جنگ و روند عادی سازی در چچن
علی رغم عملیات انتحاری که در طی چند روز 75 کشته به جا گذاشت، ولادیمیر پوتین در نامه ای خطاب به مردم روسیه در 16 ما مه 2003 خطوط سیاست خود را در چچنی، چنین ترسیم میکند: انتقال مسئولیت برقراری نظم به نیروهای انتظامی محلی، انجام انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، امضای معاهده ای برای تنظیم حدود قدرت فدراسیون روسیه و جمهوری قفقاز و عفو عمومی. اما اوهیچ اشاره ای به رفتارافراطی سربازان روسی نکرد، که فجایع ناشی از آن عطش انتفام جوئی را در نسلهای تازه چچنی بر می انگیزد.
هنگام ورود به گروسنی، پایتخت چچنی ، این پاسگاهای کنترل و ارتشیان صورت پوشیده روی تانکها نیستند، که تکان دهنده اند؛ حتی شلیک مسلسل، تپه ویرانه ها، جاده های خراب شده ، درختان سوخته ، ساختمانهای درب و داغان ، نماهای تکه پاره شده، غافلگیر کننده نیستند. چون همه اینها، به نوعی، جزو تصاویر عادی جنگی اند، و چندان هم غیر منتظره نیستند. آنچه شگفت آور است حضور زندگی است. این رد پای حیات است، نشانه های کار انسانی و سرریز شدن زندگان در شهر ارواح است که آدم را منقلب می کند. هر چقدر هم که این غافلگیری به نظر حیرت آور برسد، دیدن بعضی چیزها در این میان پوچ می نماید مثل : رختهای آویزان که در حفره ی دیوارها خشک می شوند یا ملافه های که جای پنجره ها را گرفته اند و دکه های نوشیدنی و دستفروشی هایی که کنار خیابان اند....
حدود سه سال پیش، در فاصله سپتامبر 92 تا مارس 2000 ، گروسنی1 به شدت بمباران شد. اکثر اهالی این شهر، فرار کردند اما بقیه ماندند، عده ای هم بازگشته اند؛ و در قلب این ویرانه ها ، زندگی همچنان ادامه یافته است. در بعضی نقاط ، زندگی جریان دارد و حتی شکوفا است. این زندگی، مثل خود این ویرانه ها ، متلاشی و از هم گسیخته است.
برای این سرزمین کوچک ، این دومین جنگ در مدت ده سال است : اولین درگیری، از سال 94 تا 96 ، خسارات شدیدی به بار آورد که به نابودی بنیاد های مدنی و کشته شدن صد هزار نفر منجر شد. در تلاقی واقعیت های همزمان ، چچنی، شاید، در شرف چرخش بزرگی است. اگر از بهار 2000 عملیات نظامی وسیع ( بمباران های شدید شهر ها و دهات ) در دشت ها قطع شده اند ، ولی در مناطق کوهستانی ( آبادی های شاتویی ، ایتوم کالنسکی و ودنسکس ) همچنان ادامه دارد. و در عین حال ، این کشور متحمل عملیات شوم پاکسازی شده است که هدفش جستجوی تروریستها در میان مردم غیر نظامی است. عملیاتی که با غارت ، بد رفتاری ، دستگیری های خود سرانه ، شکنجه و اعدامهای سریع همراه بوده است .... تعداد قربانیان غیر نظامی، از سال 99 تا به امروز، هفت هزار نفر تخمین زده شده است. اما اینها مانع از این نمی شوند که مسئولین روسی، عادی شدن موقعیت را اعلان نکنند. و این در حالی است که می کوشند تا جهانیان و افکار عمومی روس ها را به بر حق بودن عملیات ضد تروریستی متقاعد کنند. در یازده فوریه 2003 ، ولادیمیر پوتین، در برنامه اخبار کانال یک فرانسه، اعلان کرد که : " همه بنیاد های تشکیلاتی مبارزان چچن نابود شده است و امروز دیگر فقط چند گروه منزوی، که اعمال تروریستی انجام می دهند، باقی مانده اند؛ یعنی تنها کاری که از دستشان بر می آید. و وظیفه ما، از بین بردن آنها است."
