ردپای زیستن
در چند دهه پیش جامعهشناسان در بررسی ساختار اجتماعی جوامع از مفاهیم طبقات و قشرهای اجتماعی استفاده میکردند و با کمک آنها میکوشیدند افراد جامعه را به گروههایی با ویژگیهای مشابه تقسیم کنند، اما پس از گسترش وسایل ارتباط جمعی، زمان انقضای استفاده از این مفاهیم نیز فرا رسید و آنچه توجه اندیشمندان حوزۀ علوم اجتماعی را به خود جلب کرد مفهوم سبکهای زندگی بود؛ زیرا با گسترش این وسایل ارتباطی، مردم نقاط گوناگون جهان به سادگی با سبک زندگی مردم نقاط دیگر آشنا شدند و در پی آن کوشیدند از میان این سبکهای زندگی به انتخاب دست زنند. اما آنچه توجه نگارندۀ این نوشتار را به خود جلب کرده است تأثیر این سبکهای زندگی بر هویت افراد جوامع و پیامدهای آن بر جامعۀ ایران است.
سبک زندگی
پیشرفتهای تکنولوژیکی و ارتباطی دهههای اخیر سبکهای نوین زندگی را به جزئی اساسی و جداییناپذیر از زندگی بشر تبدیل کرده است. اهمیت یافتن سبکهای زندگی (life style) در جهان امروز از پیامدهای افزایش انتخابهای زندگی است که تجدد پیش روی افراد قرار میدهد و برخلاف انتخابهای سنتی به هیچ روی کیفیتی شالودهای، متأثر از سنت یا عادات و رسوم، در خود ندارد. در دنیای متجدد کنونی، افراد نه فقط از سبکهای زندگی معینی پیروی میکنند، بلکه به تعبیری دیگر، که اهمیت بسیاری هم دارد، ناچار به این پیروی هستند ــ در واقع انتخاب دیگری جز گزینش وجود ندارد. سبک زندگی اصطلاحی است که در فرهنگ سنتی چندان کاربرد ندارد؛ چون نوعی انتخاب از میان تعداد بیشماری از امکانهای موجود است، و در عمل نه فقط از نسل گذشته تحویل گرفته نمیشود، بلکه پذیرفته میشود. سبکهای زندگی به صورت عملکرد روزمره در میآید؛ عملکردهایی که در نوع پوشش، خوراک، طرز کار و محیطهای مطلوب برای ملاقات با دیگران تجسم مییابند.
از اوایل قرن بیستم سبک زندگی به طور خاص با کتاب «طبقه مرفه» تورشتاین وبلن وارد ادبیات جامعهشناسی امریکا شد. در ابتدای همین قرن در اروپا نیز کارهایی که زیمل دربارۀ زندگی در کلانشهرها انجام داد وی را به بحث دربارۀ انواعی از سبکهای زندگی کشاند. ماکس وبر نیز در بحثهای خود دربارۀ اقتصاد و جامعه وجه تمایز قشرهای جامعه را در سه عرصه جدا کرد و اساس این وجه تمایز را در سبک زندگی قرار داد. اما این «مفهوم پس از آنکه در آثار وبر، زیمل و وبلن به کار رفت، در حوزۀ جامعهشناسی از رونق افتاد و سالها مسکوت ماند و در این سالها بیشتر در پژوهشهای بازار مورد استفاده قرار گرفت. اما در سالهای نخست دهۀ 1990، با آثار نظریهپردازان اجتماعی و فرهنگی معاصر، مانند بوردیو، فدرستون، شیلدز، رایمر و چینی، دوباره وارد مباحث جامعهشناسی شد» و در این مرحله دامنۀ استفاده از این مفهوم در ادبیات علوم اجتماعی تا حدی رواج یافت که عدهای معتقدند این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود، از جمله مفهوم طبقه، را داراست و میتواند به شکل دقیقتری، گویای واقعیت پیچیدۀ رفتارها و حتی نگرشهای فرهنگی و اجتماعی در جامعۀ جدید باشد، و حتی در مواردی بهکارگیری آن را بهجای مفاهیم قومیت و ملیت مطرح کردهاند. مفهوم سبک زندگی و نظریات مربوط به آن را در دیدگاههای بسیاری از نظریهپردازان کلاسیک و معاصر علوم اجتماعی به روشنی میتوان پیگیری کرد. افزون بر وبلن، زیمل و وبر، که پیش از این اشاره شد، وارنر، براون، پارسونز، ون هوتن ــ که کاملاً در زمینۀ سبک زندگی از پارسونز متأثر بوده ــ مک کانل، گرامشی و آلتوسر ــ که البته به طور غیرمستقیم و با عنوان ویژگیهای فرهنگ نو دربارۀ سبک زندگی بحث کردهاند ــ گیدنز، بوردیو، فریدمن، چینی و ... از جمله افرادی هستند که در مطالعات خود به این مفهوم اشاره کردهاند و در این حوزه صاحب نظرند.
