منبع بینظیری برای سینما
پریا دربانی
در گورستان دختری ۹ یا ۱۰ ساله دیدیم، دانستیم که او از گرسنگی به خاک در افتاده است. لهذا او را برداشته به منزل آوردیم، شربت دادیم و نان خوراندیم تا به حال آمد. گفت: من دختر فلان هستم. پدر و مادرم بی چیز بودند. فرزندی کوچک تر از من داشتند، او را کشته و خوردند. من که قدری عقل داشتم بر خود ترسیده، به این گورستان که محل عمومی است آمدم و کنون شمایم دریافتید.» این تکه ای از کتاب «قم در قحطی بزرگ» است. شرح وقایع قحطی که در سال ۱۲۸۸ قمری معادل با ۱۲۵۰ شمسی و همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه رخ داده. در همان سالها میرزا علی اکبر فیض قمی، دیده ها و شنیده ها و مستنداتش را ثبت کرده. این نسخه خطی در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی محفوظ مانده تا اینکه در سال ۹۲ توسط انتشارات این کتابخانه منتشر شده. خیلی دلم میخواهد دهن لقی کنم و چند حادثه باور نکردنی اش را برایتان بازگو کنم، اما دم عیدی، به حرمت حال خوش بهار هم که شده، چیزی نمی گویم. این کتاب جدا از اینکه شامل انبوه اطلاعات ناب از نحوه گذران امور مملکت و فرهنگ مردم و جغرافیای مکانی است، شرح تکان دهنده ای از احوال مردم دارد. گرچه راوی اتفاقات دردناکی است اما مطالعه و دانستن واکنش آدمیزاد در وقت اضطرار، برای من که بسیار خواندنی بود. خودخواهی در ادب عام یک ضدارزش محسوب می شود اما با خواندن کتاب مشخص میشود که گرسنگی و فقر چطور می تواند کرامت و ارزشهایی که آدمی در وقت شکم سیری ساخته را پایمال کند و آن خوی خودخواه که تنها راه بقاست را آشکار کند. به این هم فکر کردم که فیلم ها و ادبیات ما در ژانر وحشت که یکی از ژانرهای پرطرفدار است غنی نیست. اغلب کپی برداری از اِلِمان های ترسناک خارجی است که خوب هم پرداخته نشده. کتاب «قم در قحطی بزرگ» می تواند منبع بی نظیری برای یک فیلم سینمایی در ژانر وحشت باشد. امیدوارم تا اینجا توانسته باشم آن قدر تهییج تان کنم که خودتان بروید و از یخ زدن آب سماور و معاوضه یک باغ با یک گربه بخوانید. دیدید؟ آخر نتوانستم زبانم را نگه دارم.
نظر شما