موضوع : پژوهش | مقاله

یکی بود یکی نبود در دانشگاه

«یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود» این عبارت و گزاره برای همه ما ایرانی‌ها آشناست و از دوران خردسالی با آن بزرگ شده‌ایم و بعد از شنیدن آن از دهان مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها یا خواندنش در کتاب‌های مختلف به اصطلاح قند توی دلمان آب می‌شد که قرار است یک داستان و قصه جدید بشنویم و بخوانیم.
خیلی از همین کودکان و خردسالانی که روزهای کودکی‌شان با کتاب و یکی بود یکی نبودها گذشته و با این خاطرات قد کشیده‌اند وقتی بزرگ‌تر می‌شوند، به عشق و علاقه همین داستان‌ها، شعرها و قصه‌ها وارد دانشگاه و رشته ادبیات فارسی می‌شوند، اما در بیشتر موارد با واحدها و درس‌ها و نکاتی روبه‌رو می‌شوند که با پیش‌فرض آنها خیلی متفاوت است و به عبارتی درمی‌یابند که ادبیات در دانشگاه‌های ایران بیشتر از این که ادبیات باشد، تاریخ ادبیات است. اما در سال‌های اخیر و با حضور نسل جدیدی از استادان و مدیران دانشگاهی در دانشکده‌های مرجع و بزرگ علوم انسانی کشور همچون دانشگاه تهران و علامه طباطبایی جریانی منتقد نسبت به شیوه تدریس، سرفصل‌ها و دروس ادبیات شکل گرفت که حاصل آن پیشنهادهایی مبنی بر ایجاد گرایش‌های نو در رشته زبان و ادبیات فارسی بود.

داستان یک پیشنهاد
یکی از همین پیشنهادها که هفته گذشته با موافقت وزارت علوم هم مواجه شد، ایجاد گرایش ادبیات داستانی بود که به گفته مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی قرار است، برای اولین بار از سال تحصیلی 91 ـ 1390 در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس ‌شود.
عباسعلی وفایی که ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه علامه را بر عهده دارد، در همین رابطه و اهدافی که دنبال می‌کنند می‌گوید: «هدف از تاسیس این گرایش وارد کردن مسائل جدید ادبی و آشنایی بیشتر دانشجویان با ادبیات معاصر ایران و دیگر کشورهاست».
وفایی ادامه می‌دهد: «ادبیات داستانی و نمایشی در چند دهه اخیر دستخوش تغییرات محسوس شده است، اما ما در دانشگاه واقعا چه مقدار از این تغییرات بهره بردیم؟! دانشجویان باید 2 واحد تئوری داستان داشته باشند و چند واحد دیگر باید باشد تا آنها را با تئوری‌های داستان آشنا کند و آنها را به سمت تحلیل ببرد».

نیاز ملی
دکتر منوچهر اکبری رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هم در این رابطه معتقد است: «نیاز امروز جامعه ایجاب می‌کند ما فقط لیسانس ادبیات فارسی بدون گرایش و تخصص تربیت نکنیم. ما پیشنهاد دادیم که گروه ادبیات تبدیل به دانشکده شود و از دل دانشکده گروه‌های مختلف بیرون بیاید که از دل این گروه‌ها هم گرایش‌های فرعی ایجاد شود؛ به عنوان مثال اگر گروه ادبیات داستانی داشته باشیم، می‌توان در این گروه متخصص داستان کوتاه، رمان و داستان بلند، نمایشنامه‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی تربیت کرد؛ دانشکده ادبیات می‌تواند فیلمنامه بنویسد و دانشکده هنر آن را اجرا کند».
او با اشاره به موافقت ایجاد گرایش ادبیات داستانی می‌گوید: «ما در دانشگاه تهران به صورت جدی به دنبال تعریف گرایش‌ها هستیم و بر این باوریم که این اتفاق یک نیاز ملی است.

