موضوع : پژوهش | مقاله

NGOها ابزار نوین اربابان قدرت

سال هاست که سازمان های غیردولتی نقشی حائز اهمیت در روابط بین المللی ایفا می کنند. حقوق بشردوستانه بین الملل، حقوق بشر، حقوق آوارگان، عدالت بین المللی، کمک به توسعه، حمایت از محیط زیست و... کلیه این مباحث از میان موضوعات بی شمار دیگر که به تصویب معاهدات و یا ایجاد سازمان های دولتی بین المللی انجامیده اند، غالبا حاصل اقدامات مهم- مشهود یا پنهان- عوامل جامعه مدنی، از جمله سازمان های غیردولتی و یا نهادهای این جامعه بوده است. این سازمان ها استقلال از دولت ها و دستگاه های اجرایی و نیز نمایندگی شهروندان را در تعریف خود دارند، اما در واقع اغلب از یارانه های دولت ها بهره گرفته، یا از سوی شرکت های چندملیتی تأمین مالی می شوند و بدین سان به ابزاری برای تحقق بلندپروازی های فراملی اربابان قدرت و نیز اهرم فشاری برای ایجاد «اصلاحات» در دیگر کشورها تبدیل گردیده اند. برخی از آنها نیز گرچه فاقد مشروعیت دموکراتیک هستند، اما سودای شرکت در «حکومت جهانی» را در سر می پرورانند.


سازمان های غیردولتی، مظاهر عدم وابستگی به منافع مادی، از سال های آغازین قرن بیستم پا به صحنه بین المللی گذارده، به شکلی فزاینده در حوزه سیاست داخلی کشورها و نیز عرصه سیاست بین المللی تأثیرگذار گردیده اند. اگرچه ابعاد شخصیت حقوقی و فعالیت های این سازمان ها هنوز به طور کامل شفاف نگردیده، اما کارآیی آنها کاملا مشهود است و توانمندی هایشان بسیار مورد استفاده و بهره برداری دولت ها قرار می گیرد. بدینسان بسیاری از این سازمان ها گاه به عواملی فروگشا و گاه تسهیل کننده و تسریع کننده براندازی حکومت ها یا به عبارت دیگر، عناصری کلیدی برای بسیج نیروهای مخالف حکومت های رسمی تبدیل می گردند.
امروز، شماری از این سازمان ها- که هم به صورت تهدید و هم در قالب فرصت برای دولت ها ظاهر می گردند- عزم خود را برای شرکت در «حکومت جهانی» جزم کرده اند. در این راستا، بسیاری از کارشناسان در مورد نقش برخی سازمان های غیردولتی که متحد «قدرت بین المللی» هستند، در شکستن مبارزات مردمی و سرکوب خواسته های آنان، هشدار می دهند. چرا که، با بودجه هایی متجاوز از صدها میلیون و یا بیش از یک میلیارد دلار، بسیاری از این سازمان ها قادرند در سطح جهانی بر سیاست ها تأثیر گذارده، به عاملان اجتناب ناپذیر روابط بین الملل مبدل گردند.

سازمان غیردولتی چگونه سازمانی است؟
در سراسر تاریخچه سازمان های «غیردولتی» یا «مردم نهاد»، بسیار سعی شده است تعریفی برای این عبارت مبهم که به اشکال و انحای گوناگون در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد، ارائه گردد. اما، عبارت «سازمان غیردولتی» در کلی ترین معنای خود به سازمانی اشاره دارد که بخشی از ساختار دولت و یا موسسه ای بین المللی محسوب نمی شود، اما نقشی بسیار مهم را به عنوان رابط میان افراد یا اجزای جامعه با قدرت حاکم و یا حتی خود جامعه ایفا می کند. به طور کلی، عادت رایج بر این است که عبارت فوق به اشخاص حقوقی با هدف غیرانتفاعی اطلاق گردد که برای تأمین هزینه خود به دولت و یا هیچ نهاد و شرکتی وابسته نیستند. بنابراین، شاخص های توصیف کننده یک سازمان غیردولتی خصوصی بودن آن، غیرانتفاعی بودن اقداماتش و استقلال مالی و سیاسی اش است، و این که در خدمت منافع عمومی عمل می کند.
بودجه سازمان های غیردولتی به طور معمول از طریق کمک های مردمی، سازمان های دولتی و یا ترکیبی از این دو تأمین می گردد، اما بسیاری اوقات نیز این سازمان ها به دولت ها و شرکت های چندملیتی وابسته اند و به ابزاری برای تأمین منافع آنها تبدیل می شوند.
