی ساده نهفته است و نیازی به مطالعه فراوان نیز ندارد. کافی است رفتار انسان از اساس عوض شود. جوامع باید خود را به زندگی ساده متعهد بدانند؛ ببینند مصرفگرایی در پوشش و زیر نقاب خواهشهای پست انسان چگونه بر مردم و محیط زیست تأثیر میگذارد؛ و از خود بپرسند آیا این گونه زیستن خیر و برکتی دارد یا خیر؟
اصل اخلاق همین است. نبوغ شیطانی مصرفگرایی در آنجا ظاهر میشود که این سؤالات را به لطایف الحیل به حاشیه رانده و مردم را به فرمانبری از خواهشها و تمناهای زودگذر و آنی و ارضای آنها سرگرم میکند.
مصرفگرایی از جمیع جهات ویژگی زندگی مدرن است و بر اساس حسِ فزونطلبی ِ فردگرایانه انسان که به سرعت به مفاهیم آزادیهای سیاسی و اجتماعی پیوند میخورد، بنا شده است. آمریکاییان با زیرکی توانستهاند بین فعالیت مصرفگرایانهای مانند خریدهای حرصآلود و نظریة آزادیهای سیاسی چفت و بست ایجاد کنند؛ این ارتباط برای بسیاری از مردم کاملاً عادی شده و ذرهای نسبت به آن مشکوک و مردّد نیستند. اما میتوان این مفهوم را بازتر کرد و این سؤال را از دل آن بیرون کشید که آیا جامعه مدرن با دین اسلام که قناعت، میانهروی و پرهیزکاری را میآموزد، در تضاد است؟ تحلیل جامع این فرضیه در حوصله مقاله ما نمیگنجد اما فرض کنیم جامعه مدرن سر سازگاری با اسلام ندارد: اگر این پندار اثباتپذیر باشد نتیجهاش چه خواهد شد؟ در حال حاضر از مدرنیته گریزی نیست چرا که تبدیل به پدیدهای فراگیر شده و راه نفس کشیدن و نسقکشی دیدگاههای جایگزین را تنگ نموده و معترضان را با انگ عقبافتاده یا ارتجاعی معرفی کرده یا از آنها برای تفریح و سرگرمی مصرفکنندگانِ برنامههای تلویزیونی «راز بقا» استفاده میکند. از سوی دیگر، مدرنیته، اخلاقی بیثبات و دمدمی دارد و مصرفگرایی و بحران زیستمحیطی نیز از نقاط ضعف آن به شمار میآیند. با این اوصاف، مدرنیتة بدون مصرفگرایی چه معجونی است؟! به جای آنکه مفهومی انتزاعی چون «جامعه مدرن» را به عنوان امری در حیطه سیاست، بیدرنگ رد کنیم میتوانیم سؤالاتی دقیقتر و زیرکانهتر مطرح کنیم مانند اینکه عواقب و پیامدهای خروج از نظام مدرن مصرف چیست؟ مردمی که قبلاً از این وادی بیرون رفتهاند چه کسانی هستند و داستانشان چه روایتی دارد؟ آیا در فقدان زرق و برق مدرنیتهـ از جمله مصرفگراییـ احساس خوشی و سلامتی میکنند؟ مطالعه، تدبّر و عمل لازمة پاسخیابی این سؤالات است. تناقضیابی یک مرحله است و عمل کردن بر اساس شناخت آن تناقضات، امری دیگر. در اینجا میتوان دو گونه عام و خاص مصرفگرایی را به هم رساند و بررسی کرد.
مصرفگرایی از سنخ خریدهای دیوانهوار، آخرین مرحلة روندی است که از دو قرن پیش با گسترش استعمار کلید خورد. تحصیل در مدارس مانند گونههای دیگر تحصیل و علمآموزی در مؤسسات، از مصادیق و اقسام مصرفگرایی است. در آن مؤسسات، مردم را منفعل بار میآورند تا فقط آنچه را که نظام عرضه میکند فراگیرند، و حتی با بیرون زدن از این ساختار تنگ و دست و پا گیر نیز که ارمغان غمانگیز مصرفگرایی است، همچنان امکانات و استعدادهای تازه و نو را جستوجو نکنند. تولید میتواند پادزهر مصرف باشد. جوامع «جهان سوم» از جمله کشورهای مسلمان، از زمان افول استعمار مستقیم چه محصولات و تولیداتی داشتهاند؟ اصلاً میدانند چگونه تولید کنند؟ بازتعریف و بازکاوی اشکال مختلف تولید و آموزش، نقطة شروع خوبی برای گسستن زنجیرهای مصرفگرایی است.