به طور خلاصه چگونگی ورود و تحول مفهوم سبک زندگی در جامعهشناسی را میتوان به این صورت بیان کرد که مفهوم سبک زندگی «ابتدا به عنوان شاخصی برای سنجش طبقۀ اجتماعی وارد ادبیات جامعهشناسی شد، اما با رد این رابطه بعد از مدتی به عنوان مفهومی مستقل که نشانگر رویکرد تحلیلی تازهای به مبحث قشربندی، تمایزات و تحرک اجتماعی بود مجدداً مورد توجه قرار گرفت» و با طرح و تثبیت آن به صورت مفهومی مستقل، نه تنها سبک زندگی دیگر شاخصی مناسب برای تعیین طبقات نبود، بلکه مرزبندیهای مشخص طبقات را نیز زیر سؤال برد.
سبک زندگی و هویت
سبک زندگی، در حکم مفهومی اجتماعی ـ فرهنگی، ارتباط نزدیک و پیچیدهای با مفاهیمی چون جهانی شدن، فرهنگ، گروههای منزلتی، پایگاه اجتماعی (منزلت)، طبقه، تغییرات اجتماعی، مصرف، سطح زندگی و... دارد، اما یکی از مفاهیم مهمی که ضمن ارتباط تنگاتنگ با مفهوم سبک زندگی تأثیر بسزایی از آن میپذیرد مفهوم «هویت» است.
سبک زندگی مجموعهای کموبیش جامع از عملکردهایی است که فرد، آنها را به کار میگیرد تا نه فقط نیازهای خود را برآورده سازد، بلکه هویت خاصی را که برای خود برمیگزیند در برابر دیگران مجسم کند. هویت مجموعۀ پیچیدهای از روابط است که در قالب مفاهیمی مانند اینکه فرد کیست و رابطۀ او با افراد و خردهفرهنگهای موجود در جامعه چگونه است تعریف میشود، اما دربارۀ این نکته که هویت فرد چه رابطهای با سبک زندگی او دارد باید گفت: «عصری که ما در آن زندگی میکنیم عصری است که نمادها و علائم مربوط به مصرف نقش بیشتر و بیشتری در زندگی روزانه ایفا میکنند. هویتهای فردی به میزان بیشتر و بیشتری گرداگرد انتخابهای سبک زندگی ساخت مییابد؛ مانند چگونه لباس پوشیدن، چگونگی مراقبت و رسیدگی به بدن و چگونگی استراحت و تفریح، و کمتر براساس معرفهای سنتیتر طبقه مثل اشتغال شکل میگیرد». به عبارت دیگر در جوامع مدرن برخلاف جوامع سنتی، شکلگیری هویت اجتماعی فرایندی یکسویه و منحصر به نهادهای اجتماعی و عوامل ساختی نیست. ساختن هویت در جوامع مدرن بیشتر فرهنگی است که خود را در سبکهای زندگی متجلی میسازد و به میزان بسیاری از الگوهای مصرف تأثیر میپذیرد. افراد، با انتخابهایشان از محیط و به میل خودشان، خود را تعریف میکنند. اشتراک در نوع سرگرمی، آرایش، تزیین بدن و مصرف، تمییزدهندۀ افراد به صورت انفرادی و در سطح گروهی است.
