آنگاه که کلاههای بلند از مد افتاد...
نخستین برخورد جامعه ایرانی با تمدن اروپا هنگامی صورت گرفت که تجار و نمایندگان تجاری سیاسی دول اروپا در قرون وسطی با ایران به داد و ستد پرداختند. بطور پراکنده و جسته و گریخته جریان اقتباس از غرب از دوران شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی آغاز گردید ولی دوره منظم غربیگری پس از شکستهای پیدرپی ایران از روسیه و از زمان فتحعلی شاه قاجار شروع شد و تا مشروطیت ادامه یافت. از مشروطه به بعد مرحله دوم یعنی دوران غربزدگی آغاز شد که در زمان رضاخان و محمدرضا شاه به اوج خود رسید.
آمد و شد هیاتهای بازرگانی و سیاسی اروپا از زمان روی کار آمدن صفویه توسعه یافت اما این جریان غیر منظم و محدود بود. جریان منظم ارتباط به دنبال شکست از قدرتهای استعماری که منجر به قراردادهای ننگین شد دربار ایران را بر آن داشت تا برخی شیوههای غربیان را در محدوده امور نظامی، سیستم اداری و آموزشی وارد نماید. نخست تکنولوژی اقتباس گردید و سپس نظام آموزشی، اداری، تکنولوژی و فرآوردههای صنعتی غرب وارد شد. انقلاب مشروطیت غربزدگی را بیشتر در قلمرو اندیشه و فکر و قانون رواج داد ولی اقداماتی عملی مشابه اقدامات آتاتورک در ترکیه تا روی کار آمدن
رضاخان صورت نگرفت. در سال 1348 هجری قمری لباس غربی برای تمام ایرانیها اجباری گردید و در سال 55 کشف حجاب صورت گرفت.
دوران صفویه
ژان شاردن سیاح فرانسوی که در سال 1664 برای سیاحت و تجارت به ایران آمد روایت میکند که اگوستنهای پرتغالی اولین کشیشهای اروپایی هستند که به اصفهان آمدهاند. اولین دسته آنها در سال 1598 میلادی به دربار شاه عباس آمدند. شاه عباس مایل بود اروپاییها را به کشور خود جلب کند. تمایل شاهان برای جلب اروپاییها اولین نطفه تغییر لباس ایرانیان به شمار میرفت و بتدریج پدیدهیی ظاهر شد که اروپاییها بتدریج در روابط خود از حد اعتدال خارج گشته و تا جایی پیش رفتند که ایران را مستعمره خود دانسته و از جمله اقدامات آنها به دست گرفتن تجارت منسوجات و رسوخ در فرهنگ پوشاک ایران بود. و دوم اینکه ایرانیان در اؤر ضعف و فقر بتدریج بر این باور شدند که باید خود و فرهنگشان را اروپایی کنند تا از مهلکه فقر رهایی یابند. بخاطر موقعیت حساس جغرافیایی ایران همیشه مورد تهاجم بود. در زمان پادشاهان صفوی ایران نتوانست از لحاظ نظامی با مهاجمان خارجی برابری کند و از آن رو که کشورهای اروپایی از لحاظ تکنولوژی نظامی پیشرفت کرده بودند لذا این ضعف مقدمه استقبال شاهان صفوی از اروپاییها بود تا بتوانند به ارتش ایران سر و سامان بدهند. همین امر موجب شد تعداد ار
وپاییها زیاد شود و سعی کردند با توجه به نیازهای صنایع رو به رشد نساجی و دیگر صنایع امتیازات بازرگانی و گمرکی صادر کنند.
شاهان صفوی به اروپاییها اعتماد چندانی نداشتند و برتری خاصی نسبت به ملل اروپایی قایل بودند. در عصر صفوی از نظر ایرانیها حقارتآمیز بود که لباس اروپایی بر تن کنند و ملتهای اروپایی را از هر جنبه پستتر از خود میدانستند. اکثر اروپاییهایی که در این دوران به ایران سفر کردند نمایندگان شرکتهای تجاری و صنعتی اروپا به شمار میرفتند که موظف بودند بازار ایران را خصوصاص از جنبه نساجی و وضعیت لباس مورد مطالعه قرار دهند. آنچه در میان اروپاییهایی که به ایران و دربار صفوی آمدند بیشتر اهمیت داشت حضور تجار حادؤه جو بود که بعد به شرکت مسکوی «شرکت روسی» یا شرکت تجار در روسیه نامیده شدند. نمایندگان این شرکت در تلاش بودند که در ایران فاستونی انگلیسی را در مقابل ابریشم و ادویه معامله کنند. ایران عصر صفوی دوران شکوفایی خود را طی میکرد و شواهدی در تاریخ موجود است که درباریان اروپایی در موطن خود نیز لباس ایرانی به تن کرده بودند. بر عکس این دوره که شواهد قدرت و نفوذ فرهنگ ایران در ملل آن عصر وجود داشت در زمان قاجار و رضاشاه ضعف و درماندگی فرهنگی و ملی قوت داشت. )شریعت پناهی(
با سقوط صفویه و روی کار آمدن افاغنه و زندیه، ایران به سراشیبی وارد گشت که در دوران قاجاریه سقوط کشور بخصوص از جنبه فرهنگی و استقلال سیاسی قابل بحث است.
