موضوع : پژوهش | مقاله

اکبر پسر همایون چگونه شاه شد

 دکتر فتح الله مجتبایی
زمانی هم که من به هند رفته بودم انجمن دوستی تأسیس شد اما به علت این که از طرف سفارت پشتیبانی نمی‎شد چندان نماند و من در مدت سه چهار سالی که آنجا بودم سعی کردم این انجمن را حیاتی تازه دهم. و امیدوارم این مرکز که تأسیس بشود منشاء خدمات تازه‎ای شود و باعث استحکام روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بین ایران و هند شود. من گمان می‎کنم هیچ دو ملتی به اندازۀ دو ملت ایران و هند به هم پیوسته باشند و وقتی من می‎گویم ایران مقصودم ایرانی است که افغانستان امروز و تاجیکستان امروز در آن یکی بود. اینجا گفتند سه هزار سال روابط و تأثیرات فرهنگی اما بیش از سه هزار سال است. شواهدی که به دست آمده مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد است، یعنی پنج هزار سال پیش، ایران پیش از آریایی‎ها.

پیش از آمدن آریایی‎ها، به هر حال مردمانی در سرزمین ایران زندگی می‎کردند، اقوامی هم هند زندگی می‎کردند. آثاری که در هاراپا به دست آمده و نظایرش در شهر سوخته، در جنوب ایران، مشابهت‎های بسیاری دیده می‎شود. در بلوچستان هنوز اقوامی هستند که به زبان دراویلی صحبت می‎کنند. این رابطه رابطۀ خیلی کهنی است . این دو قوم پیش از آمدن آریایی‎ها به هم نزدیک بودند به بعد از آمدن آریایی‎ها، وقتی آریایی‎ها به این سرزمین آمدند و به جنوب کوچ می‎کنند. دو شاخۀ مهم می‎شوند، یکی به اروپا می‎رود و آنچه به شرق می‎آید دو شعبه می‎شود. یکی ایرانی‎ها و یکی هندی‎ها. آنهایی که به هند می‎روند از تنگۀ خیبر عبور می‎کنند و به شمال هند می‎روند، آنهایی که از غرب دریای خزر وارد ایران می‎شوند. در آناتولی قدیم این آثار این کوچ را دیده‎اند.

به هر حال نه تنها از نظر زبان به هم شبیه‎اند، هر کس که می‎خواهد سانسکریت مطالعه کند از مطالعه و دانستن زبان اوستایی بی‎نیاز نیست و هر کس که می‎خواه زبان اوستایی تحصیل کند از زبان سانسکریت بی‎نیاز نیست و این به هزاره‎های پیش از میلاد برمی‎گردد و همچنان ادامه داشته است. از پیش از تاریخ شروع شده و در دوران تاریخی هم ادامه یافته و بسیار گسترده بوده است.  در دوران هخامنشی‎ها و در نوشته‎های هخامنشی است که سربازان هندی در کنار سربازان ایرانی بودند. هخامنشی‎ها در کشاکش‎هایی که بین ایران و یونان بوده است از سربازان هندی هم استفاده می‎کردند. معلوم می‎شود که در آن روزگار سرزمین‎هایی وجود داشته که بین ایران و هند مشترک بوده . اقوام ایرانی در آنجا سکونت داشتند و مردمان هندی نیز سکونت داشتند .وقتی که اسکندر از ایران عبور می‎کند و به هند می‎رود، وقتی برمی‎گردد روابط خیلی گسترده‎تری بین هند و غرب به وجود می‎آید و این رابطه از ایران می‎گذشته است. رابطه‎ای که بین یونان و سرزمین‎های آن روزگار بوده است و حکومت‎هایی که در شرق ایران بودند حکومت‎های هندی تشکیل می‎دهند، حکومت ایرانی هندی در دوره هلنیستی و بعد از اسکندر ناقل فرهنگ‎های یونانی بوده‎اند به شرق ایران، بعد  شرق ایران، خراسان بزرگ، یکی از مناطق بزرگ بودایی‎نشین بوده است. بسیاری از نام‎هایی که در نواحی شرق ایران هست، نام‎های هندی و بودایی بوده است. بخارا همان بی‎هار است، یعنی معبتد پرستشگاه بودا. شهرهای دیگر هم اسامی هندی داشتند و آثار بودایی در آن هست و این کشیده می‎شود به مناطق غربی ایران. دورۀ بعد از اسکندر، وقتی باز به دوره‎ی ساسانی می‎رسیم آثار تاریخی این رابطه وجود دارد. کتاب دینکرد از زمان شاپور اول تا اوایل دورۀ ساسانی به زبان پارسی آن روزگار، به زبان پهلوی ترجمه می‎شود. در کتاب دینکرد اسم سه کتاب هندی برده می‎شود که به زبان فارسی میانه، پهلوی آن روزگار ترجمه شده است. یکی از این سه کتاب « تَرک ایرانی» یعنی منطق ، یکی « کوشه» که معلوم نیست چه بوده است. و یکی ویاکارانه است،یعنی صرف و نحو هندی. و این کتاب در اوایل دوران ساسانی به زبان پهلوی ترجمه می‎شود. ولی معلوم نیست کدام ویاکارانه است. من حدسی زده‎ام. ولی معلوم نیست دقیقاً کدام کتاب بوده است. و به هر حال نشان می‎دهد که در دورۀ ساسانی رابطه به حدی نزدیک بوده که کتاب صرف و نحو زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه شده است و دو کتاب دیگر. در دورۀ انوشیروان باز می‎بینیم که روابط بسیار بسیار نزدیک بوده است. کتاب‎های دیگر از زبان‎های بومی هندی ترجمه شده‎اند و نشان داده که این  زبان سانسکریت نبوده و زبان‎های دیگری هم وجود داشته است.