مصرفگرایی، انسانها را به رخوت، سستی و خماری میآلاید تا جایی که هیچ گاه از خود نپرسند نیازهای واقعیشان چیست. عدهای نیز با دیدن این وضع نتیجه میگیرند که مردم در دنیای امروز از انسانیت فاصله گرفتهاند. اما از این آشفتگی میتوان برای تشخیص یک مسئله مهم کمک گرفت؛ اینکه نیاز انسان را از خواهشهایش تفکیک کرد. خواسته و نیاز دو امر متفاوتاند و مصرفگرایی مایل نیست مردم نیازهایشان را بشناسند. مصرفگرایی به کمک صنعتِ اغواگر تبلیغات، دائماً خواهشها و کمبودهای تازه اما متغیری را که هیچ گاه ارضا نمیشوند بر ذهن انسان تحمیل میکند. اگر انسان به شناخت مرزها نایل شود، با طبیعت هماهنگ باشد، و فرق نیاز با خواسته را دریابد، آن وقت است که پی میبرد مصرفگرایی باعث شده تا او از انسانیت خود تهی شود. اگر تعریف کلیتر مصرفگرایی را در این امر دخالت دهیم بر ما مکشوف میشود که از صفات و فضایل کریمه انسانی بیش از آنچه که تصور میکنیم تهی و محروم شدهایم. هر عاملی که انسان را از طبیعت و کیهان دور کند ویرانگر فضایل انسانی است. هر عاملی که انسان را وادار به ارتکاب اعمال خشونت بارِ احمقانه و ناخودآگاه علیه خود، همنوعان و محیط زیست کند ضد انسانیت است. اما مدرنیته و مصرفگرایی، محیلتر از این هستند که اجازة حصول نتیجة منطقی به چنین بحثهایی را بدهند، زیرا مدافعانشان سؤالات مضحک و غلطاندازی از این دست میپرسند که: «از ما چه انتظاری دارید؟ برویم در غار و جنگل زندگی کنیم؟» کوتاه آمدن مردم در برابر این سؤالات موذیانه بدین معناست که مصرف اندیشهها، رفتارها و کالاها را عادی و بدیهی دانسته و نمیتوانند برای وضعیت اسفباری که در دام آن افتادهاند راه و جایگزین دیگری تصور کنند.
هر چند مصرفگرایی به ویژه در معنا و مفهوم تبلیغات و خریدهای حریصانه، از ویژگیهای زندگی مدرن در اکثر نقاط دنیاـ صرف نظر از دین و فرهنگـ است و بهرغم آنکه ظاهراً فرهنگی غالب به نظر میآید اما به ندرت جنبه تحمیلیِ آشکار و علنی پیدا میکند. اگر مصرف در بیشتر موارد امری اختیاری است، پس چرا مردم را این چنین مخمور خود کرده است؟ بخشی از جواب این سؤال را در ادعای مصرفگرایی باید جست که راه و روش کاملی از زندگی را به مردم عرضه میکند! و ثروتمندان میتوانند هر آنچه را میخواهند (یا تصور میکنند میخواهند) بخرند. اما مصرفگرایی صرفاً مقولهای مربوط به طبقات مرفه جامعه نیست، زیرا در برخی نقاط فقرایی را میبینیم که هر چند با ابزار و روشهای متفاوت اما به اندازه ثروتمندان برای خرید و مصرف خودکشی میکنند. به بیان دیگر، مصرفگرایی یک نگرش است. پیدا کردن راه حلی مناسب برای تغییر این نگرش یا پرهیز از آن دشوار است. اما در صورت یافتن راه حل درست، اجرا یا انجام آن دشوار نیست. اگر بیاموزیم که بدون بسیاری از امکانات زندگی کنیم، به راه رهایی از مصرفگرایی دست یافتهایم؛ باید زندگی ساده، آسانگیر، بیتکلف، بیریا، بدون چشم و همچشمی و صرفاً متمرکز بر نیازهای واقعی ـ و نه هوسها و خواهشها ـ را بیاموزیم. هوس ریشه بسیاری از اینهاست. صنایع تولید کالای مصرفی با استخدام روانشناسان و کارشناسان روابط عمومی و پرداخت دستمزدهای کلان به آنها پی بردهاند که چگونه هوسها و خواهشهای قدیمی را دستکاری و تحریک کرده و خواهشهای جدیدی از دل آنها بیافرینند. مسلمانان باید این حمله و هجمه به شخصیتشان را دفع کنند و زمانی به موفقیت میرسند که فضیلت زندگی بدون مصرفگرایی را درک کرده باشند. البته این کار سادهای نیست، زیرا تلویزیونهای ماهوارهای و خویشاوند خوش خط و خالشان ـ فروشگاههای بزرگ آمریکاییـ افیون تخدیرکننده و توهّمزای مصرف را به طور روزافزون در شریان جوامع مسلمان تزریق میکنند.