تغییر الگوهای مصرف و پوشش در دوره قاجار و پهلوی
پیشینه الگوی مصرف کنونی )بیرونی( به آغاز حکومت قاجاریان، شکستهای ایران از روسیه و انگلیس که منجر به از دست رفتن سرزمینهای شمالی ایران، بخشهایی از خراسان بزرگ و بلوچستان گردید و تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمنچای و پاریس که جداسازیهای مزبور را رسمیت بخشید و روابط بازرگانی ویژهیی را با روسها، انگلیسیها و دگرملل اروپایی پدیدار شد بر میگردد.
به موجب قرارداد ترکمنچای کالاهای تولیدی روسیه به دلیل پرداخت حقوق گمرکی کمتر، ارزانتر از کالاهای تولید داخلی به دست مصرف کننده ایرانی میرسید. ضمن اینکه امنیت بازرگانان روسی و کالاهای آنان به وسیله دولت ایران تضمین شد و این در شرایط موجود ناامنی برای بازرگانان ایرانی و کالاهای آنان در شرایطی تولید ماشینی کالاهای خارجی و تولید دستی آن در داخل شرایط مناسبی را برای بازرگانان خارجی فراهم کرد و اینان نخستین انتقال دهندگان الگوی مصرف خارجی به داخل بودند. بازرگانان خارجی که در دوره صفویه کالاهای محدود برای فروش در داخل داشتند و بیشتر مایل به در اختیار گرفتن صادرات ایران بودند، در دوره قاجاریه با استفاده از قراردادهای مزبور و ناتوانی سیاسی و نظامی کشور و همراهی شاهان پس از شکستهای یاد شده با سفارتخانههای روس و انگلیس برای حفظ پادشاهی خویش به بازاریابی کالاهای خود که اکثراصمشابه کالاهای داخل بود دست زدند و تولیدکنندگان داخل را به ورشکستگی کشاندند. البته تلاشهای اولیه بازرگانان خارجی چندان موفق نبود زیرا ایرانیان در آن هنگام به دنبال فرهنگ قبلی خود، مصرف کالاهای خارجی را ننگ میدانستند. در مراحل بعد این حساسیته
ا کاهش یافت. ابتدا از مقاومت در برابر مصرف کاسته شد و سپس در مراحل بعد مصرف این کالاها منزلت تلقی شد. )رزاقی(
دومین انتقال دهندگان الگوی مصرفی کالابه داخل کشور مامورین سیاسی کشورهای صنعتی بویژه مامورین روس و انگلیس بودند. از مهمترین وظایف این ماموران کمک به بازاریابی تولیدات کشورشان بود. اینان چه با هدیه دادن به شاهان و دولتمردان چه با جمع آوری اطلاعات و انتقال آن به بازرگانان کشور خود و حمایت از بازرگانان خود در درونی کردن الگوی مصرف برونزا نقش بازی کردند.
در زمینه تغییر الگوی لباس، ناصرالدین شاه )1363 1313 تهران( را میتوان اولین کسی دانست که تغییر لباس مردم ایران را در برنامههای حکومت خود قرار داد. در دوره او کلاههای بلند از مد افتاد و کلاه و ماهوت سیاه برای مردان باب شد. جرج کرزن در کتاب خود به نام ایران و قضیه ایران مینویسد: با تاسیس سلسله قاجار در صد سال پیش و تغییر وضع حکومت طرز و شکل لباس هم سادهتر گردید. عمامه بتدریج از میان رفت و حالا فقط حاجیها و سیدها و ملاها بر سر دارند. لباس بلند و رنگهای زننده شرقی به صورت تنگتر و تمام یا نیمه اروپایی درآمد و رنگهای معتدل از قبیل قهوهیی، مشکی و سبز و خاکستری و انواع دیگر با زمینه سیاه یک دست متداول گردید... ولی آن زرق و برقها و الوان تند و زیبنده که علامت شرق واقعی است در میان نیست.
