مدیر نشر مازیار صلاحیت قضاوت در باره ی آثار شاملو را ندارد
ایلنا؛ ع. پاشایی می گوید «از آن جا که این ناشر محترم در چند زمینه حرف زده اند و پای مرا هم به میان کشیده اند، ناگزیر از روشن کردن چند نکته شده ام. اما اول اجازه بدهید حرف های ایشان را بنا بر آن چه در ایلنا منتشر شده دسته بندی کنم. و بعد بتوانم به آن ها جواب بدهم. چون ایشان خودشان ریخته و خودشان خورده اند. آخر این طور که پیداست ایشان از یک طرف بر مسند قاضی کتاب کوچه نشسته اند و از طرف دیگر بر مسند قاضی دادگستری و پیشگویی هم فرموده اند و با اجازه ی بزرگترها دروغ هم گفته اند».
ناشر محترم می فرمایند:(مقدمه) «من با اشعار و نوشته های شاملو زندگی کردهام و با اندیشه و قلم این هنرمند بزرگ کاملا آشنا هستم»(و بعد از این مقدمه این طور نتیجه گیری می کنند:) «و این آشنایی باعثشده که من نوع نگارش و تفکرات حاکم بر نوشته هایش را از دیگر نوشته ها(از نوشته های دیگر ایشان؟) بازبشناسم.» این مقدمه یی بود که بگویند صلاحیت اظهار نظر را در موضوعی که بعدًا می فرمایند دارند. من خواننده از کجا بدانم این ادعا درست است و ایشان صاحب صلاحیت اند؟ از این مقدمه که چیزی فهمیده نمی شود و ضمنا نمونهیی یا مستندی هم نیاورده اند.(نگفته نماند که ایشان صاحب هیچ جور نوشتهیی هم نیستند که ما این را از روی آن ها بفهمیم. اگر دارند به ما هم بگویند)
سپس ناشر محترم در ادامه می فرمایند خانم سرکیسیان «مدت ها قبل» نسخه های اولیه ی جلد دوازدهم را به ایشان دادند، و «من در همان خوانش نخست متوجه شدم که آیدا خودش برخی از فیش های ناقص مانده ی شاملو تکمیل کرده است.»(این را لابد به همان دلیل بالا فهمیده اند! ایشان در طی سال ها بیشک با خط آیدا آشنا بودند و همین کافی بود کشف کنند که این ها را آیدا نوشته اند. این هم از کرامات ناشر ما! و این طور پیداست که همین برای غلط بودن سرواژه مورد نظر کافیست.) ناشر محترم می فرمایند «این کار را با حیثیت این شاعر بزرگ و حرمت مخاطبان آن در تعارض می بیند.» خدا حفظشان کند که وجدان درد هم دارند. بعد می فرمایند «قرار شد نسخه های مورد نظر را در اختیار چند متخصص و کارشناس که با آثار و شخصیت شاملو آشنا هستند گذاشته شود….» این را خانم شاملو در توضیحی که در ایلنا آمده روشن کرده اند و من هم تایید می کنم که ناشر محترم نمی خواهند دروغ بگویند بل که پارتیشنهای هاردشان پریده است.
می رسیم به قسمت سوزناکش که من گنهکار را هم بی نصیب نگذاشته اند. خبرنگار محترم شما از زبان ناشر محترم ما می گویند «ناشر آثار شاملو در ادامه معوق ماندن انتشار این اثر از شکایت های(چندتا؟) آیدا سرکیسیان و ع. پاشایی با هدف تفویض(؟) حق انتشار این مجموعه از انتشارات خبر داد و گفت: دادگاه با توجه به اسناد قرارداد من و شاملو به آن ها رای منفی داد و پس از آن درخواست دادگاه تجدید نظر کردند که من پیشاپیش مطمئن هستم که باز هم تلاش آن ها بی نتیجه خواهد ماند.» نگفتم هم قاضی هستند و هم پیشگو؟ عمراً خیالاتی شده اند، یا فایلهاشان ویروسی شده. ایشان یک بار به خاطر دادخواستی که ما داده بودیم تشریف آوردند دادگاه اما گویا اصلا یادشان نیست که دادگاه درباره ی چی بود و ایشان آنجا چی گفتند.(حتما این را یادشان هست که پاشدند در رد سرپرستی ما از سوی شاملو سخنان مبسوطی فرمودند.) خدا عاقبت ما را به خیر کند. البته ناشر محترم حرف های دیگری هم زده اند که چندمنظوره است و از «بد سکتور» های ایشان بیش تر از این انتظار نمی رود. چون اگر(البته اگر) حرف شان در مورد کوچه و کار آیدا درست می بود احتیاج نبود که در ادامه ی مصاحبه آن طور لگد به طاق … بزنند(اصطلاح کتاب کوچه یی است و خودشان که بلدند، آن را پر کنند) و من فقط می پردازم به همان چند نکته یی که از حرف ایشان تفکیک کردم. از این گذشته در آخر مصاحبه ما را تهدید می کنند که ال می کنند و بل می کنند(وای خدا ترسیدم!) حالا ببینیم کجا به کجاست.