معهذا، فشار و خشونت علیه مردم عادی، همچنان ادامه دارد: در ماههای اخیر، بخصوص از زمان گروگان گیری تئاتر " دوبروکا " در مسکو، در اکتبر 2002 ، ارتش فدرال " عملیات هدفمند" را شدت داده است . این دستگیری های خود سرانه که به ناپدید شدن یا اعدام سریع منجر می شوند ، در شب و به وسیله گروههای مردانی با صورتهای پوشیده انجام می گیرد. اینها، اغلب، خود را معرفی نمی کنند اما می دانند که دنبال چه کسانی آمده اند. بهمین علت، انجمن دفاع از حقوق بشر روس، " مموریال " ، عقیده دارد که این جنایات توسط تشکیلات سازمان یافته ای انجام می شود که اعضا واحدهای مختلف را در یک گروه جمع کرده و به مثابه جوخه های مرگ عمل می کنند.
" ک " در روستایی از ناحیه اوروس مارتان ( جنوب غربی گروسنی ) زندگی می کند، می گوید : " من پنج پسر دارم . در شب بیست تا بیست و یک اکتبر 2002 ، ارتشی ها با یک ماشین ضد گلوله وارد باغ من شدند. آنها مسلح بودند و صورتهایشان نیز پوشیده بود. و اعلام کردند که عضو "ژ. ر. یو." ( سرویس اطلاعات ارتش ) هستند؛ بدون آنکه حتی فرصت لباس پوشیدن به چهار پسر من ( بین 22 تا 28 ساله ) بدهند، آنها را با خود بردند. از آن تاریخ، پسرها ناپدید شده اند و علیرغم همه تلاشها و اقداماتی که از طریق نهادها انجام دادم ( " ف. اس. ب. " که جانشین کا. گ . ب. است. پلیس ، دادسرا و ارتش ) هیچ اطلاعی از محل زندانی شدن آنها به دست نیاورده ام."
در حال حاضر، هزاران نفر که بیشتر مردها هستند، ناپدید شده اند. حتی، گاهی پیش می آید که اجسادی در گورهای جمعی کشف می شوند که دخالت نیروهای فدرال را افشا می کند؛ زیرا، در آنجا اجساد کسانی که به وسیله واحدهای مسلح پلیس یا اف اس پ. دستگیر شده اند، پیدا می شوند. ارتش روسیه در چچنی، در کمال مصونیت از هر مجازاتی، مشغول ارتکاب به جنایات خود است : از آغاز جنگ ، تنها پنجاه ارتشی، به جرمهای مختلف علیه مردم عادی محاکمه شده اند. اما تا به امروز، هیچ پیگرد قانونی، مثلا علیه مسئولان عملیات "پاکسازی" یعنی آل خان لورت و نووی آلدی ( دسامبر 99 و فوریه 2000 ) انجام نگرفته است؛ عملیاتی که به علت تعداد بالای قربانیان غیر مسلح، متاسفانه، شهرت یافته اند.
در چچنی، دو دولت موازی با هم وجود دارد: " اصلان مسکادوف" در ژانویه 97 ، در انتخاباتی که تحت نظر سازمان او. اس. ث. ای. انجام شد، به ریاست جمهوری انتخاب شد. و رهبری مقاومت را در مقابل کسانی که او آنها را متجاوزین روسی می نامد، به دست گرفت. و از ژوئن 2000 احمد کادریف، مفتی چچنی، نیز از طرف کرملین به ریاست تشکیلات چچن طرفدار روس گمارده شد؛ ملیشیای تحت فرماندهی مستقیم مفتی هم، از چند ماه پیش، دست به دستگیری های خودسرانه دست زده و ترس و وحشت را بر مردم حاکم کرده است . و شاید با این کار می خواهد، به نوعی، لشکر فدرال روس را از بخشی از عملیات معمولیش معاف کند. اما بدون شک، این هجوم و غارتها، به دلیل انتقامجویی های شخصی و حتی با اهداف کاملا جنایتکارانه انجام می شود.
