فروپاشى خانواده در غرب
شکافى که میان غرب و شرق و کشور هاى صنعتى و کشور هاى جهان سوم وجود دارد، در زمینه الگوى زندگى خانوادگى عمیق تر به نظر مى رسد. برخلاف سایر زمینه ها ظاهراً این بار اوضاع به نفع شرق و کشور هاى جهان سوم است. این روشن ترین نتیجه اى است که از لابه لاى سخنان «لطیفه بنانى اسیرس»، «الهام قماطى» و «منصف گیتونى» مى توان دریافت.
در کنگره بین المللى خانواده و جهانى شدن هر سه فردى که موفق به گفت وگو با آنها شدم، تصادفاً مسلمان و عرب بودند. یکى از مراکش، یکى از لبنان و یکى از فرانسه.
اما مسلماً جالب ترین و حساس ترین بخش این گفت وگو ها تحلیل صادقانه پروفسور منصف گیتونى رئیس فدراسیون بین المللى آموزش اولیا از وضعیت زندگى خانوادگى در فرانسه است. او که در این گفت وگو از اینکه دیگر نمى توان نشانى از خانواده سنتى در غرب پیدا کرد اظهار تاسف مى کند، سخنرانى خود را در کنگره خانواده و جهانى شدن پس از یاد خدا با این جملات آغاز کرد: «بسیار خوشحالم که به ایران آمدم. چرا که وقتى در ایران هستم، احساس مى کنم اینجا وطن خود من است.»
• مراکش
«لطیفه بنانى اسیرس» نماینده مجلس در کشور مراکش وضعیت خانواده را در کشورش که بیشتر مردم آن مسلمان و مالکى مذهب هستند، رضایتبخش توصیف مى کند و مى گوید: «در مراکش همگرایى زیادى بین خانواده ها وجود دارد. صله رحم در آنجا زیاد است و بچه ها اقوام خود را زیاد ملاقات مى کنند. تاکید مردم بر حفظ احترام ها در خانواده است.» او اگرچه تاثیر جهانى شدن را بر اقتصاد کشورش منفى ارزیابى مى کند اما تاثیر فرهنگى آن را مخرب نمى داند و مى گوید: «ما در مراکش از رسوخ فرهنگ هاى غربى و تقلید از آنها ترسى نداریم چرا که در این زمینه خود را قوى احساس مى کنیم.» این در حالى است که به گفته خود او ۴۵ درصد از کل مردم مراکش بى سواد هستند و حدود ۶۰ درصد از این بى سوادان را زنان تشکیل مى دهند. یافتن نکات ضد و نقیض در سخنان لطیفه بنانى جاى تعجب نیست. به هر حال او سیاستمدار یک کشور جهان سومى است. لطیفه بنانى شایع ترین علت طلاق را در کشورش، مشکلات اقتصادى و فقر عنوان مى کند و مى گوید: «دولت مراکش حسابى به نام «صندوق نفقه» تاسیس کرده است که ۳۰ درصد هزینه هاى زندگى را به خانواده مردانى که توانایى پرداخت نفقه ندارند، بپردازد تا بدین وسیله از افزایش آمار طلاق به دلیل مشکلات اقتصادى جلوگیرى شود.»
به گفته وى حدود ۲۵ درصد زنان این کشور به کار بیرون از منزل اشتغال دارند و حقوق و مزایاى زن و مرد در ادارات دولتى یکسان است و در موسسات غیردولتى نیز به تخصص فرد بستگى دارد. مدت مرخصى زایمان نیز براى زنان مراکشى در مجموع ۳ ماه است که یک ماه آن پیش از وضع حمل و دو ماه پس از آن است. حق فرزندان نیز به یکى از والدین شاغل در ادارات دولتى تعلق مى گیرد.
لطیفه بنانى مى گوید: «حدود ۴۰ درصد از ورودى هاى دانشگاه مراکش را دختران تشکیل مى دهند و حتى در بعضى رشته ها چون پزشکى میزان علاقه مندى و نسبت ورود دختران به دانشگاه بیش از پسران است.»
سن مرسوم ازدواج دختران در مراکش از ۱۷ تا ۲۰ سالگى است و به گفته لطیفه بنانى خانواده ها معتقدند دختر از زمانى که به سن ۱۶ سالگى مى رسد آمادگى ازدواج را پیدا مى کند.