همانگونهکه گفته شد، هویت افراد در هر جامعه از طریق سبک زندگی انتخابی آنها تولید و بازتولید میشود. این سازوکار بیش و پیش از هر چیز، از رهگذر درونی کردن رفتارها و باورها، در ظرف روزمرگی عمل میکند. بدین ترتیب افراد و گروهها اغلب به صورت ناآگاهانه و بدون آنکه نیازی به فشار بیرونی باشد، همانگونهکه باید، رفتار میکنند و از این طریق نظام موجود را دائماً و در هر لحظه بازتولید مینمایند. هر اندازه این سازوکارها درونیتر شود، نظام تضمین بیشتری برای تداوم خود دارد و بر عکس هر اندازه به جای درونی شدن از سازوکارهای قدرتمدارانه و بیرونی ــ برای نمونه از نوعی کنترل و الزام اجتماعی برای تحمیل شیوۀ خاصی از زندگی استفاده شود، نظام شکنندهتر، تداوم آن ضعیفتر و واقعیت آن سطحیتر میشود.
از سوی دیگر با تحقق روزافزون و گستردۀ پدیدۀ جهانی شدن، مسئلۀ حفظ ارکان هویت برای جوامع گوناگون نیز به صورت جدیتری مطرح شده است. نظام جهانی، به خاطر به دست آوردن سود سرشار، تمایل به کالایی کردن شدید سبکهای زندگی دارد. کالاهای هویتی در بازار مصرف عرضه میشوند و در پی آن هویتهای وابسته به این بازار و سبکهای زندگی که عرضه میگردند تولید و بازتولید میشوند؛ یعنی هویتها، در جستجوی تولید و بازتولید خود، نیازهای بازار به کالاهای هویتی را افزایش میدهند. این کالاها در ظاهر لایههای سطحی جامعه را هدف گرفتهاند، درحالیکه لایههای درونی و هویتی افراد نیز از این مسئله به شدت تأثیر میپذیرند.
سبکهای زندگی در ایران
بسیاری از تغییراتی که در سبکهای زندگی دهههای 1960 و 1970م در بریتانیا رخ داد بر کل اروپا و امریکا نیز تأثیر گذاشت. تغییرات بهوجودآمده در این جوامع با کمی تأخیر به جوامع دیگر و از جمله ایران نیز نفوذ یافته است و این نفوذ روز به روز بیشتر میشود. بررسیهایی که جورج ریتزر در زمینۀ آنچه او «مکدونالیزه شدن» زندگی نامیده، و در کتابهای گوناگون خود آن را تحلیل کرده است بخشی از این واقعیت را نشان میدهد. با گسترش دامنۀ جهانی شدن و ورود سبکهای جدید زندگی غربی، جامعۀ ایران نیز همچون بسیاری از کشورهای در حال گذار تغییراتی یافته است که چشمانداز و دامنۀ آن چندان که باید روشن نیست؛ به عبارتی تغییرات و تحولاتی که در غرب با عنوان مدرنیته و جهانیشدن روی داده تأثیراتی را از طریق دنیای اطلاعات و ارتباطات بر نقاط دیگر جهان، از جمله ایران، بر جای گذاشته و چون همۀ این تحولات از درون برنخاسته و برای آنها در بستر واردشده فرهنگسازی نشده، بحرانهایی را در زندگی مردم بهوجود آورده است. رواج شیوههای جدید رفتار اجتماعی، فردی شدن و افزایش شکافهای اجتماعی، مصرفگرایی، بحران هویت، ازهمپاشیدگی شبکههای سنتی و... از جمله پیامدهای اصلی سبکهای جدید زندگی برای جوامع در حال گذارند.