جنبش مقاومت چچن ها، در موقعیت حساسی قرار گرفته است : فعالیت نظامی روسها، که از یازده سپتامبر 2001 شدت گرفته، بخشی از این مقاومت را در هم شکسته است . به علاوه، فعالیت شبکه های تجهیزاتی داخلی کاهش یافته است. کمک منابع ترکی و سعودی، که قبلا این جریان مقاومت را، از لحاظ مالی و تجهیزاتی، حمایت می کرد، قطع شده است. علاوه بر این ، مردم بعد از سه سال و نیم جنگ، به زانو درآمده اند و حاضر به قبول صلح ظاهری مسئولین روسیه شده اند؛ تا جایی که، عضوگیری برای جنبش مقاومت بسیار مشکل شده است.
جنبش مقاومت بی جان چچن که دچار پراکندگی و گروهک گرایی است ، و گاه دچار مواضع افراطی می شود؛ همچنان به اعمال چریکی خود علیه اهداف نظامی ادامه می دهد. آخرین حمله هایی که به نیروهای روسی شد، گواه بر این امر است . منزوی شدن این جنبش مقاومت ، ماسکادوف را که همیشه بین دور و یا نزدیک شدن به اسلام گرا ها در نوسان بود، بالاخره به راه دوم کشاند. و از تابستان 2002 تظاهر به اسلام گرایی کرد: او کامیل باسایف را به ریاست مرکز فرماندهی چچن در مجلس شورا انتخاب کرد و از اینجاست که روسای سابق اسلامگرای افراطی، مثل مولادی اودوگف یا زلیم خان لانداربیف دوباره مورد لطف و عنایت قرار گرفتند. وانگهی، ماسکادوف که همیشه ادعادی لائیک بودن داشت، از ماهها پیش ، به ویژه وقتی که در برنامه های رادیو و تلویزیون شرکت می کند، از سمبل های اسلام گرایان استفاده می کند.
از قرار، این تمایل، نزد مبارزان چچن رایج است ( همانطور که در رفتار گروگانگیرهای تئاتر مسکو مشهود بود.) و بنظر می رسد که بیشتر از آنکه افراطی شدن واقعی مواضع آنها باشد، تظاهر به آن است. بنا به تحلیلشان، آنها دیگر هیچ انتظاری از غرب ندارند و امید وارند از این سمبل ها بهره برداری کنند. و در حقیقت، این لغزشی تدریجی است در ارائه تصویری که از خود می سازند و به دنیا ارائه می دهند؛ و بهمین سبب کار آنهایی که سعی دارند مبارزین چچن را دنباله جریان بن لادن معرفی کنند، آسان می کند. ( آیا دیگر برای آنها اهمیتی دارد؟ )
گروگانگیری اکتبر 2002 در تئاتر دوبروفکا که به وسیله کماندوهای چچنی انجام شد، بهترین دستاویز را به دولت روس داد که همیشه ، به ویژه بعد از 11 سپتامبر، پرچم خطر تروریسم چچن را علم می کند. این گروگانگیری ، هم به برکناری ماسکادوف کمک کرد که با استدلال روسها، او دیگر به اردوگاه بن لادن رانده شده است ؛ و هم اینکه هر گونه دورنمای مذاکره سیاسی با چچن ها را از بین برد؛ تا جایی که برای عده ای، درباره ارتباطات سیرویس های مخفی روسی با گروگانگیرها سئولاتی طرح شده است. " آنا پولیتکو سکایا" مورد بسیار نگران کننده ای را، در هفته نامه " نوایا گازتا" ، آشکار کرد. 2 : یکی از گروگانگیرها که نماینده سابق ماسکادوف در اردن بود، و در جریان گروگانگیری زنده ماند، در بخش مطبوعاتی ولادیمیر پوتین به کار مشغول است. وانگهی، همه از کشف حقیقت راضی نیستند : 17 آوریل، سرگئی یوشنکف که یکی از اعضای هیات تحقیق در مورد این گروگانگیری بود، به دست افراد ناشناسی به قتل رسید.