در مورد زنان ابتدا روبند برداشته شد و جای آن را پیچه گرفت سپس چادرهای گشاد و بلند جای خود را به چادرهای تنگ و کوتاه میدهد و لباس درونی زنان نیز به لباسهای فرنگی اروپایی تبدیل شده و آهسته آهسته دامن شلیته )چیندار(، دامن کوتاه، بلوز کوچک )ارخالق(، تنبان و جوراب شلواری رواج پیدا میکند و سایر آؤار تمدن غرب را به همراه خود میآورد و کمکم زنان را به صحنههای تئاتر و تماشاخانهها میکشاند. پس از مرگ ناصرالدین شاه دوره مظفرالدین شاه آغاز شد و پارهیی از سیاستها همچنان دنبال شد. در مدت اغتشاشات مشروطه خواهی و کودتای رضاخان فعالیتها علیه حجاب کم رنگتر بود و پس از کودتای اسفند 1299 و روی کار آمدن رضاخان برنامهیی که به تعویق افتاده بود در دستور کار قرار گرفت. در دوران مشروطیت غربزدگی بیشتر در قلمرو اندیشه فکر و قانون رواج یافت. گام بعدی در شرایط نو استعماری و روند توسل به غرب برای توسعه، پس از کودتای رضاخان انجام گرفت. طرفداران غرب که مسحور تکنولوژی پیشرفته اروپا بودند با ماموریت ساختن ایران نو به میهن برگشتند و پیشنهاد کردند جامعه ایران باید یک جامعه دنبالهرو باشد و برای متجدد شدن از گذشته خود جدا شود. در گا
م بعد شکلگیری الگوی مصرف که دنباله دوره استعمار نو و آغاز خود استعماری است پس از کودتای 28 مرداد 32 انجام گرفت. در این دوره صادرات نفت خام گسترش شدیدی یافت و سیاست توسعه به روش مشابه غربی شدن بطور سطحی مورد توجه قرار گرفت. تحصیلکردگان اهل فن و تکنوکراتهای تحصیلکرده در خارج نقش مهمی در اجرای اصلاحات فرمایشی غرب ایفا کردند. در این مرحله )خود استعماری( توسعه مصرف به جای توسعه تولید و مصرف فنشناسی به جای تولید فن شناسی در کشور آگاهانه یا ناآگاهانه اعمال میشد)رزاقی(. بتدریج با رشد آموزش و پرورش عمدتاصبه شکل غربی و بیانطباق با فرهنگ و امکانات مادی و معنوی داخل، دانش آموختگان داخلی بسیاری تحت تاؤیر آموزش و فرهنگ وارداتی پروش یافتند. با ایجاد شهرهای بزرگ و پدیدار شدن محلههای اعیاننشین و شمال شهر الگوی مصرف بیرابطه با تولید داخلی نیرومند شد. کار از مصرف کالاهای وارداتی و شبه وارداتی آغاز و به مصرف رفتارهای غربی، ارزشها، جهانبینی، زیباییشناسی و حتی آداب و رسوم غربی کشیده شد. با افزایش وسایل ارتباط جمعی و حمل و نقل مجراهای زیادی پدیدار شدند که ظرف مدت کوتاهی انواع مدها و کالاهای تولید شده غرب را در سراسر کش
ور رواج داده و الگوی مصرف داخلی را تحت تاؤیر قرار میدادند. در فاصله سالهای 56 1352 عامل فرهنگی مخالف با رواج الگوی مصرف برونزا تبدیل به عامل فرهنگی موافق میشود و افکار عمومی داخل هدف توسعه را گسترش مصرف کالاها و خدمات مزبور تلقی میکند.
در زمان ما و پس از انقلاب اسلامی امر بازگشت به خویش و تغییر فرهنگ شاهنشاهی وابستگی مورد توجه قرار گرفت و از سالهای 1364 به بعد که جامعه به حالت عادی خود برمیگشت و برخی قشرهای اجتماعی احساس امنیت و آرامش میکردند، اشکالی از عناصر فرهنگی نمودار شد که به اشاعه و بعد به فرهنگپذیری از غرب تعبیر شد و با اصطلاح تهاجم فرهنگی مشخا و نامیده شد. البته همانطور که برخی متفکرین خاطر نشان کردهاند در واقعیت فرهنگی ما و تغییرات آن فقط فرهنگپذیری وجود ندارد بلکه اشاعه داوطلبانه و انتخابی نیز وجود دارد.
منبع: روزنامه کیهان ۱۳۸۶/۱۲/۰۵
نظر شما