ع. پاشایی به خبرنگار ایلنا گفت: «چه قدر خوب است که ناشر محترم به ما بگویند چرا از یک زمان معینی در حیات شاملو اسم آیدا سرکیسیان در روجلد کتاب های کوچه به عنوان «همکار» شاملو آمده است؟ و چرا از چاپ اول حرف آ(مهر ۱۳۵۷) و مدتی بعد این طور نبوده؟ دلیل دیگر. مجموعه ی فرهنگ کوچه(که از سوی نشر چشمه در می آید و دو حرف آ و الف آن آماده است)(و قراردادش را خود شاملو در حیاتش امضا کرده است و ابداً نمی خواست آن را به نشر مازیار بدهد) قراردادی است بین شاملو و آیدا از یک طرف و حسن کیاییان از طرف دیگر و مرا هم سرپرست مجموعه انتخاب کرده اند. این کار با «نه» ی آیدا و «آره» ی موکد شاملو امضا شد.
(کاش ناشر محترم حرمت نمکی را که سال ها در آن خانه خورده اند، و همین طور حق نمک خودشان، را رعایت می کردند آن هم در دهه ی شصت عمرشان که دراز باد!.)
آقای خبرنگار از شما می پرسم، یک نفر در هر رشتهای که می خواهد تا سقف دکترا برود چند سال باید کار کند؟ یک شاگرد نجار چند سال باید شاگردی کند که استاد شود؟ ده سال بسه؟ آیدا ۳۷ سال در همین کار شاگرد شاملو بوده است. عجبا ایشان که فقط ناشر بودند و بس «فهمیده، آیدا هنوز نفهمیده»؟ شاید ناشر محترم فکر می کنند که شاملو برای تشکر اسم آیدا را به اسم همکار روی جلد آورده. مگر آیدا همکار احمد در یک مجموعه ی شعر شاملو شده است؟. خداوکیلی اگر پشت هر کدام از کتاب های شعر احمد که مال ۱۳۴۳ به بعد است اسم آیدا هم بیاید من یکی که دربست می پذیرم. بی مهر و همدلی آیدا چنین شعرهایی وجود نمی داشت خود احمد هم این نکته بسیار زیبا نوشته است
نگران،
آن دو چشمان است،
دورسوی آن دو سهیل که بر سیبستان ِ حیات ِ من مینگرد
تا از سبزینهی نارس ِ خویش
سُرخبرآید.
و در همین شعرست این وصف آیدا: «سختگیر و آسان مهر». این صفتی است که همه ی دوستان بارها آن را در آیدا تجربه کرده اند و ای بسا که از آن رنجیده باشند، مثلا از جواب ندادن آیدا به همین اهانت آشکار این «دوست نادان».
