موضوع : پژوهش | مقاله

سکون منتظران و نفی تکلیف و تحرک باوری خرافی و موهوم درباره اصل انتظار

گروه‌هایی از مسلمانان - چه در زمان گذشته و چه در زمان حال - به این عقیده خرافی و باور موهوم دل خوش داشته و می‌دارند که هیچ وظیفه‌ای در مجاهدت و تلاش در دوره غیبت مهدی موعود به عهده ندارند و باید همواره مهر سکوت بر لب، زنجیر سکون بر تن، و از هر گفتار در مخالفت با ناپاکی و از هر کردار در مقابله با تباهی امتناع ورزند، که قائم آل محمد(ص) خود می‌آید و همه باطل‌ها و پلیدی‌ها و ظلم و جورها را مرتفع می‌نماید و مدینه‌ای فاضله به وجود می‌آورد و اینان با "صحت" و "سلامت" در آن وارد می‌شوند و در آسایش و امنیت، روزگار را سپری می‌سازند!
این تفکر خرافی، از دیر زمان در جامعه اسلامی ریشه دوانده و آفت و آسیب تولید کرده و ائمه اطهار(ع) را به تبیین "انتظار" و تعیین "وظایف منتظران" وادار نموده است.
می توان اذعان نمود که این تفکر خرافی سابقه‌ای تاریخی در پیش از بعثت نبی اکرم(ص) دارد و به وضوح می‌توان نشانه‌های آن را در میان گروه‌های کثیری از قوم حضرت موسی(ع) یافت.
از قرآن کریم یاری می‌جوییم که منبع فیاض و سرچشمه جوشان معارف جامع دینی در ابعاد عبادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و سیاسی می‌باشد.
خداوند متعال برای نمایاندن این باور خرافی و موهوم، رسول گرامی خویش حضرت محمد(ص) را به تاریخ قوم موسی(ع) ارجاع می‌دهد و چنین می‌فرماید:
"یاد کن آن هنگام را که موسی به قوم خود گفت: ‌ای قوم نعمت خدا را به خاطر آرید آنگاه که در میان شما پیغمبران فرستاد و شما را حکمرانی و تسلط داد و به شما آنچه را که به هیچ یک از اهل دنیا نداد عطا کرد. ‌ای قوم به سرزمین مقدسی که خدا فرجام و سرنوشت شما را مقرر گردانید داخل گردید و پشت به حکم خدا مکنید که زیانکار می‌شوید.
قوم موسی گفتند: در آن سرزمین مقدس گروهی مقتدر و قاهر و ستمکار هستند و تا آنها از آنجا بیرون نشوند ما هرگز داخل نخواهیم شد. هرگاه آنان خارج شدند ما داخل می‌‌شویم. دو نفر خدا ترس (یوشع و کالب) که مورد لطف خدا بودند به قوم گفتند: شما بر آنها از این در (که خدا فرمود) در آئید، که چون در ‌آمدید بر آنان غالب و چیره خواهید شد و نهراسید و بر خدا توکل کنید اگر به درستی به او ایمان دارید. باز قوم گفتند: ‌ای موسی، مادامی که آنها در آنجا هستند هرگز ما در نیائیم، پس تو برو به همراه پروردگارت با آنها قتال و جنگ کنید، ما اینجا خواهیم نشست.
موسی گفت: خدایا، من جز بر خود و برادر خود مالک و فرمانروا نیستم، تو میان ما و این قوم فاسق (که فرمان نمی‌برند) جدایی انداز. "(1)