هم چنین، در مورد بمب گذاری های 1999 در ساختمانهای مسکونی مسکو و " ولگودونوسک " که به مبارزین چچن نسبت داده شده، و پوتین برای توجیه از سرگیری عملیات نظامی در چچن، به آن استناد کرده است؛ شک و تردید بسیار وجود دارد: تا اینجا، هیچ یک از چچن های دستگیر شده مجرم شناخته نشده اند، و این در حالی است که شهادتهای متعددی، سرویس مخفی " اف. اس. ب. " را متهم می کند.
همه می دانند که بوریس برزوسکی، متنفذ روسی، که در آن زمان با خانواده یلسین نزدیک بود، از سال 99 ببعد که به لندن پناهنده شد، سرکرده جنگجویان چچن "کامیل باسایف" و یا "مولادی ادوگف" اسلامگرا را از لحاظ مالی تامین می کرده است....
دولت روس. که مصمم بود تا از هر گونه مصالحه ای امتناع بورزد، راه دیگری نداشت؛ یعنی تصور روندی سیاسی، بدون مذاکره با طرف مقابل. و در راستای همین هدف بود که در مارس 2003 ، همه پرسی عمومی بر سر مسئله قبول قانون اساسی جدید ( که بنا به اولین ماده آن : سرزمین چچن بخش جدا نشدنی از فدراسیون روسیه می باشد ) و برگزاری انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در پایان 2003 برنامه ریزی شد. بر اساس شواهدی که در دست است ، می توان گفت که این همه پرسی در شرایطی غیر دموکراتیک انجام شده است. روز 23 مارس ، در خیابانهای گروسنی پرنده پر نمی زد. تنها فریاد باندرول های رنگی آویزان بر ویرانها بود که مردم را گاه با جملاتی تهدید آمیز دعوت به شرکت در این همه پرسی می کرد: ( همه پرسی شانسی برای ادامه حیات . ... اگر می خواهی سرنوشت خود را تعیین کنی در همه پرسی شرکت کن ... قانون ضعیف بهتر از فقدان آن است. ) تنها عده کمی، دور از چشم دیگران ، خود را به حوزه های رای رساندند.
در طول خیابان خالی و غمگینی که نام مضحک " خیابان پیروزی " را دارد ، دهها تظاهر کننده ی با جرات، با حمل پلاکاردهایی که رویشان عکس های نزدیکان کشته یا مفقود شده بود ، مخالفت خود را با این همه پرسی بیان می کردند. فضای عجیبی بود ، آمیزه ای از تنش ، ترس و تهدید از یک سو ؛ و از سمت دیگر، تعطیلی پاسگاهای پلیس و کاهش ظاهری کنترل از طرف سرویس های امنیتی بود. میان سرمستی اعلام شده توسط وسائل ارتباط جمعی روسی ( چچن ها، در حال رقص و پایکوبی و موسیقی و فعالیت شدید ) و شهر خالی گروسنی، که هر از گاهی، در اینجا یا در آنجا، صدای انفجار یا رگبار مسلسل به گوش می رسید، چه تضاد غریبی وجود داشت ......
یگ روز پیش از همه پرسی، تعداد زیادی از مردم عادی قربانی انفجار مین و یا خمپاره شدند. در روز 22 مارس، کارکنان یک واحد درمانی غیر دولتی " پزشکان جهان" در گروسنی ، برای معالجه دختر جوانی که، براثر اصابت خمپاره ای به حیاط خانه اش، زخمی شده بود، به حومه گروسنی رفتند. همان روز، چهار نفر نیز ، که به علت انفجار تانکی بر روی یک مین زخمی شده بودند، در بیمارستان شماره 9 بستری شدند. و بالاخره در روزهای قبل از همه پرسی، چندین حوزه رای گیری هدف بمب گذاری های مبارزین چچنی قرار گرفتند.
