جنگى داشتیم داستانى داشتیم
«جنگى داشتیم، داستانى داشتیم» تحلیل و بررسى ۱۴ کتاب داستان از نویسندگان نسل امروز در زمینه جنگ به قلم کامران پارسى نژاد است که از سوى نشر صریر چاپ و منتشر شده است.
کامران پارسى نژاد نویسنده این کتاب متولد ۱۳۴۲ تهران، در رشته زبان و ادبیات انگلیسى مدرک کارشناسى دارد و تاکنون در زمینه نقد و تألیف رمان، آثار متعددى را منتشر کرده است. «رؤیاى شریف»، «یک کاروان صدمنزل»، «فرصتى براى شیخ»، «خورشید در آتش» و «شهید مدرس» از جمله آثار داستانى اوست که غیر از کتاب اول بقیه آثار، زندگینامه داستانى امام محمد غزالى، شیخ بهایى و خواجه نصیر طوسى است.
در حوزه نقد نیز کتاب هاى «نقد و بررسى آثار جمالزاده» و «جنگى داشتیم، داستانى داشتیم» و «داستان معاصر، داستان نویسان معاصر» و «طرح داستان» را در کارنامه اش دارد.
وى در حال حاضر رمان جدیدى را آماده چاپ کرده که زندگى شیخ بهایى دستمایه نوشتن آن بوده است. علاوه بر این آسیب شناسى مکاتب و نحله هاى ادبى غرب کتاب دیگرى از سوى پژوهشگاه اندیشه اسلامى است که در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.
* آقاى پارسى نژاد چه شد که کتاب «جنگى داشتیم، داستانى داشتیم» تألیف شد و در این نقد و بررسى ها فقط کتاب هاى یک ناشر مورد توجه قرار گرفت؟
من روى آثارى که در زمینه ادبیات دفاع مقدس نوشته شده بودند کار مى کردم و نقد و تحلیل مى نوشتم که در نشریات و مجلات مختلف بویژه مجله ادبیات داستانى چاپ مى شد. بعد با توجه به شناختى که پیدا کرده بودم نسبت به برخى از آثار و بعضى از نویسندگان، کار من بیشتر از منظر آسیب شناسى ادبیات بود به این نتیجه رسیدم که بد نیست روى برخى از رمان هایى که مطرح بودند نقل و تحلیل داشته باشم. با این ذهنیت که در من ایجاد شده بود، یک روز به طور تصادفى از بنیاد حفظ و آثار و ارزش هاى دفاع مقدس با من تماس گرفتند و گفتند یک مجموعه کامل رمان در حوزه ادبیات مقدس چاپ کرده ایم و پیشنهاد دادند که این آثار را بخوانم و در مورد هر کدام به طور مستقل نقد و تحلیل بنویسم تا به صورت یک کتاب چاپ شود. من هم تصمیم گرفتم این آثار را بخوانم و در موردشان بنویسم.
* به نظر شما چه دلایلى سبب شد که کتاب «جنگى داشتیم، داستانى داشتیم» از طرف بنیاد حفظ آثار و ارزش هاى دفاع مقدس به عنوان اثر برتر در حوزه نقدنویسى مورد تقدیر قرار گرفت؟
البته این به نظر داورانى برمى گردد که در حوزه نقد، این اثر را انتخاب کردند، من خودم شخصاً فکر مى کنم شاخصه هایى در این کتاب هست که این کتاب را در جایگاه برتر مى نشاند. من اصولاً در نقدهایى که بر روى آثار نویسندگان نسل امروز نوشتم سعى کردم تنها در نقش یک نقاد نباشم. شاید یک سوم از حجم کتاب نقد به معناى تخصصى کلمه است. بقیه مطالب مربوط مى شود به بررسى جریان هاى ادبى که در غرب و شرق مطرح است ومقایسه آنها و استنادش به رمان، یعنى در حقیقت تلفیقى بین نقد و نظریه ارائه کردم و کسانى که این اثر را مطالعه مى کنند، مى توانند آن را به عنوان اثرى تحلیلى و کامل بخوانند و با مکاتب ادبى غرب آشنا بشوند و با مشکلاتى که بر سر راه این گونه نظریه ها وجود دارد، برخورد کنند. حتى در برخى موارد تاریخچه نقد ادبى را توضیح دادم. موارد دیگر هم که در این کتاب وجود دارد به شکل نظام گسیخته نیامده است، یعنى با توجه به نیازى که وجود دارد استناد به رمان مى شود.
در مجموع این کتاب یک کتاب آموزشى براى نقد و نقدنویسى است و درس هاى جالبى براى نویسندگان جوان هم خواهد بود.