طبق گزارشی که سازمان ملل در سال 1995 تهیه کرده است، رقم سازمان های غیردولتی و یا سازمان های مردم نهاد بین المللی در این سال به حدود 29 هزار سازمان می رسیده، اما تعداد سازمان های غیردولتی داخلی از این نیز فراتر می رفته است. امروز بیش از 2 میلیون سازمان غیردولتی در ایالات متحده آمریکا فعالیت دارند که غالب آنها طی 30 سال گذشته تشکیل گردیده اند. در هند نیز به همین تعداد سازمان مردم نهاد مشاهده می شود. این درحالی است که هر روز بر تعداد این سازمان ها در سراسر جهان افزوده می شود. به عنوان مثال، تنها در کشور کنیا هرسال قریب به 240 سازمان غیردولتی تأسیس می گردد.
اگرچه انجمن های داوطلبانه شهروندان در سراسر تاریخ شکل گرفته اند، اما سازمان های غیردولتی بین المللی تاریخچه ای دارند که دست کم به سال 1839 بازمی گردد. به عنوان مثال، «موسسه حقوق بین المللی» (برنده جایزه صلح نوبل 1904) در سال 1873 در شهر «گان» بلژیک شکل گرفته است، اتحادیه بین المجالس در سال 1889 تشکیل گردیده و دفتر بین المللی کار (برنده جایزه صلح نوبل 1910) در سال 1892 در «برن» سوئیس تأسیس شده است. معهذا، عبارت «سازمان غیردولتی» صرفا با تأسیس «سازمان ملل» در سال 1945 و به موجب ماده 71 از فصل 10 «منشور ملل»- که نقشی شورایی به سازمان هایی که نه دولت بودند و نه کشور عضو، اعطا می کرد- به زبان روزمره راه یافته است.
اگرچه اصطلاح «سازمان غیردولتی» تلویحا بیانگر استقلال این سازمان ها از دولت ها و یا هر نهاد دیگری است، اما برخی از این سازمان ها برای تأمین بودجه خود به دولت ها بسیار وابسته اند. به عنوان مثال، یک چهارم درآمد 162 میلیون دلاری موسسه خیریه «آکسفام» (Oxfam) در سال 1998 از محل کمک های دولت انگلیس تأمین گردیده و «ورلدویژن» (World Vision) که سازمان امداد و توسعه مسیحیان آمریکاست، کالاهایی به ارزش 55 میلیون دلار از دولت آمریکا دریافت کرده است. این در حالی است که، 46 درصد درآمد «سازمان پزشکان بدون مرز» از محل منابع دولتی تامین می گردد. بسیاری از سازمان های غیردولتی نیز از سوی شرکت های بزرگ چند ملیتی و یا بنیادهای بین المللی و در راستای منافع آنها تامین مالی می شوند. با این وجود، بسیاری از این سازمان ها مدعی «استقلال» هستند و تأکید دارند که کمک های مالی دریافتی به هیچوجه در آزادی عمل و روند تصمیم گیری آنان خللی پدید نمی آورد.

سازمان غیردولتی یا اهرم فشار!
سازمان های غیردولتی به طور معمول در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و یا اجتماعی، از جمله بهبود وضعیت محیط زیست، تشویق مردم و گروه ها به رعایت حقوق بشر، ارتقای سطح رفاه اقشار محروم و آسیب پذیر و یا ارائه طرح برنامه ای مشترک و جمعی عمل می کنند. به عنوان مثال، سازمان «آکسفام» فعالیت خود را بر روی «فقرزدایی» متمرکز ساخته، تسهیلات و مهارت های خود را در اختیار افراد فقیر قرار می دهد. «سازمان عفو بین الملل» که بزرگترین سازمان حقوق بشر جهان به حساب می آید، نمونه دیگری از سازمان های مردم نهاد بوده، انجمنی جهانی از مدافعان حقوق بشر تشکیل داده است. این سازمان بیش از 5/1 میلیون عضو، حامی و مشترک در 150 کشور و مناطق مختلف جهان دارد. «انجمن بین المللی آزادی بیان» که در سال 1992 تأسیس گردیده، یک شبکه جهانی است و بیش از 60 سازمان غیردولتی را شامل می شود که حق آزادی بیان را ترویج می کنند.
با این حال، شیوه های عمل این سازمان ها با یکدیگر بسیار متفاوت است. برخی از سازمان های غیردولتی عمدتاً به عنوان عامل نفوذ و لابی گر در سطح محلی یا جهانی عمل کرده، منافع دولت ها، بنیادهای بین المللی و یا شرکت های چند ملیتی را در پس اقدامات خود دارند. برخی از این سازمان ها نیز بودجه خود را از کشورهای خارجی تامین کرده و به ابزار دست دولت های خارجی و یا چند ملیتی ها برای دگرگون ساختن رژیم های سیاسی کشورهای خود تبدیل شده اند. «سرگیی مارکوف»، «عضو دومای روسیه»، معتقد است: «سازمان های غیردولتی بزرگترین سلاح سیاسی قرن بیست و یکم اند!»
