مبانی روانکاوی فروید - لَکان
یکی از روانکاوان لبنانی از جوانی بیستوپنج ساله حکایت میکرد که روزی به دفتر مشاورۀ او رفتهبود و از سردردی شدید و لاینقطع شکایت داشت. ذکر داستان این جوان خالی از فایده نیست. درزمان جنگ درلبنان جزء سربازان غیردولتی بودهاست. روزی باو دستور میدهند تا خیابانی را تحت کنترل گرفته اجازه ندهد احدی از آن عبور کند. دستور صراحت دارد که هرگونه تلاشی را برای عبور از آن بضرب گلوله خنثی کند. اندکی بعد زنی با کودکی ظاهر میشود و آهنگ عبور از خیابان میکند. جوان در دو نوبت به او هشدار میدهد و در نوبت سوّم آنها را هدف قرار داده از پای درمیآورد. جوان بخاطر میآورد که مادر کودک درست لحظهای قبل از شلیک گلوله سر خود را برگردانیده نگاهی نافذ باو افکندهبود، نگاهی که از آن پس او را ترک نکرده موجب عذاب دائمیش شدهاست.
درهرنگاه چهرهای لایتناهی وجوددارد، چهرهای که همچون نفس آدمی نمیتوان به لفظ یا کلامی واحد خلاصه کرد. زیرا تعدّد و تکاثفی است نامحدود از نسبت فرد انسانی با عالموآدم. چهره نزد آدمیان یادبودی است از عهدی دیرینه با غیر، غیری که برای نخستینبار ما را پذیرای این عالم شدهاست.
مبانی روانکاوی فروید - لَکان
کرامت مُوَلّلی
نشر نی
نظر شما