بنابراین، همه پرسی، بر زمینه جنگی بی پایان انجام گرفت. و برای سازمانهای غیر دولتی و خبرنگاران مستقل، چچنی سرزمینی است که دسترسی به آن بسیار محدود است . حضور پاسگاه های نظامی متعدد که همه جاده ها و خیابانها را زیر کنترل دارند، رفت و آمد را در آنجا غیر ممکن ساخته است. وانگهی، در مدت سه سال جنگ ، مردم آموخته اند که از حضور در خیابانها بترسند. با اینکه روز 23 مارس ، به وضوح دیده می شد که به ارتشی ها دستور داده اند تا کمتر کنترل کنند ، ولی مردم ترجیح دادند که در خانه هایشان بمانند، در حالیکه اتوبوسها، خالی و بی سرنشین، در خیابانها حرکت می کردند.
آخرین نشانه آلت دست قرار دادن مردم، فشارهایی است که به رای دهندگان، برای رفتن به پای صندوق های رای، وارد شد. مثل تهدید به اقدامات تلافی جویانه جمعی ، در صورت پایین بودن سطح مشارکت مردم در حوزه های رای گیری؛ و ارعاب فردی، که با قول و قرار های گوناگون همراه بود.
در چنین شرایط خطرناکی، و در فضای بسته فشار و تهدید، چه کسی می تواند جرات کند که از آزادی بیان سخن بگوید؟
همه اینها، مانع از این نشد که مقامات روسی، از سر صبح، رضایت خود را به طور علنی از استقبال وسیع مردم در حوزه های رای گیری بیان نکنند. همان شب، ارقام رسمی اعلان شده، حاکی از مشارکت حدود هشتاد و پنج در صد و تائید رای همگانی در قانون اساسی جدید ( حدود نود و شش در صد) بود. اما این ارقام، خلاف واقعیت است. در گروسنی، مردم وحشتزده، خیابانها و حوزه های رای گیری را کاملا خالی گذاشتند. همانطور که " ک " عضو هیات انتخابات در یکی از مراکز رای گیری محل " استارو پرو میسلوسکی" گواهی می دهد، تقلبات بزرگی رخ داده است : " به من گفتند در جای خود بنشینم و با هیچکس صحبت نکنم. من هم چون کاری نداشتم ، تعداد آدمهایی که برای رای دادن آمده بودند را می شمردم. در ساعت سه بعد از ظهر حدود 243 نفر را شمردم ، در حالیکه در ساعت 11 صبح، مامورین حوزه رای گیری اعلام کردند که تا این ساعت 1457 نفر به پای صندوق رای آمده اند. پس از ساعت سه بعد از ظهر، فقط 20 نفر رای دادند ، اما آخر وقت، هیات ، رقم 2185 رای دهنده را اعلام کرد. بعضی، چندین بار رای دادند و من شاهد بودم که افرادی با یک دسته کارت شناسایی آمده بودند و برای 15 تا 20 نفری رای می دادند. در هر صورت، برگه های رای با علامت آری از پیش آماده شده بود . "
سازمانهای غیر دولتی چچن و بین المللی، در صد مشارکت این همه پرسی را، حدود سی در صد تخمین می زنند. اما جدای از این کلک و تزویر، چیزی که از طرف بسیاری از چچن ها به صورت تحقیر و حتی نوعی اقدام جنگی تلقی شد ، همانا نفی اراده مردم در روندی بود که بعنوان مردم سالاری معرفی شده بود.
این گفتار های رسمی روسها ست که از همه بی شرمانه تر به نظر می رسد. فردای این همه پرسی، پوتین ، مشارکت گسترده مردم را تبریک گفت و اعلام کرد که چچن ها میل خود را برای ماندن در آغوش فدراسیون روسیه به وضوح تصریح کرده اند. و مسئله تمامیت ارضی روسیه ، به شکل قطعی حل شده است . از نظر رهبر کرملین ، این همه پرسی ، اجازه می دهد که به طور رسمی به ریاست جمهوری ماسکادوف پایان داده شود . او گفت : " آنهایی که هنوز سلاح بر زمین نگذاشته اند، علیه مردم خود و برای ایده آل های پوچ می جنگند." 3
"راه حل " پوتین، در حقیقت ، نفی هرگونه حاکمیت مردمی در تمام سطوح آن است : پوتین از اینکه مردم را در بیان دموکراتیک خود آزاد بگذارد ، سر باز می زند ، همچنان که از مذاکره و گفتگو با نمایندگان انتخابی آنها امتناع می ورزد. این امر، برای او هیچ اهمیتی ندارد : او در تصویری که از خود به افکار روس می دهد ، می خواهد خود را به عنوان مدافع منافع استعماری روسیه در قفقاز و مبتکر "راه حل سیاسی" این نزاع ، بدون قبول مذاکره با کسانی که او آنها را تروریست می نامند، معرفی کند.