و اما، «جیمز پتراس» استاد برجسته جامعه شناسی در دانشگاه «بینگامتون» نیویورک که خود را یک فعال و نویسنده «انقلابی و ضدامپریالیست» توصیف می کند، به نوبه خود در مورد برخی سازمان های غیردولتی که در راستای اهداف قدرت بین المللی برای شکستن مبارزات مردمی و سرکوب خواسته های آنان عمل می کنند، هشدار می دهد و تأکید می کند، برای مبارزه ای حقیقی با ریشه های فقر باید که این سازمان ها در کنار جنبش های اجتماعی به فعالیت بپردازند. وی که معتقد است این تشکل ها «سازمان غیردولتی نیستند، بلکه دلالان فقرند»، می گوید: «برای این که یک سازمان غیردولتی مردمی باشی، باید که پاها را در گل فرو ببری و با پشه ها دست و پنجه نرم کنی!» این اندیشمند اسپانیایی تبار که پیرامون پیامدهای سیاست های نئولیبرال آمریکای شمالی در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا به تحقیق پرداخته و کتاب های بسیاری- از جمله پیرامون «وجه پنهان جهانی سازی: امپریالیسم در قرن بیست و یکم»- به رشته تحریر درآورده است، بسیاری از سازمان های غیردولتی را متهم می کند که متحد قدرت های بین المللی- یا به عبارت دیگر، اربابان جهان- هستند که می کوشند مبارزات مردمی را غیرسیاسی جلوه داده، سازماندهی های اجتماعی را در نطفه خفه کنند.
«جیمز پتراس» رونق کار سازمان های غیردولتی را نه تنها در راستای احیای جامعه مدنی نمی داند، بلکه برعکس معتقد است آنها حقیقتاً متحدان دولت ها هستند و سرمایه مورد نیاز خود را از کشورها و نهادهایی مانند بانک جهانی و بانک توسعه آمریکا و بنیادهایی مانند «بنیاد فورد» که با گروه های قدرت در ارتباط اند، تامین می کنند و همین اتفاق در کشورهای مقر سازمان های غیردولتی نیز رخ داده، شبکه ای از ارتباطات میان آنها و وزارتخانه ها برقرار می گردد. بنابراین، این که بگوییم رونق گرفتن سازمان های غیردولتی بمنزله احیای جامعه مدنی است، بدان معناست که منابع تامین هزینه آنها و ارتباط هایشان با اربابان قدرت در خارج از کشور را از خاطر برده ایم.
حال، اگرچه تصویری که جوامع ثروتمند از سازمان های غیردولتی در ذهن دارند، تصویر گروه هایی «مردمی» و «دلسوز جهان سوم و مستضعفان» به طور کلی است، اما آنها که تجربه کشورهای تحت سلطه را دارند، بخوبی می دانند که در بهترین وضعیت، سازمان های غیردولتی چنانچه به گونه ای منفی نیز عمل نکنند، نقشی بسیار مبهم ایفا می کنند. علاوه بر این، این سازمان های غیرانتفاعی با ادعاهای بشردوستانه خود پولی هنگفت به جیب می زنند، به طوری که درآمد سالانه مدیران برخی از سازمان های کوچک و گمنام به سالانه 30 تا 100 هزار دلار بالغ می شود، در حالی که هماهنگ کنندگان بزرگ این سازمان ها کاخ هایی مجلل در اختیار دارند و از وزارت دفاع کشورهای مربوطه پول دریافت می دارند. به عبارت دیگر، سازمان هایشان در واقع مراکز نفوذی اند که در راستای انتشار ایدئولوژی هژمونیک عمل می کنند.
سازمان های غیردولتی بین المللی از دیگر سو از روابط ویژه ای با چند ملیتی ها برخوردارند. به عبارت دیگر، برخی از این سازمان ها از آرمان هایی که مدعی پیروی از آنها بوده اند، دفاع نمی کنند بلکه در خدمت شرکت های چند ملیتی حامی مالی خود عمل کرده، به کار پولشویی برای آنها و یا مبرا ساختن شان از هرگونه اتهام می آیند. و حتی بدتر از این، سازمان های غیردولتی می توانند از جایگاه خود استفاده کرده، به شرکت های چندملیتی اجازه دهند سیاست های پنهان خود را از طریق آنان به اجرا درآورند. این پدیده با توسعه نقش نهادهای جامعه مدنی در بطن سازمان ملل به شکلی فزاینده گسترش یافته است. یکی از مهمترین سازمان های بشردوستانه جهان سازمان بین المللی «کر» (CARE-International) است که در پایان جنگ جهانی دوم به کمک بودجه «طرح مارشال» تأسیس گردید. شرکای این سازمان- ازجمله، شرکت های «اورانژ» (Orange) ، «سانوفی- آوانتیس» (Sanofi-Aventis)، «لافارژ» (Lafarge)و...- جملگی شرکت هایی هستند که گردانندگان لابی های مختلف در بطن اتحادیه اروپا، سازمان بهداشت جهانی و سازمان تجارت جهانی اند.