آیدا گفتند در فیش ها دست نمی برند. اتفاقا باید روی فیش هایی که کار نشده کار کنند که بشود آن را به خواننده داد. شاید خیلی ها ندانند که فیش ها در چه حالت یا حالت هایی هستند. مثلا من یک بارگفتم احمد جان این اصطلاح را داری: «از فابریک خراب بودن»؟(منظورم ناشر محترم نیست ها؟) آیدا نگاه کرد به فیش ها نداشتند. خب، آن را روی یک برگه نوشتند. دوستی همان موقع گفتند این اصطلاح را دارید: «نان کسی پای سنگ کوب بودن»؟ این را هم نداشتند که روی برگه یی نوشتند و گذاشتند سر جایش در میان برگه های دیگر. هر که با کتاب کوچه آشنا باشد می داند که سرواژه های کوچه بر اساس ماده تنظیم می شود و ماده ها البته الفبایی اند اما سرواژه ها مثل فرهنگ لغات الفبایی نیستند. حالا اصطلاح اول می رود زیر «فابریک» و دومی زیر «نان» یا «سنگ کوب» و احتمالا زیر هر دو، یا در مترادفات این یا آن سرواژه. این دو فیش یک روز که به حرف س یا ف یا ن رسیدند بررسی و تکمیل می شود و کارهای ارجاعی و نکات دیگری که رسم کوچه نویسی است انجام می گیرد. این جا همه ی این کارها را یک نفر انجام نمی دهد و در این مورد خاص احمد بود و آیدا. طبعا وقتی احمد زنده بود بازبینی نهایی با او بود، که پیر دلیل او بود. به عرض ناشر محترم می رسانم در تمام مجلداتی که اسم آیدا به عنوان همکار پشت جلد کتاب های کوچه نوشته شده این فرایند در مراحل گوناگونش انجام گرفته است.»
این نویسنده و صاحبنظر در حوزه ی ادبیات، درباره برخی از اظهارات مدیر نشر مازیار مبنی بر این که آنچه به او تحویل شده نوشتههای آیداست نه یادداشتهای احمد شاملو، گفت: «من مورد یا موارد ادعایی ناشر محترم را ندیده ام. اگر آیدا تایید کند که فلان بخش یا بهمان بخش را او نوشته است حق و وظیفه ی او در مقام همکار بوده است. کی گفته ایشان باید بگذارند مطلب نیمه کاره یا ناقص این یا آن فیش به همان شکل چاپ شود؟(که ناشر کیسه اش را پر کند؟ این که پای مخاطب را به میان می کشند دوست گرفتن با آب حمام است!) حالا که احمد از میان ما رفته است صالح ترین فرد برای پیگیری کتاب کوچه آیدا ست.(نکند ناشر محترم فکر می کنند آیدا باید پیش ایشان امتحان بدهند!) بارها تعریف دقت و تخصص آیدا را در این زمینه از شاملو شنیده ایم و من خود چهل سال است که شاهد این وسواس شاملویی او هستم.»
شاملو در مقدمهی کتاب کوچه قید کرده است که تا وقتی من زندهام، در حد بضاعتم برای این کتاب تلاش میکنم اما بعداز من متخصصان این کار را دنبال کنند. پاشایی می گوید «خب، در بین متخصصان این رشته کی بهتر و آشناتر از آیدا؟»
این مترجم با ذکر این مطلب که مدیر نشر مازیار درخصوص شکایت آیدا و پاشایی برای سلب کردن مجوز انتشار کتاب، گفت: «نه من و آیدا نه به عنوان سرپرستان «کلیه ی آثار» شاملو(که هیچ ناشر آثار شاملو نه عقلاً نه قانوناً نمی تواند آن را نقض یا نفی کند. نگاه کنید به اسکن همین قسمت قرارداد سال ۷۰) هیچ گاه از هیچ ناشر آثار شاملو نه به دادگستری و نه به اتحادیه ی ناشران شکایت نکرده ایم. و از این که چرا ناشر محترم چنین حرف بی اساسی می زنند عقلم به جایی قد نمی دهد جز این که فکر کنم ایشان هاردش یا ویروسی شده یا پاک سوخته است.