به همین دلیل، هرگز به طرحهای مختلف صلح که از طرف وزرای تبعیدی کابینه "اصلان ماسکادوف" پیشنهاد شد اعتنایی نکرد . به ویژه طرحی که پیشنهادش استقرار تشکیلاتی در چچنی، تحت سرپرستی انتقالی بین المللی بود.
همه پرسی 23 مارس، در زمینه تحولی که از چند ماه پیش آغاز شده است، انجام می شود. با روی کار آوردن دولت چچن طرفدار روس، و اعلام های متعددی که در جهت عادی سازی بیان شد، دو دنیای مختلف در چچنی همزیستی می کنند. از یک سو، شرایط واقعی جنگی است و ارتش اشغالگر به عملیات چریکی علیه اهداف نظامی ، با ضد حمله های گسترده علیه مردم بی سلاح جواب می دهد و از طرف دیگر کفتمان رسمی روس هاست که به نظر سوررآلیستی می آید؛ اما در عین حال، در حال ریشه دواندن در زندگی روزمره چچن هاست.
آیا این عادی سازی ، بالاخره شکل خواهد گرفت؟ مشکل بتوان به آن جواب داد . در هر صورت مقامات روسی، همه پرسی را به عنوان یکی از مراحل تحولات در محل، تلقی می کنند . به این ترتیب، همانطور که معاون وزیر داخله، در 22 آوریل 2003 اعلان کرد: " رهیری عملیات چچن که تا ژانویه 2001 به اف. اس. ب. محول شده بود ، از این پس ، به وزارت داخله انتقال خواهد یافت." بدون شک، تصمیم کنار گذاشتن تدریجی ارتش فدرال از عملیات، تبلور اراده چچنی کردن این جنگ است. در این صورت ، در راستای روندی که از چند ماه پیش به این سو در حال انجام است، عملیات به دست پلیس محلی خواهد افتاد. خطری که وجود دارد، رکود و گندیده شدن موقعیت است. یعنی از یک طرف، جنایتکار جلوه دادن گروه های مسلحی است که نماینده قدرت چچن هستند، و از طرف دیگر ادامه عملیات پراکنده مقاومتی است که شاید دیگر قدرت سازمان دهی اش از دست داده و بدون امکانات مانده است، و فقط چند گروه فعال مانده اند. و همه اینها بر زمینه عادی سازی ظاهری صورت می گیرد.
این استراتژی، مسلما، روی سکوت جامعه بین المللی حساب می کند که هیچ اقدامی برای تشکیل جلسه یا مذاکره و آشتی دادن انجام نداده است. البته، جامعه بین الملل، از خلال ماموریت های مختلف، واقعیت جامعه چچن را زیر نظر دارد؛ ولی از لحاظ سیاسی، هیچ اقدامی نمی کند. بنا به خواست مقامات روسی، سازمان همکاری و امنیت اروپا مجبور به ترک چچنی در مارس 2003 شد. سازمان ملل نمی تواند هیچ فشاری بر دولت روس اعمال کند و مراکز مربوط به آن در محل ( کمیساریای عالی پناهندگان ، برنامه تغذیه جهانی و سازمان جهانی بهداشت ) تنها به فعالیت های بشر دوستانه بسنده می کنند. حتی سازمان حقوق بشر ، در پنجاه و نهمین نشست خود ، در آوریل 2003 ، برای دومین سال متوالی، از صدور قطعنامه برای محکوم کردن روسیه ، به علت جنایاتش در چچنی، سر باز زد.