از این بین، گروه فرانسوی «لافارژ» نمونه ای جالب توجه است. این شرکت در زمینه مصالح ساختمانی فعالیت دارد و درواقع لیدر جهانی سیمان است. فعالیت «لافارژ» بسیار آلاینده است و خساراتی جدی به محیط زیست وارد می آورد. شرکت مزبور که ریاست آن را امروز فردی به نام «برونو لافون» برعهده دارد، تا چند سال پیش «هیلاری کلینتون» (وزیر خارجه کنونی آمریکا) را در شمار مدیران خود داشت.
در آن زمان، «بانوی اول» وقت آمریکا با وساطت خود موفق گردید جریمه نقدی این شرکت را که قوانین آمریکایی مربوط به محیط زیست را به شدت نقض کرده بود، به میزان 60درصد کاهش دهد. «لافارژ» در شمار اعضای گروه های قدرتمند فشار مانند «شورای تجارت جهانی برای توسعه پایدار» و یا «میز گرد صاحبان صنایع اروپا» قرار دارد که رؤسای آنها به طور منظم در جلسات گروه قدرتمند «بیلدربرگ» شرکت دارند. برای این شرکت چندملیتی، ارتباط دادن تصویر خود با اقدامات بشردوستانه مانند اقدامات سازمان «کر» الزامی است.
هدف، کاستن از اهمیت تلاش های سازمان های غیردولتی در صحنه بین المللی و یا انتقاد از این سازمان ها به بهانه انحرافات برخی دیگر نیست، اما باید که در برابر این پدیده روبه رشد کاملاً هشیار بود. پس از دولت ها و شرکت های چندملیتی، اکنون نوبت به سازمان های غیردولتی رسیده است که در صحنه سیاست بین المللی ظهور یابند. درواقع، این سازمان ها در راستای ادامه سیاست دولت ها و یا شرکت هایی که حامی مالی آنها به حساب می آیند، «قدرت نرم» (Soft power) را به اجرا درمی آورند.
به عنوان مثال، سازمان «کراینترنشنال» محصول غیرمستقیم دولت آمریکاست که در چهارچوب «طرح مارشال» ایجاد گردیده و ا هدافی خاص را در جهت جلابخشیدن به تصویر نوعدوستانه سیاست ایالات متحده برای بازسازی های پس از جنگ جهانی دوم، دنبال می کند. امروز، شاخه فرانسوی این سازمان کماکان همان اهداف را پی می گیرد، اما در دیگر صحنه های عملیاتی. بدینسان، اقدامات بشردوستانه و خیرخواهانه غیردولتی آن در فلسطین اشغالی درواقع بخشی از طرح ارتباطی دولت استعماری اسرائیل است. علاوه براین، «کر» فرانسه از سوی بانک ها و چندملیتی هایی تأمین مالی می شود که از تصویر خیرخواهانه این سازمان در راستای خاموش ساختن انتقاداتی که آنها را «شکارچیان اقتصادی» معرفی می کنند و نه «خالقان ثروت»، استفاده می کنند.
در آمریکا، دفتر « استراتژی های عمومی » (Ask Public Strategies) در ایجاد سازمان هایی غیردولتی که به حساب چندملیتی ها عمل می کنند، تخصص دارد. هدف نیز به وجود آوردن این امکان برای شرکت های چندملیتی است که بر افکار عمومی تأثیر گذارند. قدرمسلم آن که، لازمه اجرای این روش پنهان نگاهداشتن رابطه موجود میان سازمان غیردولتی مربوطه و شرکت چندملیتی است که این سازمان را به لحاظ مالی تأمین می کند، چراکه کشف این ارتباط می تواند خطرناک باشد. مانند هنگامی که مطبوعات فاش ساختند انجمن بسیار معتبر مصرف کنندگان برق شرکت قابل اعتمادی به نام «کری» (CORE) درواقع ساخته دفتر«ASK« برای نیروگاه های هسته ای «اکسلون» (Excelon)بوده است. بهرصورت، بنیانگذار«ASK« -فردی به نام «دیوید اکسلرود»- امروز مشاور اصلی رئیس جمهور «باراک اوباما» است.
در اوایل قرن بیستم، «هانری لافونتن» سناتور بلژیکی، «اتحاد انجمن های بین المللی» را بنیان نهاد که در تشکیل «جامعه ملل»، جد «سازمان ملل متحد»، و «مؤسسه بین المللی همکاری فکری»- پدر «یونسکو»- نقش داشت. در آن زمان، باور عمومی بر این بود که صلح موضوعی نیست که صرفاً به دولت ها ارتباط یابد، بلکه به تمامی افراد بشر مربوط می گردد. بنابراین، انجمن ها وظیفه داشتند نقشی آموزشی ایفا کنند.