رشته نویسندگی خلاق
احمد دهقان، نویسنده و داستان‌نویس هم به صورت کلی با ایجاد چنین گرایش‌هایی در دانشگاه‌ها موافق است، اما کمی جزیی‌تر به ماجرا نگاه می‌کند و می‌گوید: «در اکثر دانشگاه‌های بزرگ و شناخته‌شده جهان رشته ادبیات داستانی وجود دارد، اما آنها رشته‌ای به نام نویسندگی خلاق هم دارند که وقتی ما به نام و پیشینه نویسندگان بزرگ امروز جهان دقت می‌کنیم درمی‌یابیم که بسیاری از آنها یا پرورش یافته این رشته هستند یا در این رشته خود تدریس می‌کنند». او ادامه می‌دهد: «اکنون در دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که رشته ادبیات داستانی شبیه دیگر رشته‌ها نیست که تعدادی واحد تعیین کنند و دانشجو واحد به واحد پیش برود، بلکه هم پذیرش دانشجو در آن و هم تدریس‌اش متفاوت و خاص است».
دهقان تاکید می‌کند: «برای تدریس در رشته‌هایی این‌چنینی بیش از آن که مدرک مهم باشد، تجربه استاد مهم است و البته برنامه‌ریزان تحصیلی این نکته را هم باید در نظر داشته باشند که دانشجویی که وارد این رشته می‌شود و پرورش می‌یابد، قرار است چه بازدهی داشته باشد».

گام جدی در حوزه ادبیات داستانی
اما اسدالله امرایی، نویسنده و مترجم که خود فارغ‌التحصیل رشته زبان‌های خارجی است، درباره گرایش ادبیات داستانی در دانشگاه هم معتقد است: «هر اتفاقی که به ارتقای ادبیات داستانی کمک کند از نظر من مفید است».
امرایی همچنین می‌گوید: «امروز در دانشگاه‌های آمریکا مدرک دکتری ادبیات خلاقه می‌دهند و بخش عمده‌ای از نویسندگان بزرگ آمریکا حاصل دانشگاه‌های آنجا هستند». این مترجم ادبیات داستانی جهان می‌افزاید: «باید این مساله را هم مورد توجه قرار داد که الزاما تحصیل در این رشته منجر به تربیت داستان‌نویس نمی‌شود، همان طور که سال‌ها‌ست کارگاه‌ها و کلاس‌های ادبیات توسط نویسندگان مطرح برگزار می‌شود، اما از درون هر کارگاه تنها یک یا 2 نویسنده به جامعه ادبی معرفی می‌شوند».

هشدار برای یک انحطاط فکری
اما علی آبان شاعر و عضو هیات علمی دانشگاه جور دیگری به ماجرا تماشا می‌کند و می‌گوید: «در برخورد اولیه شاید این گرایش و راه‌اندازی آن مثبت باشد، اما فکر می‌کنم اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنیم خسران و ضرر آن بیشتر باشد».
او ادامه می‌دهد: «ورود ادبیات داستانی به دانشگاه شاید نوعی انحطاط فکری را به همراه داشته باشد؛ چراکه عموما تجربه نشان داده است که ذهن و خواسته عوام در پدید آمدن ژانر رمان و آثار مرتبط با آن بسیار تاثیرگذار بوده و هست».
آبان با تمییز قائل شدن میان همه‌گیری و عوام‌گیری می‌گوید: «شعر حافظ همه‌گیر است، اما عوام‌گیر نیست، اما در مورد ادبیات داستانی بیشتر مخاطبانش عوام هستند و این عوام‌زدگی و ذوق افراطی توده خطری است که انحطاط فکری دانشجویان را هم می‌تواند در پی داشته باشد».
او همچنین به ریشه قوی داستانی ادبیات فارسی در پیش و پس از اسلام اشاره می‌کند و می‌گوید: «کتاب‌هایی چون «یادگار زریران» و «درخت آسوریک» که پیش از اسلام نوشته شده است، از نمونه‌های موفق منثور و داستانی ادبیات فارسی است. در پایان باید این نکته را هم در نظر داشت که تمام این اتفاق‌ها و گرایش‌ها (اگر محقق شود) در مقطع کارشناسی ارشد است و هنوز تکلیف دانشجویان ادبیاتی که تنها در حد کارشناسی تحصیل می‌کنند روشن نیست، دانشجویانی که پس از 4 سال نه نویسنده خوبی هستند، نه شاعر خوب و‌نه ‌یک مصحح و نه یک ویراستار خوب بلکه آمیزه‌ای از همه اینها هستند و نیستند.

 

منبع: روزنامه جام جم ۱۳۸۹/۳/۱۷
نویسنده : سینا علی‌محمدی

نظر شما