و اما مجمع پارلمان شورای اروپا، بعد از سرزنش های مودبانه ( روسیه از آوریل 2000 تا ژانویه 2001 از حق رای محروم شد. ) به مدت دو سال سکوت کرد. در آخرین نشست، قطعنامه ای را تصویب کرد که در آن، خواستار به وجود آوردن دادگاه جزای بین الملل برای رسیدگی به جنایات مرتکب شده در چچنی شده بود. این ، بیشتر تصمیمی نمادین است : زیرا ، برپایی چنین دادگاهی، فقط، می تواند توسط شورای امنیت سازمان ملل تصویب شود که در آنجا، روسیه عضو دائمی است و از حق " وتو " برخوردار است. و بالاخره اینکه ، چه زمانی این کمیسیون بین المللی مستقل تحقیق ، که بعضی از نمایندگان پارلمان اروپا درخواست می کنند، تشگیل خواهد شد؟ جامعه بین المللی ، دست کم ، می تواند از مقامات روسی بخواهد که به شکل واقعی، علیه مصونیت مسئولین جنایتهای ضد مردم غیر نظامی، که نخستین قربانیان این جنگ هستند، مبارزه کند.
١٢ سال درگیری
اول نوامبر ١٩٩١ - اعلامیه استقلال چچن.
١١ دسامبر ١٩٩٤ - دخالت نظامی نیروهای روسیه و اولین جنگ.
٣١ اوت ١٩٩٦ - موافقت نامه خاساویورت میان الکساندر لید، رییس وقت شورای امنیت روسیه و آقای اسلان مسخادوف، رهبر جدایی طلبان چچن به اولین جنگ پایان داد.
٢٧ ژانویه ١٩٩٧ - آقای مسخادوف در اولین انتخابات آزاد تحت نظارت ناظران سازمان امنیت و همکاری اروپا به عنوان رییس جمهور چچن برگزیده شد.
٧ اوت ١٩٩٩ - حمله به داغستان به رهبری رییس اسلامگرای چچم شمیل باسایف.
٢٥ اوت ١٩٩٩ - نیروی هوایی روسیه مواضع اسلامگرایان در داغستان و روستاهای چچن نزدیک به مرز را بمباران کردند.
اول اکتبر ١٩٩٩ - سربازان و تانکهای روسیه وارد شمال چچن شدند.
١٧-١٩ نوامبر ١٩٩٩ - طی نشست سازمان امنیت و همکاری اروپا در استانبول، کشورهای اروپایی به انتقادات خود علیه حمله نظامی روسیه شدت بخشیدند.
٢٨ مارس ٢٠٠٠ - مسکو پایان عملیات نظامی در چچن را اعلام کرد. با این وجود، تعداد عملیات تروریستی علیه ارتش روسیه افزایش یافت.
ژوئن ٢٠٠٠ - رییس جمهور جدید روسیه، ولادیمیر پوتین، چچن را "تحت اداره مستقیم ریاست جمهوری" قرار داد.
٧ آوریل ٢٠٠١ - نخستین تظاهرات ضد جنگ در چچن انجام شد و طی آن بیش از ٢٠٠٠ نفر خواستار انجام مذاکرات با مسخادوف رییس جدایی طلبان و آزادی زندانیان غیر نظامی شدند.
٢٣-٢٦ اکتبر ٢٠٠٢ - یک کماندوی چچن ٧٠٠ تماشاچی را در داخل تئاتر دوبروکای مسکو به گروگان گرفتند. حمله نیروهای ویژه به مرگ ١١٥ روس و تقریبا تمامی چچنها انجامید.
٢٢ نوامبر ٢٠٠٢ - طی نشستی غیر رسمی، جرج دبلیو بوش و همتای روس وی اختلاف نظرهای خود درمورد چچن را بنا بر ملاحظات مربوط به اتحاد علیه تروریسم کنار گذاشتند.
٢٦ مارس ٢٠٠٣ - رفراندم در مورد قانون اساسی جدید تعلق چچن را به فدراسیون روسیه تایید کرد. طبق نتایج رسمی، ٨٥ درصد چچنها به پای صندوقها رفتند و ٩٦ درصد رای مثبت دادند.
منبع: / ماهنامه / لوموند دیپلماتیک / 2004 / ژوئن
نویسنده : گوین روشه
نظر شما