امروز، شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل جایگاهی شورایی به 3195 سازمان غیردولتی اعطا کرده که به آنها اجازه می دهد به منظور کسب اطلاعات و نیز اظهارنظر و مطرح ساختن اندیشه خود، به کنفرانس های بین المللی راه یابند. قدرمسلم آن که، در کنار سازمان «کر» انجمن ها و سازمان های دیگری وجود دارند
که شرکت های چندملیتی را در پس خود پنهان دارند (مانند «شورای توسعه پایدار» و یا «مجمع جهانی اقتصاد» در «داووس»)، و نیز انجمن ها و سازمان هایی که در اصل پوششی برای سازمان «سیا» هستند (مانند «بنیاد فورد» - Ford Foundation- و یا «خانه آزادی» - Freedom House). به عبارت دیگر، به مرور زمان فاصله با اصل بنیانگذار مشارکت افراد در صلح به طرزی عجیب افزایش یافت.
در این چشم انداز، «ژاک آتالی» رئیس بانک مجازی «پلانت فینانس» - (Planete Finance)- که ریاست آن در آمریکا برعهده «پیر آلبوی» از گروه «راتشیلد» است- پیشنهاد ایجاد «سازمان انجمن های متحد» را مطرح ساخت، سازمانی که از قدرت تصمیم گیری برخوردار و در حکومت جهانی مشارکت داشته باشد. در این چشم انداز، سازمان های غیردولتی مشروعیت خود را از مبارزات خود در راستای اجرای اساس دموکراسی، یعنی آزادی بیان، حمایت از زنان و کودکان، مبارزه علیه حکم اعدام، حق انسان ها برای کار، داشتن مسکن و اعتبار، به دست می آورند.
با این طرح، انحراف تدریجی سازمان های غیردولتی بزرگ نیز آغاز گردید، چرا که آنها مصمم گردیدند از تصویر خود برای دست اندازی بر اهرم های تصمیم گیری سیاسی به زیان حاکمیت مردم، بهره گیرند.

بازوهای سیاست خارجی آمریکا
سازمان های غیردولتی ظرف سال های گذشته به ابزار کار اقدامات سازمان «سیا» مبدل گردیده اند. آن گونه که کارشناسان سیاسی اروپا توصیف می کنند، سرنگونی «ادوارد شواردنادزه» رئیس جمهور گرجستان در نوامبر 2003 و به قدرت رسیدن «ویکتور یوشچنکو» در اوکراین در دسامبر 2004 به منزله پیروزی جامعه مدنی دموکراتیک در اقمار سابق شوروی است. طبق تفسیرهای «شسته و رفته» مطبوعات غربی نیز شیوه ای که به کمک آن مردم تحت سلطه اتحاد شوروی سابق امروز سرنوشت خود را در دست گرفته، به جناح ارزشمندغرب، اروپا و یا ناتو پیوسته اند جز رضایت هیچ احساس دیگری را نمی تواند برانگیزد. و البته، تمامی این دستاوردها به لطف تلاش قابل توجه و بسیج سازمان های غیردولتی محلی و یا خارجی برای متقاعد ساختن گرجی ها، اوکراینی ها و شاید هم مردم بلاروس، به دست آمده است.
اما، واقعیت پیچیده تر از آن است که به نظر می رسد. رویدادهای اخیر گرجستان یا اوکراین به اشتباه «انقلاب» توصیف شده اند، چرا که هدف در اصل تغییر جوامع نبوده، بلکه صرفاً منافع آمریکا و متحدان آن مدنظر بوده است. اعتراضات و جنبش های خیابانی تحت حمایت سازمان هایی غیردولتی برپا گردیده اند که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم از سوی واشنگتن و طبق نقشه و برنامه ای که مدت ها پیش در گزارش رسمی «آژانس توسعه بین المللی آمریکا» (USAID) مطرح گردیده، تأمین هزینه و هدایت شده اند.
در واقع، چنین به نظر می رسد که آمریکا از هنگام پایان رسمی جنگ سرد و در راستای نظریه های «جین شارپ»، کارشناس سیاسی این کشور، دکترین تازه «کودتاهای نرم» را پی گرفته است که از تکنیک های غیرخشونت بار بهره می گیرد. واشنگتن چند سالی است که با الهام گرفتن از مبارزات سیاسی نتیجه بخش مهندس «کی.گاندی» در هند، تلاش دارد دولت هایی را که مورد قبولش واقع نمی گردند،به کمک ابزاری که حمایت افکار عمومی بین المللی از اقدامات آمریکا را نیز تضمین می کند، سرنگون سازد.