مصرفگرایی از نوع خاص بلایی بود که حدود پنجاه سال پیش در آمریکا ظهور کرد و به همه دنیا صادر شد. اما گونه دیگری که فراگیرتر و نافذتر است پیش از آن پدید آمد. به تاریخ امپراطوری عثمانی، یا سایر سرزمینهای اسلامی مانند مصر یا ایران در قرن نوزدهم هم بنگرید. همه آنها فرزندانشان را برای «مصرف» جدیدترین علوم و دستآوردهای تکنولوژیکی به غرب میفرستادند. در واقع آن دوران برای تاریخ اسلام یک نقطه عطف به شمار میآید. مسلمانان آموختند که مصرفکننده، مقلد و متکی به علوم، آموزش، تکنولوژی، فرهنگ، آداب و عادات باشند. پس با ظهور مصرفگراییِ «تبلیغاتْمحور»، فقط زمان لازم بود تا آن جوامع به طور تمامعیار به مصرفگرایی مادی از نوع خریدهای حریصانه در مقیاس وسیع روی بیاورند.
پس چه میتوان کرد؟ بسیاری خواهند پرسید آیا جامعة امروزی مسلمان که غرق در مصرف شده میتواند با حربة تحریم و سایر اهرمهای فشار جمعی، تولیدکنندگان غربی را وادار به عقبنشینی کند؟ این امر دشوار به نظر نمیآید. تولیدکنندگان و فروشندگان غربی با قدرت عظیم محصولات خود سایر نقاط دنیا را زیر نگین خود دارند. اما این سوی قضیه نیز جمعیت عظیم مصرفکنندگان مسلمان، وزنة پرقدرتی هستند که مستقیماً میتوانند تولیدکنندگان را با شوک مواجه کنند. البته این کنایهای است به سیاست مصرفگرایی که در سالهای اخیر تسریع شده است. در جایی که فعالیتهای سیاسی از جمله مشارکتهای سیاسیِ هدفمند در دموکراسیهای مدرن وجود ندارد یا از بین رفته است با حرکتهای فرهنگی و سیاسی در عرصه مصرفگرایی میتوان این خلأ را به نحوی پُر کرد. در کشورهای جهان اسلام که فاقد سوپاپهای اطمینان برای فعالیتهای سیاسی تشکیلاتی هستند و از طرفی از جمعیت نسبتاً زیادی برخوردارند، امکانات و استعدادهای درخور ملاحظهای برای حرکتهای فرهنگی وجود دارد. نباید این حرکتها را در قالب یک حزب یا جنبش سیاسی در آورد، زیرا بلافاصله موجب سوء ظن شده و برچسب میخورد و یا حتی به این بهانه که در مخالفت و تقابل با طبقة غالباً بدگمانِ حاکم در بیشتر جوامع غیر دمکراتیک است، ممنوعش میکنند. دموکراسیهای پیشرفتهای مانند آمریکا نیز که اقدامات ضد مصرفگرایی و حرکتهای ضد جنگ را با هجوم پلیس سرکوب میکنند از این قاعده مستثنی و مصون نیستند. یک حربه برای اجتناب از این خشونتهای پلیسی، ضربه زدن به نقاط ضعف مصرفگرایی به عنوان اهرم فشاری غیر رسمی است.