* برخى اشتباهات در کتاب دیده مى شود که احتمالاً ناشى از حروفچینى باید باشد. به طور مثال بى محابا را به صورت بى مهابا نوشته اند یا به جاى مدرنیست ها، مدرنیسم ها آمده است.
واقعیت این است که این اشتباهات وجود دارد. دلیل آن هم این است که ماجرا به سه سال قبل برمى گردد. آن زمان تألیف این کتاب به پایان رسیده بود و تأیید شده بود که چاپ بشود و در چند بار هم هیأتى در مورد متن کتاب نشست برگزار کردند و سرانجام تصمیم گرفتند آن را چاپ کنند. ناگهان بنیاد حفظ آثار دچار تغییر مدیریت شد و اغلب طرح ها و برنامه هایى که براى چاپ کتاب داشتند به بایگانى رفت. یعنى کسانى که مسئولیت اجراى چنین طرح هایى را داشتند رفتند وافراد جدیدى آمدند. شما هم که مى بینید وقتى مدیر یک نهادى تغییر مى کند همه چیز تحت الشعاع این دگرگونى قرار مى گیرد. این گونه بود که کتاب چاپ نشد. تا سه سال بعد که باز مدیریت عوض شد و با چاپ آن موافقت کردند. در واقع این کتاب در این مرحله نیز دست من نبود تا ویرایش نهایى بشود.
* شما در زمینه تئورى هاى نقد ادبى و مکتب هاى ادبى دیدگاه هاى خاصى دارید. این سؤال برایم مطرح مى شود که این تئورى ها و مکتب ها همچون ابزارى در دست افراد هستند و هر کس مى تواند به دلخواه خود از این ابزار استفاده کند. آیا دیدگاه شما از زمان نوشتن این کتاب تا امروز دچار دگرگونى و تغییر شده است؟
من با توجه به شیوه هاى نقد و نظریه هایى که در غرب و در ایران رواج دارد و این که چقدر به اصول و ضوابط نقدنویسى پایبند هستیم، خودش بحث مفصلى را مى طلبد. ولى به طور کلى من احساس مى کنم که یک منتقد نباید براساس منش و بینش و دیدگاه شخصى خودش ابزارى را انتخاب کند و بعد از آن ابزار خاص به سراغ همه آثار با هر گرایشى برود.
من فکر مى کنم هر اثرى ابتدا باید بى طرفانه خوانده شودو منتقد همچنان که یک خواننده عادى به قصد لذت بردن رمانى را مى خواند از فضا و عناصرش لذت ببرد و با مؤلفه هاى آن آشنا بشود و در مرحله بعدى با توجه به شناختى که از زیرساخت و روساخت اثر به دست آورده، نقاط ضعف و قوت اثر را کالبدشکافى کند. یک وقت نویسنده به دنبال مکاتب ادبى غرب نیست و آثارش را براساس الگوهاى از پیش تعیین شده نمى نویسد. اما در زمینه پرورش مضامین و شخصیت پردازى و دیگر عناصر داستانى خوب کار کرده است. خب منتقد باید با توجه به ابزارهایى که دارد وارد مقوله نقد بشود و سعى کند هم جنبه هاى مثبت و هم جنبه هاى منفى اثر را به نویسنده و خواننده نشان بدهد. من به طور کل معتقدم که منتقد وظیفه اش تنها شناساندن یک اثر به خواننده نیست، بلکه منتقد باید صاحب نظر و آگاه به مسائل زمان و مکان باشد. یعنى باید حرفى تازه هم براى گفتن داشته باشد و یک نویسنده نقدش باید اثرى خلاقانه باشد و وقتى موضوعى را بررسى مى کند، ایده و نظر نویى هم به مخاطب بدهد. خیلى از مواقع منتقدان با این نگاه کلان نگر مى توانند در حوزه ادبیات جریان ساز باشند.
با طرح ها و ایده هاى تازه اى که مطرح مى کنند براى نویسنده به عنوان راهنما عمل کنند. نقد امروز همپاى اثر ادبى، به عنوان اثر خلاقانه شناخته مى شود و در خیلى از موارد مى بینیم که منتقدان ما مباحث مشهود را مدام تکرار مى کنند.
* وضع نقد در جامعه ما چگونه است؟ آیا امروز منتقدان خلاق داریم که با معیارهاى نقد خلاق کار کنند؟
ما در مقوله نقد، امروز متأسفانه بسیار ضعف داریم. از طرفى فرهنگ نقدپذیرى هم در میان نویسندگان واهل قلم نهادیه نشده است.