بیتردید برای ایران مفهوم سبکهای جدید زندگی در دهۀ اخیر، در حکم یکی از پیامدهای فرآیند جهانیشدن، آثار متضاد و متعارض فراوانی درپی داشته است. سبک زندگی بر خلاف مفهوم طبقه بر سازمان اجتماعی مصرف بنا شده است. این نکته گویای زوایای جدیدی از واقعیت گسترش سبکهای زندگی و جهانی شدن است. سبکهای زندگی جدید مخاطبان خود را به مصرفگرایی روزافزون دعوت میکنند و در اینجاست که بهرغم تأکید طرفداران جهانیشدن بر معرفی آن به مثابۀ امری مثبت برای کشورهای درحالتوسعه و نیز ناممکن بودن جلوگیری از گسترش آن درحکم یکی از ویژگی اصلی این فرآیند، این پرسش مطرح میشود که به راستی چه کسانی از این فرآیند سود میبرند و آیا افزایش قدرت انتخابی که این سبکها برای مردم کشورهایی مانند ایران دارند با پیامدهای منفی بیشمار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن درخور قیاس است. به راستی برای کشورهایی که هنوز در حوزۀ اقتصاد راه طولانی پیش رو دارند قرار گرفتن در عرصۀ رقابت مصرفگرایی و پیامدهای آن قدمی رو به جلو در راه توسعه به شمار میآید؟ چنانچه به گفتۀ همین موافقان جهانیشدن، پیوستن به این فرآیند برای کشور الزامی است و جهانی شدن به راه خود ادامه خواهد داد، دلیل این همه اصرار و فشار بر کشورهای درحالتوسعه در قالب مباحث اقتصادی و حقوقی برای پیوستن به آن چیست؟
افزونبراین، اگرچه با ورود سبکهای جدید زندگی به جامعه درجۀ انتخاب افراد به شدت افزایش یافته است و کالاهایی که تولید و عرضه میشوند درجۀ انتخاب بیشتری را برای مصرفکننده قائل هستند، این سیر سبب تغییر و تهدید فرهنگ و هویت فردی و اجتماعی افراد و بیاعتنایی به ساختارهای سنتی شکلدهندۀ جامعه نیز میشود و در این وضع افراد هویت خود را به جای منابع سنتی هویت از خلال مصرف کالاها و سبکهای گوناگون زندگی کسب میکنند و اهمیت این موضوع زمانی دوچندان میشود که براساس نتایج پژوهشهای انجامشده معلوم میشود سبکهای جدید زندگی در روستاهای ایران نیز نفوذ کردهاند؛ موضوعی که تا چند سال پیش بسیاری از صاحبنظران این حوزه به شدت آن را رد میکردند و درواقع سبکهای زندگی یکی از ویژگیهای شهرهای بزرگ و مدرن به شمار میرفت. مسئلۀ دیگر، رشد فردگرایی در جامعه است که به دنبال افزایش سبکهای زندگی پدید آمده و روز به روز نیز رو به گسترش است. کالاهای «جامعۀ مصرفی»، چه کالاهای فرهنگی و چه غیرفرهنگی، بر رشد فردگرایی افزودهاند. رواج مصرفگرایی و پیروی از سبکهای زندگی فردگرایانۀ غربی تا حد بسیاری روابط سنتی مبتنی بر ارتباط چهره به چهره را در جامعه، بهویژه در شهرها، از بین برده و افراد با امکان انتخابهای فراوان در حوزههای گوناگون زندگی هر روز بیشتر در مسیر کسب و تجربۀ هویتهای جدید و جدا کردن خود از دیگران حرکت میکنند. سرانجام باید گفت که با رواج مصرفگرایی، ساختهای اجتماعی جامعه را دیگر نمیتوان فقط براساس مفاهیمی همچون طبقات اجتماعی، جنسیت، قومیت و سن درک کرد، بلکه باید آن را براساس هویت متزلزلی شناخت که افراد از سبکهای گوناگون زندگی، یعنی نوع تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالات و سلیقهها نسبت به هر موضوع و کالاهایی چون موسیقی، هنر، لباس و... کسب میکنند؛ امری که در کنار جذابیتهای فراوان و چشمگیر سبکهای زندگی مصرفگرایانۀ غربی برای افراد جامعه، از آیندهای در خور تأمل و پرفرازونشیب برای حوزۀ فرهنگی کشور حکایت میکند.
منبع: ماهنامه زمانه / 1389 / شماره 95، دی ۱۳۸۹/۱۰
نویسنده : مصطفی رضایی
نظر شما