در دانشگاه ها هم در سال هاى اول و دوم دانشجویى ازدواج هاى بسیارى صورت مى گیرد که البته دولت هیچ کمکى به زوج جوان دانشجو نمى کند. لطیفه بنانى معتقد است که ازدواج در سال هاى اخیر به دلیل مشکلات اقتصادى و مشکل مسکن سخت تر شده است اما به طور کلى نسبت به دهه هاى قبل تغییر خاصى نکرده است. این نماینده مجلس مراکش مى گوید: «ما در حال بازنگرى اساسى در قوانین مربوط به خانواده هستیم تا حمایت بیشترى از زنان و به ویژه کودکان به عمل آوریم.» وى که به نظر مى رسد نماینده طبقه مذهبى مراکش در مجلس باشد، بر دینى کردن قوانین مراکش تاکید مى کند و معتقد است که اسلام حقوق زنان و کودکان را به خوبى در نظر گرفته است و این نظر مردم مراکش است. وى خانواده ها و جوانان مراکشى را بسیار متدین توصیف مى کند و هنگامى که راجع به آمار خودکشى در این کشور از او سئوال مى کنم، مى گوید: «شاید همه جوانان کشور من به مسجد نروند، اما همگى اعتقادات عمیقى به اسلام دارند و از آنجا که اسلام این عمل را ممنوع کرده است به چنین کار هایى دست نمى زنند.» با وجود این لطیفه در بخش هاى دیگرى از سخنانش اشاره مى کند که در مراکش فشارهایى براى تاسیس مراکز فحشا وجود دارد اما دولت و مجلس تاکنون با آن مخالفت کرده اند.
• لبنان
«الهام قماطى» معاون تربیتى وزارت آموزش و پرورش لبنان و نماینده این کشور در کنگره بین المللى خانواده و جهانى شدن برخلاف همتاى مراکشى خود از تاثیرات جهانى شدن بر خانواده و نفوذ فرهنگ غربى در جوانان کشورش بیم دارد. او با تاکید بر اینکه جهانى شدن شکاف بین نسل جوان و والدین آنها را افزایش داده است، مى گوید:«تا پیش از جهانى شدن خانواده حرمتى داشت که کسى نمى توانست بدون اجازه به آن وارد شود اما امروزه ماهواره و اینترنت بر فرهنگ جوانان لبنان تاثیر زیادى گذشته است و بچه ها دیگر والدین خود را در زندگى الگو قرار نمى دهند.» به نظر الهام قماطى وضعیت کنونى خانواده در لبنان احتیاج به تجدیدنظر جدى دارد. وى یکى دیگر از مشکلات جوانان لبنان را نبود مرجعى قابل اعتماد براى آنها مى داند و مى گوید: «در لبنان امروزه اشخاصى وجود ندارند که جوانان سئوالات دینى و فرهنگى خود را با آنها در میان بگذارند و حرف آنها را قبول داشته باشند.» الهام قماطى مى گوید: «امکانات تحصیلى خوبى در لبنان وجود دارد و حدود ۹۵ درصد نسل جدید باسواد هستند. همچنین تعداد زیادى از زنان لبنانى در بیرون منزل مشغول کارند که اکثر آنها زنان متاهل هستند که به دلیل مشکلات اقتصادى مجبور به کار مى شوند.» اگرچه در لبنان حقوق و مزایاى زن و مرد شاغل تفاوتى ندارد، اما مرخصى هاى مخصوص زنان کوتاه است. در ادارات دولتى تنها دو ماه و در موسسات خصوصى ۴۰ روز مرخصى زایمان براى زنان لبنانى در نظر گرفته شده است. الهام قماطى معتقد است که خانواده در لبنان به دلیل اینکه زن و مرد هر دو شاغل هستند، تحت فشار است و مشکلات اقتصادى عامل بسیارى از طلاق ها در لبنان است ضمن اینکه در قانون کار لبنان بازنشستگى وجود ندارد و افراد باید تا پایان عمر کار کنند زیرا در غیر این صورت سربار فرزندان خود مى شوند. وى در عین حال تاکید مى کند که مردم در لبنان به حفظ خانواده خود علاقه مند هستند و ضرب المثلى در فرهنگ لبنانى مى گوید: «آرامگاه تو همین خانه است.» به این معنى که هر جا بروى آخر به خانه بازمى گردى و مشکلات افراد باید درون خانواده حل شود و هیچ راه دیگرى وجود ندارد. به گفته الهام قماطى آن دسته از خانواده هاى لبنانى که اعتقادات مذهبى شدیدترى دارند مایلند دختران خود را زود شوهر دهند اما برخى نیز معتقدند که باید آ مادگى ها و آموزش هاى لازم پیش از ازدواج صورت گیرد. به هر حال ازدواج زودهنگام در لبنان به وفور یافت مى شود.