مصرفگرایی ساحرة افسونگری است اما فاقد قدرت تحمیل میباشد. اگر بنا بود مردم را دستهدسته به اغذیهفروشیهای شرکتهای بزرگ سوق داد تا سهمیه هفتگی همبرگرهای چرب و نوشابههای گازدار را مصرف کنند یا وادارشان کرد هر ماه برای خرید آخرین مدهای روز به فروشگاههای بزرگ سر بزنند، این دیگر مصرفگرایی نمیشد. باید ببینیم مصرفکننده کیست و چرا میل سیرابنشدنی به مصرف دارد؟ اگر بخواهیم مردم را به ترک مصرفگرایی ترغیب کنیم آیا جایگزین بهتری برای آنها داریم؟ در سالهای اخیر، در شرایطی که مجاری مشارکتهای سیاسی به روی مردم مسدود است تحریم کالاهای مصرفی از روشهای مؤثر و نتیجهبخش برای ارسال پیامهای سیاسی است. اما این اقدام: به طور مستقیم مسئله مصرفگرایی و بحران زیستمحیطی را هدف قرار نمیدهد زیرا با حل یا فراموش شدن مسئله سیاسی، مردم دوباره به فروشگاههای بزرگ هجوم میبرند. هدایت صحیح قدرت سیاسی مصرفکنندگان به تدبیری فراتر از تحریم نیازمند است؛ هر چند حربة تحریم را نیز نباید از نظر دور داشت. منظور ما تغییر سبک زندگی به ویژه در کشورهای مرفه است. یعنی احساس مسئولیت متقابل در برابر همنوعان و کل جهان. مصرفگرایی (این مسئله به اخلاق و سادهزیستی بر میگردد) به یک معنا از مرداب خودخواهی و آزمندی که مورد تأیید هیچ دین و آئینی نیست، تغذیه میکند. آیا مسلمانان میتوانند از دایرة امتیازخواهیهای فردی خارج شده و به قلمرو مسئولیتهای جمعی و داوطلبانه قدم گذارند؟ بهداشت و آموزش دو حوزة مهم در این زمینه هستند که باید علاوه بر سایر ابزارهای سیاسی مانند سازماندهی تحریم و غیره توسعه یابند.
تا زمانی که قدرتهای سلطهگر برای ادامة پیشرفتهای اقتصادی خود به تحریک هوسهای مصرفگرایانه مردم متکی هستند، سایر مردم جهان قدرت بالقوه عظیمی در اختیار دارند. اما سازماندهی، هماهنگی و اِعمال آن قدرت دشوارتر است. ابتدا باید آب سردی بر روی مردم ریخت تا از خماری شراب مصرفگرایی بیدار شوند. این کار باید به صورتی انجام شود که آلوده به سیاسیبازی نشود و درگیریهای مستقیم نیز ایجاد نکند. در صحنة مبارزه با مصرفگرایی باید بپذیریم که طرفداران این سیاست از منابع فراوان و متعددی برخوردارند تا کسانی را که با آنها به چالش بر میخیزند آدمهایی کمشعور و ملالتبار (یا به قولی «آیه یأس»)، آنارشیست، کمونیست، یا حتی «تروریست» جلوه دهند. این کار در عصر رسانهزدة ما به معنای مرگ هر حرکت چالشانگیز است. برای خنثی کردن بازیهای مروّجان مصرفگرایی باید به واکنشهای خلاقانهای اندیشید و جنبشهای متعددی به راه انداخت؛ جنبشهایی که قادر باشند از همه ابزارهای در دسترس مصرفکنندگان در سراسر دنیا استفاده کنند.
همبستگی با سایر همنوعان و اعتقاد به طبیعتی مشترک، استفاده از تحریم و تفکر و تعمق درباره ایجاد زندگی بر اساس سبکها و روشهای جایگزینی که بازیچة معدود تولیدکنندگان انبوه و مصرفکنندگان فراوان حریص و خودخواه نباشد از جمله آن ابزارها و واکنشهای خلاقانه محسوب میشود.
تاریخ انتشار در سایت: ۲۹ اسفند ۱۳۸۴منبع: / ماهنامه / سوره / شماره 26 ۱۳۸۵/۰۰/۰۰\
مترجم : ع . ف . آشتیانی
نویسنده : یوسف الخباز
نظر شما