او می گوید «اما حکایت آن دادگاه. یکی دو ناشر آثار شاملو(که یکیش همین ناشر محترم مازیار باشند) و دو پسر شاملو و فانوسکش ها و صاحب اختیارهای دلسوختهشان مدام نق می زدندکه ما سرپرستی را قبول نداریم.(پسرهای شاملو معلوم بود چرا حرص و جوش می خوردند اما آن دو ناشر پاک هنک کرده بودند و این سرپرستی برای آن ها علی الاصول لازم اتباع است چون یک ماده از قراردادشان است و نقض یک ماده در حکم نقض تمام قرارداد تلقی می شود و ما معمولا این را در قراردادهای مان می نویسیم. بنا بر این نفی سرپرستی از سوی هر ناشر شاملو خودزنی است.) این ماده در تمام قراردادهای ناشران با شاملو هست و حتا اگر موردی باشد که این ماده در آن تصریح نشده باشد باز برای آن ناشر رعایت آن الزامی است، و همان طور که گفتم سرپرستی بر «کلیّه ی آثار» است. باری. ما برای بستن دهن این آقایان، به توصیه ی دوستان وکیل مان که مفاد این سرپرستی را «وصایت عهدی» شاملو تلقی می کردند، دادخواست تنفیذاین ماده از قرارداد را دادیم(که صد البته این عمل ما اسمش شکایت نیست) و همه ی ناشران شاملو و دو پسرش را خواندگان قرار دادیم.) حالا من رای دادگاه را برای تان می خوانم: «نظر به این که اولا بخش اول خواسته ترافعی نمی باشد(یعنی در این باب ما با کسی مرافعه نداشته ایم) و با التفات به قراردادهای مستند دعوی به تاریخ / ۱۱/۱۰ / ۷۰ و ۲۰ / ۱۲ ۶۸(ص ۱ و ص ۲ و ص ۳) مقرر گردیده «هرگونه اختلاف نظر در اجرا یا تعبیر یا تفسیر مواد این قرارداد از طریق حکم مرضی الطرفین حل و فصل گردد» با عنایت به این که خواهان ها در قرارداد اخیر الذکر دخالت داشته همچنین مدعی نمایندگی(سرپرستی) بر آثار آن مرحوم طبق قراردادهای یاد شده می باشند فلذا ملزم به رعایت مفاد قرارداد از جمله شرط داوری بوده نتیجتاً این که دعوی مطرح شده به کیفیت فوق قابلیت استماع ندارد.» آقایان از جمله ی آخری خوش و خندان شدند که ببینید سرپرستی رد شده است!(لطفاً یک نگاهی به حرف های پیشگویانهی ناشر محترم بیاندازید. پس حالا که دیگر سرپرستی رد شده دستشان برای آن کارهای بد بعضی ها بازست!) ناشر محترم مدعی در دادگاه بلند شدند و فرمودند که در قرارداد من این ماده نیامده است و بنا بر این من سرستی را قبول ندارم چون سرپرست ها از نظر من صلاحیت ندارند.(اونی که به ما … کلاغ … بود!) «روزگارغریبی است نازنین» شاملو ما را به سرپرستی قبول دارد اما شیخ علیخان قبول ندارد. آن هم ناشری که من ناشر شاملو کردمش.(بگوید نه، تا تشتش را از بام بیاندازم پایین) به قول احمد در این مدعیان مردسالاری هرچه می بینیم نامردسالاری است! اما ایشان که در دادگاه شیر شده و فرمودند بودند که من سرپرستی قبول ندارم در حاشیه ی همان قرارداد ۲۰ / ۱۲ ۶۸، که قاضی محترم به یک ماده آن استناد کرده بودند، تصدیق کرده اند که سرپرستی را قبول دارند.»(نگاه کنید به اسکن حکم دادگاه)
پاشایی از فشارها و سنگاندازیهای متعدد ازسوی جریانهایی مغرض در طول چند سال اخیر خبر داد و گفت: این اظهارات و شایعات دروغ تا جایی پیش رفتند که تیم جوان و فعالی که آیدا برای جمعآوری مطالب و مراجع گرد هم آورده بود و هزینه آنها را شخصا میپرداخت، از هم پاشید.
پاشایی می گوید در این شرایط که هر کسی شده صاحب اختیار کارهای شاملو به ناچار می خواهیم کلیهی فیشهای چاپ نشدهی کتاب کوچه را اسکن کرده در سایت رسمی شاملو آن لاین کنیم که مردم بتوانند آن ها را بخوانند و صاحبنظرها هم بتوانند با حفظ شرایطی روی آنها کار کنند.
وی در پایان سخنانش به طرح این سئوال پرداخت که چرا این حرفها در این شرایط زمانی ازسوی کسانی که همواره سنگ تفرقه میانداختهاند قوت گرفته است؟ و پاسخ به این پرسش را روشنگر تمام ماجرای پشت پرده دانست.
گفنگو: هادی حسینی نژاد
نظر شما