در قلب این دکترین جدید، سازمان های غیردولتی- که نزد رسانه ها از محبوبیت ویژه ای برخوردارند- نقشی تعیین کننده و بسیار مؤثر ایفا می کنند. «جاکوب لویچ»، خبرنگار «کانتر پانچ»، در مقاله ای تحت عنوان «سازمان های غیردولتی» می نویسد: «این انجمن ها که به سازمان های غیردولتی معروفند، در تئوری مستقل اند و به بشردوستانه بودن اشتهار دارند، امروز به طور علنی جذب استراتژی کلی واشنگتن برای تحکیم برتری جهانی آمریکا گردیده اند.»
این که غالب سازمان های غیردولتی، به ویژه آن دسته که از اهمیت بالایی برخوردارند، هزینه خود را از صندوق های «خصوصی-دولتی» تأمین می کنند، امر تازه ای به حساب نمی آید. آژانس های دولتی کمک کننده مدت هاست که هدف خود را اعطای یارانه و یا تأمین هزینه سازمان های بشردوستانه ای که در بخش توسعه تخصص دارند، تعیین کرده اند. بسیاری از سازمان های غیردولتی علاوه بر این از سوی مؤسسه «جامعه آزاد » (Open Society) جرج سوروس یهودی تبار تأمین مالی می گردند، و این در حالی است که ارتباط این فرد با دیپلماسی «زیرزمینی» آمریکا اکنون دیگر شهره خاص و عام است.
تا سال ها، ماهیت قابل تردید این کمک های مالی بر فعالیت های حقیقی سازمان های غیردولتی چندان تأثیر گذار نبود، اما اوضاع از اوایل سال های دهه 2000 رو به تغییر گذارد. در گذشته، آمریکا صرفاً به تأمین مالی گروه های سیاسی و چریک های مسلح، همچنین سندیکاها بسنده می کرد، اما از هنگام دستیابی «جرج دبلیوبوش» به قدرت در ژانویه 2001، سازمان های غیردولتی نیز به تدریج به دستگاه مداخلات آمریکا افزوده شدند.
در واقع، این اندیشه ابتدا در «اتاق های فکر» نومحافظه کاران شکل گرفته و سپس به «آژانس توسعه بین المللی آمریکا» راه یافته است. این آژانس دولتی که در سال 1961 توسط «جان اف کندی» تأسیس گردیده، به ادعای خود از «رشد اقتصادی عادلانه و درازمدت حمایت می کند و همچنین با حمایت از رشد اقتصادی، کشاورزی و بازرگانی، بهداشت، دموکراسی، پیشگیری از منازعات و کمک بشردوستانه، سیاست خارجی آمریکا را ارتقا می بخشد و برای این کار نیز باید از دستورات وزارت خارجه آمریکا پیروی کند. وظیفه این آژانس که برای تامین هزینه خود از صندوق دولت بهره می گیرد، تقسیم این پول در کشورهایی است که واشنگتن مایل به «کمک» به آنهاست. و این «کمک» نیز به ویژه از طریق سازمان های غیردولتی انجام می پذیرد.
در گزارش «آژانس توسعه بین المللی آمریکا» که در ژانویه 2003 تحت عنوان «کمک بین المللی به نام منفعت ملی: ارتقای آزادی، امنیت و موقعیت مناسب» انتشار یافته، اولویت های این «آژانس» توضیح داده شده است. بدین ترتیب، «آژانس» دیگر برنامه هایی را که تنها هدفشان از بین بردن فقر و بدبختی های انسان ها باشد مدنظر ندارد، بلکه طرح هایی را دنبال می کند که «تشویق اصلاحات دموکراتیک» را پی می گیرند. این تغییر سیاست البته پژواک «استراتژی امنیت ملی» جدید آمریکاست که در سپتامبر 2002 توسط کاخ سفید به چاپ رسید و در آن دولت «بوش» بر لزوم تامین امنیت از طریق استقرار نظام های دموکراتیک در کشورهایی که دشمن تلقی می شوند، تاکید می کرد. موضعی که «آژانس توسعه بین المللی» از آن بهره برداری لازم را به عمل آورده، مصمم گردید رژیم های «دوست» را از کمک های مالی خود به منظور اجرای پروژه های توسعه بهره مند سازد و درعین حال، کشورهای «دشمن» را هدف برنامه های «اصلاحات» خود قرار دهد که تحت نظارت سازمان های غیردولتی انجام می پذیرند.