از یک سو منتقد با یک دنیاى بى رحم روبه رو است. زیرا نقد اثر هر نویسنده اى مساوى است با دشمن تراشى. در میان اهالى فرهنگ هم این موضوع این گونه بازتاب پیدا مى کند و مى گویند: «منتقد شدى، براى خودت دشمن درست کردى». متأسفانه ما ظرفیت پذیرش نقد چه منصفانه و علمى و چه غیرمنصفانه و مغرضانه را نداریم. به محض نقد یک اثر با صاحب اثر اگر دوستى داشتیم تبدیل به دشمنى مى شود و به روابط دوستانه و عاطفى ما لطمه مى خورد. از آن طرف منتقدان هم بى تقصیر نیستند. اگر منتقد دلسوزانه نقد بنویسد و نویسنده را به سمت خود جذب کند و بعد نظراتش را با او در میان بگذارد، شاید نتیجه اى بهتر حاصل شود.
* با توجه به نقدهایى که بر ۱۴ کتاب در حوزه دفاع مقدس نوشته اید و در کتاب «جنگى داشتیم، داستانى داشتیم» چاپ شده است، ارزیابى کلى شما از ادبیات دفاع مقدس چیست؟ در چه جایگاهى قرار داریم؟
من فکر مى کنم ادبیات دفاع مقدس همانند نوزادى بود که خیلى زود متولد شد. انقلاب ما تازه به پیروزى رسیده بود و ما هنوز ادبیات انقلاب اسلامى را تجربه نکرده بودیم که وارد ادبیات دفاع مقدس شدیم. در واقع ادبیات دفاع مقدس سبب شد که ادبیات انقلاب اسلامى پابگیرد و رشد کند. خیلى سریع با شروع جنگ ادبیات دفاع مقدس، ادبیات انقلاب را تحت تأثیر قرار داد و خیلى شتابزده نهادها و ارگان ها و نویسندگان و شاعران تلاش کردند آثارشان را در این حوزه عرضه کنند. به همین دلیل در مرحله ابتدایى آثار شاخصى خلق نشد. آثارى هم که منتشر مى شد ضعیف و اغلب به شدت شعارى بود. البته ادبیات شعارى هم در آن مقطع لازم بود تا روحیه حماسى را در میان رزمندگان و مخاطبان تقویت کند. ادبیات دفاع مقدس با این نیت نویسندگان، در آن مرحله خلق مى شد که در پشت جبهه، در جبهه و در سنگر فضا را براى پشتیبانى از رزمندگان آماده کند. به نوعى ادبیات پشتیبان بود و باید ادبیاتى تولید مى شد که این وظیفه را به نحو احسن به عهده بگیرد. اما در عمل برخى از آثار شتابزده و سطحى سبب شد بینش مخاطب نسبت به ادبیات دفاع مقدس مخدوش شود. در واقع این دسته از آثار سطحى سبب مخاطب گریزى شد. با تمام این اوصاف من معتقدم تا زمانى که حمایت مؤثر و قوى پشت ادبیات دفاع مقدس شکل نگیرد، آثار بزرگ هم خلق نخواهد شد و یک جریان ریشه دار در زمینه ادبیات شکل نمى گیرد تا تبدیل به درختانى تنومند شوند.
در یک ارزیابى کلى ادبیات دفاع مقدس توانست قشر عظیمى از نویسندگان امروز را جذب کند و آثارى نوشته شد که مى توان روى آنها انگشت گذاشت. حداقل این است که در دهه دوم انقلاب، ادبیات دفاع مقدس سیر نزولى نداشت. بلکه رو به تعالى و پیشرفت دارد و مى توان همچنان امیدوار بود که آثار شاخص وشاهکارى این حوزه در راه باشد. من فکر مى کنم ادبیات دفاع مقدس مى توانست در این جایگاه که امروز قرار دارد، جایگاه رفیع ترى پیدا کرد.
* آیا توانسته ایم از ادبیات مقاومت که در جهان خلق شده اند، بهره لازم را ببریم؛ آثارى مانند جنگ و صلح، خانواده تیبو و دن آرام. این آثار، جزو آن دسته از آثارى بودند که در میان همه ملت ها با استقبال روبه رو شدند.