به گفته او گروهى از جوانان لبنانى نیز اقدام به مهاجرت و ازدواج با غیرهموطن مى کنند و به طور کلى سن ازدواج در میان مسیحیان از مسلمانان بالاتر است. وى با روشن بینى خاص یک کارشناس تربیتى آشنایى دختر و پسر بدون ازدواج رسمى در لبنان را تائید مى کند و مى گوید: «اگرچه فراگیر نیست اما به هر حال یک واقعیتى است که در اثر تقلید از غرب به وجود آمده است.»
• فرانسه
براى منصف گیتونى مهم است که بین خانواده هاى مختلفى که در فرانسه زندگى مى کنند و نوع زندگى آنها تمایز قائل شود. فرانسوى ها و مهاجران، نژاد هاى مختلف، سفیدها و رنگین پوستان، مسیحى ها، یهودى ها، مسلمان ها و ادیان دیگر، اما به گفته خود او همه اینها فرانسوى هستند و در نهایت همگى با مشکلات کم و بیش مشابهى مواجه هستند. گیتونى معتقد است که خانواده هاى فرانسوى دچار بحران هاى متعددى هستند. بحران هایى که برخلاف دو مورد پیشین بیش از آنکه اقتصادى باشد عاطفى است. گیتونى به مصرف بالاى مواد مخدر در بین جوان ها، پدیده الکلسیم و آمار بالاى طلاق اشاره مى کند و مى گوید: «مشکل بسیار بزرگى که امروزه وجود دارد این است که خانواده ها دیگر نمى خواهند صاحب فرزند شوند و این به لحاظ اقتصادى و اجتماعى به معنى یک شکست بزرگ است.»
پروفسور گیتونى توضیح مى دهد: «مسئله مشترک همه خانواده هاى فرانسوى در واقع مشکل روابط بین انسان ها است و عدم تفاهم هایى که وجود دارد .در فرانسه گفت وگو درون خانواده وجود ندارد و امروز براى جوان ها بسیار سخت است که بزرگتر ها را درک کنند.» وى نسل جدید جوان هاى فرانسوى را «لوس» مى خواند و مى گوید: «والدین این جوان ها مى خواستند فرصتى که پدر و مادر ها در خودشان از دست داده بودند، جبران کنند و این امر منجر به عدم مسئولیت پذیرى جوانان امروزى شده است.» او در پاسخ به سن متوسط ازدواج در فرانسه لبخند مى زند و پس از مکثى مى گوید: «سئوال این است که آیا واقعاً ازدواجى وجود دارد یا نه؟ آنچه امروزه در فرانسه یافت مى شود، بیشتر همزیستى مشترک بدون ثبت ازدواج است که بیشتر بین سن ۲۰ تا ۲۲ سالگى صورت مى گیرد و ازدواج رسمى کمتر اتفاق مى افتد.» به نظر منصف گیتونى قواعد زندگى در فرانسه کاملاً تغییر کرده است. ازدواج هم حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کاهش یافته است. او معتقد است یکى از عوامل مهم این تغییرات رواج همجنس گرایى در میان زنان و مردان فرانسوى که امروز به صورت یک قرارداد اجتماعى پذیرفته شده، است. آمار هاى رسمى مى گویند بین ۶ تا ۱۰ درصد مردم فرانسه همجنس گرا هستند اما به اعتقاد گیتونى واقعیت حتى بیشتر از این است. با وجود این وى وضعیت بیمارى ایدز را در فرانسه امروز وخیم نمى داند چرا که ۱۰ سال پیش که شیوع ایدز شدت زیادى یافته بود، دولت فرانسه با اطلاع رسانى و آموزش و مراقبت از مبتلایان آن را کنترل کرد. در حال حاضر آمار مبتلایان به ایدز در فرانسه کمى بیش از ۱۰ هزار نفر یعنى چیزى در حدود ایران است. اما آنچه مایه تاسف مى شود، این است که در همین تعداد اندک ازدواج رسمى زن و مرد از هر دو ازدواج یکى در نهایت به طلاق منجر مى شود. آمار و ارقام بالاى طلاق این کشور تک سرپرستى خانواده را که از دهه ۶۰ در این کشور شروع شده بود دو برابر کرده است. پروفسور گیتونى با حسرت مى گوید: «آنچه براى خود من دردناک است، این است که دیگر نمى توان نشانى از خانواده سنتى در غرب پیدا کرد و این دیوانگى بشر است که بعضى بچه ها با پدر و بعضى با مادر خود زندگى کنند.»