به عبارت دیگر، دولت ها امروز کنترلی فزاینده بر برنامه هایی دارند که خود تامین مالی آنها را برعهده گرفته اند و همین امر سازمان های غیردولتی را به ابزار اجرای سیاست های داخلی و خارجی دولت ها تبدیل کرده است. در واقع، این چیزی است که «آژانس توسعه بین المللی آمریکا» به وضوح پیشنهاد آن را مطرح می سازد. این آژانس در فرمولی کاملا آشکار توضیح می دهد چگونه باید از سازمان های غیردولتی به منظور انجام کودتاها بهره گرفت: «این امکان وجود دارد که کمک های لازم در اختیار اصلاح طلبان قرار گیرد. این کار سبب خواهد گردید مهمترین برندگان و بازندگان شناسایی شده، ائتلاف ها و استراتژی های بسیج مردم مشخص و معین گردد و برنامه هایی در راستای ایجاد ارتباط با مردم به اجرا درآید. چنین کمکی می تواند هنگامی که تغییرات سیاسی قدرت واقعی را به اصلاح طلبان واگذار کرد، سرمایه گذاری خوبی برای آینده باشد.»
و این دقیقا همان اتفاقی است که در نوامبر 2003 در گرجستان به وقوع می پیوندد. رئیس جمهور «ادوارد شوارد نادزه»، متحد پروپا قرص آمریکا، پس از تلاشی به منظور نزدیک شدن به روسیه «ولادیمیر پوتین»، ناگهان به خاطر «شیوه حکومتی غیردموکراتیک »اش مورد انتقاد واشنگتن قرار می گیرد. سپس، «جیمز بیکر» وزیر خارجه سابق آمریکا، در سفرش به گرجستان در تابستان 2003 به رئیس جمهور گرجستان هشدار داده، وی را به اطمینان یافتن از مشروعیت انتخابات قانونگذاری دعوت می کند. پس از آن نیز خیل سازمان های غیردولتی به منظور کنترل چگونگی برگزاری انتخابات به گرجستان سرازیر می گردد. به موازات این امر، واشنگتن طبق پیشنهاد «آژانس توسعه بین المللی» آمریکا «میخائیل ساکاشویلی» را که طرفدار آمریکاست، به عنوان جانشین«شواردنادزه» برمی گزیند. در طول تابستان، این وکیل «نیویورک» و عضو سابق دولت گرجستان به سمیناری در «بلگراد» دعوت می شود تا چگونگی انجام یک «انقلاب مخملی» همانند انقلاب صرب ها را فراگیرد. این سمینار از سوی «مرکز مقاومت غیرخشونت آمیز» بلگراد که سازمانی غیردولتی است که مؤسسه « جامعه آزاد » جرج سوروس آن را تامین مالی می کند، برگزار می شود. همزمان، «جرج سوروس» هزینه تشکیل جنبشی از جوانان مخالف را متقبل می گردد که بسیاری از آنان بیش از 15سال ندارند، تا شرایط یک قیام مردمی را در محل پدید آورد. این جنبش که «کمارا» نام می گیرد، به الگوی جنبش صرب «اوتپور» ساخته می شود که درسال 2000 به لطف سرمایه «اوپن سوسایتی سوروس» به مخالفت با «میلوسویچ» پرداخته بود. بدینسان، بسیاری از کادرهای «اوتپور» به گرجستان اعزام می گردند تا کادرهای «انقلاب غیر خشونت آمیز» را آموزش دهند. مسئولیت آغاز ماجرا نیز به سازمان های غیردولتی واگذار می گردد. آنها مأموریت می یابند برگزاری «درست و بدون تقلب» انتخابات نوامبر 2003 را به زیرسؤال ببرند.
همین سناریو در نوامبر- دسامبر 2004 در اوکراین تکرار می گردد. دراین ماجرا نیز جنبشی از مخالفان را می یابیم که توسط «جرج سوروس» تشکیل شده است. همینطور کاندیدایی از مخالفان که به «ناتو» بسیار نزدیک است، نظرسنجی هایی «معتبر» که عاملان آن سازمان های غیردولتی تحت امر سازمان «سیا» هستند و نتایج نیز البته به سود مخالفان است، و یک تبلیغات رسانه ای بشدت «ضدروس» در بطن اتحادیه اروپا. به گفته «رون یی پل»، نماینده کنگره آمریکا، یکی از فعالترین سازمان های غیردولتی در محل «مرکز بین المللی تحقیقات سیاسی» (International Center for policy Studies) بود که از سوی دولت آمریکا و از طریق «اقدام همکاری لهستان- آمریکا- اوکراین» (poland- America- Ukraine Cooperation Initiative)، نهادی تحت حمایت مالی «سازمان توسعه بین المللی آمریکا» و تحت ریاست « خانه آزادی »، حمایت می شد. این نهاد که توسط مؤسسه « جامعه آزاد » تاسیس شده بود، «ویکتور یوشچنکو» را نیز در بطن شورای مشورتی خود داشت. این عضو کنگره آمریکا، همچنین یک شرکت روابط عمومی آمریکایی به نام «شرکای توسعه» (Development Associates Inc) را به زیرسؤال می برد که از جمله به منظور مدیریت ارتباط های «انقلاب نارنجی»، 100 میلیون دلار دریافت کرده بود.