به اعتقاد من نویسندگان ما نتوانستند به چنین موقعیت ممتازى دست پیدا کنند. یکى از معضلاتى که در زمینه ادبیات داریم این است که اغلب نویسندگان ما مطالعه مداوم و عمیق ندارند. شما میزان مطالعه نویسندگان ما را با میزان مطالعه همان نویسندگان بزرگ جهان مقایسه کنید. آنها چقدر مطالعه مى کردند و چه آثارى را مى خواندند. نویسندگان ما چقدر مطالعه مى کنند و چه آثارى را مى خوانند؟ برخى از این نویسندگان اصلاً مطالعه نمى کنند، حتى آثارى را که در حوزه رمان و داستان نوشته یا ترجمه مى شوند نمى خوانند. پیش از خواندن و مطالعه، تمایل زیادى به نوشتن دارند. در حالى که نویسنده باید در همه حوزه هاى علوم انسانى از روانشناسى و جامعه شناسى گرفته تا تاریخ، عرفان و مطالعات دینى حداقل اطلاعات را داشته باشد. هر چه اطلاعات نویسنده بیشتر باشد، آثار عمیق تر و بزرگ تر و مهم ترى خلق مى کند. نمى توان بدون این که سرمایه گذارى کنیم، وقت بگذاریم و تلاش کنیم آثار برجسته خلق کنیم و نویسنده بزرگى بشویم. شما نگاه کنید چندسال از جنگ جهانى دوم گذشته؟ هنوز نویسندگان و محققانى هستند که راجع به این واقعه رمان مى نویسند، تاریخ مى نویسند. هنوز در غرب حرف هاى تازه اى با زاویه دید جدید در زمینه جنگ مطرح مى شود. بدون مطالعه همه جانبه و کافى نمى توانیم سوژه هاى بکر را شکار کنیم و از زاویه تازه اى به موضوعات نگاه کنیم.
* بورخس در گفت وگویى عنوان کرده بودکه من هر روز صبح قبل از هر چیز، یک ساعت فرهنگ لغات را مطالعه مى کردم. مى دانید که لغت براى نویسنده و شاعر مانند آجر براى بناست. یک بنا هرچه آجر بیشترى داشته باشد ساختمان عظیم ترى مى سازد. هر اهل قلمى نیاز به واژگان بى شمار دارد.
بله، متأسفانه چنین برنامه هایى را نویسندگان ما ندارند. ولى اگر بخواهیم مقایسه اى نسبت به ادبیات دفاع مقدس در دهه اول انقلاب با دهه دوم داشته باشیم. به این نتیجه مى رسیم که در دهه دوم آثارى خلق شده اند که آن شتابزدگى دهه اول را نداشتند و تأمل برانگیزتر از گذشته اند. به طور کل هر رویدادى که اتفاق مى افتد براى این که نویسنده آن رویداد را به نحو احسن و تأمل برانگیز در آثارش بازتاب بدهد باید زمان بگذرد. از دل رویداد مى شود گزارش تهیه کرد، نمى توان با نگاه عمیق و فلسفى رویداد را تبیین کرد. چنین رویکرد تأمل برانگیزى احتیاج به گذشت زمان دارد. به نظر من زمان مناسب براى تولید آثار برجسته در حوزه ادبیات دفاع مقدس از دهه دوم به بعد است. باید موج رویدادها فروبنشیند و دریا آرام بشود تا به شکار نهنگ رفت و تازه عمق دریا را درک کرد.
* فکر مى کنید جوایزى که در سال هاى اخیر توسط نهادهاى دولتى و مؤسسات بخش خصوصى در زمینه ادبیات به نویسندگان داده مى شود، تأثیرى در رشد ادبیات و جذب مخاطبان بیشتر دارد.
هر جایزه اى که به حوزه ادبیات تعلق گیرد ممکن است انگیزه اى در میان نویسندگان براى خلق آثار ماندگارتر ایجاد کند و یا انگیزه اى باشد براى جذب مخاطبان بیشتر به سمت ادبیات. اگر این جوایز مستمر نباشد و این حمایت هاى مادى و معنوى تداوم نداشته باشد، ممکن است دوباره موجب یأس و خلأهاى عاطفى بشود. من فکر مى کنم در حوزه ادبیات ، نویسندگان و شاعران و کسانى که اهل کتاب و قلم هستند، خیلى مورد کم لطفى قرار گرفته اند. میزان و مبلغ جوایزى هم که به این حوزه اختصاص مى دهند بسیار ناچیز و اندک است. اینها همه مسائلى است که بسیار تأثیرگذار است.
* نویسندگان بسیار مظلوم واقع شده اند. در مقایسه با هنرمندان در عرصه بازیگرى یا هنرمندان حوزه هاى دیگر، نویسندگان از چه امتیازى برخوردارند؟
جشنواره هایى که در حوزه کتاب برگزار مى شود و جوایزى که به این مناسبت ها به نویسنده تعلق مى گیرد، آنقدر رقم زیادى نیست که در زندگى نویسنده تأثیر بگذارند.
منبع: روزنامه ایران ۱۳۸۵/۱۲/۰۱
سخنران : کامران پارسی نژاد
گفت و گو کننده : سایر محمدى
نظر شما