این روابط ادامه داشته و در دوران اسلامی هم برقرار بوده است. رابطه قطع نشده است، شکلش عوض می‎شود. در قرون اولیه اسلامی باز ترجمه‎هایی از زبان هندی است. اطباء و ریاضی‎دانان هندی به بغداد آمد و شد داشته‎اند و در جندی شاپور آمد و شد داشته‎اند . ابن ندیم ذکر می‎کند که به نام بسیاری از منجمین و ریاضی‎دانان هندی و پزشکان هندی را در دورۀ اولیه عباسی برمی‎خورد که آثارشان به فارسی ترجمه شده، به عربی ترجمه شده است. و بعد یک حادثۀ عظیم فرهنگی اتفاق می‎افتد در قرن چهارم و پنحم و آن کتاب الهند بیرونی است که در دنیا نظیر ندارد. دو هزار سال پیش یک کسی برود دربارۀ فرهنگ یک قوم دیگر تحقیق کند و این که آثار بیرونی از لحاظ علوم هندی از منابع قابل استفاده برای تحقیقات جدید است. این یک حادثۀ بزرگ فرهنگی بوده و همچنان این رابطه ادامه داشته است. گاهی شدت و ضعف پیدا کرده ولی از بین نرفته است. ولی بعد از سابقۀ ورود همایون به ایران و پذیرایی که از او می‎شود و حمایتی که از او می‎شود، در قزوین، پایتخت شاه طهماسب و بعد برمی‎گردد به هند و گروه زیادی از دانشمندان و هنرمندان ایرانی در پی او به هند می‎روند و بعد پسر همایون، اکبر شاه به سلطنت می‎رسد. در واقع دربار اکبر شاه یک دربار ایرانی است، زبانش زبان فارسی است. کتاب مهمی در این باره وزیرش می‎نویسد به اسم « آیین اکبری» که بسیار کتاب مهمی است. البته زبانش زبان فارسی سره است و اولین نمودهای این زبان در آنجاست و ما هنوز نمی‎توانیم با آن فصاحت و شیوایی گفتگو کنیم . در واقع دربار اکبر شاه محل آداب و رسوم دربار ساسانی است و آن را پس از هزار و چند صد سال به هند منتقل می‎کند و نظام دربار ساسانی در غالب شهرهای هند تشکیل می‎شود.

نظر شما