مشاهده می‌کنیم که تفکر نفی "جهاد" و توقع نامعقول از پیامبران و امامان برای رفع همه موانع و زمینه سازی برای غلبه بر ظلم و تباهی و آماده کردن همه شرایط آرامش و امنیت و آسایش، از دیرباز در میان گروه‌هایی از مردم جامعه وجود داشته است. این تفکر که به دنبال خود رکود و رخوت به وجود می‌آورد، به مرور و در نهایت، مردم را به عناد و عصیان علیه رسولان و اوصیای الهی واداشته و آشکارا به نافرمانی از تعالیم و دستورالعمل‌های آسمانی ترغیب نموده و به همین دلیل عمل "فسق" محقق گردیده و عصیان گران، "فاسقین" نام گرفتند، اگرچه عنوان "ایمان به خدا" و "عبادت و پرستش پروردگار" را به همراه داشتند! زیرا اولاً ایمان آنان نه از خاستگاهی چون "معرفت قلبی" برخوردار بود که عبارت است از شناخت دقیق و بینش عمیق نسبت به خداوند متعال، نه از "اقرار خالصانه لسانی" بهره داشت که متجلی کننده شناخت قلبی و درونی در کلام و گفتار است، و نه به صورت "عمل به ارکان و اعضای بدن" عینیت می‌یافت که آثار باطنی ایمان را در حرکات و عملکردها و فعالیت‌های فردی و اجتماعی و در تمام شئون حیات مادی و معنوی جاری می‌نماید. طبیعی است که فقدان این مشخصه‌های سه‌گانه ایمان(2)، در نهایت بسترهای معاصی را مهیا می‌کند و فسق را محقق می‌گرداند و فاسقان را به جامعه تحمیل می‌نماید.
امامان معصوم(ع) برای این که تفکر باطل ترک تلاش و رهاسازی جهاد و کناره‌گیری از امر به معروف و نهی از منکر و عمل به جامعیت تعالیم و قوانین اسلام در "منتظران" عصر "غیبت"‌رشد و گسترش نیابد، با آموزش‌ها و رهنمودهای مکرر خود، فرهنگ سازی می‌کردند و مانع می‌شدند که خرافات در پیکر دین وارد شوند و اهل ایمان را از "راه" به "بیراهه" افکنند و اصل پویا و حرکت زای "انتظار" را از هویت حقیقی خود خارج کنند.
تعمق در برخی از آموزه‌های ائمه دین(ع) برای فرهنگ‌سازی اصیل در مسیر شناخت حقیقت انتظار و مسئولیت‌های منتظران، عامل بسیار مهمی برای مقابله با خرافه‌هایی است که نافی عمل و تلاش و مجاهدت در عصر غیبت می‌باشند و نوعی "تکلیف گریزی" را به نام "دینداری" ترویج می‌کنند.
1 - امیرمومنان حضرت علی(ع) با صراحت اعلام می‌فرماید:
"المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله"
"منتظر امر ما، بسان کسی است که در راه خدا در خون خویش غلتیده باشد"(3)
این روایت به روشنی نشان می‌دهد که "انتظار"، اصلی بالنده و محرک است، نه ساکن و راکد. و نیز نشان می‌دهد که منتظران باید در اوج "تلاش" و "فعالیت" باشند، همان تلاش و فعالیتی که نقطه اوج آن جهاد در راه خدا و شهادت فی سبیل الله است. با ا ین وصف، آیا می‌توان باور نمود که در انتظار مصلح موعود به سر بریم و درعین حال از کوچک‌ترین فعالیت برای مهیا نمودن زمینه‌های ظهور بی بهره باشیم و در یک نگرش فکری باطل و مغشوش و گرایش عملی زیانبار ناشی از آن، از منجی موعود بخواهیم که ظهور کند و همه چیز را براساس میل ما دگرگون سازد و در مسیر مقابله با کفر و الحاد، ظلم و جور، فساد و تباهی، و خیانت و جنایت‌هایی که سرتاسر جهان را فرا گرفته و همه چیز را در کام خود فرو برده، سختی‌ها و زجرهای مکرر و طاقت فرسا متحمل شود و در نهایت ما بیائیم و "نابرده رنج" به "گنج آرامش و امنیت برسیم؟!
2 - حضرت امام جعفر صادق(ع) در تبیین وظایف منتظران راستین می‌فرماید:

"باید هر یک از شما برای خروج قائم، اسلحه آماده کند. زیرا وقتی خداوند ببیند کسی به نیت یاری مهدی سلاح تهیه کرده، امید می‌رود عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نماید و از یاوران مهدی باشد. "(4)
آیا جز این است که تهیه سلاح برای خروج و قیام منجی موعود(عج) نشان از شناخت و بینش خاص انسان منتظری دارد که اولاً می‌داند که در هیچ شرایطی از جمله غیبت امام عصر، تلاش و مجاهدت‌های اجتماعی و سیایس تعطیل نمی‌شود و محال است فرهنگ جامع دینی که وحی الهی و تعالیم نورانی قرآن سرجشمه اصلی آن است بپذیرد که تعالیم و ارزش‌ها و احکام و قوانین اسلامی در دوران طولانی غیبت به نسیان و فراموشی سپرده شود و هرج و مرج و تباهی و فساد و ظلم پذیری و ذلت و تسلیم جایگزین نظم و سامان و عفاف و عزت و سرافرازی شود.
ثانیاً چنین منتظری واقف و آگاه است که باید علاوه بر معرفت دینی، فعالیت عملی نیز انجام دهد و خود را در مسیر کسب آمادگی‌های لازم برای یاری قائم(ع) مجهز و مسلح نماید و همواره و در تمام لحظات و در همه عرصه‌های حیات فکری و اجتماعی و سیاسی، آرزومند ظهور منجی موعود و جانفشانی در راه او باشد.
3 - حضرت امام زین العابدین(ع) در کلامی ژرف و در بیان مهم‌ترین مشخصه منتظران راستین می‌فرماید:
"معتقدان به مهدی، و منتظران ظهور او، در عصر غیبت، در پنهان و آشکار، مردمان را به دین خدا فرا می‌خوانند. "(5)
"دعوت به دین خدا" در همه حالات و شرایط که از آنها به "آشکار و نمایان" و "مخفی و نهان" تعبیر می‌شود، اصل و قانونی "عام"‌است و تبلیغ دین و ترویج قوانین و نشر معارف و تحقق ارزش‌های والای اسلامی را در گستره زمین لازم و ضروری می‌داند. این تعبیر با این وسعت، نشان می‌دهد که اولاً "دین" و "جامعیت احکام و تعالیم دینی" در هیچ عصر و زمان، وقفه و رکود را بر نمی‌تابد، چه رسد به این که "تعطیل" شود و در دوره طولانی غیبت قائم به رفتار و عمل نیاید. ثانیاً دست روی دست نهادن و در انتظار مصلح موعود به سر بردن و همه مبارزات و فعالیت‌ها و تحولات را توسط او و به دست او خواستن و برای خود وظیفه و مسئولیتی قائل نبودن عین "جهل"‌است و زاده خرافات و موهوماتی که ساخته و پرداخته قدرت‌های سیطره جوی جهانی برای جلوگیری از رشد امواج اسلام گرایی در سرتاسر گیتی می‌باشد.
راستی چه کسی می‌تواند بپذیرد که "دیندار" باشد و در همان حال عامل به "دین" نباشد؟! کدام عقل فرمان می‌دهد اسلام که به تصریح قرآن و کلام معصومین(ع) برای هدایت انسان در همه عصرها و نسل‌ها آمده است و تعالیم و قوانین و ارزش‌های زندگی ساز آن به هیچ منطقه جغرافیایی و هیچ مقطع تاریخی محدود نمی‌شود و خطاب آن "عام" و "جهانی" می‌باشد و برای نجات و رستگاری "بشریت" نازل شده است، دهها قرن رکود و سکون و تعطیلی کشیده شود و جوامع اسلامی به حال خود رها شوند و این تفکر منحط توسط برخی از گروه‌های سطحی نگر و خرافی ترویج گردد که نه تنها ما وظیفه‌ای در مقابله با جور و ظلم و فساد و تباهی نداریم، که باید در گسترش این خیانت‌ها و خلافکاری و معصیت‌ها بکوشیم تا به مرور زمینه برای ظهور منجی آماده شود؟!
راستی این جهل را به کجا باید برد؟ و این جمود را چگونه باید توجیه کرد؟! و این خرافه ضد تعالیم شرع و حکم قطعی عقل را به چه طریق باید با صاحبان عقل و شرع در میان نهاد و حال آن که حتی هر دیوانه‌ای از شنیدن آن تکان می‌خورد و متحیر می‌شود و زنجیر می‌گسلد!

پاورقی:
1 - قرآن کریم، سوره مائده (5)، آیات 25 - 20
2 - در متون روایی از حضرت رسول اکرم(ص) نقل است:
"الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان"
"ایمان شناخت و معرفت قلبی، و اقرار و اعتراف خالصانه به زبان، و عمل اعضای بدن به آن می‌باشد. "(الخصال، ص 196)
3 - بحار الاانوار، ج 52، ص 123
4 - همان مدرک، ص 366
5 - کمال الدین، شیخ صدوق، ص 320

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۸۹/۵/۲

نظر شما