بدینگونه، روش نوین برای مداخله در امور کشورها شکل گرفته است که با تکیه بر عناصری از «جامعه مدنی»، اساساً بر شیوأ زیر سؤال قرار دادن روند انتخاباتی و نیز انجام تبلیغاتی گسترده با هدف مخدوش کردن چهره رهبرانی که واشنگتن تصمیم به رهایی از «شر» آنان گرفته است، اتکا دارد.
علاوه بر دو مورد فوق، ونزوئلا، زیمبابوه و بلاروس نیز تحت فشارهایی مشابه قرار دارند که تاکنون نافرجام مانده است. تلاش های متعددی نیز در این راستا در کوبا، شیلی، نیکاراگوا و هائیتی مشاهده گردیده است. در قرقیزستان، سفارت آمریکا در «بیشکک» برای بی ثبات کردن رژیم این کشور همکاری نزدیکی را با سازمان های غیردولتی چون « خانه آزادی » و یا «بنیاد سوروس» علیه رئیس جمهور «آقایف» پی گرفت.
«سارا فلاندرز»، مجری «مرکز اقدام بین المللی» در آمریکا، رقم سازمان های بشردوستانه ای را که برای ایجاد تحولاتی در روسیه مأموریت یافته اند نزدیک به 450 هزار سازمان ذکر می کند. به گفتأ وی، هم اکنون این سازمان ها که بودجأ خود را از آمریکا، کشورهای عمده امپریالیست و گروه های بزرگ کاپیتالیست دریافت می دارند، در روسیه و بسیاری از دیگر کشورهای جهان در فعالیت هستند.
در واقع، از هنگام فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1919، صدها هزار سازمان غیردولتی در روسیه پدید آمده اند که اگرچه دومای روسیه رقم آنها را بیش از 054 هزار سازمان ذکر می کند، اما «مرکز تحقیقات جهانی سازی ییل» شمار آنها را بیش از 006هزار می داند. «الکسیی اوستروفسکی»، نماینده دوما، در این ارتباط می گوید بیش از نیمی از این سازمان های غیردولتی پول خود را از خارج تأمین می کنند. در 32 ژانویه گذشته، «سرویس فدرال امنیت روسیه (FSB)، جانشین «کاگ ب»، چهار دیپلمات انگلیسی را به دلیل انتقال پول به بسیاری از سازمان های غیردولتی روسیه به جاسوسی متهم کرد. محافل ثروتمند آمریکا مانند «فورد»، «مک آرتور»، «کارنگی»، «راکفلر» و «سوروس» نیز میلیون ها دلار عمدتاً از طریق «سازمان توسعه بین المللی آمریکا» و «بنیاد خیریه ملی برای دموکراسی» (National Endowment for Democracy NED) ، همینطور برنامه «تأسیس» (TACIS) اتحادیه اروپا به سازمان های غیردولتی روسیه منتقل ساخته اند. طبق گزارش سال 3002 سفارت آمریکا در پکن که براساس آمار «مرکز پژوهش سازمان های غیردولتی دانشگاه «تسینگ هوا» منتشر گردیده، 08 تا 09 درصد سازمان های غیردولتی چین نیز از کمک های خارجی بهره می گیرند.
از دیگر سو، طرحی با نام «شبکه اروپایی سازمان های ناظر بر انتخابات» (European Network of Election Monitoring Organizations ENEMO) به منظور ایجاد شبکه ای از سازمان های متخصص در امر نظارت بر انتخابات کشورها در سپتامبر 1002 شکل گرفته است که از جمله شرکای آن، «سازمان امنیت و همکاری اروپا»، «مؤسسه دموکراتیک ملی» و مؤسسه «جامعه آزاد » هستند. در این طرح، سازمان های غیردولتی نقش کاتالیزور را ایفا می کنند. سال ها پیش نیز این سازمان ها تحت لوای اقدامات بشردوستانه به فعالیت های جاسوسی در راستای تدارک مداخلات نظامی می پرداخته اند. امروز، گردش جهان با ساعت «سی ان ان» انجام می پذیرد. آنچه به حساب می آید، واقعیت یک انقلاب و یا یک کودتا نیست، بلکه تصویری که از آن ارائه می گردد، حائز اهمیت است. به همین دلیل نیز، برخی سازمان های غیردولتی امروز نه تنها نقش جاسوس را ایفا، بلکه به طور مستقیم نیز در بطن رژیم ها مداخله می کنند.


منبع: روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۰۱/۲۶
نویسنده : مژگان نژند

نظر شما