اگرچه بالاترین میزان خودکشى در ایالت کبک کانادا اتفاق مى افتد و از هر ۱۰۰ نفر ۱۴ نفر در آنجا بر اثر خودکشى مى میرند در فرانسه نیز آمار رسمى خودکشى یک درصد است. این در حالى است که به گفته منصف گیتونى در اروپا اینگونه موارد آمار واقعى اعلام نمى شود تا از پیامدهاى منفى آن اجتناب شود. در عین حال بالاتر بودن آمار مرگ ومیر جوانان بر اثر حوادث رانندگى نسبت به آمار مرگ ومیر آنان بر اثر خودکشى به اعتقاد وى نشان دهنده مخفى کارى مسئولان در فرانسه است. منصف گیتونى نقش زنان را در بحران هاى خانواده فرانسوى چنین تشریح مى کند: «در فرانسه آزادى زیادى به زنان داده شده است، اما به آنها آموزش داده نشده است که چگونه میان زندگى اجتماعى و زندگى خانوادگى تعادل ایجاد کنند. در عین حال مردها هم آمادگى نداشتند که به همین راحتى اهمیت خود را از دست بدهند.»
در حال حاضر بیش از ۳۰ درصد زنان در فرانسه به کار بیرون از منزل اشتغال دارند و بیشتر ورودى هاى دانشگاه را نیز دختران تشکیل مى دهند. به طورى که به گفته گیتونى در بعضى دانشکده ها ۸۰ درصد دانشجویان دختر هستند.
دولت فرانسه به تازگى براى حل مشکل جمعیتى خود قانونى وضع کرده است که به موجب آن هر زن شاغل در صورتى که بچه دار شود مى تواند تا ۵ سال از مرخصى با حفظ تمام حقوق و مزایاى خود استفاده کند و پس از آن دوباره به کار خویش بازگردد. همچنین دولت این کشور از خانواده هایى که صاحب فرزند سوم شوند، حمایت هاى خوبى به عمل مى آورد.
اما در حالى که کارشناسان کشورهاى جهان سوم جهانى شدن را مهمترین عامل ایجاد تغییرات منفى در خانواده مى دانند. پروفسور منصف گیتونى جهانى شدن را یک پدیده کاملاً اقتصادى مى داند و مى گوید: «جهانى شدن هیچ رابطه اى با مشکلات خانواده ندارد. بحران در خانواده هاى فرانسوى از دهه ۶۰ میلادى و دو نسل بعد از جنگ جهانى دوم شروع شد و درگیرى بین کلیسا و ایدئولوژى هاى سیاسى چون کمونیسم و سوسیالیسم به آن دامن زد. انقلاب کبیر فرانسه در نظر بسیارى به معنى آزادى از قواعد سنتى زندگى بود، ولى این رهایى با ارزش دیگرى جایگزین نشد و براى همین است که جامعه اى که ما امروز در آن زندگى مى کنیم، جامعه اى خودپسند و فردگرا است. وى تاکید مى کند: «آنچه خطرناک است، فضاى رسانه اى جدیدى است که ایجاد شده است. تلویزیون و اینترنت از مرزها عبور مى کنند و وارد خانواده ها مى شوند و این مشکل ساز است، چرا که زبان خانواده ها دارد تحت تاثیر قرار مى گیرد و فرهنگ جدیدى بر خانواده ها حاکم مى شود و این استعمار فرهنگى و هویتى خطرناک است.» وى بحران هاى موجود در فرانسه را نتیجه خوب اداره نکردن مذهب مى داند و مى گوید: «مذهب در واقع ایمان داشتن به خدا و چیزهاى دیگر است که نمى تواند تحمیلى باشد. اگر بخواهیم مذهب را با زور اعمال کنیم، تاریخ نشان مى دهد که با عصیان مواجه مى شویم و بیم آن مى رود که مذهب از اخلاقیات خود تهى شود. نوع بشر نیاز به اعتقاد داشتن دارد، اما در عین حال همین نوع بشر مى خواهد زندگى کند در حالى که اغلب از مذهب به عنوان مانعى براى زندگى انسان ها استفاده شده است. باید انسان ها را به حال خود گذاشت تا جهت زندگى را پیدا کنند.»
منبع: روزنامه شرق ۱۳۸۴/۰۸/۰۸
مترجم : فرزانه نزاکتى
نظر شما